كلمات كليدي : نوآوري، خلاقيت، سازمان، سازمان يادگيرنده، سازمان پيشرو، فكر جديد، محيط، برنامه ريزي
نویسنده : رضا ابروش
نوآوری در لغت به معنای اختراع، ابداع، ابتکار و بدعتگذاری میباشد و در اصطلاح مدیریتی و سازمانی، فرایندی است که به ساختن چیزی تازه میانجامد. به بیان دقیقتر، نظریهای جدید در فرایند تولید که معمولاً با نوآوریهایی در اجرای وظیفههای عملیاتی همراه است.[1]
نوآوری در مباحث سازمانی، جزء یکی از وظایف مهم مدیران در برنامهریزی است. در فرآیند سازمانی، مدیران باید برای برنامهریزی و عملیات سازمانی که در پیش رو دارند، همواره خلاق و نوآور باشند؛ زیرا سازمان با محیط پیرامون خود تعامل دارد و تأثیرات فراوانی از محیط میپذیرد. محیط میتواند سازمانها را با چالشها و تهدیدات جدّی مواجه سازد، به همین دلیل سازمانها، همواره در فرایند برنامهریزی برای رسیدن به اهداف مطلوب نباید ایستا باشند. بلکه با پویائی میتوانند به طور فعال با محیط خود به تعامل بپردازند و به این طریق، حیات سازمان ادامه یابد. این پویائی سازمانها و ادامه حیاتشان مرهون نوآوری در برنامههای سازمانی است.
نوآوری و یادگیری
همانطور که انسانها برای نوآوری به یادگیری مادامالعمر نیاز دارند(این نوع یادگیری، راهبردی مهم در توسعه نوآوری به شمار میآید)، سازمانها نیز برای نوآوری و پویایی، به یادگیری مادامالعمر نیازمند هستند. شکل مرسوم و معمول چنین سازمانهایی، سازمان یادگیرنده است(یادگیری سازمانی، یعنی بازاندیشی مستمر رفتار، وارسی بیامان پیشفرضهای ذهنی، آزمون مرسوم تجربهها و تبدیل آنها به دانش کاربردی و قابل دسترس برای همه افراد سازمان، به نحوی که در ارتباط با هدفهای اساسی سازمان باشند)؛ که با بهرهگیری از دانش، هنرها، ارزشها و تواناییهای افرادِ خود و براساس درسهایی که به تجربه میآموزد، به طور مستمر تغییر میکند و عملکرد خود را بهبود میبخشد.[2]
در سازمان یادگیرنده، شعار اصلی «خلاقیت و نوآوری» است. اگر سازمانها و مدیرانشان بخواهند به حیات خود ادامه دهند و در بلندمدت کامیاب شوند، باید نوآور باشند و به طور مستمر خود را با وضعیتهای جدید تطبیق دهند.
اهمیت نوآوری
سازمانها به دلیل رشد و توسعه فنآوری و تکنولوژی در محیط خارجی و جهان پیرامون، مقتضی است که در برنامهریزی برای تحقق اهداف بلندمدت، دست به نوآوری زده و متغیرهای محیطی و اساسی را مد نظر قرار دهند.
سازمانهائی که نوآوری جزئی از برنامههای عملیاتی اصلی آنها محسوب میشود را سازمانهای پیشرو مینامند.[3]
برای نوآوری در سازمان، تنها داشتن مدیر و کارکنان خلاق و نوآور کافی نیست، زیرا اندیشة خلاق و نوآور، در سازمان بورکراتیک با ساختار مکانیکی، تأثیر چندانی ندارد. حتی میشود گفت بیتأثیر است. علاوه بر وجود مدیر و کارکنان خلاق و نوآور در سازمان، باید ساختار، راهبرد، محیط، فناوری، اندازه و چرخه حیات سازمان، توان کنترل منابع انسانی آن و نیز فرهنگ و صاحبان قدرت، از نوآوری حمایت کنند. در سازمانهای بسیار نوآور، ساختار سازمانی مشوق نوآوری است. اینگونه سازمانها از ساختاری انعطافپذیر برخوردارند.[4]
بنابراین ادامه و استمرار حیات سازمانها منوط به نوآوری در سازمان میباشد و در بلند مدّت کامیابی را برای سازمان در پی دارد.
اگر سازمانها بخواهند در دورههای بعد، اثربخش بوده و در تحقق اهداف، کامیاب و موفق باشند، باید به فرآیند نوآوری در سازمان روی آورند.
کاربرد نوآوری در سازمانها
معمولاً در سازمانها نوآوری به دو صورت انجام میشود:
1. نوآوری در فرایند سازمانی؛ در این روش ایجاد نوآوری موجب بهینه شدنِ راههای انجام کار میشود؛
2. نوآوری در محصول یا خدمات؛ در این روش نیز با نوآوری میتوان به محصولات یا خدمات جدیدی که سازمان عهدهدار آنها میباشد، دست یافت و یا محصولات و خدمات سازمانی را بهبود بخشید.[5]
اقدامات عملی برای نوآوری
1. «از بین بردن هراس در سازمان خود؛ نوآوری به معنای انجام چیزی جدید است، برخی کارها ممکن است به نتیجه نرسند. اگر افراد از شرکت هراس داشته باشند، به افرادی نوآور مبدل نخواهند شد.
2. مطرح کردن نوآوری به عنوان جزئی از سیستم ارزیابی عملکرد برای هر شخص؛ سازمانها باید از کارکنان خود در پایان دوره ارزیابی، سؤال کنند که چه نوآوریهائی انجام دادهاند.
3. مستندسازی کردن فرآیند و سیستم نوآوری؛ به نحوی که هر فرد آن را درک کند و نقش خود را نیز در این فرایند به روشنی دریابد.
4. دادنِ آزادی عمل کافی به کارکنان؛ تا آنها قادر باشند ایدهها و فرصتهای جدید را مطرح و با عوامل درونسازمانی و برونسازمانی همکاری کنند.
5. اطمینان به اینکه تمامی اعضای سازمان، استراتژی کلی شرکت را درک کردهاند و همچنین کلیه تلاشهای نوآوری در راستای استراتژی کلی شرکت است.
6. آموزش به افراد نسبت به مورد بررسی و آزمایش قرار دادن محیط، برای روندهای جدید، فناوریهای نوین و تغییرات احتمالی.
7. به افراد آموزش اهمیت تنوع در سبکهای تفکر، تجربیات، دیدگاهها و تخصصها را آموزش دهید. همچنین انتظار تنوع و تفاوت را در کلیه فعالیتهای نوآوری داشته باشید.
8. معیارهای مطلوب بر ایدهآلها استوار است. باوجود این، معیارهـای محدودتر نیـز میتوانند ما را به حالت ایدهآل نزدیکترسازند و آنها به نوبه خود براساس تجارب، مفروضات و چارچوبهای ذهنی قبلی ما متصل می گردند.
9. گروههای نوآور نیازمند ابزارها و چارچوبهای فکری متفاوتی هستند. کارکنان را به اندازه کافی در این زمینهها آموزش داده و هدایت کنید تا هنگام کار در تیم های نوآوری موفق باشند.
10. ایجاد سیستم مدیریت ایدهها تا افراد تشویق شوند فرصتها و قابلیتهای جدید را شناسایی، ایجاد و ایده های خود را ارائه کنند».[6]
برخی دیگر از نویسندگان در خصوص ایجاد نوآوری در سازمان موارد زیر را متذکر شدهاند:
11. «مدیران باید محیط کاری جدید را به گونهای طراحی کنند، که کارکنان بتوانند با ایجاد فکرهای جدید و تبدیل آنها به عمل، دست به نوآوری بزنند؛
12. مدیران بستری را مهیا کنند تا فکرها و طرحهای خوب و ابتکاری به مرحله اجرا و عمل درآیند؛ به بیان دیگر سزاوار است مدیران نظرات و طرحهای جدید و ابتکاری را از حوزه نظر و پیشنهاد به بستر عمل و کاربرد وارد سازند؛
13. اطمینان از اقتصادی بودنِ طرح ها و نظرات جدید»؛[7]
14. غنیسازی یادگیری، بر افزایش توانایی سازگاری انسان با محیط و توسعه نوآوری یاری میرساند.
عوامل شکست نوآوری
1. نبود فرهنگی که از نوآوری حمایت کند؛
2. احساس مالکیت نکردن و از آن خود ندانستن سازمان توسط مدیران؛
3. فقدان یک فرایند گسترده و فراگیر، جهت نوآوری؛
4. تخصیص ندادن منابع کافی برای این فرایند؛
5. عدم ارتباط بین پروژهها و طرحها با استراتژی سازمان؛
6. صرف نکردن زمان و انرژی کافی برای رفع ابهامات سازمانی؛
7. ایجاد نکردن تنوع در فرایندها(عقاید مختلف و متضاد)؛
8. توسعه نـدادن ابـزارها و سنجشهـای انـــدازهگیری پیشـرفت؛
9. عدم وجود مربیان و مدیران توانا در تیمهای نوآوری؛
10. فقدان یک سیستم ایدهپرداز مدیریتی؛[8]
11. سازمانی که متأثر از نظریة کلاسیک و دارای ساختاری مکانیکی و سبک مدیریت دستوری باشد، فرایند نوآوری و خلاقیت در آنها با مشکل مواجه میشود؛[9]
12.حاکمیت جوّ عدم تحمل اختلاف سلیقه؛
13. تأکید بر افق زمانی کوتاه مدّت؛
14. وجود افراد ذینفع در حفظ وضع موجود؛
15. تصمیمگیرندگان بیش از حدّ حسابگر؛
16. تأکید بیش از حدّ بر الزامات بوروکراتیک.[10]
فرآیند نوآوری
سازمانها با تلاش میتوانند زمینه مساعدی برای فرایند نوآوری به وجود آورند، این فرایند در چهار مرحله قابل تحقق میباشد:
1) ایجاد فکر جدید؛ با اکتشاف و بسط شناختها و ادراکات و یا ایجاد یک ایده جدید و یا از طریق ارتباط با دیگران، یک فکر جدید در ذهن انسان پدیدار میگردد؛
2) آزمایشهای اولیه؛ از طریق آزمایش،مباحثه،مراجعه به کارشناس و ... میتوان فکرهای جدید را مورد ارزیابی قرار داد؛
3) تعیین امکانپذیریری؛ با مقایسه هزینهها و منافع کاربرد فکر جدید و میزان کارائی آن میتوان امکانپذیری آن را تعیین نمود؛
4) کاربرد نهائی.[11]