كلمات كليدي : تاريخ، امويان، محمد بن مسلم بن شهاب زهري، امام سجاد(ع)، هشام ابن عبدالملك، عمر بن عبدالعزيز، تاريخنگاري مدينه، جمع آوري احاديث
نویسنده : طلعت ده پهلواني
ابوبکر، محمد بن مسلم بن عبیدالله شهاب زهری، از فقیهان و محدثان قرن دوم هجری، منسوب به قبیلۀ بنیزهرة بن کلاب، که احتمالاً در سال 51 هجری در مکه متولد شد. وی اولین کسی بود که به تدوین احادیث پرداخت و همچنین عنوان نخستین تابعی تدوین کنندۀ حدیث نیز به او داده شده است.[1] وی نزد محدثان بزرگی چون سعید بن مسیب، ابان ابن عثمان و عروة بن زبیر به فراگرفتن علم حدیث مشغول شد. زهری یکی از حافظان (حدیث) و فقیهان بزرگ بود.[2] وی مدتها در مدینه میزیسته است و همه علوم را در مدینه فراگرفت، در دهۀ پایانی قرن اول تا پایان عمر، در دهۀ سوم قرن دوم هجری، بیش از چهل سال در بین شام و مدینه رفت و آمد مینمود.[3] وی از جمله کسانی است که در دانش مغازی سهم عمدهای دارد. وی تا پایان عمر در خدمت حاکم اموی بود تا این که در سال 124(ه.ق) در دهکده شغب منطقۀ مرزی حجاز و فلسطین درگذشت.[4]
زهری و ارتباطش با ائمه معصومین(ع)
وی از دانشمندان عصر بنیامیه و معاصر و شاگرد امام زین العابدین(ع) بود.[5] آن چنان که از کتب تراجم استفاده میشود، زهری از خط ولایت امیرالمومنین(ع) منحرف بوده است. مسلم که پدر اوست با مصعب بن زبیر بوده و جدش عبیدالله با مشرکین در جنگ بدر شرکت کرده است. برخی از منابع محمد بن مسلم بن شهاب زهری را از اصحاب علی بن الحسین(ع) دانستهاند، ابن شهر آشوب مینویسد: زهری از کارگزاران و عمّال بنی امیه بود و بعد داستانی را از او نقل میکند که در گرهگشائیهای ویژه حضرت سجاد(ع) بیان خواهد شد و او آن چنان ملازم حضرت بود که بعضی از بنی مروان به او میگفتند: ای زهری پیامبر تو چه میکند؟ و منظورشان علی بن الحسین(ع) بود. [6]
البته با توجه به متن نامهای که حضرت سجاد(ع) به او نوشتند، میتوان به شدت ناراحتی این امام بزرگوار از این فرد و نهیبهای کوبنده ایشان به او و امثالش واقف شد. آمده است که امام سجاد(ع) به یکی از فقیهان و عالمان زمان خویش، محمد بن مسلم زهری، دانشمندی که با دستگاه بنیامیه به ویژه هشام بن عبدالملک همکاری میکرد، و از آنان طرفداری مینمود، پس از برحذر داشتن وی از أعانت ظالمان نامهای به او نوشت و فرمود: خداوند در کتابش (قرآن کریم) از علمای دین پیمان گرفته است که حقایق قرآن را برای مردم بیان کنند و آن را نپوشانند.[7]
تو (خطاب به شهاب زهری) باید بدانی کمترین چیزی را که پوشاندهای و سبکترین باری که برداشتهای این است که ترس و وحشتی را که ظالم (از عواقب بیداد و ستم) دارد ... از میان بردهای و راه ستم را برای او هموار کردهای ...؛ مگر نه این است که تو را به سوی خویش میخوانند، تو را محور آسیای ظلمشان میکنند...؛ مگر تو را پلی برای عبور به اهداف خویش قرار ندادند؟ مگر تو نردبان گمراهی آنان نشدهای که جاهلان ساده لوح را به دام میکشند؟ به وسیلۀ تو عالمان را مشکوک میسازند (و مردم گمان میکنند، همۀ عالمان مانند تو درباریاند)... آنان در برابر این همه خدمت تو چه چیزی به تو پرداختند و چقدر بی ارزش است، آن چه به تو میدهند، در برابر آن چه از تو میگیرند و چه چیز کم بهایی نصیب تو شد.» [8]
زهری و ارتباط با حاکمان ظالم اموی
زهری اکثر عمر خود را به عنوان کارگزار بنی امیّه گذارانیده و در دنیای آنها به آنها کمک میکرد؛ هشام بن عبدالملک او را به عنوان معلم فرزندانش برگزیده و دستور داد به آنها حدیث بیاموزد .وی همچنین برای شهاب زهری دو منشی تعیین کرده بود که مطالب و آثارش را مینگاشتند و چون زهری بدرود حیات گفت، انبوهی از تألیفاتی و نوشتههای او در خزانۀ امویها برجای ماند.[9]
زهری و جمعآوری احادیث نبوی
در سال 99 هجری عمر بن عبدالعزیز اموی به خلافت رسید، وی به جمعآوری و کتابت احادیث پرداخت، تحریم منع احادیث نبوی را شکست.[10] او طی بخشنامهای خطاب به ابوبکر محمد بن حزم (فرماندار و قاضی شهر مدینه) و سایر کارگزاران در مناطق مختلف، خطر نابودی «علوم اسلامی» را گوش زد کرد و آنها را به نگارش و جمعآوری احادیث پیامبر ملزم ساخت. ابونعیم مینویسد: عمر بن عبدالعزیز به تمام نقاط دستور کتابت و ضبط احادیث را صادر نمود.[11] او بدین منظور، به حضور افراد دیگری که از آن حضرت حدیث شنیده و حفظ کرده بودند، رسید و با تمام توان به جمعآوری و ضبط این گونه احادیث پرداخت.[12] عمر بن عبدالعزیز به این فکر افتاد حدیث را جمع کند. در موطأ نقل میکند که به ابوبکر بن محمد حزم انصاری نوشت حدیث را جمع کن که میترسم علم علماء نابود شود.[13]
او به کارگزارانش نامه نوشت، در میان عالمان اهل سنّت از محمد بن مسلم بن شهاب زهری که عالم معروف شام و حجازست بهره جویید و از محضر او فیض ببرید؛ زیرا در میان شما کسی را نمیشناسم که در اطلاع بر سنت پیشینیان، از او آگاهتر باشد.[14] اولین کسی بود که تلاشهای بسیاری کرد و به جمعآوری احادیث نبوی اقدام ورزید، بعضی نوشتهاند اول کسی که به امر ابن عبدالعزیز جمعآوری احادیث نمود، ابن شهاب زهری عالم حجاز و شام بوده است، ذهبی در حوادث این سال میگوید: «در این سال بود که در مکه و مدینه علماء شروع به تدوین احادیث نمودند قهراً ضبط احادیث در آغاز قرن دوم هجری خواهد بود، و همچنین از ابن عبدالبّر نقل شده که: هنگامی که عمر بن عبدالعزیز درگذشت، ابوبکر نامبرده کتبی در حدیث نگاشته بود.[15] ولی از این مجموعه اثری نیست و ممکن است بواسطه کوتاه بودن دوران خلافت عمر بن عبدالعزیز (دو سال و 5 ماه) این کار بآخر نرسیده باشد.
آثار علمی زهری و شاگردانش
زهری را مؤسس مکتب تاریخنگاری مدینه و بزرگترین نمایندۀ این مکتب دانستهاند، که آن را بر بنیادهایی استوار قرار داد و روش تدوین آن را معین نمود.[16] ابنحجر عسقلانی او را از علمای برجسته حدیث در شام و حجاز میداند که همتا ندارد.[17] در روایتهای بسیاری گفته شده است که زهری، حافظهای نیرومند داشته، ولی هر آن چه میشنید، ثبت میکرد.[18] صالح بن کیسان، معاصر و هم درس زهری هم تصریح کرده که هر دو به نگارش سنن پیامبر پرداختند، زهری سپس سیرۀ اصحاب را نیز نگاشت. وی در مغازی و تاریخ خلفا به تألیفاتی دست زد، وی در نقل روایات المغازی اساساً متکی بر عروة بن زبیر(94ه) بود.[19]
در واقع شهرت فراوان زهری به سبب همین کتاب المغازی اوست که آن را به روایت عروة بن زبیر و سعید بن مسیّب گردآورده است. این کتاب فقط مشتمل بر اخبار مغازی به معنای خاص آن نبوده است، بلکه تمام مراحل زندگی پیامبر(ص) را دربرداشته است.[20]
از جمله موضوعاتی که زهری در این کتاب بدان پرداخته است: اشاراتی به آفرینش و احوال پیامبران، زندگانی پیامبر اسلام(ص) در مکه، دورۀ حیات او در مدینه و غزوات ایشان، فتح مکه و غزوات ایشان در مکه، و همچنین موضوعاتی دربارۀ شخصیت و زندگی پیامبر(ص) ذکر کرده است. قطعاتی از المغازی زهری در آثار ابن اسحاق، واقدی، ابن سعد، طبری و بلاذری هست که، عبدالعزیز دوری بعضی از آنها را گردآورده است.[21] اما سهیل زکار دریافته که بخش مهمی از کتاب عبدالزراق بن همام صنعانی همان کتاب المغازی زهری است که صنعانی آن را از معمر بن راشد شاگرد او نقل کرده است.[22] صفدی[23] و هم حاجی خلیفه[24] از کتاب المغازی او یاد کرده است. بررسی همین قطعات نشان میدهد که زهری نخستین چهارچوب و خطوط کلی سیره نویسی را معین کرده است، او به طور کلی تسلسل تاریخی حوادث را مدنظر داشته است و حتی سنوات حوادث را نیز ذکر کرده است.[25] البته دیدگاه زهری همان دیدگاه اهل حدیث است جز آن که او به احادیث تاریخی هم در ضمن أخذ و ضبط حدیث عنایت تام داشته، اما آن چه در این باب نقل و ضبط کرده، هم چون شیوۀ اهل حدیث، صریح و ساده و متمرکز بر همان موضوع مورد نظر است و از مبالغه و بزرگنمایی وقایع اجتناب ورزیده است. از موضوعات دیگری که زهری بدان پرداخته باید از انساب، تاریخ صدر اسلام و عصر خلفای راشدین و حوادث این دوره مانند انتخاب خلیفه، بنیانگذاری دیوان سیاه، قتل عثمان، برقراری عطایا و گردآوری قرآن و جنگهای داخلی عصر امام علی(ع) سخن گفت. او با آن که به امویان خاصه ولید بن عبدالملک و برادرش هشام ابن عبدالملک نزدیک بود، جز به ندرت به تاریخ این دوره نپرداخته است.[26] وی در دربار عبدالملک از منزلت والایی برخوردار بود، تا جایی که یزید بن عبدالملک منصب قضا را به او واگذاشت.[27] به دلیل همین نزدیکی با حاکمان اموی وی سالهای طولانی را در دمشق سپری کرد، و در آنجا اقامت گزید.[28] به علت این اقامت طولانی در دمشق بعضی او را از نمایندگان مکتب تاریخنگاری شام به شمار میآوردهاند.[29] وی کتابی به دستور خالدبن عبدالله قسری دربارۀ قبایل عرب شمالی تألیفش را آغاز کرد، ولی به انجام نرسید، از دیگر آثار اوست.[30] وی همچنین آثاری در زمینۀ تفسیر و علوم قرآنی دارد، از جمله «تنزیل القرآن به مکه و مدینه» و «الناسخ و المنسوخ فی القرآن» با تحقیق دکتر حاتم ضامن در مجلۀ العلمی العراقی منتشر شده است.[31] زهری شاگردانی چون عقیل بن خالد، این اسحاق، مالک ابن انس ابومعشر، محمد بن راشد، یونس بن یزید، اوزاعی، تنوخی، محمد بن ولید، موسی بن عقبه و ابن ابی سبزه داشت که در مناطقی دمشق و قنّسرین در جهت اشاعۀ دانستههایش تلاش میکردند.[32]
جایگاه زهری در میان علمای اهل سنت
علمای سنی برای زهری جایگاهی بس بلند مرتبه در روایت و نقل احادیث ترسیم کردهاند؛ ولی علمای شیعه بعضی با توجه به روایتی که ابن ابی الحدید در شرح نهجالبلاغه نقل میکند که او به همراه «عروة بن زبیر» در مسجد پیامبر(ص) نشستند و از حضرت علی(ع) بدگوئی میکردند و با برخورد شدید حضرت(ع) مواجه شدند، او را «عدّو» و «متّهم» دانستهاند. [33]
به هر حال در این که زُهری، دین را در خدمت دنیا قرار داده بود و به سلاطین ظالم نزدیک بوده و در تعمیق و تحکیم حاکمیّت آنها خواسته یا ناخواسته مشارکت داشته است، شکی نیست و همین موضوع باعث نوشتن نامهای پندآموز از طرف حضرت به او شده است.