25 آبان 1396, 0:46
برگرفته از: 1- بحارالانوار، ج44، ص 191.
فرد نيازمندي نزد امام حسين(ع) رفت و از آن حضرت درخواست کمک کرد. امام حسين(ع) فرمود: چه کمکي از من ساخته است؟ عرض کرد: ضمانت کرده ام يک ديه کامل و خونبها بپردازم، اما توان ندارم کمکم کنيد، وگرنه بيچاره و بدبخت مي شوم. امام حسين(ع) فرمود: ببين برادر روزي از جدم رسول الله(ص) شنيدم که فرمود: «المعروف بقدرالمعرفه» بخشش و نيکي بايد به اندازه معرفت باشد. اکنون از تو سه سؤال مي پرسم، اگر هر سه را جواب دادي همه خونبهايي را که برعهده تو است مي پردازم، و اگر دو سؤال را جواب دادي دوسوم و چنانچه يکي را پاسخ گفتي يک سوم را. او گفت: خود شما معدن علم و دانش هستيد، از من چه انتظاري هست؟ با اين وجود بپرسيد، اگر توانستم پاسخ مي دهم، در غير اين صورت مطلبي از شما ياد گرفته ام. امام حسين(ع) فرمود: آيا مي داني بهترين و با فضيلت ترين عمل کدام است؟ ايمان داشتن به ذات حق. امام حسين(ع): آن چيست که انسان را از سقوط در دره هلاکت نجات مي دهد؟ اعتماد کردن و تکيه بر خداوند. امام حسين(ع): براي مرد چه چيزي زينت است؟ آن دانشي که با صبر و بردباري همراه باشد. امام حسين(ع): اگر آن را نداشت زينت مرد چيست؟ مال و ثروتي که توام با مروت و جوانمردي باشد. امام حسين(ع): و اگر آن را هم نداشته باشد چه؟ اين بار مرد سرش را پايين انداخت و به فکر فرو رفت و پس از چند لحظه سرش را بلند کرد و گفت: فقري که با صبر و شکيبايي همراه باشد. امام حسين(ع) لبخندي زد و گفت: آخرين سؤال، اگر اين را هم نداشت؟ زينتش اين است که صاعقه اي از آسمان بيايد و او را خاکستر کند. امام حسين(ع) خنديد و او را به خانه برد و علاوه بر هزار دينار، انگشترش را نيز به او بخشيد، سپس گفت: با پولها بدهي ات را بپرداز و با فروش اين انگشتر مخارج خود را تأمين کن. از شدت خوشحالي و شادي اشک شوق در چشمان مرد عرب حلقه زد، دست امام را بوسيد و او را در آغوش گرفت و در لحظه خداحافظي گفت: خداوند بهتر میداند که رسالتش را در کجا قرار دهد.(1)
روزنامه كيهان، شماره 21746 به تاريخ 23/7/96، صفحه 6 (معارف)
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان