دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

قیام مختار بن ابی عبیده ثقفی (1)

No image
قیام مختار بن ابی عبیده ثقفی (1)

كلمات كليدي : تاريخ، مختار، محمد بن حنفيه، كوفه، ابراهيم بن مالك اشتر، ابن مطيع

نویسنده : سيد علي اكبر حسيني

پس از قیام مسلم بن عقیل در کوفه و شهادت او بدست عبیدالله بن زیاد، مختار نیز به همراه عده‌ای در زندان عبیدالله بن زیاد گرفتار آمدند.[1] او در زندان بود که امام حسین(ع) به شهادت رسید؛ سرانجام بواسطه‌ی نامه‌ی عبدالله بن عمر- شوهر خواهر مختار- به یزید و تقاضای بخشش مختار، او از زندان آزاد شد[2] و پس از سه روز اقامت در کوفه راهی حجاز شد.[3]

مختار پس از ورود به مکه مورد استقبال گرم عبدالله بن زبیر قرار گرفت و با او همراه شد.[4] اندکی بعد مختار دریافت که ابن زبیر به او موقعیت و امکان فعالیت نخواهد داد.[5] از این‌رو از او فاصله گرفته به طائف شهرآباء و اجدادی‌اش رفت[6] و یک سال در آنجا به سر برد.[7] در آنجا مختار کوشید تا مردم را با خود همراه کند؛[8] اما گویا موفقیت چندانی بدست نیاورد پس به مکه بازگشت. در مکه با وساطت برخی از آشنایان به دیدار دوباره با ابن زبیر تن در داد.[9] در این دیدار مختار به شرط اینکه ابن زبیر بدون مشورت و صلاح دید مختار کاری انجام ندهد و از پیشنهادات او سرپیچی نکند با او بیعت کرد.[10] این همراهی پنج ماه به طول انجامید.[11] در این مدت او با خاندان بنی‌هاشم و به خصوص محمد بن حنفیه رفت و آمد داشت و از او کسب علم و حدیث می‌کرد.[12] مختار در محاصره اول مکه توسط قوای یزید بن معاویه، در کنار نیروهای ابن زبیر با قوای شامی درگیر شد و در این مدت رشادت‌های بسیاری از خود نشان داد،[13] تا اینکه

خبر مرگ یزید لشکر شامی را متفرق کرد؛[14] اما باز هم عرصه بر مختار تنگ بود؛ چرا که ابن زبیر به او میدان فعالیت نمی‌داد.[15] او پیوسته پی‌گیر اخبار عراق بود[16] تا با بدست آوردن فرصتی مناسب راهی آنجا گردد و این فرصت مناسب در پی اختلافات سران اموی در امر خلافت بعد از مرگ یزید و تحولات در کوفه که منجر به بیرون کردن عمرو بن حریث عامل اموی شده بود، حاصل کرد.[17] او قبل از رفتن به سوی عراق به ملاقات محمد بن حنفیه رفته، از او کسب تکلیف نمود. گفته شده محمد در ابتدا جوابی به مختار نداد و سکوت اختیار کرد، سپس گفت: «علیک بتقوی الله ما استطعت. سپس در ادامه گفت: من دوست دارم خدا ما را یاری دهد و کسانی که خون ما را ریختند هلاک کند...»[18] بعد از این ملاقات مختار رهسپار کوفه شد.

مختار پس از ورود به کوفه، بر هر قوم و انجمنی که می‌گذشت به او بشارت فتح و پیروزی می‌داد،[19] سپس با تعدادی از بزرگان و سران شیعه کوفه قرار ملاقات ‌گذاشت،[20] بعد به مسجد کوفه رفت و پس از اقامه‌ی نماز به خانه خود رفت.[21] شب هنگام عده‌ای از بزرگان کوفه نزد مختار رفتند و ضمن با خبر کردن او از اوضاع کوفه یادآور شدند که جمعی از سران شیعیان کوفه به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی تصمیم به قیام علیه امویان گرفتند. مختار در این جلسه موضوع قیام و اجازه خود را از محمد بن حنفیه به اطلاع آنان رسانید، آنان نیز به عنوان نماینده‌ی اهل بیت پیامبر(ص) با او بیعت کردند.[22] مختار مردم را به رهبری محمد بن حنفیه و پشتیبانی از اهل بیت(ع) دعوت می‌کرد و آنان را به گرفتن انتقام خون شهدای کربلا فرا می‌خواند.[23] در این بین وجود سلیمان و قیامش برای مختار مسأله‌ای شده بود و این امر بر او بسیار سنگینی می‌کرد.[24] مختار با این گروه از شیعیان دیدار می‌کرد تا به او بپیوندند، بسیاری از شیعیان به او پیوستند؛ اما بیشتر بزرگان شیعه کنار سلیمان بن صرد بودند و حاضر نبودند که از او دست بکشند.[25] عمر بن سعد و شمر بن ذی‌الجوشن و دیگر سران کوفه با دریافتن خطر نزد ابراهیم بن محمد فرماندار ابن زبیر در کوفه رفته خطر مختار را به او گوشزد کردند و از او خواستند تا مختار را دستگیر کرده از بین ببرد؛[26] او نیز گروهی از مأموران خود را راهی خانه مختار کرد، پس مختار دستگیر و زندانی شد.[27] او در زندان بود که از قیام توابین و سرانجامشان با خبر شد.[28] پس از بازگشت باقیمانده‌گان قیام، مختار از زندان با چند نفر از بزرگان آنان از جمله سایب بن مالک اشعری، یزید بن انس، احمر بن شمیط، رفاعة بن شداد فتیانی و عبیدالله بن شداد بجلی به گونه‌ای سری به وسیله نامه ارتباط برقرار کرد.[29] آنان با مختار همراه شده به صورت پنهانی از مردم بیعت می‌گرفتند.[30] مختار نیز نامه‌ای به عبدالله بن عمر نوشته از او خواست تا نامه‌ای برای حاکمان کوفه بفرستد تا او را آزاد کنند.[31] او نیز چنین کرد. مختار با ضمانت و تعهداتی که از او گرفته شد آزاد شد؛ اما به محض آزادی از زندان عزم خود را برای قیام جزم کرد.[32]

جلسه سران کوفه

زمانی که مختار مقدمات قیام خود را فراهم می‌کرد و از مردم بیعت می‌گرفت، گروهی از سران متنفذ کوفه برای مشورت پیرامون مسأله بیعت با مختار و قیام وی فراهم آمدند و پیشنهاد کردند که برای روشن شدن مطلب و این که آیا مختار به راستی از سوی محمد بن حنفیه بدین کار مأمور شده است یا نه عازم مدینه شوند و جریان را از او بپرسند و متعهد شدند که اگر او مختار را تصدیق کرد، همراهیش خواهیم کرد و گرنه از او کناره خواهیم گرفت، همگی پذیرفتند و راهی مدینه شدند.[33] در مدینه به صورت محرمانه با محمد بن حنفیه دیدار کردند و موضوع را با او در میان گذاشتند. محمد بن حنفیه بعد از سخنانی گفت: «... به خدا دوست دارم خدا به وسیله هر کس از بندگان خود انتقام ما را از دشمنان بگیرد...»[34] به روایتی محمد بن حنفیه سران کوفه را نزد امام سجّاد(ع) برد آنان به خدمت امام(ع) رسیدند و موضوع را عرضه داشتند، امام(ع) فرمود: «عموجان اگر برده‌ای از زنگبار به حمایت ما برخیزد بر مردم واجب است او را یاری دهند و من تو را در این امر نماینده‌ی خود قرار دادم پس به آنچه که صلاح میدانی اقدام کن.»[35] پس آنان به کوفه برگشتند و شیعیان منتظر را از جریان آگاه کردند و گفتند:«[زین العابدین(ع)و] محمد بن حنفیه به ما اذن قیام داده‌اند.»[36] مختار نیز با شنیدن این موضوع تکبیر کشید و شیعیان را به آماده شدن برای قیام دعوت کرد.[37]

با فراهم شدن مقدمات قیام تنی چند از سران شیعه با مختار ملاقات کرده پیشنهاد دادند که اگر مردی چون ابراهیم فرزند مالک اشتر به ما بپیوندد امید زیادی به پیروزی خواهیم داشت.[38] مختار از این پیشنهاد استقبال کرد و آن‌ها را به دیدار ابراهیم فرستاد.[39] آن،ها ضمن دعوت از ابراهیم برای پیوستن به قیام به او عرضه داشتند که ما هدفی جز خون‌خواهی امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) او نداریم و در این کار از سوی اهل بیت پیامبر(ص) اجازه داریم.[40] ابرا‌هیم در این دیدار به سران کوفه گفت: «من به شرطی دعوت شما را می‌پذیرم که فرماندهی نبرد به عهده‌ی من باشد»، سران کوفه نپذیرفته مختار را از سوی محمد بن حنفیه رهبر قیام معرفی کردند، سرانجام این جلسه بدون رسیدن به توافقی پایان یافت و حاضران مجلس را ترک کردند.[41] بعد از سه روز از این جریان، مختار به همراه ده تن از سران قوم به خانه ابراهیم رفتند، در این دیدار مختار نامه‌ای به ابراهیم داد و مدعی شد که این نامه از سوی محمد بن حنفیه فرستاده شده است. در این نامه به ابراهیم تأکید شده بود که مختار را در این قیام یاری نماید، ابراهیم که از صحت این نامه در تردید بود با شهادت سران کوفه بر صحت انتساب این نامه به محمد بن حنفیه پذیرفت که مختار را در این قیام همراهی کند.[42] بعد از این جلسه، ابراهیم جلسات بسیاری با مختار برگزار کرد؛[43] سرانجام در این جلسات زمان مناسب برای قیام 14 ربیع‌الاول تعیین گردید.[44] گزارشات فعالیت‌های مختار به ابن مطیع استاندار زبیری کوفه رسید، او خطر قیام قریب الوقوع مختار را احساس کرد؛ از اینرو مأموران امنیتی خود را به نواحی کوفه گسیل داشت.[45] روز قبل از اعلام رسمی قیام، ابراهیم با توافق قبلی مختار، بر مأذنه رفت و اذان گفت. سپس شیعیان نماز مغرب را پشت سر ابراهیم به جا آوردند و همگی مسلح به طرف خانه مختار حرکت کردند.[46] در بین راه با ابن مضارب رئیس نظامیان حکومتی برخورد کردند کار به درگیری کشیده شد و در این درگیری ابن مضارب بدست ابراهیم کشته شد.[47] ابراهیم نزد مختار رفت و وی را از واقعه مطلع ساخت و از او خواست که زمان قیام را جلو بیاندازد.[48] پس در همان شب رسماً قیام اعلام شد. قیام با شعار «یا منصور امت» آغاز شد.[49] مردم از هر سوی به صفوف انقلابیون پیوستند و در محله «دیر هند» متمرکز شدند.[50] از آن سو ابن مطیع نیز مردم را در مسجد جمع کرد و آنان را علیه مختار ساماندهی کرد. سپاهیان متخاصم از دو محور با یکدیگر در کوفه درگیر شدند، نبرد شدت گرفت در یک جبهه نیروهای مختار با مشکل مواجه شدند؛ اما در جبهه‌ی دیگر نیروهای او به فرماندهی ابراهیم توانستند ضمن کشتن «راشد بن ایاس» فرمانده دشمن، نیروهای دشمن را تار و مار کنند.[51] درگیری‌ها ادامه یافت تا اینکه قدم به قدم با شکست عاملان حکومتی دارالاماره نیز به محاصره مختار در آمد.[52] پس از سه روز محاصره با فرار ابن مطیع، دیگر محاصره شدگان در قصر نیز خود را تسلیم کردند[53] و بدین ترتیب مختار و یارانش با مقاومت و رشادت‌های جانانه خود شهر را به تصرف خود درآوردند. با سقوط دارالاماره و فرار استاندار ابن زبیر از کوفه، مختار در مسجد جامع شهر به سخنرانی پرداخت.[54] سپس از منبر فرود آمد؛ مردم گروه‌گروه نزد او آمده به عنوان نماینده‌ی اهل‌بیت پیامبر(ص) با او بیعت کردند، مختار بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبرش و خون‌خواهی اهل‌بیت(ع) و نبرد با منحرفان و دفاع از مستضعفین و جنگ با کسی که با ما سر جنگ دارند و صلح با آن که با ما از صلح در آید و وفا به بیعت بیعت‌کنندگان از مردم بیعت گرفت و متذکر شد که ما بیعت شما را فسخ نمی‌کنیم و فسخ آن را هم از شما نمی‌خواهیم پس اگر مردی می‌گفت آری با او بیعت می‌کرد. [55]

مختار پس از این پیروزی به امور مردم پرداخته آنان را مورد لطف و محبت خود قرار داد.[56] او پس از این که کاملاً بر اوضاع کوفه مسلط شد ابو عمره کیسانی را به عنوان فرمانده نیروهای مسلح کوفه منصوب کرد و عبیدالله بن کامل شاکری را به عنوان فرمانده شرطه‌های کوفه انتخاب کرد و ابراهیم بن مالک اشتر را نیز به فرماندهی کل نیروهای مسلح خویش برگزید.[57] سپس به انتصاب فرمانداران استان‌های تابعه پرداخت. او عبیدالله بن حارث نخعی - عموی ابراهیم - را استاندار ارمینیه قرار داد و محمد بن عمیر را استاندار آذربایجان و عبدالرحمن بن سعید را استاندار موصل، اسحاق بن مسعود را استاندار مدائن و قراشة بن ابی‌عیسی نصری را فرماندار بهقباد بالا و محمد بن کعب را فرمانده بهقباد میانی و حبیب بن منقذ ثوری را فرماندار بهقباد سفلی و سعید بن حذیفة بن یمان را استاندار حلوان منصوب کرد.[58] خود نیز تا مدتی به امور قضا در کوفه پرداخت.[59]

پیوستن مثنی بن مخربه و شیعیان بصره به قیام

مثنی بن مخربه از سران و بزرگان شیعه بصره بود که در زندان با مختار آشنا شده بود، او با مختار بیعت کرد و اعلام وفاداری کرد. بعد از آزادی مختار از زندان، مختار طی نامه‌ای به مثنی بن مخربه از او می‌خواهد که با استفاده از نفوذ خود در بصره از مردم بصره برای قیام دعوت به عمل آورد. با تلاش‌های مثنی جمع زیادی از عشیره و طایفه او و نیز مردم بصره با او بیعت کردند؛ اما در راه حرکت برای پیوستن به مختار از سوی سپاه ابن زبیر مورد حمله قرار گرفتند و افرادش متفرق شدند مثنی با باقیمانده یاران خود به کوفه آمد و به مختار پیوست.[60]

مقاله

نویسنده سيد علي اكبر حسيني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

فتح مغرب و اندلس

No image

جریر بن عطیه

No image

مصعب بن زبیر

Powered by TayaCMS