درس اوّل
دين اسلام در سخنان معصومان(عليهم السلام) به درخت تشبيه شده است.درخت داراى ريشه است،
دين نيز ريشه و پايه دارد و ريشه هايش توحيد، عدل، نبوت، امامت و معاد است. هر قدر ريشه
درخت عميقتر باشد كمتر آسيب مىبيند و مىتواند در برابر بادها و طوفانها مقاومت كند;
اگر درختى ريشه سطحى داشته باشد، به راحتى در برابر باد و طوفان آسيب مىبيند.
درخت دين نيز هر قدر عميق و همراه با بصيرت و معرفت باشد مىتواند انسان را در برابر
خطرهاى فرهنگى بيمه كند; از اين رو پيامبر اسلام در ابتداى بعثت بيش از ده سال به بيان
و ترويج اصول دين پرداخت.
اگر ريشه هاى دين به درستى در عمق وجود انسان نفوذ كند، طوفانهاى سهمگين فرهنگى نمىتواند
آسيبى به باورهاى انسان برساند و به راحتى تمام دستورهاى دين را مىپذيرد و تعبّد و
تسليم براى او معنا دارد و كسى كه در اصل توحيد مشكل دارد نمىتواند به سادگى فروع دين
و ارزشهاى ديگر دينى را بپذيرد و سخن از نماز و روزه و حجاب و عفاف براى او جاذبه اى
ندارد.
مربّى بعد از ذكر مقدمه فوق به توضيح اجمالى هر يك از اصول دين و فروع آن (كه در تصوير
آمده) مىپردازد در قسمت اصول دين، نماد توحيد: آرم جمهورى اسلامى ايران، عدل: ترازو،
نبوّت: كتاب قرآن، امامت: عدد دوازده، معاد: گل و آتش آمده است و در قسمت فروع دين
نماد نماز: قنوت، روزه: عدد 30، خمس: يك پنجم، زكات: گندم و گوسفند، حج: خانه كعبه،
جهاد: سرباز مسلّح، امر به معروف و نهى از منكر: ايست دادن با دست و تولّى: دست دادن
و تبرّى: قهر بودن و موضع داشتن آمده است.
احكام جمع «حكم» به معناى فرمان و دستور است و در اصطلاح فقه عبارت است
از: مجموعه قوانين و دستورهايى كه از سوى خداوند متعال براى سعادت بشر در تمام زمينه ها
صادر شده است.
به عبارت ديگر، «احكام» مجموعهاى از بايدها و نبايدهاست كه با انجام يا
ترك آنها، همراه با اعتقاد صحيح، اطاعت الهى تحقّق مىيابد، مانند خواندن نماز، روزه
گرفتن و پرهيز از غيبت، دروغ و....
محدوده و قلمرو احكام بسيار گسترده است و تنها مسائل عبادى، اقتصادى و اجتماعى را در
برنمىگيرد، بلكه تمام ابعاد زندگى بشر چون بُعد فرهنگى، اخلاقى، تربيتى، حكومتى، سياسى،
اقتصادى، اجتماعى، نظامى، بهداشتى، قضايى و... را در برمىگيرد.
قرآن كريم مىفرمايد:
وَنَزَّلْنا عَلَيْكَ الكِتابَ تِـبْياناً لِكُلِّ شَىء [1]
و ]اى پيامبر[ ما كتابى بر تو فرو فرستاده ايم كه بيان كننده، هر چيزى است.
در آيه ديگر آمده است:
مافَرَّطْنا فِى الكِتابِ مِنْ شَىء
[2]
در اين كتاب هيچ چيزى را فرو گذار نكرده ايم.
امام صادق(عليه السلام) مىفرمايد:
ما مِنْ شىء يَحْتاجُ اِلَيْهِ وُلْدُ آدَم و قَدْ خَرَجَتْ
فيهِ السُنّةُ مِنَ اللهِ و مِنْ رَسُولِهِ [3]
هيچ چيزى نيست كه مورد نياز فرزندان آدم باشد، مگر آن كه حكمى از جانب خدا و رسولش
براى آن آمده است.
«فلسفه احكام» گاه به معناى علل و عوامل جعل و تشريع احكام به كار مىرود
و گاه به معناى حكمتها و اسرار و رموز و مصالح و فوايد نهفته در آن. در هر دو صورت،
احكام الهى فلسفهاى دارند; چرا كه قانونگذار احكام، آفريدگار بزرگ جهان است كه هر گونه
نقص، مانند جهل، عجز، ترس، بخل و نياز، در ساحت قدس او راه ندارد و اساساً فرض صدور
حكمى بدون علّت و حكمت از ناحيه وجودى كه سراسر علم، قدرت، حكمت، رحمت و غناست، غير
معقول است.
قرآن كريم در موارد بسيارى به فلسفه و اسرار احكام پرداخته است. پيامبر گرامى اسلام(صلى
الله عليه وآله) و پيشوايان معصوم(عليهم السلام) نيز گاهى به فلسفه احكام اشاره فرموده اند
و اين خود دليل بر اين است كه سؤال از فلسفه احكام يا به دنبال تحقيق و جستوجوى آنها
برآمدن، روا و جايز است. در خاتمه ذكر يك نكته ضرورى است:
تكيه گاه فلسفه هاى احكام بايد قرآن و احاديث نورانى پيشوايان معصوم اسلام(عليهم السلام)
باشد. بايد از هر گونه افراط و تندروى و پيشداورىهاى غلط و كوته نظری ها و از همه مهمتر،
فرضيه هاى ثابت نشده پرهيز كرد; مثلاً نمىتوان گفت اذان براى تقويت تارهاى صوتى، ركوع
براى پيشگيرى از بيمارى سياتيك و روزه براى تمرين لاغرى و مانند آن است.
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) مىفرمايد:
انَّ اللهَ تعالى حَدَّ لَكُم حُدُوداً فَلا تَعْتَدُوها و فَرَضَ
عَلَيْكُم فَرائِضَ فَلا تُضَيِّعُوها و سَنَّ لَكُمْ سُنَناً فاتَّبِعُوها و حَرَّمَ
عَلَيْكُمْ حُرُمات فَلا تَنْتَهكُوها [4]
خداوند براى شما حدودى مقرّر كرده است; از آن تجاوز نكنيد، و فرمانهايى را واجب نموده;
آنها را به جاى آوريد و سنّتهايى را قرار داده، از آنها پيروى كنيد و كارهايى را حرام
كرده است; حرمت آنها را نشكنيد.