دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

کارکردگرایی functionalism

No image
کارکردگرایی functionalism

كاركردگرايي، تعادل خود محور، نظام (سيستم)، ضرورت كاركردي، پارسونز، دوركيم.

نویسنده : یونس خداپرست

کارکردگرایی در لغت به معنای کار ویژه،‌نقش و وظیفه می‌باشد و نتایج حاصله و آثار عینی پدیده‌های اجتماعی را در برمی‌گیرد؛ و در اصطلاح کارکردگرایی «مکتبی که به موجب آن، جامعه همچون مجموعه‌ای است از نهادهای وابسته به هم، که هر یک در ثبات کلی جامعه نقشی دارند؛ یعنی سازمان اجتماعی در ذات خود دارای نظم و انسجام و وحدت است. در این سازمان که به مثابه یک ارگانیسم زنده عمل می‌کند، اندامها و قسمتهای مختلف، دارای نقشهای حیاتی و تکمیل کننده هستند و وجود آنها بخاطر دوامی که می‌آورند، ضروری است.»[1]

ذات مکتب کارکردگرایی توجه به نظم است و شورش و انقلاب در آن جایی ندارد و اگر تغییری شکل گیرد، صرفاً بخاطر سازگاری با کل نظام است. نقش اساسی برقرار کننده نظم در آن، توسط نهادهایی همچون خانواده،‌مذهب و فرهنگ است و در صورت فقدان چنین نهادهایی، تعادل خود محور در جامعه حاصل نمی‌شود.

پیشینه کارکردگرایی از بعد جامعه شناسی سیاسی

کارکردگرایی جزء ‌مکاتب محافظه کاری است و اصالت را به کارکرد می‌دهد و از مسلط‌ترین نگرشهای جامعه شناسی معاصر در غرب است و از علوم فنی سودویک فون، برتالنفی، و رودلف کلاوسیون گرفته شده است. «ریشه‌های فکری مکتب کارکردگرایی نخست به امیل دورکیم (جامعه شناس فرانسوی) و سپس به تاکوت پارسونز (جامعه شناس انگلیسی) باز می‌گردد.»[2] آنچه برای کارکردگرایی اهمیت دارد، «تعادل خود محور» است و اگر تغییری در جامعه رخ دهد صرفاً بخاطر سازگاری با کل نظام است. بطور کلی مکتب کارکردگرایی در سالهای 1920 و 1930 مطرح شد. ادکلیف براون (1935 و مالینوسکی (1926) در دهه 1940 در بررسی انسان شناسانه خود[3] از مکتب فوق استفاده کردند.

مهم‌ترین اثری که دیدگاه‌ کارکردگرایی را در جامعه شناسی در اوان سده 19 گسترش داد، بررسی‌های دورکیم است. هدف پژوهشهای جامعه شناسانه دورکیم از بعد مکتب کارکردگرایی «تأیید آنچه در جامعه وجود دارد» بود، که می‌بایست به همان صورت نگه داشته شود و تغییری در نهادهای اجتماعی بوجود نیاید؛ بنابراین دورکیم بر این باور بود که نهادهایی که از کارکرد سالم برخوردارند، حفظ گردند.»[4]

مهم‌ترین ویژگی مکتب کارکردگرایی، توجه طرفداران آن به جامعه به مثابه ارگانیسم است که جامعه دارای اجزایی همانند بدن انسان است.

از بعد جامعه شناسی، پارسونز شاگرد دورکیم، ضرورت کارکردی را در دو نوع کارکرد تشریح می‌کند: 1) کارکرد بیرونی: الف) نظام اقتصادی وسیله انطباق را بیان می‌کند، ب)نظام سیاسی دست یابی به هدف را مدنظر قرار می‌دهد؛

2) کارکرد درونی: الف) نظام فرهنگی وسیله حفظ الگو برای ضرورت کارکردی است، ب) هدف نظام حقوقی و مذهبی انسجام اجتماعی است.

بطور کلی در درون دو کارکرد فوق چهار نوع کارکرد ضروری یعنی1- تداوم الگوها، 2- وسیله انطباق، 3- ادغام (یکپارچگی) و 4- دست یابی به هدف وجود دارد.

کاکردگرایی در روابط بین الملل

این نوع کارکردگرایی محدود به دولت ملی نمی‌شود و تاکید آن بر نیازهای بشری خارج از مرزهای دولت ملی است و همگرایی منطقه‌ای و سازمانهای بین المللی را خواستار است. دو دیدگاه در این زمینه وجود دارد: 1) کارکردگرایی کلاسیک: این گروه معتقدند «با پیچیدگی فزاینده نیازهای بشری، نیاز به کارشناسان فنی و متخصص است و تنها راه آن ایجاد یکسری نهادهای بین المللی است و در صورتی که این نهادها وظایف خود را انجام ندهند عدم همگرایی، و در صورت انجام وظایف، تشکیل همگرایی و سرایت آن به دیگر حوزه‌ها وجود دارد.»[5] از طرفداران این نظریه دیوید میترانی است.

2) دیدگاه نوکارکردگرایی: بنیانگذار این دیدگاه ارنست هاس است که بر احیای دیدگاه اولی اصرار دارد؛ اما، بر خلاف آنها که بر نیازهای متعدد بشری بین چند واحد سیاسی توجه دارند مبنای حرکت خود را پیدایش نیازهای اقتصادی می‌دانند که باعث حوزه‌های کارکردی جدید می‌شود و نخبگان سیاسی تلاش می‌کنند به نیازها از طریق نهادهای تخصصی پاسخ دهند و در صورت برآوردن نیازها، همگرایی شکل می‌گیرد و با علاقه‌مندی جامعه به تداوم همگرایی، سرایت همگرایی به دیگر حوزه‌ها انجام می‌گیرد؛ بطور خلاصه، کارکردگرایی نوین بر فرایندهای دیپلماتیک و مذاکره برای رسیدن به همگرائی تاکید دارد و همگرایی را بصورت خودکار نمی‌داند.

نتیجه

کارکردگرایی از بعد جامعه شناسی به دورکیم و پارسونز برمی‌گردد و جزء‌ مکاتب محافظه‌کاری است و اصالت را به کارکرد می‌دهد، آنچه برای آنها اهمیت اساسی دارد «تعادل خود محور» است و تغییر د رجامعه را صرفاً بخاطر سازگاری با کل نظام مطرح می‌کنند. از بعد بین الملل به نیازهای فزاینده بشری خارج از مرزهای دولت ملی و شکیل‌گیری همگرایی منطقه‌ای توجه دارند.

مقاله

نویسنده یونس خداپرست

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

نحوه تشکیل جو زمین از دیدگاه مولا علی (ع) در نهج البلاغه

و آبهای ساکن را به مواج سرکش برگردانید تا آنجا که آبها روی هم قرار گرفتند و چون قله های بلند کوهها بالا آمدند امواج تند کف های برآمده از آبها را در هوای باز و فضای گسترده بالا بردند تا جایی که از آن هفت آسمان پدید آمد.آسمان پایین را چون موج مهار شده و آسمان بالا را مانند سقف استوار قرار داد.
مباني فكري، انساني و اجتماعي در نهج البلاغه

مباني فكري، انساني و اجتماعي در نهج البلاغه

به عكس در جوامعي كه انسجام و هستي آنها را بايد پيوند دروني، بدون ارتباط با مبداء و مركز خارجي، تامين و تضمين كند، اولويت با نظام است . تازه آن نظام است كه جا و مكان و موقعيت فرد و جمع را در چهارچوب خود و در قلمرو خود مشخص مي كند . نظام حاكم بر فرد و جمع است و كيفيت و نوع حاكميت نظام بر فرد و بر جمع است كه سرنوشت مساله سابق الذكر، يعني اصالت فرد يا اصالت جمع را مشخص مي كند .
انسان شناسی

انسان شناسی

آنگاه از روحی که آفرید در آن دمید تا به صورت انسانی زنده درآمد، دارای نیروی اندیشه، که وی را به تلاش اندازد، و دارای افکاری که در دیگر موجودات، تصرّف نماید. به انسان اعضاء و جوار حی بخشید، که در خدمت او باشند، و ابزاری عطا فرمود، که آنها را در زندگی بکار گیرد،
انسان شناسی از منظر نهج البلاغه

انسان شناسی از منظر نهج البلاغه

نهج البلاغه یک شاهکار ادبی در تعلیمات اسلامی است که در آن توجه به عزّت و کرامت انسان و سلامت عقل و روان از اهمیت بسزایی برخوردار است. سخنان حکمت آمیز این کتاب که با عقل و اندیشه آدمی سروکار دارند حقایق بسیار متعالی و معانی بسیار ژرفی را در مورد شناخت خدا، انسان، و جهان با فصاحت و بلاغت تمام بیان می کنند و آگاهی های ارزشمندی را در هریک از این زمینه ها ارائه می دهند. خطابه ها احساسات راکد انسان را در جهت ستیز با فساد و تباهی و بی عدالتی بر میانگیزند، و موعظه ها انسان را از خواب غفلت بیدار و خطراتی را که می توانند دل و روان آدمی را ضعیف و بیمار کنند یادآور می شوند.

پر بازدیدترین ها

اشاره حضرت علی(ع) به معلق بودن زمین در فضا

اشاره حضرت علی(ع) به معلق بودن زمین در فضا

امام على عليه السلام : [خداوند] زمين را ايجاد كرد و آن را نگه داشت، بى آن كه وى را مشغول سازد. و آن را بر جايى بدون قرار استوار كرد و بى هيچ پايه اى بر پايش داشت و بى هيچ ستونى برافراشتش و آن را از كجى و انحراف نگاه داشت و از افتادن و شكافتن آن جلوگيرى كرد .
انسان شناسی از منظر نهج البلاغه

انسان شناسی از منظر نهج البلاغه

نهج البلاغه یک شاهکار ادبی در تعلیمات اسلامی است که در آن توجه به عزّت و کرامت انسان و سلامت عقل و روان از اهمیت بسزایی برخوردار است. سخنان حکمت آمیز این کتاب که با عقل و اندیشه آدمی سروکار دارند حقایق بسیار متعالی و معانی بسیار ژرفی را در مورد شناخت خدا، انسان، و جهان با فصاحت و بلاغت تمام بیان می کنند و آگاهی های ارزشمندی را در هریک از این زمینه ها ارائه می دهند. خطابه ها احساسات راکد انسان را در جهت ستیز با فساد و تباهی و بی عدالتی بر میانگیزند، و موعظه ها انسان را از خواب غفلت بیدار و خطراتی را که می توانند دل و روان آدمی را ضعیف و بیمار کنند یادآور می شوند.
انسان شناسی

انسان شناسی

آنگاه از روحی که آفرید در آن دمید تا به صورت انسانی زنده درآمد، دارای نیروی اندیشه، که وی را به تلاش اندازد، و دارای افکاری که در دیگر موجودات، تصرّف نماید. به انسان اعضاء و جوار حی بخشید، که در خدمت او باشند، و ابزاری عطا فرمود، که آنها را در زندگی بکار گیرد،
مباني فكري، انساني و اجتماعي در نهج البلاغه

مباني فكري، انساني و اجتماعي در نهج البلاغه

به عكس در جوامعي كه انسجام و هستي آنها را بايد پيوند دروني، بدون ارتباط با مبداء و مركز خارجي، تامين و تضمين كند، اولويت با نظام است . تازه آن نظام است كه جا و مكان و موقعيت فرد و جمع را در چهارچوب خود و در قلمرو خود مشخص مي كند . نظام حاكم بر فرد و جمع است و كيفيت و نوع حاكميت نظام بر فرد و بر جمع است كه سرنوشت مساله سابق الذكر، يعني اصالت فرد يا اصالت جمع را مشخص مي كند .
Powered by TayaCMS