محبت، زيباترين هديه
محمد میرزایی
انسانها همان اندازه که عقلانی هستند موجوداتی عاطفی میباشند؛ هرچند که میان دو جنس، تفاوت هایی از نظر شدت و ضعف دیده میشود، ولی جنبه عاطفی و احساسی انسانها است که روابط ایشان را رنگ و بویی دیگر میبخشد و از دایره بده و بستان بیرون میبرد و در دایره رحمت و مهر قرار میدهد.
اگر ما روابط انسانی به ویژه روابط خانوادگی را در چارچوب عاطفه و احساس تنظیم کنیم، بسیاری از مشکلاتی که در خانوادهها و به تبع آن در جامعه پدید میآید، برطرف میشود و آرامش و آسایش از خانواده به همه جامعه سرایت میکند و گستره آن تنها چاردیواری خانه را در برنمی گیرد، اما مشکل ما این است که روابط در چارچوب عقلانیت خشک و بی روحی سامان مییابد که قرارداد و بده و بستان، محور اصلی آن است.
به نظر میرسد که مفهوم هدیه در دو نگرش روابط عاطفی و روابط عقلانی، متفاوت است. در نگرش خشک و بی روح پیوندهای مبتنی بر قرارداد و عقود، لازم است تا هدیه نیز شکلی خاص به خود گیرد. این گونه است که هدیههای مادی حتی در شکل گل و گیاه، جلوه ای از محبت است.
نماد احساسات درونی
این نوع محبت، بی گمان کمترین جلوه آن چیزی است که میبایست دیده شود؛ چرا که حقیقت محبت را باید در مهر و صفا و عشق و مودت جست که نتیجه آن آرامش و آسایش است. این که انسان، بخواهد نمادهایی را برای عشق و محبت برگزیند، باید این نمادها به گونه ای انتخاب شود که بیانگر ابعاد عاطفی باشد؛ در این میان گل شاید زیباترین نماد باشد، زیرا جنبه عاطفی و احساسی آن قویتر است.
اما نماد زیباتری نیز میتوان حتی در جهان ماده برای احساسات و عواطف باطنی و نهان آدمی یافت. اگر ما در دل سرور داریم، آیا لبخند و تبسمی زیبا، نماد این سرور باطنی ما نیست؟
اگر شاخه گلی را بدهیم که خاری از اخم و توقع و انتظار در کنار آن باشد، این گل با همه زیباییاش، نمیتواند آن احساسات پاک و عواطف زیبای درونی ما را نشان دهد.
به جای این که هدیه هایی از مادیات از کالاها و خدمات به یکدیگر به شکل بده و بستان بدهیم، بهتر و زیباتر آن است که هدیه هایی از جنس عشق و مهر و محبت به یکدیگر بدهیم.
روزهای پدر و مادر و مرد و زن، چنین رقم خورده که در مدت یک ماه به هم میرسد. اگر در روز زن، مرد در اندیشه کالاست چه از جنس زر و سیم، و یا در روز مرد، زن در اندیشه کالایی است چه از جنس جوراب و زیرپوش، به جای همه اینها بهتر است احساسی را در قالب نمادی چون تبسم و عشق به یکدیگر هدیه کنیم.
آن چه پایداری و ماندگاری یک عشق را سبب میشود، محبت است که از جنس آسمان است. اگر عواطف و احساسات از جنس آسمان و قلب است، نمادهای آسمانی را برای آن برگزینیم و به یکدیگر هدیه دهیم و شاید شاخهای از گل.
در هر چیزی میبایست به عوامل پیوندی آن توجه کنیم و از جنس مناسب آن برگزینیم، هرگز نمی توان دل شکسته را با مالی به هم پیوند زد. همان گونه که شمشیر تند و تیز زبان، قلب میشکافد، شیرینی زبان برآمده از کام نیز، قلبها را به هم پیوند میدهد.
اگر رابطههای انسانی از جنس آسمان و قلب است، پس میبایست از پیوندهایی بهره بریم که از جنس آسمان و قلب است. آخر چگونه میتوان با جنسی از خاک، قلبهای آسمانی از جنس افلاک را به هم پیوند داد؟!
آن چه راز زندگی خانوادگی است، عشق و محبت است، آن چه هدف از زندگی است، آرامش و آسایش است. این آرامش و آسایش را میبایست در همان جنس آسمان و معنویت یافت و نمادهایی که آن را نشان میدهند.
البته پیش از هر تحلیهای (آراسته شدن به فضایل انسانی) میبایست تخلیه ای(خالی شدن از رذایل اخلاقی) انجام داد. اگر در این آسمان صاف عشق و محبت، ابری تیره و تار سکونت یافته است، باید با باد محبت، آن را از آسمان دل بیرون برد تا خورشید مهربان با تمام شفافیت و نورانیت خودش، در دل جا گیرد. بیاییم در این روزهای عشق و محبت، دراین دنیا و عوالم روابط انسانی، پیوندهای خود را با نمادهایی از عشق و محبت و آسمان به یکدیگر ابراز کنیم و به جای همه تیرگیهای اخم و تخم و خارهای گل محبت، گلبرگهای آسمانی عشق و محبت را جدا کنیم و در لطافت لبخند و تبسمی به یکدیگر هدیه دهیم.