نویسنده: آیت الله جوادی آملی
در میان دستورات و فرائض آسمانی اسلام، فریضه (امر به معروف) و (نهی از منکر) رگ حیات معنوی جامعه و عامل ترقی نوع بشر به مسیر هدایت و صلاح است.
اقامه فریضه امر به معروف و نهی از منکر به منظور اصلاح امت نبی اکرم(ص)، محوریت ترسیم شده قیام خونین کربلا در وصیت نامه رهبر حماسه ساز آن، یعنی مولای عشق و عرفان «حضرت حسین بن علی بن ابی طالب(ع)» بود.
در این میان وظیفه خطیر روحانیت در ایام اقامه عزای حسینی و احیای شعائر والای نهضت جاویدان کربلا؛ بهره برداری مدبرانه، هوشمندانه و عالمانه از سنگر «تبلیغ» است تا سمت و سوی محافل ماه محرم را ترسیم کرده و از بروز جهالتهای گوناگون و بدعتهای تلخ حول محور قیام حسینی محافظت نماید.
در مطلب پیش رو، عالم زمان شناس و مرجع تقلید روشن ضمیر شیعیان «حضرت آیت الله جوادی آملی (دامت برکاته)» با متذکر شدن رسالتهای خطیر مبلغان ماه محرم، به آفتهای محافل حسینی که خطری جانکاه در ساحت دین و اهداف متعالی عاشورا محسوب میشود، میپردازند که در آستانه فرارسیدن ماه شور و شعور، به خوانندگان محترم و روحانیت و طلاب گرانقدر تقدیم میگردد.
حفظ حرمت عالمان دین و مبلغان الهی در قرآن کریم
آنچه که شایسته است در محضر شما بزرگواران ارائه بشود، این است که عالمان دین که مبلغان الهیاند، حرمت آنها در قرآن کریم گاهی تصریحا و گاهی تلویحاً بازگو شده است. هر جا سخن از عظمت علم است، این تجلیل ضمنی از عالمان دین است. آنجا که مستقیماً از علمان دین سخن به میان میآید، این تکریم تصریحی است. عالمان دین که در معارف الهی تلاش و کوشش میکنند، بعد از اعتقاد به آن معارف و تخلق به آن اخلاق و عمل به آن احکام، این مطالب را به جامعه منتشر میکنند، در سوره مبارکه آل عمران در دو جا اینها را گاهی در ردیف فرشتهها نام میبرد، گاهی در ردیف انبیاء.
قرآن وقتی بخواهد از یک مطلبی با عظمت یاد کند، اسم خدا یا فرشته یا پیامبر را همراه آن ذکر میکند. وقتی بخواهد از عظمت صله رحم و رعایت حقوق ارحام سخن به میان بیاورد، میفرماید: اتقوا الله الذی تسائلون به و الارحام. تقوا را رعایت کنید؛ چه درباره حق خدا، چه درباره حق ارحام؛ این تجلیل رحامت است. وقتی در کریمه شهدالله انه لااله الاهو و الملائکه و اولوا العلم قائما بالقسط، وجود مبارک حضرت سجاد(ع) فرمود: شان علم و جلال عالم دین همین بس که خدا نام علماء را در ردیف ملائکه ذکر میکند.
این بیان نورانی امام سجاد(ع) ما را به یک اصل دیگری راهنمائی میکند که هرجا قرآن و کنار هم بودن هست، یک تکریم ضمنی هم هست. اگر ذات اقدس اله عالمان دین را در کنار ملائکه نام میبرد، برای آن است که اینها کار فرشتهها را در زمین انجام میدهند. گرچه این تعبیرها جمله خبریه است، ولی میتواند به داعی انشاء القاء شده باشد؛ یعنی ای علماء! شما کار ملائکه را انجام بدهید. اگر خدا نام علماء را در ردیف فرشتهها ذکر میکند؛ این جمله خبری است.
فرشته خوئی، نشانه عالمان کریم در فرهنگ قرآن
لکن تجلیل الهی یک پیام انشائی را هم به همراه دارد، یعنی یا ایها العلماء! کونوا کالملائکه. در همان سوره مبارکه آل عمران کسانی که رشته تبلیغ را، امر به معروف را، نهی از منکر را پذیرفتند؛ و در آغاز دهه محرم هم هفته امر به معروف مطرح است، برای اینکه عنصر محوری نهضت سالار شهیدان، حسین بن علی بن ابیطالب جریان امر به معروف و نهی از منکر بود؛ کسانی که با انبیاء و با آمران معروف درگیر شدند، آنها را در یک جا ذکر میکند، آمران به معروفی که شربت شهادت نوشیدند، آنها را در کنار انبیاء ذکر میکند.
فرمود: ان الذین یکفرون بآیات الله و یقتلون النبیین که البته به غیر حق است، و یقتلون الذین یامرون بالقسط من الناس. فرمود: کفار با دو گروه درگیرند؛ اول انبیاء، دوم مبلغان الهی. خیلیها شربت شهادت مینوشند، اما یک روحانی ای که برای احیای امر به معروف و نهی از منکر شربت شهادت نوشید، نام او را در کنار نام انبیاء میبرند. این تجلیل نشان میدهد که عالمان دین واقعا وارثان انبیایند.
(انصارطلبی)، نشانه وراثت امام حسین(ع) از حضرت مسیح(ع)
ما در زیارت سید شهداء، سالار شهیدان، وجود مبارک حسین بن علی بن ابیطالب(ع) عرض میکنیم: تو وارث انبیائی، وارث عیسای مسیحی؛ السلام علیک یا وارث عیسی بن مریم. وجود مبارک سید شهداء از عیسای مسیح چه ارث برد؟ جنگ را ارث برد؟ مبارزه را ارث برد؟ چه چیزی را از وجود مبارک عیسای مسیح ارث برده است؟
این بیان لطیف زیارت وارث با بخش پایانی سوره مبارکه صف توجیه میشود. وجود مبارک عیسای مسیح در پایان سوره صف که این سوره صف اصولاسوره جنگ است؛ اول سوره جنگ است، وسط سوره جنگ است، آخر سوره جنگ است. اول سوره دارد که: ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص. وسط سوره صف هم دارد: هل ادلکم علی تجاره تنجیکم من عذاب الیم. تومنون بالله و رسوله و تجاهدون فی سبیل الله باموالکم و انفسکم. پایان سوره هم این است که خدا به ما میفرماید که: مسلمان ها! مثل مسیحیها باشید، دین خدا را یاری کنید. یا ایهاالذین آمنوا کونوا انصارالله کما قال عیسی بن مریم للحواریین من انصاری الی الله قال الحواریون نحن انصارالله فامنت طایفه من بنی اسرائیل و کفرت طائفه فایدنا الذین امنوا علی عدوهم فاصبحوا ظاهرین. فرمود: مسلمان ها! مثل مسیحیها باشید. این نکته را خوب عنایت کنید که تحریف محرفان، این مسیحیت نبردپرور و سلحشورپرور را به چه صورتی درآورد و آن را به دین صلح و سازش و تساهل و تسامح و بی تفاوتی تبدیل کرد!
جنگ را خدای سبحان بر ما واجب کرده است به عنوان دفاع، فرمود: چرا مثل مسیحیها نیستید؟ چرا مثل پیروان عیسای مسیح نیستید؟ وجود مبارک عیسای مسیح درگیری تندی با کفار داشت. وجود مبارک حضرت عیسی گفت: من انصاری الی الله. آنگاه سالار شهیدان هم همین حرف عیسای مسیح را میزند، میگوید: من ینصرنی. تفاوت فقط در لفظ است؛ او میگوید: من انصاری الی الله، این میفرماید: من ینصرنی، هل من ذاب یذب، هل من موحد یدافع، این میشود وارث عیسی!آن که رهبری انقلاب را به عهده دارد، آن که مردم را به الله دعوت میکند، نه به خود! آن که دین مردم را احیاء میکند، مردم را به دین و مائده و مادبه الهی دعوت میکند؛ وارث عیسای مسیح است. فرمود: من انصاری الی الله! یعنی من خودم و شما، همه را دعوت به الله میکنم. اینها مخالف این راهند، کیست که مرا در طی این راه حمایت بکند؛ من انصاری الی الله! حواریون گفتند: نحن انصارالله. فرمود: ما هم یاری کردیم، فآمنت طائفه من بنی اسرائیل و کفرت طائفه فایدنا الذین آمنوا علی عدوهم فاصبحوا ظاهرین؛ این میشود وارث عیسی!
ذبح فرزند، نشانه وراثت امام حسین(ع) از حضرت ابراهیم(ع)
امام حسین(ع) وارث ابراهیم خلیل هم هست. شما میبینید در جریان ذبح اسماعیل سخن از دستور خدا نیست! در قرآن ندارد که خدا به من امر کرده که من فرزندم را ذبح بکنم! ندارد که من در عالم رویا شنیدم که خدا به من فرمود فرزندت را ذبح کن! فرمود: من در عالم رویا میبینم که این کار را میکنم. فرق ندارد؛ سنت پیامبر، فعل معصوم، قول معصوم، کتابت معصوم، تقریر معصوم؛ چه در رویا، چه در بیداری حجت است. اگر معصوم در بیداری کاری انجام میدهد، حجه الله است؛ در خواب کاری انجام میدهد، حجه الله است. نفرمود بکن؛ وجود مبارک ابراهیم هم نگفت من شنیدم، به من دستور رسید در عالم رویا! فرمود: من دیدم دارم این کار را میکنم.
مگر میشود پیغمبر، کار خلاف بکند؟! مگر میشود در حوزه نبوت و رسالت و ولایت انسان کامل، بیگانه راه پیدا کند؟! اینها چه در نوم، چه در یقظه مظهر همانند که: کنت سمعه الذی یسمع به، بصره التی یبصر بها و یده التی یبطش بها. اگر یک انسان کامل در عالم رویا ببیند که دارد چنین کاری میکند، این براساس همان قرب نوافل کنت یده التی یبطش بها است، اینکه خلاف نمیبیند!
اما وجود مبارک حسین بن علی بن ابی طالب از رسول خدا در عالم رویا شنید: اذهب الی العراق فان الله شاء ان یراک فتیلا، نه مقاتلا! خیلی فرق است با رویای ابراهیم!! نفرمود: خدا میخواهد تو را به عنوان مجاهد و مقاتل ببیند، نخیر! میخواهد کشته ببیند. آنجا نفرمود ان الله شاء ان یری ابنی ذبیحا! انی اری فی المنام انی اذبحک(12). این اشتغال عمل هم شد، صددرصد در رویا هم شد. خیلی فرق است بین آن رویا و این رویا!! و این شده وارث ابراهیم خلیل.
ایستادگی در برابر فرعون زمان، نشانه وراثت امام حسین(ع) از حضرت موسی(ع) وارث موسای کلیم هم هست، برای اینکه با فرعون وقت در افتاد، مبارزه کرد؛ با دریای خون روبرو شد و خودش پیروز درآمد و آنها را به هلاکت رساند، پس اگر ما در زیارت آن حضرت میگوییم: وارث ابراهیم، سند دارد؛ وارث موسی، سند دارد؛ وارث عیسی، سند دارد و شما وارث همه انبیائید و قدرتان را بدانید و این سفر را سفر الهی بدانید سیروا علی اسم الله. جریان سید الشهداء(ع) برابر آیه سوره صف که ما را دعوت کرده است، الآن هم زنده است. این قضیه فی واقعه نبود که تاریخ مصرفش گذشته باشد! هر روز این حرف زنده است. مگر آیات قرآنی (معاذ الله) تاریخ مصرفش میگذرد؟ مگر سنت پیغمبر(ص) میگذرد؟ امام معصوم حرفش برای همیشه زنده است، این من ینصرنی برای همیشه زنده است. بهترین نصرت، نشر معارف و عقائد و اخلاق و احکام اینهاست، مسائل فقهی- حقوقی اینهاست، و مانند آن.
حرکت براساس «عدل»، وظیفه دینی مومنان
شما بزرگواران سعی کنید روی «عدل» حرکت کنید، نه روی (اعتدال)! برخیها در مغرب زمین و مانند آن میگویند: ما مامور به اعتدالیم، کاری به عدالت نداریم! فرق جوهری این دو مکتب این است: آن که میگوید: من طرفدار اعتدالم، برابر عرضه و تقاضا کالا تولید میکند و میفروشد. میگوید: هر چه تقاضا هست، من باید عرضه کنم تا اعتدال حاصل بشود؛ خواه حق باشد، خواه باطل! میگوید: من چه کار دارم کی نیازمند است، کی نیازمند نیست؛ کی فقیر است، کی فقیر نیست؛ به کی ستم میشود، به کی ستم نمی شود؛ من برابر عرضه و تقاضا کالاتولید میکنم. عدل هم معنایش این است که هر چیزی را در جای خودش قرار بدهید؛ حق را در جای خودش قرار بدهید، حق را بشناسید و حق را احقاق کنید.
ممکن است برخی از مستمعان ما در اثر کوتاهی سطح فکرشان، ساده لوح بودنشان، درس نخواندگی شان، به خوابها علاقه مند باشند، به آن مقتل هائی که سند تاریخی ندارند علاقه مند باشند. به بعضی از تعبیرات، عبارت ها، گفتارها، هنجارها، رفتارهای گریه خیز بی مغز علاقه مند باشند؛ این تقاضا هست. اگر یک سخنران دینی برابر این تقاضا، عرضه ای را ارائه کند، معلوم میشود او تابع مکتب اعتدال است، نه عدل. او میبیند که مخاطبینش چه میخواهند، او هم همان را میگوید. آیا این است من ینصرنی؟ یا آن است که مخاطب به چه نیازمند است!
شناخت تکلیف صحیح، از وظایف خطیر روحانیان
شما اطبای مردمید؛ طبیب میداند که کجا عطش، عطش صادق است؛ کجا عطش، عطش کاذب. یک روحانی کار طبیب را میکند، کار منجم را میکند، کار انبیاء را هم انجام میدهد. طبیب تشخیص میدهد کجا عطش صادق است، کجا عطش کاذب، یک بیمار، دستگاه گوارش او سالم است، محتاج به آب است؛ این عطش، عطش صادق است؛ طبیب میگوید به او آب دادن ضرری ندارد. اما یک بیماری که دستگاه گوارشش عمل شده، تازه از اتاق عمل به روی تخت آسایشگاه آوردند. اینجا پزشک میگوید: اگر یک قطره آب به این بیمار برسد، برای او زیانبار است. او چند ساعتی باید این عطش را تحمل کند، تا این زخمها و این تشکیلاتی که ما از نزدیک دیدیم، رو به بهبودی برود، بعد به او آب بدهید؛ فعلابه او آب ندهید. عطش، عطش زیانبار است. این طبیب مهربان است، میداند کجا با چاقو رفتار کند، کجا مهربانی کند، کجا منع کند، کجا امر کند، کجا جذب کند، کجا دفع کند؛ این کار طبیب است.
یک منجم صادق حاذق هم میداند صبح صادق کدام است، صبح کاذب کدام است؛ کی وقت نماز است، کی وقت نماز نیست! آن روشنائی باریکی که به دنبال تاریکی شب است، صبح کاذب است. این که مثل دم گرگ افق روشن میشود، عمودی؛ این یک روشنائی کاذب است، برای اینکه به دنباله شب است. دنباله شب، شب است؛ روز نیست! اما وقتی کل افق نوار خاص پیدا کرد؛ بالایش سیاه، پایینش سفید است، این کل افق را روشن کرده؛ این صبح، صبح صادق است و وقت عبادت. این را یک منجم تشخیص میدهد که صبح صادق کدام است، صبح کاذب کدام است.
ضرورت توجه گویندگان، مداحان و عزاداران به معارف ناب حسینی(ع)
شما بزرگواران هم باید تشخیص بدهید کدام تقاضا صادق است، کدام تقاضا حق است. مداحان محترم را توجیه کنید که هر چیزی را نخوانند! خود روضه خوانها هم مواظب باشند؛ اساس بر آن معرفت است. همه شما، یا اکثر شما به این معارف آشنائید که بالاخره یک اطلاق و تقییدی هست، یک تعمیم و تخصیصی هست؛ اگر یک عامی هست، یک خاصی هست؛ اگر یک مطلقی هست، یک مقیدی هم هست. در بسیاری از روایات ما دارد که: اگر برای سیدالشهداء(ع) کسی گریه کند اهل بهشت است، سعادتمند است، فضیلت برای اوست؛ در کنار این روایات، روایات فراوانی دارد: عارفاً بحقه؛ این مقید آن اطلاقات است.
پس هر گریه ای و هر اشکی نمی تواند انسان را به مقامات عالیه برساند! آن گریه ای که آدم به معارف این خاندان آشنا بشود. اگر خدای ناکرده مقتلی ضعیف باشد، سند نداشته باشد؛ یا با وهن و وهم این خاندان (معاذ الله) همراه باشد؛ آدم نه باید اینها را بخواند، نه باید موافق باشد که کسی اینها را بخواند، نه اشک در برابر اینها آن فضیلت را به همراه دارد!
اجتناب از وسیله باطل در رسیدن به اهداف حق
یکی از بیانات نورانی سالار شهیدان، حسین بن علی بن ابی طالب این است که هرگز هدف وسیله را توجیه نمی کند. اینچنین نیست که ما بگوییم: چون هدف بالاست، از هر وسیله ای میتوان استفاده کرد و اشک آورد! فرمود: من حاول امرا بمعصیه الله کان افوت لما یرجو و اسرع لمجی ما یحذر. اگر کسی بخواهد از راه گناه و خلاف به یک مقصدی برسد، این زودتر از دیگران از هدف باز میماند و محروم میشود؛ هرگز نمی شود از راه باطل به مقصد صحیح رسید. هرگز هدف وسیله را توجیه نمی کند، هرگز نمی شود از وسیله باطل به هدف صحیح رسید؛ از گریه باطل، از خواندن باطل، از مداحی باطل، از روضه خوانی باطل که سندی ندارد، محتوائی ندارد، با جلال و شکوه این خاندان هماهنگ نیست، با هدف نهضت سالار شهیدان هماهنگ نیست، هرگز با چنین گریه ای انسان نمیتواند به مقصد برسد؛ منتها در همه موارد قولوا له قولالینا است. اگر بخواهید اثر بکند، باید قول لین باشد. اگر تند و تیز برخورد کردید، میدانید موضع گیری است و بی اثر است. بنابراین قولوا له قولا لینا است، آن وقت آثار فراوان خود را هم به همراه دارد.
انگیزه قیام سیدالشهدا(ع)؛ احیای قرآن و عترت
جریان سیدالشهداء، مستقیما تقابل اسلام و کفر بود. از این افرادی که مظلومانه شربت شهادت نوشیدند، در جریان تاریخ کم نبودند. آن حسین بن علی که در جریان فخ شربت شهادت نوشید، سر او را هم بریدند، آنها را به بدترین وضع شهید کردند، آنها هم شهید شدند؛ اما آنها شهادتشان جهانی نشد که ابدیت پیدا کند و بماند! این حسین بن علی با آن حسین بن علی فرقها دارد. این فقط و فقط برای قرآن و اسلام و توحید قیام کرده.
شمال شاید این روزها شنیده اید که ابوریحان بیرونی معاصر مرحوم بوعلی است. او از حکمای بزرگ قبل از هزار سال ماست. ایشان کتاب متقنی دارد به نام تحقیق مال الهند. آنچه که از اسرار علمی و غیر علمی در هندوستان آن روز واقع بود، ایشان بررسی کرد. ایشان در همین تحقیق مال الهند من مقوله مقبوله او مرزوله، صفحه 96 طبع حیدرآباد، میگوید: در سال 53 هجری قمری، وقتی بخشی از غرب فتح شد و آنها هم بت پرست بودند و بتهای سلاطین و خانوادههای سلطنتی مکلل و مرصع و مزین بود و به عنوان غنائم جنگی در اختیار معاویه قرار گرفت، معاویه از این بتهای مرصع و مکلل استفاده کرد، اینها را از راه کشتی حمل کرد به هند و به دربار هند و سلاطین بت پرست هند فروخت؛ این را، هم ابوریحان بیرونی نقل میکند، هم ابوالحسن عامری این دو حکیم نقل میکنند که هر دو مال قبل از هزار سالند.
معاویه به عنوان خلیفه مسلمانها این کار را کرده! یک خلیفه رسمی مسلمانها از راه بت فروشی دارد سرمایه جمع میکند!! این مبارزه علنی با دین است! آن روز نمیتوانست صریحا بگوید لعبت هاشم بالملک فلا، ولی عملاگفته. بعد جنگها راه انداخت و زمینه را آماده کرد؛ مانده حسین بن علی بن ابیطالب! این را هم از سر راهشان برداشتند، بعد صریحا اعلام کردند: لعبت هاشم بالملک فلاخبر جاء و لاوحی نزل(17). این تنها حرف یزید نبود! این حرف دوران اموی است. دودمان ننگین اموی از آن وقتی که به عنوان خلیفه مسلمانها بت را دارد میفروشد و از این راه سرمایه به دست میآورد، این از همان روز گفته: لعبت هاشم بالملک! منتها جرات علنی کردن را نداشت. زمینه را فراهم کرد، طولی هم نکشید. سال 53، یا 54 پدر این کار را کرده؛ 7 سال بعد پسر، تریبون اموی را به دست گرفته و گفته: لعبت هاشم بالملک. در چنین مقطعی جا برای صبر نیست!
آگاهی کامل امام حسین(ع) از عواقب قیام کربلا
وجود مبارک حسین بن علی گذشته از جریان علم غیب، کل این مسائل را از نزدیک تحلیل کرده. ببینید ابن عباس از دودمان محترم اینهاست، شاگرد پدر اینهاست، به اینها ارادتمند است؛ مکرر در مکرر به حضور ابی عبدالله شرفیاب شد، آقاجان! نرو، زن و بچه را به همراه نبر؛ من میشناسم اینها کی اند!! پس در مکه بمان و اگر نشد برو یمن، شیعیان پدرتان در یمناند. من کوفی را میشناسم؛ کوفه نروید، عراق نروید. یک کمی صبر کنید، بگذارید این حجاج از عرفات و مشعر و منا برگردند، ببینند با آنها چه جور حرف میخواهی بزنی، آنها به شما چه میگویند! بالاخره اینها در اقطار عالم پراکنده میشوند، حرف اینها را هم بشنوید.
مکرر در مکرر ابن عباس به حضور مبارک سیدالشهداء رفته بود؛ گاهی درباره مکه ماندن شان، گاهی درباره یمن رفتنشان، گاهی درباره عراق نرفتنشان، گاهی درباره صبر کردنشان. عرض کرد: الان ترویه است، همه امروز عازم عرفات و مشعر و منایند، کار مهم حاجیها در عرفات و مشعر و منا است؛ الان جای تصمیم گیری نیست! یک مدتی صبر بکنید که اینکه برگردند، دوباره بیایند مکه، طواف شان را انجام بدهند، از احرام به در بیایند، حال عادی پیدا کنند، با آنها مشاوره سیاسی بکنید، ببینید نظر چیست! فرمود: نه! تو درست تشخیص نمی دهی، الان وقتش است. یک روز هم دیر است! شما اموی را نشناختی. میبینم من مشرق و مغرب بروم، دست بردار نیستند؛ سخن از من نیست.
بعد ابن عباس عرض کرد: شما که میدانید اینها با پدرتان در کوفه آن کار را کردند، با برادرتان آن کار را کردند؛ پس زن و بچه را همراه نبرید. فرمود: نه! اینها را باید ببرم؛ تو نمی دانی! چون آن روز کل این خاورمیانه در اختیار اموی بود که الان در حدود 40-50 کشور است. دو تا امپراطوری قوی در خاورمیانه بود؛ یکی امپراطوری ایران بود، شاهنشای ایران بود که فتح شد، یکی هم امپراطوری قوی و قدر قدرت روم بود که آن هم فتح شد، از غرب و شرق تمام غنائم آمده به حجاز و حکومت اموی یعنی حکومت خاورمیانه؛ چه اینکه حضرت امیر(ع) هم که حکومت داشت، حکومت بر کل خاورمیانه بود، نه جزیره العرب.
سرهمراهی خاندان امام حسین(ع) با آن حضرت
در چنین فضائی که خاورمیانه کلا در اختیار اموی بود، وجود مبارک سیدالشهداء به ابن عباس فرمود: الان وقت صبر کردن نیست، من هر یک لحظه هم صبر بکنم، اینها بیشتر تیشه به ریشه اسلام میزنند. در چنین موقعیتی وجود مبارک سالار شهیدان فرمود: خاورمیانه را من باید بیدار بکنم. خودم میروم عراق، همانجا شربت شهادت مینوشم؛ مکه میفهمد، عراق میفهمد، فاصله 300 فرسخی مکه و عراق میفهمند، روستاها و شهرها میفهمند، کسانی که برای من نامه نوشتند یا من نامه نوشتم میفهمند، کسانی که برای من پیام دادند یا من پیام دادم میفهمند، کسانی که صدای ما را شنیدند میفهمند؛ اما شام را چه کنیم؟ آن پایتخت رسمی است. من باید یک عده را به همراه داشته باشم که اینها پیامها را به شام برسانند! آنها زن و بچههای منند. شما نمی دانی من چرا اینها را میبرم!
بنابراین جریان سیدالشهداء مبارزه مستقیم اسلام و کفر بود. به دلیل اینکه خلیفه رسمی آن روز از راه بت فروشی ثروت میاندوخت، بعد از 7سال هم پسرش آن حرف نحس را زد که لعبت هاشم بالملک! شما در بسیاری از این شبهاتی که میبینید، جهان کفر الان علیه اسلام و انقلاب اسلامی همین توطئه را دارد.
لزوم تحصیل حسن فعلی و فاعلی در انجام تکالیف
بنابراین شعار رسالت شما، وظیفه شما تبلیغ همه احکام اسلامی در همه شئون است و آنچه که میتواند به ثمر برسد صدق خبری، یک؛ و صادق بودن مخبری، دو. بقیه یقیناً به عهده خداست! اگر صدق خبری بود، یعنی ما حرف عالمانه زدیم، یک؛ و کاسب کارانه برخورد نکردیم، دو؛ هم حرف خوب زدیم، هم آدم خوبی بودیم، یقیناً میشویم انصار ابی عبدالله. من ینصرنی، من یذب عن حرم الرسول، هل من موحد یذب، هل من ناصر ینصر را ان شاءالله عمل کردیم.
از ما بیش از این نمیخواهند که حرف ما عالمانه باشد، قولوا قولاسدیداً(18)؛ خودمان هم عالمانه و متعبدانه ناشر دین باشیم، بقیه را او تامین میکند! تاثیر سخن در دلهای مخاطبان به عنایت الهی است.
فرمود: شما به گوش برسان، از گوش به دل به عهده من. مگر ما میتوانیم در دلهای مردم اثر بکنیم؟! ما فقط حرف میزنیم، یا کتاب مینویسیم، همین! این نقوش مکتوب به باصره خواننده میرسد، این آهنگ ملفوظ به سامعه شنونده میرسد ولاغیر! از گوش به هوش کار دیگری است، از چشم به هوش کار دیگری است. فرمود: اگر این دو عنصر محوری در یک خطیب بود؛ صدق خبری و صادق مخبری، بقیه را من راه اندازی میکنم و اثر میگذارم، مردم هم طبعا مسلمانند.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران در پرتو قیام سالار شهیدان(ع)
این انقلاب هم به برکت تاسوعا و عاشورا و اربعین و مناسبتهای اهل بیت عصمت و طهارت شکل گرفت. برخی از شماها کاملادر متن انقلاب حضور داشتید. آن راهپیمائیهای میلیونی تاسوعا و عاشورا مجبور کرد مستشاران آمریکائی را که فرار کنند، خونریزیها هم نبود! وقتی سیل راه بیفتد، بیگانه فرار میکند. بختیار یک راهپیمایی 400هزار نفره به عنوان حمایت از قانون اساسی راه اندازی کرد، ساواکیها و مزدوران خود را با یک صف متشکلی در خیابان انقلاب تهران به راه انداخت که چشمگیر بود. اینها خیال کردند با 400هزار نفر از قانون اساسی حمایت کردند و قانون اساسی سلطنت موروثی را امضاء کرده است، این انقلاب شکست میخورد! طولی نکشید که تاسوعا و عاشورا شد، سیل راه افتاد، آنها ناچار شدند فاصله بگیرند.
الان هم همان طور است. اگر خدای ناکرده یک حادثهای بیاید، کشور را حسین بن علی فتح کرده است و در شبهای عملیات، در زمانهای جنگ آن نوارهای خط مقدم و خاکریز اول یا حسین، یا حسین بود، بعد اگر هم در خط چهارم و پنجم بود، سرود ای ایران بود! این کربلا بود ایران را حفظ کرد و این شرف ماست، سرمایه ماست، دین ما و انقلاب ما با این زنده شده است! آن وقت حیف است که این از آن عظمت و جلال و شکوه فاصله بگیرد.