23 اسفند 1396, 15:2
ارزشگذاری تصور عقلی است یا توجه قلبی
در لغت به معنای ارزش شناسی است، مرکب از دو واژه لاتینی axio به معنای اصول اولیه و بدیهی و logy به معنای شناخت و مطابق عرف فیلسوفان axiology به معنای ارزش شناسی است که گاه به علم ارزش value of science نیز تعبیر میشود و مراد از آن علمی راجع به ارزشها است. ارزشهایی همچون خوبی و بدی، زیبایی و زشتی، با ارزش و بی ارزش، درست و نادرست.
در یک تقسیم بندی میتوان تمام مسائل فلسفی را ذیل سه دسته مسائل اساسی مطرح کرد: نخست؛ مسائل مربوط به وجود و واقعیت که موضوع علم مابعدالطبیعه یا متافیزیک است. دوم؛ مسائلی که مربوط به شناخت و معرفت ماست که موضوع معرفت شناسی یا علم المعرفه است و سوم و آخر؛ مسائلی که مرتبط با ارزشها و امور استحسانی و متعالی است. بدین ترتیب جهان، انسان و ارزشها موضوعاتی هستند که همواره مورد پژوهش فلسفی قرار میگیرند. ارزش شناسی با دو حوزه دیگر معرفت آدمی یعنی وجودشناسی و معرفت شناسی دارای یک نسبت و رابطه است.
دست کم در ساحت روحی و معنوی میتوان سه دسته ارزشها را به خوبی از هم تفکیک کرد. ارزشهای اخلاقی، زیبایی شناختی و دینی. یک دسته ارزشها اخلاقی اند، این ارزشها همواره از آنچه شایسته است سخن میگویند و دسته دیگر ارزشهای زیبایی شناختی همچون زیبایی، زشتی، فاخری و غیره اند. این ارزشها درباره این بحث میکنند که یک اثر هنری میتواند طور دیگر مطرح شود، یعنی راجع به «چنان باید بود» سخن میگوید، اما دسته آخر درباره حالات درونی ما یعنی حالاتی از خوف و رجاء، تسلیم و تفویض سخن میگوید. به تمامی این حیطهها ارزش شناسی به معنای خاص گفته میشود. مسائلی مانند فرق بین حالت خوف با رجاء چیست و منشا این ارزش از کجاست؛ رابطه آن با کنش اخلاقی و زیباشناسی چیست؟ میباشد.
یکی از مسائل ارزش شناسی این است که ارزشها موضوعی متکثرند و آدمی همواره در ارزشگذاری نسبت به ارزش خاصی توجه بیشتر مبذول میدارد و به همان نسبت از سایر ارزشها غافل میشود. مثلاً ممکن است ما همواره نسبت به ارزش زیبایی ترجیح و توجه بیشتر داشته باشیم و ارزشهای دیگری مانند خوبی و فضیلت را به کنار نهیم یا نسبت بدان کم توجه باشیم. این موضوعی ذاتی در ارزش شناسی بوده که تحت عنوان ترجیح ارزشها مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
یکی دیگر از مسائل مهم ارزش شناسی، منشا و موجبات ارزشها است. یعنی آیا ارزشها عیناً وجود دارند و به ما افاده میشوند یا اینکه مخلوق اذهان ما هستند؟ زیبایی یک گل امری موجود در خود گل است یا آفریده ذهن ما است؟ اساساً میتوان این پرسش را با تفکیکی که بین ارزشهای تابع خصوصیات ارزشگذار و ارزشهای تابع متعلق ارزش مورد مطالعه قرار داد. در واقع بخشی از ارزشها تابع خصوصیات ذهن فرد ارزشگذار است و بخش دیگر تابع خصوصیات خود شیء زیباست. مثلاً هر یک از ما به لحاظ داشتن توان عقلی و بهره مندی از هوش هنری و عاطفی، میزان درک و فهم خود از دیدن یک مجسمه زیبا، احساس زیبایی مان بیدار میشود. از سوی دیگر هیبت و ظرافت، تناسب و هماهنگی، شفافیت و عمق و خصوصیاتی از این دست که موجود در یک مجسمه، زیبایی اش را به ما افاده میکند. اسکار ویلدا (1900-1851) معتقد است: «فلان نقاش نه فقط ذوق فلان رنگ را بوجود میآورد، بلکه این رنگ، خود ما را بر آن میدارد تا آن را در طبیعت بیابیم. اما نقاش خود این احساس را دارد که خود این رنگ را آفریده است و تصور میکند آن را کشف کرده است.» با این حال این موضوع به طریق دیگر قابل طرح است: به طور نمونه لوئی لاول معتقد بود:«امکان وضع و پذیرفتن ارزش از امکان نفی و انکار آن جداشدنی نیست زیرا ارج ذاتاً و اساساً با اختیار و آزادی توام است» و جان دیویی منشا ارزشها را بسته به نیازها و سود انسانها تعریف کرده است. همچنین ارزش ها، مانند نواحی مختلف ارزشها به طور تدریجی برای ما شناخته میشوند. بدین ترتیب که ارزش ها، در نسبت با ما به عنوان واقعیاتی ظهور مییابند و نمایان میگردند و میتوان گفت ارزشها به نحوی با ظهور رسیدن تدریجی شان برای ما شناخته میشوند.
برخی از فیلسوفان برای ارزشهایی همچون خوبی یا خیر شان مطلق قائل شده اند و برخی ارزشها مانند رنگ ها، نیل به خوبی و کمال را ارزش هایی نسبی دانسته اند، برخی دیگر بر این عقیده اند که ارزش هایی همچون خیر دربرگیرنده تمام ارزشها مانند زیبایی، تناسب داشتن و هماهنگ بودن هستند. بنابراین از این جهت ارزشهای مطلق اند و تناسب داشتن ممکن است از فرهنگی به فرهنگ دیگر، از رویکردی به رویکرد دیگر دارای ارزش و اعتبار نسبی باشند. در ارزش شناسی این موضوع نیز مطرح است که هر ارزش مانند خوبی و ضدارزش متناظر آن مانند بدی در یک حیطه خاص باید مطرح شود. به همین قرار زشتی و زیبایی، فضیلت و رذیلت ذیل حوزه زیبایی شناسی و اخلاق قرار میگیرد. برخی از فیلسوفان ارزشها را مادی و برخی دیگر صوری میدانند. ما معمولاً فعل اخلاقی و زیبایی یک تابلوی نقاشی را به موم آن نمیدانیم آنچه یک تابلوی نقاشی را زیبا میکند طرح و نقشه آن، تناسب و هماهنگی آن یا چیزی است که از کلیت صوری آن به دست میآید. در مقابل برخی از فیلسوفان مانند شلر معتقدند نمیتوان اهمیت ماده عمل اخلاقی یا محتوای یک شیء زیبا را نادیده گرفت. به همین جهت زیبایی عمل منصفانه را صرفاً به صورت انتزاعی آن نمی باید در نظر گرفت بلکه موارد و اوضاع و احوال خاص و جزئی را نباید از چشم دور داشت.
ارزشگذاری بیشتر نوعی توجه قلبی است تا تصور عقلی، نوعی شهود و خواست بی غرض و توقع است. همان طور که ژان وال از زبان لوئی لاوال تذکر داده است: هر موقع که ما از جهالت بی اعتنایی و بی التفاتی نسبت به امور و اشیاء بیرون آمدیم و برخی چیزها را نسبت به برخی دیگر عزیز و گرامی داشتیم و برخی را زبون و بی مقدار دانستیم، آنگاه لفظ ارزش به واقع به آنها اطلاق میشود. در واقع ارزشگذاری با نوعی آزادی و اختیار همراه است، در این معنا اختیار اساس و مبنای ارزشگذاری است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان