كلمات كليدي : مادّة، اصل و مايه، هيولاي نخستين، صور نوعيه، هيولاي بسيط، علوم اسلامي، حقيقت ماده، نيروي جاذبه، نيروي دافعه
درلغت به معانی متعددی چون افزونى پیوسته، اصل و مایه هر چیزآمده است. و در اصطلاح فلاسفه مادّة جوهرى است جسمانى که تحقق و فعلیت آن به صورت، و محل توارد صور متعاقبه مىباشد. فرق ماده با موضوع ایناست که موضوع بدون عروض عارض قابل حصول است در حالی که مادّه بدون صورت حاصل نمىشود.
در شیمی به امرى که قابل تبدیل به چیز دیگر باشد مادّه گویند مانند آب که مادّه هوا است به اعتبار اینکه قابل تبدیل به هوا مىباشد.
در فیزیک به اجزاء وجودى، ترکیب کننده و بوجود آورنده هر چیز مادّه گویند مانند چوب، آهن و غیره که ماده کشتی هستند.
ابنسینا معتقد است که گاه مادّه گویند و هیولاى نخستین اجسام را اراده کنند که در تمام اجسام هست و محل توارد و تعاقب صور است و آن غیر از ماده به معنى عناصر اربعه است.
ملاصدرا نیز معتقد است که ماده خاص چیزى است که قابل تبدیل به صور خاص باشد با حفظ صور نوعیه خود مانند"منى" که قابل تبدیل به صورت انسانى است و در عین حفظ صورت نوعیه قابل تبدیل به جماد و نبات نیست مگر بعد از طى مراحل کمال و زوال صورت نوعیه که از جهت وجود هیولاىبسیط نخستین که در تمام اشیاء موجود است قابل تبدیل به چیز دیگری شود.
در فرهنگ علوم اسلامی نیز چنین آمده است که ماده همان هیولاى اولاى عالم است که قابل تبدیل به صور و اشکال مختلف میباشد، توضیح آنکه اگر در حرکات و تبدلات عالم خارج و جهان جسمانى بنگریم مشاهده خواهیم کرد که گاه تحولات حاصله در نوع واحد از موالید است چنانکه نهالى در اثر تبدلات خاص کیفى و کمى مراحلى را طى کرده و به مرحله کمال ممکن خود که بارورى باشد، مىرسد و در تمام مراحل تحولات خود وحدت نوعیه آن محفوظ است. نهایت اینکه بعد از رسیدن به کمال ممکن خود یا متوقف مىشود که این فرض محال است و یا دگرگون میشود و صورت نوعیه خود را از دست میدهد، مسلم است که اینگونه تبدلات خللى به صورت نوعیه اشیاء متبدل وارد نمىسازد بلکه مراحل کمال ممکن خود را طى مىکند. گاه تحولات حاصله موجب تبدیل نوعى به نوع دیگر است چنانکه آب تبدیل به هوا شده و هوا تبدیل به آب، خاک، آتش و بالاخره هر یک از آنها تبدیل به عنصر دیگری میشوند، و گاه تحولات عارضه برحسب تبدلات طبیعى با وسائل صنعتى انجام مىشود چنانکه نجّار از چوب، اشیاء مختلف به صورتهای گوناگون مىسازد و اگر خوب بنگریم در مىیابیم که ماده در تمام اشیاء عالم جسمانى یکى است و آن را مادّه عام، مادةالمواد و هیولاى اولى مینامند و در هر یک از انواع نیز با حفظ صورت نوعیه مادهاى هست که مراتب کمال همان نوع را با حفظ صورت نوعیه طى مىکند و مادام که آن مادّه در اثر تبدلات خاص نوعى خود به مرحلهاى نرسیده است که خلع صورت نوعى کند و تبدلات آن در مراتب همان نوع باشد مادّه مخصوص همان نوع خواهد بود لکن این مادّه غیر از مادّه به معنى هیولاى اولى است زیرا این مادّه ماده محض نیست بلکه متلبس به صورت نوعیه خاصى مىباشد و همینطور موجودى که خود نوعى از انواع موالید است و با دست صناعى متحول و متبدل به اشکال مختلف گردیده و چون قابل تبدل و تحول به اشکال مختلف است، مادّه عام است.
حقیقت ماده
دانشمندان پس از بحث و تحقیقات گسترده درباره ماده تاکنون از کشف حقیقت آن عاجز ماندهاند. دیموکریت فیلسوف یونان باستان بر این عقیده بود که اجسام از ذرّات بسیار ریز غیر قابل تقسیم تشکیل یافته و آن ذرات داراى دو نیرو هستند:
الف- نیروی جاذبه، که به وسیله آن اجسام با یکدیگر ارتباط پیدا میکنند.
ب- نیروی دافعه، که اجسام را از هم جدا مىسازد. این نیرو در اجسام گازى برترى دارد در حالی که در اجسام سخت نیروى جاذبه غالب است و در اجسام سائل و روان هر دو نیرو مساوى هستند. این نظریه قرنها مورد تأیید و قبول دانشمندان بوده و مادّه را جزء لایتجزّى یا گوهر فرد مىنامیدهاند. و پس از دورانى این نظریه جاى خود را به نظریه دیگرى داد و آن اینکه تمامى موجودات گیتى به دو بخش تقسیم مىشوند : مادّه و انرژى و این دو در عین دوگانگى به صورت مدام با یکدگر همراهند و هرگز از هم جدا نمیشوند.
آراء ونظرات دانشمندان
دانشمندان در باره حقیقت مادّه و انرژى سه دستهاند:
گروهاول معتقدند که اجسام از اتمهائى غیر قابل تقسیم تشکیل شده و به نسبتهاى مختلف در اجسام ترکیب شدهاند. پس از کشف رادیُم ضمن تقویت این نظریه، دانشمندان توانستند حجم اتم و وزن آن را بدست آورند و دانستند که اتمها در حجم و وزن برابرند و تنها در کیفیت ترکیب اختلافاتى پیش میآید. به طور مثال آهن، آب و الکل از این جهت در وزن و کیفیت اختلاف دارند که اتمهاى موجود در هر یک به گونهاى خاص و خاصیتى ویژه ترکیب یافته و برخى دانشمندان توانستهاند هر یک از رادیم و هلیم و سرب و پتاسیم و سدیم را به دیگرى تبدیل کنند.
اما در باره انرژى دانشمندان معتقدند که نماهاى گوناگونى که از آن دیده مىشوند به ظاهر وجود ندارند جز آنکه بر اثر امواجى از جسم، مرکز انرژى حاصل مىشود مانند امواجى که بر اثر افتادن جسمى در آب پدید مىآید و یا در هوا حادث مىشود و پس از اینکه دیدند نور و حرارت و برق حتى در فضاهاى خالى از هوا نیز نفوذ مىکند به این امر پى بردند که مىبایستى در فضاى خالى از هوا نیز چیزى باشد که موج در آن منعکس گردد و معلوم شد که فضاى خالى وجود ندارد و آن شىء موجود در فضا را اتر نامیدند و به این نتیجه رسیدند که انرژى عبارت است از امواج اترى و اینکه نمودهاى گوناگون بر اثر اختلاف در سرعت موج است. سرعت به اندازهاى معیّن حرارت تولید مىکند و به اندازه دیگر نور و به اندازه دیگر الکتریسیته بوجود مىآورد ولى در چند سال اخیر تحولى در این باره در مجامع علمى پیش آمد که این نظریه را دگرگون ساخت و پس از کشف رادیم و عناصرى مانند آن به آنجا رسیدند که از این عناصر به طور مدام حرارت و نور و الکتریسیته متشعشع مىگردد، حال منشاء این تشعشات چیست؟ دانشمندان پس از آزمایشهاى دقیق و منضبط به این کشف دست یافتند که آن عناصر به تدریج در حال کاهشند و انرژیهاى تشکیل یافته از آنها در شرائط خاصى به ماده دیگرى شبیه به رادیم تبدیل مىشود که آن را هلیم نامیدند. سرانجام به این نتیجه رسیدند که مواد این نوع از اجسام گاه به انرژى و گاه به ماده تبدیل مىشوند. این نظریه توسعه یافت تا به آنجا که گفتند: هر جسمى به جسم دیگر شعاعى از نور و حرارت و الکتریسیته دارد ولى آنچنان آرام است که حتى با وسائل پیشرفته نیز قابل درک نیست و در اثر این تحول به ناچار دانشمندان از نظریه گوهر مجرد و عدم قابلیت آن به تقسیم دست برداشتند و آن را رها ساخته و معتقد شدند که هر اتم به دو جزء مثبت و منفى تقسیم مىگردد و یکى به دور دیگرى مىچرخد و حتى گفته شده اجزاء اتم به این حد منتهى نمىشود بلکه اجزاء دیگرى را نیز دارد. و خلاصه این نظریه جدید آن است که ماده و انرژى یک چیز است و هر یک به دیگرى تبدیل مىگردد و در حقیقت در این جهان مادهاى وجود ندارد و هر چه هست انرژى است که به مظاهر گوناگون در مىآید: صدا و نور و حرارت و آب و... همه از یک منشأند. (برگرفته از دائرة المعارف فرید وجدى)