25 آبان 1396, 0:4
پرسش:
چرا كوفياني كه با آن همه شور و شوق به امام حسين(ع) نامه نوشتند و براي بيعت و تشکيل حکومت اعلام آمادگي کردند، به قول خود وفادار نماندند و نقض عهد کردند و عليه امام جنگيدند؟
پاسخ:
پاسخ به اين سؤال در گرو جواب تفصيلي به دو سؤال ديگر است.
1- علل نامه نگاري كوفيان و دعوت گسترده آنها از امام حسين(ع) چه بود؟
2- عبيداللّه بن زياد از چه ابزارهايي براي سركوب قيام كوفه بهره برد؟
در مورد سؤال اول. در آغاز بايد به اين نكته توجه داشت كه نامه نگاري كوفيان، در ايام اقامت امام حسين(ع) در مكّه (دهم ماه رمضان سال60 ق) آغاز شد و از جهت فراواني به مقداري رسيد كه به حق مي توان از آن به نهضت نامه نگاري ياد كرد. ظرف اين چند روز، اين حركت به مرحله اي رسيد كه در روز به طور متوسّط ششصد نامه به امام(ع) مي رسيد؛ به گونه اي كه تعداد نامه ها به دوازده هزار نامه رسيد.
با مطالعه و بررسي اجمالي اسامي و امضاهايي كه در ذيل برخي از نامه هاي به جا مانده به دست رسيده و با توجه به قرائن، مي توان به اين نتيجه رسيد كه نامه نگاران از يك طيف خاص نبوده و گروه هاي مختلف با گرايش هاي بسيار متفاوت را در بر مي گرفته است؛ به گونهای كه در ميان آنها نام شيعيان خاصّي همچون سليمان بن صرد خزاعي، مسيّب بن نجبه خزاري، رفاعة بن شداد و حبيب بن مظاهر ديده مي شد.
در نقطه مقابل افرادي از حزب اموي ساكن در كوفه، همانند شبث بن ربعي (كه بعدها مسجدي به شكرانه كشته شدن امام حسين(ع) بنا كرد)، حجّاربن ابجر (كه در روز عاشورا در حالي كه از سرداران سپاه عمربن سعد بود، نامه خود به امام حسين(ع) را انكار كرد)، يزيدبن حارث بن يزيد (او نيز نامه خود به امام حسين(ع) را در روز عاشورا انكار كرد)، عزرة بن قيس (فرمانده سپاه اسب سوار در لشكر عمربن سعد) و عمرو بن حجاج زبيدي (مأمور شريعه فرات همراه با پانصد سوار به منظور جلوگيري از دسترسي امام(ع) به آب) در فهرست آنها ديده میشد كه اتفاقاً شورانگيزترين نامه ها را نيز اينان نگاشتند و به امام گزارش لشكري آماده (جند مجنّد) را دادند!
اما به نظر مي رسد اكثريت نامه نگاران را كه در تاريخ نامي از آنها برده نشده است توده مردمي تشكيل مي دادند كه عمدتاً به دنبال منافع مادي خود بودند و به آن سمتي مي رفتند كه احساس مي كردند شرايط به آن سمت مي رود.
اينان گرچه در بحران ها، توان رهبري بحران را ندارند؛ امّا موجي عظيم اند كه موج سوار ماهر، مي تواند با تدبيرهاي خود، به خوبي از آنان بهره گرفته و با سواري گرفتن از آنها، به مقصد خود برسد.
به احتمال فراوان اكثريت هجده هزار بيعت كننده با مسلم را نيز اينان تشكيل مي دادند كه به مجرّدي كه دنيا و منافع خويش را در خطر ديدند (با سياست عمر ابن زياد) خود را از سپاه مسلم كنار كشيده و او را يكه و تنها در كوچه هاي كوفه رها كردند.
طبيعي است كه اينان را در بيابان كربلا در مقابل سپاه اندك امام حسين(ع) مشاهده كنيم؛ زيرا وعده و وعيدهاي ابن زياد در راستاي منافع دنيوي آنها بوده و آگاهي آنان از سپاه اندك امام حسين(ع) كه درصد احتمال پيروزي ابن زياد را بسيار بالا برده بود انگيزه لازم را در آنان ايجاد مي كرد. به رغم اينكه در دل محبّتي نيز نسبت به امام حسين(ع) به عنوان نواده پيامبر(ص) و فرزند حضرت علي(ع) داشتند! و همين ها هستند كه در سخن مجمع بن عبداللّه عائذي خطاب امام حسين(ع) قرار گرفتند و چنين معرفي شدند:
«توده مردم دل هايشان به سوي تو متمايل است و اما فردا شمشيرهايشان عليه تو سر از نيام بر خواهد آورد».
عده اي از همين ها نيز در صحنه كربلا در گوشه اي ايستاده و نظاره گر قتل امام حسين(ع) بودند و اشك مي ريختند و دعا مي كردند و مي گفتند: «خدايا حسين(ع) را ياري كن».
روزنامه كيهان، شماره 21745 به تاريخ 22/7/96، صفحه 8 (معارف)
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان