25 آذر 1396, 2:15
در میان اصحاب امام رضا(ع)، اباصلت هَرَوی از شهرت به سزایی برخوردار است؛ دلیل این شهرت را، افزون بر ویژگیهای علمی و ایمانی شخصیت وی، باید در نقل روایت مشهور چگونگی به شهادت رسیدن امام هشتم شیعیان جستوجو کرد. اباصلت در زمره اصحاب خاص امام رضا(ع) قرار داشت. او چنان که مشهور است، به عنوان خادم آن امام همام، بیش از دیگر اصحاب، از رویدادهای سالهای پایانی حیات آن حضرت آگاه بود. ویژگی دیگری که باعث جذابیت شخصیت اباصلت شده است و عموماً مورد توجه اهل علم و به ویژه محدثان قرار میگیرد، دانش روایی وی و تسلطش بر مجموعهای گران بها از احادیث است. او در میان علمای اهل سنت نیز به عنوان فردی امین و ثقه شناخته میشود و در کتابهای رجالی عامه، از او به نیکی یاد شده است. همین ویژگیها باعث توجه مردم به بارگاه وی که در چند کیلومتری شهر مشهد قرار دارد، شده است.
«احمد بن علی خطیب بغدادی» در کتاب «تاریخ بغداد»، نام اباصلت و نَسَب وی را اینگونه ثبت کرده است: «عبدالسلام بن صالح بن سلیمان بن ایوب بن مَیسَره؛ مشهور به ابوصَّلْت الهَرَوی»(تاریخ بغداد؛ ج11؛ ص 47). در دیگر کتابهای تاریخی و رجالی نیز، نَسَب اباصلت همینگونه ضبط شده است. «خطیب بغدادی» سپس به نقل از «احمد بن سیار مروزی»، اباصلت را از موالیان «عبدالرحمن بن سمره قریشی» میداند. ظاهراً، اجداد وی، پس از فتح خراسان و سیستان، در زمره موالیان «عبدالرحمن» قرار گرفتهاند؛ چرا که طبق نوشته «ذهبی»، در جلد دوم «سیر اعلام النُبَلاء»، «عبدالرحمن بن سَمره قریشی»، از افرادی بود که در فتح مکه اسلام آورد و بعدها، هنگام فتح سیستان توسط اعراب مسلمان، یکی از فرماندهان سپاه بود.(سیراعلام النبلاء؛ ج2؛ ص571) برخی مورخان، «هرات» را زادگاه اجداد خادم امام رضا(ع) دانسته و لقب «هَرَوی» را که بیشتر محدثان برای اباصلت ذکر کردهاند، دلیل این مدعا میدانند. معروف است که اباصلت در مدینه به دنیا آمد(جایگاه روایی اباصلت ...؛ فصلنامه طلوع؛ شماره 30)، هرچند این قول چندان قابل اعتماد نیست. در واقع، ما درباره تاریخ و مکان ولادت اباصلت، اطلاعات چندانی نداریم؛ اما درباره زمان وفات او، گزارشی وجود دارد که توسط «خطیب بغدادی»، در «تاریخ بغداد»(ج11؛ ص46) و «ذهبی» در «سیر اعلام النبلاء»(ج11؛ ص 448) ضبط شده است. بر اساس این گزارش، اباصلت در ماه شوال سال 236 هـ.ق، بدرود حیات گفت.
همانطور که اشاره کردیم، اباصلت یکی از محدثان امین محسوب میشود. او اهتمام فراوانی به شنیدن و ضبط روایات داشت. «خطیب بغدادی» به این ویژگی اباصلت اشاره کرده و نوشته است: «برای شنیدن حدیث به بصره، کوفه، حجاز و یمن سفر کرد و از حماد بن زید، مالک بن انس، عبدالوارث بن سعید، شریک بن عبدا... و ... حدیث نقل کرده است.»(همان؛ ص47) ظاهراً این تلاشها برای گردآوری احادیث نبوی، پیش از آن بوده است که اباصلت در زمره اصحاب خاص امام رضا(ع) قرار گیرد. با این حال، آنچه مُسَلَّم به نظر میرسد، این است که وی، بخش مهمی از عُمر خود را به عنوان خادم در محضر ثامنالحجج(ع) گذرانده است. ثمره این همنشینی با امام(ع)، احادیث متعددی است که اباصلت از امام رضا(ع) روایت کرده و «شیخ صدوق»، تعداد متنابهی از آن ها را در «عیون اخبار الرضا(ع)» آورده است. یکی از ویژگیهای مهم روایاتی که اباصلت آن ها را نقل میکند، تأکید بر فضایل امیرمؤمنان، علی(ع) در آن هاست. وی حدیث مشهور «أنا مدینة العلم» را از محدثان اهلسنت نقل کرده است. «خطیب بغدادی» روایتی را به نقل از اباصلت و او با واسطه از «حذیفه» نقل میکند که رسولخدا(ص) فرمود: «اگر علی رهبری شما را برعهده بگیرد، او را هدایتکنندهای خواهید یافت که با هدایتش، راه راست را میپیمایید.»(همان؛ ص47) تسلط اباصلت بر علوم اسلامی که بخش مهمی از آن ها نتیجه همنشینی و فراگیری دانش در محضر امام رضا(ع) بود، باعث شد که در دوران حیاتش، آوازه دانش وی در سرزمینهای اسلامی بپیچد. «ذهبی» در کتاب خود، از مناظره اباصلت با «بشیر بن عیاث» سخن گفته است که در مرو و به دعوت مأمون انجام گرفت و با پیروزی اباصلت به پایان رسید.(همان؛ ص447) با توجه به این روایت تاریخی، ظاهراً اباصلت با اجازت و اشارت امام رضا(ع) در چنین مناظرههایی شرکت میکرده و از چنان دانشی برخوردار بودهاست که فقها و علمای بنام عامه، قادر به غلبه بر وی نبودهاند.
اباصلت، افزون بر دانش و آگاهی مثال زدنی، اهتمام فراوانی به عبادت و تهجد داشت. این موضوع در میان علما و مورخان شیعه، شهرت فراوانی دارد. در میان نویسندگان و علمای اهل سنت نیز، میتوان به نوشته «محمد بن احمد ذهبی» در باره اباصلت اشاره کرد که مینویسد: «شیخ دانشمند، اهل عبادت، شیخ شیعه، ابوصلت ... فضایل فراوانی دارد و از افراد ثقه و راستگو محسوب میشود ... او بسیار زاهد و متعبّد بود، طوری که مأمون عباسی از مشاهده کثرت تهجد وی، شگفت زده شد.» اباصلت در آخرین روزهای حیات مبارک امام هشتم(ع)، از معدود همراهان آن حضرت بود. وی شاهد و ناظر وقایع غمباری بود که به شهادت امام(ع) انجامید. عمده روایات مربوط به شهادت امام رضا(ع) از اباصلت نقل شده است و حتی برخی از علمای شیعه، مانند «نجاشی» و «شیخ صدوق»، از کتابی سخن به میان آوردهاند که اباصلت درباره چرایی و چگونگی شهادت امام رضا(ع) به رشته تحریر درآورد.
«شیخ صدوق» در کتاب ارزشمند «عیون اخبارالرضا(ع)» به نقل از «معول سجستانی» مینویسد: «زمانی که برای بردن امامرضا(ع)، پیکی از خراسان به مدینه آمد، من آن جا بودم. امام(ع) به منظور وداع با رسولخدا(ص) وارد حرم شدند. آن حضرت را دیدم که چندین بار از حرم بیرون آمد و دوباره به سوی مرقد پیامبر(ص) باز گشت و با صدای بلند گریست. من به امام(ع) نزدیک شدم، سلام کردم و علت این مسئله را پرسیدم. امام(ع) در جواب فرمود: من از جوار جدم بیرون میروم و در غربت از دنیا خواهم رفت.» امامرضا(ع) میدانست هدف مأمون از این دعوت اجباری چیست. آن حضرت، در مسیر کاروان از مدینه تا خراسان، بارها درباره شهادت مظلومانهاش در غربت سخن گفته بود. از «حسن بن علی وشاء» نقل شده است که امامرضا(ع) به او فرمود: «موقعی که می خواستند مرا از مدینه بیرون ببرند، افراد خانوادهام را جمع کردم و گفتم برایم گریه کنند تا گریه آن ها را بشنوم. سپس پولی میان آن ها تقسیم کردم و گفتم که من دیگر به سوی شما باز نخواهم گشت.» مأمون با دعوت از امامرضا(ع) و پیشنهاد مقام ولایتعهدی به آن حضرت، در پی سوءاستفاده از موقعیت و جایگاه اجتماعی امام(ع) بود؛ اما فریب و نیرنگ مأمون با تدبیر امام(ع) بی اثر شد. مأمون که در رسیدن به اهدافش شکست خورده بود، تصمیم گرفت امام(ع) را به شهادت برساند. او در نظر داشت این تصمیم را در یکی از روزهای پایانی ماه صفر عملی کند. اباصلت میگوید: «علیبنموسی(ع) فرمود: ای اباصلت! فردا من بر این ستمپیشه(مأمون) وارد خواهم شد ... صبح روز بعد، امام(ع) لباسی پاکیزه به تن کرد و در محراب عبادت نشست. ساعتی بعد، غلام مأمون وارد شد و گفت: امیر شما را احضار کرده است. علیبنموسی(ع) کفشهایش را پوشید، عبایش را بر دوش افکند و همراه غلام حرکت کرد. من نیز پشت سر آن حضرت حرکت کردم. بر مأمون وارد شدیم. مقابل او ظرف بزرگی پُر از میوه بود. مأمون خوشه انگوری که به دست داشت به امام(ع) داد و گفت: ای پسر رسول خدا! من تاکنون انگوری بهتر از این ندیدهام! امام(ع) فرمود: چه بسا انگورهای بهشتی بهتر از این باشد. مأمون گفت: از این انگور میل کنید. امام(ع) فرمود: مرا معذور بدار. مأمون گفت: هیچ چارهای ندارید. باید از این انگور بخورید. امام(ع) سه حبه از آن انگور را تناول فرمود و بقیه را زمین گذاشت و فوراً برخاست. مأمون پرسید: کجا میروید؟ امام(ع) فرمود: همان جا که مرا فرستادی. سپس عبایش را بر سر انداخت و به خانه رفت و به من فرمود: در را ببند. آنگاه در بستر افتاد.» مأمون، امام رضا(ع) را مسموم کرده بود. لحظاتی بعد حال آن حضرت تغییر کرد. اباصلت هروی روایت کرده است که چگونه در آن لحظات، امامجواد(ع) بر بالین پدر بزرگوارش حاضر شد و پس از شهادت، پیکر مطهر آن حضرت را غسل داد و بر آن نماز گزارد.
تاریخ بغداد أو مدینه الاسلام؛ احمد بن علی خطیب بغدادی؛ دارالکتب العلمیه؛ بیروت؛ 1417؛ جلد 11.
سیر اعلام النبلاء؛ محمد بن احمد ذهبی؛ الرساله؛ بیروت؛ 1414؛ جلد 11.
جایگاه روایی اباصلت هروی از دیدگاه فریقین؛ محمدمحسن طبسی؛ فصلنامه طلوع؛ مجتمع آموزش عالی امام خمینی(ره)؛ شماره 30؛ زمستان 1380.
رجال النجاشی؛ أبی العبّاس أحمد بن علی النجاشی؛ مؤسسه النشر الإسلامی.
عیون اخبار الرضا(ع)؛ محمد بن علی بن بابویه قمی(شیخ صدوق)؛ حیات؛ تهران.
نویسنده : جواد نوائیان رودسری
روزنامه خراسان
تاریخ: دوشنبه 22 آبان ماه 1396
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان