كلمات كليدي : لجاجت، بهانه جويي، عوامل لجاجت، آثار لجاجت
نویسنده : سيده معصومه جوادي زاويه
لجاجت به معنای پافشاری در انجام کاری است که مخالف میل طرف مقابل باشد[1] و نوعی مرض است که اگر کسی گرفتار آن شود، هیچ استدلال منطقی را نمیپذیرد و در نتیجه دچار انحطاط و عذاب میشود.[2]
مقصود اصلی از لجاجت و بهانه جویی این نیست که انسان برای کشف حقیقت پافشاری کند، بلکه منظور این است که بعد از آشکار شدن حق باز هم بر سخن باطل و یا عمل نادرست خود پافشاری کند و به بهانههای مختلف از پذیرفتن حق سرباز بزند.
لجاجت در آیات
تاریخ نشان میدهد که در میان اقوام پیشین، قوم بنی اسرائیل بیش از همه لجوج بودند. لذا بیشتر آیات قرآن در باب لجاجت، از لجاجت آنها سخن گفته است که در اینجا به بیان برخی از آنها میپردازیم.
«و اگر به آنان رحم کنیم و گرفتاریها و مشکلاتشان را برطرف سازیم، (نه تنها بیدار نمیشوند، بلکه) در طغیانشان لجاجت میورزند و (در این وادی) سرگردان میمانند.»[3]
در این آیه سخن از کافران لجوج است که وقتی مشمول نعمتهای خداوند میشوند و خداوند امواج بلاها را از آنها برطرف میکند تا شاید از طریق محبت بیدار شوند، بر غرورشان افزوده میشود.[4]
«یا آن کسی که شما را روزی میدهد، اگر روزیش را باز دارد (چه کسی میتواند روزی شما را تأمین کند)؟ ولی آنها در سرکشی و فرار از حقیقت لجاجت میورزند.»[5]
در این آیه، سخن از مشرکان لجوج است که به هیچ وجه حاضر نبودند تسلیم منطق گویا و روشن پیامبر اکرم(ص) شوند و خدایان ساختگی را رها سازند. قرآن به تعدد این سخن را درباره بتپرستان تکرار میکند که از بتهای شما کاری ساخته نیست، نه از شما در برابر دشمن دفاع میکنند و نه به شما روزی میدهند، نه با شما سخن میگویند، با اینحال دلیل پرستش آنها چیست؟ ولی با اینحال که آنها هیچ پاسخی برای این سؤال نداشتند، باز هم لجوجانه به پرستش بتها ادامه میداند.
«و(نیز به یاد آورید) هنگامی را که گفتید: ای موسی ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد، مگر اینکه خدا را آشکارا (با چشم خود) ببینیم. پس صاعقه شما را گرفت در حالیکه تماشا میکردید. سپس شما را پس از مرگتان، حیات بخشیدیم، شاید شکر(نعمت او را) بجا آورید.»[6]
این بخش از آیات درباره لجاجت بنیاسرائیل است، آنجا که اطراف حضرت موسی(ع) را گرفتند و گفتند ما ایمان نمیآوریم مگر اینکه ... . ظاهرا آنها میدانستند که خدا جسم نیست و مکان و جهت ندارد، ولی این سخن را از سر لجاجت و طغیان و سرکشی و استکبار به موسی(ع) گفتند.[7]
لجاجت در روایات
از روایات بسیاری که در این باب وجود دارد استفاده میشود که روح لجاجت با تمام صفات رذیله پیوند دارد و یا در آنها مؤثر است و یا از آنها اثر میپذیرد.
1.امام(ع) میفرمایند: از لجاجت مذموم و نکوهیده بپرهیز که مایه بروز جنگهاست.[8]
تعبیر به لجاجت مذموم در این روایت، اشاره به این دارد که گاهی انسان در کارهای خیر اصرار میورزد و به صورت منطقی پافشاری میکند، بیشک این اصرار و یا پافشاری بسیار خوب است و سرچشمه پیروزی و موفقیت میباشد.[9]
2.امام علی(ع) میفرمایند: کانون شر و فساد، همان لجاجت و بحث و جدال تعصب آمیز است.[10]
3.امام علی(ع) میفرمایند: بهترین اخلاق، اخلاقی است که از لجاجت دور باشد.[11]
عوامل لجاجت
عوامل بسیاری در ایجاد و گسترش این رذیله در انسان مؤثر است که به برخی اشاره میکنیم.
1. جهالت:
از منظر روایات معصومین(ع)، سرچشمه لجاجت قبل از هر چیز جهالت و نادانی است. چرا که افراد عاقل و فهمیده، همیشه تابع منطق و استدلال هستند، هر گاه کسی با برهان منطقی برای آنها چیزی را ثابت کند، میپذیرند. اما در نگاه افراد جاهل و نادان تمام استدلالات بیرنگ و بیاثر است. پیامبر اکرم(ص) در اینباره میفرمایند:
«بپرهیز از لجاجت که اولش جهل و آخرش پشیمانی است.»[12]
2.زیادهروی در سرزنش:
یکی دیگر از عوامل لجاجت، سرزنش بیش از حد و افراط در ملامت است، اگرچه سرزنش، یکی از روشهای تربیتی است و در بسیاری از موارد مؤثر است اما وقتی از حد و اندازه خود خارج شود، به لجاجت منتهی میشود و شخص را به لجبازی وادار میکند. امام علی(ع) میفرمایند: زیادهروی در سرزنش، آتش لجاجت را شعلهور میکند.[13]
3. نارضایتی:
گاهی عامل لجاجت، نارضایتی است؛ چون از فردی و یا اتفاقاتی ناراضی است و آنها را نمیپسندد و نمیتواند آنها را هم طبق میل خود تغییر دهد، عمداً در مقابل خواستههای آن فرد و اتفاقات مقاومت و مخالفت میکند، هر چند آن خواسته ها، خواستههای به حقی باشند.
امام علی(ع) درباره اصحاب جمل که به مخالفت و لجاجت با آن حضرت برخاستند، چون از حکومت ناراضی بودند، میفرماید: این گروه به خطا در نارضایتی از حکومت من، به یکدیگر پیوستند.[14]
4.حسادت:
یکی دیگر از عواملی که منجر به لجاجت میشود، حسادت است. این صفت مذموم صاحبش را وادار به انواع مخالفتها و ستیزهجوییها میکند. قرآن کریم، انگیره مخالفت اهل کتاب با مسلمانان را حسادت میداند و در عین حال آنها را به عفو و گذشت توصیه مینماید.
«بسیاری از اهل کتاب از روی حسد_که در وجود آنها ریشه دوانده_ آرزو میکردند شما را بعد از اسلام و ایمان، به حال کفر بازگردانند. با اینکه حق برای آنها کاملا روشن شده است. شما آنها را عفو کنید و گذشت نمایید.»[15]
5.احساس حقارت:
یکی از عوامل پیدایش این صفت، احساس حقارت است. عقده حقارت سبب میشود که افراد زیر بار دیگران نروند و برای اثبات شخصیت خویش گوش به حرف کسی ندهند، سخنان منطقی را نپذیرند و بر پندار باطل خویش اصرار ورزند.[16]
6. تکبر و خودخواهی
انسان متکبر حاضر نیست حرف کسی را بپذیرد و از کسی نصحبت قبول کند، لذا به مخالفت و لجاجت با او میپردازد. قرآن کریم از زبان حضرت نوح(ع) لجاجتهای قومش را اینطور بیان میفرماید:
«(نوح) گفت: پروردگارا! من قوم خود را شب و روز (به سوی تو) دعوت کردم، اما دعوت من چیزی جز فرار از حق بر آنان نیفزود و من هر زمان آنها را دعوت کردم که (ایمان بیاورید و) تو آنان را بیامرزی، انگشتان خویش را در گوشهایشان قرار داده و لباسهایشان را بر خود پیچیدند و در مخالفت اصرار ورزیدند و به شدت استکبار کردند.»[17]
آثار لجاجت
لجاجت نیز مانند دیگر رذایل اخلاقی، پیامدها و آثار شومی دارد که گریبان گیر کسی خواهد شد که این رذیله را از خود دور نکرده و بلکه خود را در دام آن گرفتار میسازد.
1. محرومیت از درک حقایق
یکی از آثار لجاجت این است که افراد لجوج از درک حقایق محرومند. چرا که لجاجت و بهانهجویی به انسان اجازه نمیدهد خطاهای خویش را اصلاح کرده و در برابر واقعیتها و حقایق سر تعظیم فرود آورد، لذا از پیشرفت و ترقی باز میایستد.
2.پوشانده شدن پرده غفلت بر دل:
امام علی(ع) میفرمایند: هر کس لجاجت کند و بر آن پافشاری نماید، او همان بختبرگشتهای است که خداوند بر دلش پرده غفلت زده و پیشامدهای ناگوار بر فراز سرش قرار گرفته است.[18]
3. انزوا و پراکنده شدن از اطراف مردم:
از دیگر آثار سوء لجاجت آن است که افراد لجوج مورد تنفر همگان حتی نزدیکان خود واقع میشوند و در خانواده، مدرسه، محیط کار و جامعه، نمیتوانند با دیگران کنار بیایند. زیرا افرادی میتوانند در جامعه موفق باشند که به نظر و عقاید دیگران احترام بگذارند، برخورد مناسب و شایسته از خود نشان دهند، اما لجاجت و سرسختی جز انزوا و طرد اجتماعی، پیامد دیگری ندارد و وقتی افراد در اثر لجاجت و ستیزهجویی از سوی دیگران طرد شوند، شدیداً دچار اضطراب، افسردگی، احساس یأس و ناامیدی و... خواهند شد به گونهای که شخصیت آنها و سلامت روانی آنان را تهدید میکند.
4. کاهش عزت نفس:
افرادی که دارای روحیه لجاجت هستند روابط اجتماع و عزت نفس آنها نیز به شدت مخدوش میشود.
5.غرق در گناهان:
یکی از پیامدهای لجاجت فرو رفتن در گناهان بوده که علت اصلی آن همان حق گریزی است که انسان لجوج را غرق در گناه کرده و در باتلاق انبوهی از گناهان فرو میبرد. خداوند در قرآن کریم میفرماید:
«و هنگامى که به آنها گفته شود: از خدا بترسید! (لجاجت آنان بیشتر مىشود) وآنها را به گناه مىکشاند»[19]
راه درمان لجاجت
راه درمان لجاجت به دو صورت میباشد:
1.راه علمی:
نخستین راه درمان بیماری لجاجت، بررسی پیامدهای سوء این رذیله است. طبق این راه، فرد آثار منفی بهانهجویی و لجاجت را با تحلیل عمیق درمییابد و به این نکته پی میبرد که این صفت رذیله انسان را از خدا و خلق خدا دور میکند و راه تکامل را به روی او بسته و در اجتماع منزوی میشود.
پی بردن به این نکات و اینکه لجاجت در واقع حجاب ضخیمی است که به روی عقل انسان میافتد، به یقین این آمادگی را در او ایجاد میکند که از این خوی زشت فاصله بگیرد و ریشههای آن را از روح خود برکند.[20]
2.راه عملی:
طریقه دیگر درمان لجاجت، راهکار عملی است. یعنی هنگامی که ابراز این صفت در فرد پیدا میشود سعی کند فورا از در تسلیم در آید و حق را پذیرا شود و از گوینده برای بازگو کردن حق تشکر کند. هرگز یک سخن را از سر لجاجت تکرار نکند و اگر یکبار به زبان او جاری شد سکوت کند و از دفعات بعد جلوگیری کند و خود را از وسوسه شیطان به خداوند بسپارد. با افراد لجوج نشست و برخاست نکند و حالات بزرگان را مطالعه کند که چگونه حرف حق را حتی از یک کودک میپذیرفتند.