1 شهریور 1397, 0:0
در نوشتار قبل گفتیم با توجه به اینکه اپیکور عالیترین مرتبه لذت را «دفع الم» میداند، تمایلات و لذتها را به سه دسته کلی تقسیم میکند: 1- امیال و لذتهای طبیعی و ضروری، 2- امیال و لذتهای طبیعی و غیر ضروری، 3- امیال و لذتهای غیر طبیعی و غیر ضروری. در خصوص قسم اول در نوشتار قبل مطالبی بیان شد. اینک توضیح دو قسم دیگر.لذتهای طبیعی و غیرضروری به لذتهایی گفته میشود که هر چند برای حواس طبیعی ما دلپذیرند؛ اما لذتهایی زاید و غیرضروریاند. این نوع امیال معلول و مولود توجهی است که انسان به تنوع طلبی دارد. مثلاً بهتر خوردن و بهتر نوشیدن از جمله لذتهایی هستند که هر چند مقتضای طبیعت انساناند، اما حیات آدمی وابسته به آنها نیست. خوردن مقدار زیادی از بهترین غذاها قطعاً لذتی طبیعی اما غیرضروری است. لذت جنسی نیز در همین دسته جای میگیرد. در زمینه هنر و احساسات ظریف و لطیف نیز قاعده همین است. خود اپیکور میگوید: «زیبایی، پارسایی، و چیزهای دیگری از این قبیل را اگر لذتی برای ما در بر داشته باشد، باید گرامی داشت و الا باید از آن دست کشید». ویژگی این نوع از امیال این است که به اموری مربوط میشوند که چون حاجت برآورده شد، تغییر میپذیرد. مانند میل به خوردن غذای مخصوصی که بر فرض اینکه برآورده شود چیزی بر لذت انسان نمیافزاید. درباره ارضاء یا عدم ارضای این نوع تمایلات باید نخست این پرسش را مطرح کرد که اگر آنها را برآورده کنم یا نکنم چه پیامدی خواهد داشت. اپیکور معتقد است که میتوان از این دسته از لذتها به طور معتدل و با میانه روی استفاده کرد و تأکید میکند که باید از افراط و تفریط در استفاده از آنها، به شدت، پرهیز نمود. بنابراین، نه باید به طور کلی از این گونه لذات چشم پوشید و از آنها اجتناب کرد و نه باید در برخورداری از آنها زیاده روی نمود. اعتدال و میانه روی در استفاده از آنها خیر اخلاقی است و تعطیل و نادیده گرفتن آنها یا زیاده روی در استفاده از آنها، شر اخلاقی است. لذتهای غیرطبیعی و غیرضروری به لذتهایی گفته میشود که نه مقتضای طبیعت انسان هستند و نه لازمه حیات او. بلکه لذتهایی بیهوده و عبث اند. این نوع امیال مولود «گمان» و «پندار» است. لذتهایی مانند لذت جاه و مقام و لذت شهرت از این دسته به حساب میآیند. اگر انسان مقام نداشته باشد و یا دارای شهرت نباشد نه کاری خلاف طبیعتش رخ داده است و نه زندگی او به مخاطره میافتد. هیچ یک از جهازات بدنی ما مقتضی شهرت و مقام و امثال آن نیست. اگر این دسته از لذایذ نباشد نه به چشم انسان لطمه میخورد و نه به گوش او و نه به سایر اعضا و جوارحش. پس این گونه از لذایذ نه طبیعی اند و نه ضروری، این نوع تمایلات را باید به طور کلی رها کرد و هرگز نباید برآورده نمود. زیرا منشاء چشم و هم چشمی میشوند و به جای تأمین خوشی و لذت بر آلام و دردها و رنج های روحی و روانی انسان میافزایند. بنابراین «بر توست که زندگانی کنی بدون رنج و بخوابی بر تشک کاهی تا اینکه مضطرب و آشفته باشی و تکیه زنی بر تخت طلا و میز فاخر».
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان