نویسنده: مصطفی سیاوشی
اخیراً در غرب و جوامع غربزده وقتی دیدند در زندگی دچار خلاء شدهاند، برای ارضای حس درونی خود قائل به نظریهای شدند که بر اساس آن اصالت را به انسان داده و خداخواهی را از او نفی کردند تا بتوانند به زعم خویش به واسطه این کار بر درجات وکرامات انسانی بیفزایند. این نوشتار سعی دارد با نقد این تفکر، اثبات کند که مکتب اومانیسم نه تنها در این راه موفق نبوده، که سیر قهقرایی نیز برای انسان به وجود آورده است؛ و از طرفی با نگاهی به دین مبین اسلام سعی بر آن دارد تا کرامت انسان را از منظر امام علی (ع) اثبات نماید. اینک با هم مطلب را از نظر میگذرانیم:
ریشه اومانیسم
گروهی که در غرب خداخواهی را با اصالت انسان در تضاد میبینند، پدیدآورندگان مکتب اومانیسم هستند، البته ماجرا از آنجا سرچشمه میگیرد که غرب پس از نفی عوالم طبیعی، در خود یک فقر معنوی عجیبی احساس میکرد، زیرا انکار خدا و تفسیر جهان و انسان با قوانین خشک طبیعی، هر نوع عاطفه را از جامعه برچید و انسان با یک ماشین یکسان گردید. این کار سبب شد که بعضی از متفکران غربی برای جبران عدم معنویت و عاطفه، اصلی به نام اصالت انسان را مطرح کنند تا به زعم خویش از خشکی و جمود زندگی بکاهند؛ از این جهت مکتبی به نام اصالت انسان پدید آمد که اصالت را به مخلوق میدهد و آن را از خالق سلب میکند.
در حالی که این دو اصالت در عرض یکدیگر نیستند تا تضادی میان آنها باشد که بگوییم: «یا خدا یا انسان»، بلکه این دو در طول همدیگرند و انسان بر اثر پیوستگی به آن دریای نامتناهی، از او مدد میگیرد و سعی میکند خود را به مرکز کمال نزدیک سازد. در حقیقت کمال انسان قطره ای است از آن دریا، و اگر به آن دریا بپیوندد دیگر قطره نیست؛
قطره دریاست ، اگر با دریاست
ور نه او قطره و دریا، دریاست.
آیا دین محدود کننده انسان است؟
گاهی دراین باب از دین و پای بندی به قوانین الهی سخن گفته میشود و گاهی از جامعه سکولار که پایبند به قوانین الهی نبوده و به دین و مذهب اعتقادی ندارند. در مورد نخست بعضی پایبندی به قوانین الهی را محدود کننده بشر میدانند و آن را نوعی سلب آزادی برای انسان تلقی میکنند. در حالی که چون انسان با کمال آزادی دین را میپذیرد، طبعا هر نوع محدودیت دینی برخلاف انتظار نیست؛ بلکه در این صورت مخالفت با این محدودیت نوعی مخالفت با آزادی و خود مختاری انسان شمرده میشود.
از طرفی باید ببینیم آیا محدودیتهای دینی را میتوان محدودیت نامید؟ اصلا آیا پذیرفتن قوانین الهی با اصالت و کرامت انسانی منافات دارد یا نه؟ اگر به این کلام امام علی (ع) نگاهی بیندازیم که فرمودهاند:
«ان الله سبحانه جعل الطاعه غنیمه الاکیاس عند تفریط العجزه » همانا خدای سبحان طاعت را غنیمت زیرکان قرار داد آنگاه که مردم ناتوان کوتاهی کنند ؛ میبینیم امام عبادت و سر نهادن به قوانین الهی را نشانه تیزبینی افراد دانسته و آن را درجهای از درجات والا میدانند نه محدودیت و ضد آزادی. در کلام امام علی (ع) حرکت به سوی عبادت و بندگی، سبقت گرفتن به سمت خوشبختی دانسته شده است. امام در خطبهای با اشاره به آیه «لیجزی الذین اساوا بما عملوا و یجزی الذین احسنوا بالحسنی»، مردم را به سبقت گرفتن به سوی طاعت خدا دعوت نموده و فرمودهاند: «فاتقوالله عز ذکره و سار عوا الی رضوان الله و العمل بطاعته و التقرب الیه بکل ما فیه الرضا فانه قریب مجیب»، تقوای الهی داشته باشید و به سوی رضوان الهی و عمل به طاعات او و نزدیکی او با هر وسیله ای که در آن رضای اوست، سرعت بگیرید...
آیا میشود ورزشکاری را که در میدان مسابقه در چهارچوب قوانین بازی به سوی پیروزی میدود را فردی کوچک و محدود محسوب کرد؟ مگر نه این است که در میادین مسابقات ورزشی، قهرمانان، محبوبیت بیشتری کسب کرده و روز به روز درجه اجتماعی آنان بالاتر میرود؟حال آیا زمانی که در این میدان مسابقه کسی به سمت پیروزی، آن هم طبق قوانین فوق بشری حرکت میکند را میتوان شخصی محدود و بی ارزش نامید؟ البته امام برای دین داری و عبادت به این وجه بسنده نکردند و کرامتی دیگر برای افراد دیندار بیان کردند و حکمت دین مداری را فراتر از قبل دانسته و خطاب به یگانه معبود عالمیان فرمودهاند:
« ما عبدتک خوفا من نارک و لاطمعاً فی جنتک، لکن وجدتک اهلا للعباده فعبدتک»، من تو را نه از ترس آتشت عبادت میکنم، نه به طمع بهشتت، لکن چون تو را سزاوار عبادت دیدم پس عبادت کردم.
این جاست که میفهمیم کشش این افراد به سوی خدا و فرمانبری آنها کاملا لذت بخش بوده و هرگز آن را با آزادی خود در تضاد نمی بینند.
آزادی در جوامع سکولاریستی
در مورد دوم، جوامعی که دین را از زندگی بشر حذف کردند تا بلکه بتوانند با این کار به ارزش انسان رنگ و لعابی بدهند، باید گفت: آنها هر چند محدودیتهای دینی را پذیرا نیستند، ولی از محدودیتهای اجتماعی که زاییده حکومت اکثریت است، گریزی ندارند و باید پذیرای آن باشند و این محدودیت نیز به نوعی از مجرای خود مختاری بشر عبور کرده و به دست و پای او بسته میشود. بنابراین هیچ جامعهای اعم از دینی و الحادی نمیتواند از آزادی مطلق بهره بگیرد. اما باید اندیشید در این دو جامعه محدود، در کدام یک کرامت بشر حفظ گردیده است؟ آیا میتوان گفت در جوامع غربی جبر و استبداد به کلی از بین رفته و با حکومتهای دموکراتیک کرامت انسانی افزایش یافته است؟ مگر نه این است که امروزه پس از پیوستگی جوامع و گسترش صنعت، عوامل جبرآفرین دیگری نیز پدید آمدند، که اختیار را از کف انسانها میربایند و چه بسا انسان فکر میکند که عمل کرده اما غافل از آنکه عواملی خارج از اختیار، مانند رسانهها و تبلیغات گمراه کننده فکر و اندیشه را در مغز او پدید میآورد.
در انتخابات غرب این مسئله کاملامشهود است. سرمایهداران بزرگ برای انتخاب شدن نمایندگان مورد نظر خود، از ابزارهای گوناگونی حتی ستارگان سینما بهره گرفته و آن چنان جامعه را برای رای دادن به منتخبان مورد نظر خود آماده میسازند که حتی خود رای دهنده از عوامل جبر آفرین بیخبر باشند.
در این جوامع انسان به ظاهر آزاد و دارای اصالت است و این در حالی است که اسیر و برده سرمایه داران و سیاست مداران گشته است. امام علی(ع) در این خصوص در سخنی قاطعانه فرمودهاند: «لاتکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا» بنده کسی نباش که خدا تو را آزاد آفریده است. امام با این کلام میخواهند انسان متعلق به غیر نباشد و همواره عزت و سربلندی خود را حفظ نماید.هم اکنون میتوان دید که در جوامع به اصطلاح اومانیستی چگونه انسان بیاصالت شده که حتی در واقع حق رای از او سلب گشته و آن چنان تبلیغاتی بر اذهان آنها انجام گرفته که رای و نظر و مشارکت خود را به چشم و ابروی بازیگری، یا شهرت ورزشکاری میفروشند؛ درحالی که امام علی (علیه السلام) اوج کرامت و شرافت را برای انسان قائل شدهاند و بهایی در برابر انسان قرار میدهند که به هیچ نرخی نمیتوان آن را قیمت گذاری کرد: «انه لیس لانفسکم ثمن الاالجنه ، فلاتبیعوها الابها » همانا بهایی برای جان شما کمتر از بهشت نیست، پس به کمتر از آن نفروشید.
سخاوت و کرامت انسانی
از معارف دینی اسلام میتوان سخاوت را نام برد که بر آن بسیار تاکید گردیده است. ما سخاوت را در آن میبینیم که به هنگام درخواست سائلی از ما، به اصطلاح دست رد به سینه او نزنیم، درحالی که امام علی(ع) این را سخاوت نمی داند. زیرا از نظر ایشان درخواست کردن از غیر با کرامت و عزت انسانی منافات دارد. ایشان در این مورد میفرمایند: «آبروی تو چون یخی جامد است که درخواست، آن را قطره قطره آب میکند، پس بنگر که آن را نزد چه کسی آب میکنی.» و از آنجایی که برای آبرو و عزت انسانی ارزش والایی قائل هستند، سعی بر حفظ آن توسط افراد دارند و میخواهند هیچ نیازمندی کوچک نشود و برای برآورده شدن حاجات آنان؛ برای افرادی که میخواهند سخی باشند سخاوت را این گونه تعریف مینمایند که: «السخاء ما کان ابتداء»، سخاوت آن است که تو آغاز کنی.
یعنی شما نگذارید نیازمند درب خانه شما بیاید، و قبل از درخواست او، شما نیاز آن را برآورده سازید. نکته مورد اهمیت این که امام با این همه تاکید و سفارش بر سخاوت، عدالت را بر سخاوت برتری میدهد و آن را شریفتر از سخاوت میداند، زیرا در عدالت ارزش برای همه انسانها است و تدبیر عمومی مردم را شامل میشود، درحالی که بخشش شامل گروه خاصی میشود.(حکمت 734)
حتی مجرمین هم دارای کرامتاند
از دستورات امام علی(ع) که کرامت انسان را دو چندان میکند حفظ کرامت همه افراد، حتی مجرمین است. ایشان برای تنبیه آنان برنامهای دارند تا کوچکترین لطمهای به شخصیت آنها وارد نشود. «ازجر المسیء بثواب المحسن» بدکار را با پاداش دادن به نیکوکار، آزار ده. در این باب برخورد امام با خوارج را ببینیم که روزی بر کرسی خطابه قرار داشت و مردم را پند میداد، ناگهان یک نفر از خوارج از گوشه مسجد فریاد زد: «لا حکم الا لله». وقتی شعار او تمام شد، فرد دیگری بر خاست و همان شعار را تکرار کرد و بعد گروهی برخاستند و همان شعار را تکرار کردند. اما در پاسخ به آنان فرمود: «کلمه حق یراد بها باطل»، سخنی به ظاهر حق اما آنها باطلی را دنبال میکنند. سپس فرمود: تا وقتی که با ما هستید از سه حق برخور دارید:
1- لانمنعکم مساجد الله ان تصلوا فیها، از ورود شما به مساجد خدا جلوگیری نمیکنیم تا در آن جا نماز بگزارید.
2- و لانمنعکم الفیء ما کانت ایدیکم مع ایدینا، شما را از بیت المال محروم نمی کنیم مادامی که در مصاحبت ما هستید.
3- ولانبدوکم بحرب حتی تبدءونا تا آغاز به جنگ نکردهاید با شما نبرد نمیکنیم.
کرامت همه انسان ها
شاه بیت کراماتی که امام علی(ع) برای انسانها قایل شده است، نفی تفکرات نژادپرستانه است. امام به مالک اشتر ضمن دستور مهربانی با همه میفرمایند: مردم دو دسته اند: دسته ای برادر دینی تو و دسته دیگر همانند تو در آفرینش میباشند. یعنی مردم هر طور که باشند محترماند و هیچ گاه سیاه یا سفید بودن شان موجب امتیاز آنها نیست و هر آیینی داشته باشند، یهودی یا مسیحی یا...، اما چون انساناند کرامت انسانی را دارند. امام به خوبی آیه «و لقد کرمنا بنی ءادم... » را تفسیر کردند و این احترام را برهمگان جاری و ساری نمودند.
نگاهی به کلام امام کنیم؛ آن جا که سربازی از سربازان معاویه در شهر انبار به خانه زنی یهودی یورش، و دست بند و گردن بند او را به غارت برده بود؛ حضرت با عصبانیت تمام فرمودند: «لو ان امرا مسلماً مات من بعد هذا اسفا ما کان به ملوما»، اگر برای این حادثه تلخ مسلمانی از روی تاسف بمیرد ملامت نخواهد شد و ازنظر من سزاوار چنین حالتی است. در این کلام میبینیم امیرالمومنین به مذهب نگاه نکرد و همین که حرمت شخصی شکسته شد، به انسانی بیاحترامی شد این گونه برافروختند.
از کدام یک باید پیروی کرد؟
از کلام امام علی (ع)- که به اختصار به برخی موارد آن اشاره شد- درمی یابیم که امروز حتی در مترقی ترین مکاتب فکری و فلسفی جهان چنین پایهای از ارزش برای انسان مطرح نشده است. گرچه ممکن است به اعتبار گفتهها و نوشتهها و مقالاتی که منتشر کرده اند از بعد نظری انسان را به جایگاه لایق و بایستهاش رساندهاند، اما از نظر عملی و در صحنه رویکردهای اجتماعی، آدمی در سطح دیگر امکانات ابزاری مورد تحقیر و توهین قرار گرفته، و در بعضی نگاهها و در مقایسه با علم و صنعت، به شدت تنزل رتبه پیدا کرده است.
از آنچه گفته شد میتوان فهمید که سعادت انسان در مکتب اومانیسم و امثال آن محصول بینش تنگ خرد انسان است که روشنگری او کاملاً محدود میباشد نیست که هر روز مکتبی پشت سر مکتبی و به اصطلاح ایسمی به دنبال ایسمی پدید میآید و هر کدام به خودنمایی پرداخته، سپس به زباله دان تاریخ ریخته میشوند. تجربه و یا مرور زمان زیان بار بودن همه مکاتب مادی و ناقص ساخته اندیشه انسان را روشن میسازد، درحالی که سعادت انسان در بینشهای دینی نتیجه احکامی است که از عقل کل صادر میگردد که هم انسان و طبیعت را آفریده و هم از راز برخورد هر دو آگاه است.
روزنامه کیهان، شماره 19762، 19/7/89، صفحه 6