24 آذر 1396, 23:46
اشاره: قرآن کریم آکنده از مطالب اخلاقی است و مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آیات مربوطه، به شرح مختصر آنها پرداخته است. آنچه در این بخش میآید، آیاتی از سوره مبارکه انعام است. با این توضیح که در ترجمه آیات، به جای ترجمه متن مرحوم موسوی، از ترجمه استاد فولادوند استفاده کردهایم:
این اهواء شیطانى مختلفند و در تحت یک ضابطه کلى و یک نظامى که حاکم بر آن بوده و اهل آن را در آن مجتمع و یک کلام سازد، قرار ندارند. و لذا دو نفر هواپرست را نخواهید یافت که در یک مسیر با هم همراه شوند و اگر هم بشوند قطعاً این همراهى را تا به آخر نمىرسانند، و لذا مىبینیم خداى تعالى هم در کلام خود راه غیر از راه خود را یکى ندانسته، بلکه آنرا متعدد شمرده است. خلاصه، تقواى دینى چیزى است که هیچ وقت با تفرقه و اختلاف نمىسازد، و معقول نیست کسى داراى تقواى دینى باشد و در عین حال به هر سازى برقصد و هر راهى را پیش بگیرد، چون معناى تقواى دینى التزام به صراط مستقیمى است که اختلاف و تخلف در آن راه ندارد و لذا مىبینیم خداى تعالى به دنبال جمله «و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله» فرموده است: «ذلکم وصیکم به لعلکم تتقون».
صاحب تفسیر روح المعانى گفته است: اگر مىبینید که در آخر آیه اول فرموده: «لعلکم تعقلون» و در آخر آیه دوم فرموده: «لعلکم تذکرون» براى این است که مشرکین که روى سخن در آیه اول با ایشان است شرک و فرزندکشى و زنا و قتل نفس را یک عمل پیش پا افتاده میدانستند، و عقل ایشان حکم به قبح اینگونه امور نمىکرد. بنابراین، نتیجه نهى خداوند از اینگونه امور تعقل آنان و پى بردن به زشتى آن امور است، به خلاف حفظ اموال ایتام و ایفاى کیل و وزن و عدالت در گفتار و وفاى به عهد که در آیه دوم ذکر شده، چون مشرکین این کارها را مىکردهاند و افتخار به آن هم داشتند، خداى تعالى از آنها نهى فرمود تا شاید متوجه شوند که دچار فراموشى شده اند.
خواننده محترم به خوبى مىداند که هیچ تاریخى عرب جاهلیت را به حفظ اموال ایتام و ایفاى کیل و عدالت در گفتار توصیف نکرده، و خلاصه این قوم هیچ وقت داراى این اوصاف نبوده اند تا بگوییم در زمان نزول این آیه این اوصاف را از یاد برده و آیه شریفه در مقام این است که آن را به یادشان بیاورد. علاوه، این توجیه وقتى صحیح است که «تذکر» در آیه به معناى «ذکر» باشد و حال آنکه لفظ مزبور در عرف قرآن به این معنا نیست. مفسر مذکور سپس اضافه کرده است که: امام فخر رازى در تفسیر خود در توجیه این تعبیرات چندگانه در آخر این آیات چنین گفته است: تکالیف پنجگانهاى که در آیه اول نام برده شده از آنجایى که خوب روشن است تنها احتیاج به تعقل دارد، و لذا این آیه به جمله «لعلکم تعقلون» ختم شده، به خلاف تکلیفهاى چهارگانه اى که در آیه دوم نام برده شده، که چون امورى خفى و مسائلى غامض بوده و اینگونه مسائل محتاج به اجتهاد و فکر بسیار است تا انسان بتواند حد اعتدال آن را پیدا کند لذا آیه شریفه با جمله: «لعلکم تذکرون» ختم شده است.
این توجیه نزدیک است به آن توجیهى که ما در این باره کردیم، و تنها خرده اى که مىتوانیم از آن بگیریم این است که امور نامبرده در این آیه به آن خفا و غموضى که او گفته نیست، بلکه فکر انسان با مختصر دقتى به آن پى می برد، و شاید همین جهت باعث شده که فخر رازى تذکر را به پى بردن به حد اعتدال این امور ارجاع دهد نه به اصل آنها، و از این جهت معناى آیه را تباه کرده؛ براى اینکه ظاهر سیاق آیه این است که امیدوارى به تذکر مشرکین تنها نسبت به حرمت اصل این امور است، نه پى بردن به حد اعتدال آنها. و از این امور آن امرى که به حسب طبع احتیاج دارد که آدمى به حد اعتدال آن واقف شود مسأله اجتناب از مال یتیم و ایفاى کیل و وزن است که آن هم خود آیه وجوب رعایت این مقدار از دقت و مته به خشخاش گذاردن را با جمله «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» برداشته است – دقت کنید.
مفسر مزبور در ذیل آیه سوم از ابو حیان نقل کرده که گفته است: از آنجایى که صراط مستقیم جامع همه تکالیف دینى است، و خداوند هم در این آیه امر به پیروى آن و اجتناب از سایر صراطها و طریقه ها کرده از این رو آیه را با جمله «لعلکم تتقون » ختم نموده، چون معناى تقوا پرهیز و ترسیدن از آتش دوزخ است، و معلوم است کسى که صراط مستقیم او را پیروى و دنبال مىکند براى همیشه نجات پیدا مىکند، و به سعادت جاوید نایل مىگردد. و این توجیه وقتى صحیح است که امر به اتباع و پیروى از صراط مستقیم به خاطر این باشد که این پیروى مقصود اصلى خدا است، و حال آنکه در سابق هم گفتیم که از سیاق آیه بر مىآید که امر به اتباع از صراط مستقیم مقدمه و زمینه چینى است براى نهى از پیروى و اتباع صراطهاى دیگر، و خلاصه، مقدمه است براى جمله «و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله».
چون کلیات شرایع که خداى تعالى در آیات گذشته بیان و وصیت فرمود تکالیف مشروعه اى بودند که در ادیان همه انبیا عمومیت داشت و هم کلى و مجمل بودند، بدین سبب زمینه فراهم شد که بیان کند که پس از آنکه احکام مذکور را به طور اجمال براى همه انبیا تشریع فرموده، به حسب اقتضاى مصلحت براى موسى(ع) در کتابى که به وى نازل کرده تفصیل داده و پس از آن براى رسول خدا (ص) در کتاب مبارکى که نازل فرموده مفصلاً بیان نموده. این است که به دنبال آیات سابق فرمود: «ثم آتینا موسى الکتاب تماما على الذى احسن …». بنابراین، معناى آیه مورد بحث این است که: ما پس از آنکه آن کلیات و مجملات را تشریع نمودیم به موسى(ع) کتابى فرستادیم تا نواقص آن کسانى را که آن شرایع اجمالى را به خوبى عمل کرده و به کار بستند تکمیل کنیم، و فروع آن شرایع را که مورد احتیاج بنى اسرائیل بود تفصیل و توضیح دهیم، و این هدایت و رحمتى بود از ما، شاید ایشان به معاد و لقاى پروردگارشان ایمان بیاورند. این است آنچه از سیاق خود آیه و اتصالش به سیاق آیات سه گانه گذشته استفاده مىشود. پس در حقیقت جمله «ثم اتینا موسى الکتاب » برگشت به سیاق آیات قبل از آیه «قل تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم» است که در آنها روى سخن با پیغمبر اکرم (ص) بود، و خطاب در آنها به صیغه متکلم مع الغیر (ما فلان و فلان کردیم ) بود و با لفظ ثم که به تأخیر دلالت مىکند به این معنى اشاره شده که این کتاب براى این نازل شده که تمام کننده و تفصیل دهنده آن شرایع عمومى اجمالى باشد.
چند روایت در ذیل آیه «قل تعالوا اتل …» و درباره صراط مستقیم:
در الدرالمنثور است که عبد بن حمید، ابن ابى حاتم، ابو الشیخ، ابن مردویه و حاکم – وى روایت را صحیح دانسته – از عباده بن صامت روایت کرده اند که گفت: رسول خدا (ص) فرمود: کدام یک از شما حاضر است بر این سه آیه یعنى آیه «قل تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم» و دو آیه بعد از آن با من بیعت کند؟ آنگاه فرمود: پس هر که به این سه آیه وفا کند پاداشش با خداست، و هر که چیزى از آن را ناقص بگذارد و خداوند در دنیا عذابش کند عقوبتش همان بوده است، و اگر عقوبتش را به آخرت بیندازد، در آخرت اگر خواست او را مؤاخذه مىکند، و اگر نه او را عفو مىفرماید. مؤلف: این روایت بى اشکال نیست، براى اینکه از جمله احکامى که در این سه آیه ذکر شده مسئله حرمت شرک به خداست که عقوبت دنیوى از آن کفایت نمىکند و مرتکب آن در آخرت مشمول مغفرت هم نمىشود، همچنان که قرآن کریم صراحتاً فرموده: «ان الله لا یغفر ان یشرک به» و نیز فرموده: «ان الذین کفروا و ماتوا و هم کفار اولئک علیهم لعنه الله و الملائکه و الناس اجمعین خالدین فیها لا یخفف عنهم العذاب و لا هم ینظرون». علاوه بر اینکه این روایت ظهور دارد در اینکه احکام نامبرده اختصاص دارد به این شریعت مانند روایت دیگرى که از پاره اى از صحابه و تابعین نقل شد، و سیوطى یکى از آنها را در الدرالمنثور از جمعى از ابن مسعود نقل کرده که گفت: هر که دوست دارد وصیت رسول خدا(ص) را که به خاتم آن جناب مهر شده نگاه کند باید آیات: «قل تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم … لعلکم تتقون » را بخواند. و نظیر آن از منذر ثورى از ربیع بن خیثم روایت شده (و حال آنکه همانطور که در سابق گذشت احکام نامبرده در این آیات اختصاص به این شریعت ندارد). در الدرالمنثور است که ابن مسعود روایت کرده: رسول خدا(ص) با دست خود خط مستقیمى کشید و فرمود: راه خدا اینطور مستقیم است، و سپس خطوط کج و معوجى در طرف چپ و راست آن کشید و فرمود: این راههاى غیر خداست، و هیچ یک از این راهها نیست مگر اینکه شیطانى بر سر آن قرار گرفته و مردم را به سوى آن دعوت مىکند، سپس آیه: «و ان هذا صراطى مستقیماً فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله» را تلاوت فرمود. و نیز در آن کتاب از جابر بن عبدالله روایت کرده اند که گفت: وقتى در نزد رسول خدا(ص) نشسته بودیم، رسول خدا(ص) خطى در پیش روى خود کشید و فرمود: این راه خداست، و دو خط در طرف چپ و راست آن کشید و فرمود: اینها راه شیطان است، آنگاه دست خود را بر روى خط وسط نهاد و آیه «و ان هذا صراطى مستقیما فاتبعوه …»را تلاوت فرمود. قمى در تفسیر خود مىگوید: ابى بصیر از امام ابى جعفر(ع) روایت کرد که آن حضرت در ذیل آیه «و ان هذا صراطى مستقیما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله» فرمود: ماییم این راه که خدا فرموده، و هر که زیر بار آن نرود این او و این راههاى دیگر، لیکن باید بداند که اگر راه خدا را نپیماید کافر مىشود.
مؤلف: مقصود این نیست که صراط، تنها امامانند، بلکه مقصود این است که امامان هم صراط مستقیم اند، همچنان که آیه شریفه «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فى القربى» به ضمیمه آیه شریفه «قل ما اسئلکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الى ربه سبیلا» این معنا را افاده نموده و از مجموع دو آیه استفاده مىشود که ائمه هدى(ع) راه خدا و صراط مستقیم اویند. این معنا تنها از طرق شیعه روایت نشده، بلکه هم از طرق شیعه و هم از طرق عامه روایات بسیارى وارد شده که صراط مستقیم خدا عبارت است از امیرالمؤمنین(ع)، و ما در تفسیر سوره فاتحه به آن روایات اشاره کردیم.
شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۶
روزنامه اطلاعات
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان