کلید واژه ها: سیرو سلوک، ولایت، عبادت، میرزا جواد ملکی، مقام محمود.
در سیر به سوی خداوند متعال و سفر از خودیت، اولین قدم، مرحله و شرط، یقضه است. آدم باید از خودیتش بیرون برود.
در سر منزل لیلی كه خطرهاست به جانشرط اول قدم آن است، كه مجنون باشی
«ویل للمصلین»[1]. «الذین عن صلاتهم ساهون»[2]. وای بر بی نمازی كه كافر است. وای بر نمازگزاری كه ساهی است. توجه ندارد، چه كار می كند. عارف صاحب دلی به مرحوم شهید مطهری اعلی الله مقامه الشریف گفته بود: نمازت چطور است. مرحوم آقای مطهری گفته بودند: من در نماز توجه دارم كه چه می گویم. ایشان گفته بودند: پس كی نماز می خوانی؟ نمازگزار لازم نیست توجهش به نماز باشد. نماز آیینه ای است كه بنده، خداوند متعال را در نماز ببیند. نمازگزار باید پیش خداوند متعال باشد. نماز وسیله زیارت حق است.
«طوبی لمن توضا فی بیته و زارنی فی بیتی»[3]. حدیث قدسی است. خداوند متعال می گوید: خوشا به حال كسی كه در خانه خودش، خودش را پاكیزه می كند و به خانه من، برای زیارت من می آید. با وضو و توبه کرده می آید. به قصد دیدن یار می آید. می آید که خودش را کنار بزند و به خدای متعال برسد. لا اله الا الله هم همین است. نماز حقیقت لا اله الا الله است. آن عارف بزرگوار به شهید آیت الله مطهری گفته بودند: پس كی نماز می خوانی؟ آقای مطهری منقلب شده بود. تازه بعد از عمری حركت تازه بیدار شده، نباید آدم نماز خودش را ببیند. عاشق غیر را نمی بیند. در وجود عاشق همه اش معشوق است. اصلا غیر معشوق را نمی بیند.
مجنون به دیوار ویرانه ای بوسه می زد و مردم مسخره اش می كردند، می گفتند: در و دیوار خرابه، بوسیدن دارد؟ می گفت: شما دیوار می بینید، من كه دیوار نمی بینم. یار من از این جا عبور كرده، بوی یار به مشامم می خورد.
كسانی كه به شیعه خرده می گیرند، چرا آستانه امام رضا علیه السلام را می بوسید؟ چرا ضریح مولایتان ابوالحسن الرضا علیه السلام را در آغوش می گیرید؟ من هر وقت به حرم حضرت رضا علیه السلام می روم، جاهای مختلف آن، سنگ های زیر پای زائرین را می بوسم به قصد این كه دارم زیر پای زائرین را می بوسم. این ها خیال می كنند كه ما سنگ می بوسیم، نمی دانند كه عالم چه عالمی است. مگر می شود با توضیحات لفظ برایشان روشن كرد که واقعیت قضیه چیست.
ما با بدعت گذار ها، دشمن هستیم. ولی ما اگر ضریح را می بوسیم اگر می گوییم ضریح امام حسین علیه السلام، اگر ضریح امام رضا علیه السلام، اگر ضریح حضرت موسی بن جعفر علیه السلام را می بوسیم، اگر در حجره حضرت زهرا سلام الله علیها را زیارت می کنیم، اگر خاك قبرستان بقیع برایمان شفاست. یعنی این ها اثرشان از پیراهن یوسف كمتر نیست. قرآن می فرماید: حضرت یعقوب علیه السلام گفت: «انی لاجدریح یوسف لو لا ان تفندون»[4]. گفت بوی یوسف به مشامم می رسد. یوسف نیامده بود؛ بشیر پیراهن یوسف را آورده بود. یعقوب به محض اینكه پیراهن یوسف وارد شهرش شد به اطرافیانش گفت: بوی یوسف به مشامم می آید؛ اگر نگویید این حواسش پرت است، نه حواس پرتی نیست. من یك چیزی حالیم است؛ كه شماها متوجه نیستید. طولی نكشید که بشیر پیراهن حضرت یوسف را آورد. «فلماان جاءالبشیر القاه علی وجهه فارتد بصیرا»[5]. چشم های یعقوب از بس در فراق یوسفش گریه كرده بود، نابینا شده بود. می گفتند: «تالله تفتوا تذكر یوسف حتی تکون حرضا او تكون من الهالكین»[6]. به خداوند متعال تو از بس یوسف یوسف می گویی جانت را هم از دست می دهی.
ما هم یك یوسفی داریم كه یادش نمی كنیم. امام زمان عج الله فرجه الشریف در نامه ای كه به شیخ مفید نوشتند، فرمودند: «انا غیر مهملین لمراعاتكم و لا ناسین لذكركم»[7]. ما شما را ول نكردیم؛ هوایتان را داریم. حضرت می فرماید: من شما را فراموش نكرده ام. قربانتان بروم شما كه ما را فراموش نكردید؛ یاد خودتان را هم در دل ما بیندازید، كه ما هم شما را فراموش نكنیم. از بدبختی ماست، كه شما را فراموش كردیم. ما باید صبح و شب بگوییم مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف جان كی می آیی؟ هر لحظه چشم به راهش باشیم. یكی پیدا بشود، آدرسی از آقای ما بدهد. كجا برویم پیدایش كنیم؟ دوستش داریم، پیدایش نمی كنیم. به صراحت قرآن پیراهن یوسف، چشم یعقوب را شفا داد. پیراهن شفا می دهد آ ن وقت تربت قبر حضرت سیدالشهدا علیه السلام مرده را زنده نمی كند؟
اول قدم بندگی عبارت است از خود یابی. نیت هم خودیابی است. توبه هم همان توجه به خود است. من كه مرغ باغ ملكوت بودم از عالم خاك نبودم به این قفس من را گرفتار كردند. راه نجات از این قفس چطوری است؟ من چطور می توانم این میله را بشكنم؟ من چطور می توانم از این قفس پرواز کنم و به جانان برسم؟ آشیانه من، كاشانه من این جا نیست چطور می توانم به وطن خودم برسم؟ ما هنوز از گناهان و خودمان خسته نشدیم. ما هنوز دور خودمان می چرخیم. ما هنوز داریم بازی می كنیم.
یك حساب جاری با آقا جانتان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برقرار كنید. ما وجودمان بدهكار حضرت است. از جمله چیزهایی كه مرحوم میرزا جواد آقای ملكی تبریزی توصیه می كنند؛ می فرماید: سه چیز را رعایت كنید و جزء برنامه های مستمر روزانه اتان باشد. 1- بعد از هر نماز دعای «اللهم عرفنی نفسك فانك ان لم تعرفنی نفسك لم اعرف رسولك اللهم عرفنی رسولك فانك ان لم تعرف رسولك لم اعرف حجتك اللهم عرفنی حجتك فانك ان لم تعرفنی حجتك ظللت عن دینی»[8]. بخوانید. امام صادق علیه السلام می فرمایند: در آخرالزمان ملازم این ذكر باشید برای حفظ دینتان خیلی نورانیت می آورد. بعد از هر نماز گدای معرفة الحجه باشید هر چه معرفت بالا برود عشق بیشتر می شود. آدمی كه علی علیه السلام را بشناسد؛ دل به غیر علی علیه السلام نمی دهد. 2- بعد از هر نماز سه بار سوره توحید را بخوانید و به محضر آقا امام زمان هدیه كنید. سه تا قل هو الله برابر با یك ختم قرآن است. پس بعد از هر نماز شما معادل یك ختم قرآن به آقا جان خودتان عرض ادب می كنید. 3- دعای عهد سرود هر روز صبحتان باشد. صبحگاهان سرودی با مولایتان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف داشته باشید. آن هم دعای عهد است. «اللهم انی اجدد له فی صبیحة یومیهذا و فی كل یوم عهدا و عقدا و بیعة له فی عنقی»[9]. هر روز صبح بلند می شوی و می گویی آقا جان من آمدم با تو بیعت كنم. آخرش هم روی زانویت می زنی؛ صدایش می زنی و می گویی: «العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان»[10]. العجل العجل سرود عاشقانه است. عاشق وقتی به معشوقش می رسد این اظهار سوز است.
محبت یك مظهری می خواهد. این نماز یكی از مظاهر محبت حضرت حق سبحانه و تعالی است. این دعای عهد هم مظهر محبت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و ارواحنا و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه هست. اول آدم باید تنبه پیدا كند، بیدار بشود.
وقتی سیم برق قطع و لامپ خراب است، از سیم نمی توان چیزی گرفت؛ ارتباطش قطع است. تمام عبادت های ما با سیم ولایت به خداوند متعال وصل است. یك ذره برق را قطع كنیم، اختلالی پیش بیاید، كه نتواند بگیرد گیرنده خراب بشود، این فایده ندارد، نور ندارد. «و بموالاتکم تقبل الطاعة المفترضه»[11]. آدم باید بفهمد خودش و عملش، آنچه دور خودش گشته زشت است؛ زیبایی مال خداوند متعال است. «اللهم انی اسئلك من جمالك باجمله و كل جمالك جمیل»[12]. جمال مال اوست. هر کس با او ارتباط پیدا كند زیبا می شود و هر کس با او ارتباط نداشته باشد زشت می شود. آن وقت عمل اگر در ارتباط با خداوند متعال شد، دیگر عمل من نیست، توفیق اوست. چرا امیر المومنین علیه السلام همیشه از خداوند متعال خجالت می كشید؟ برای این كه نماز خودش را نمی بیند. «العبد و ما فی یده كان لمولاه»[13]. هر چه دست عبد است، مال خداوند متعال است. هر عملی که بنده انجام می دهد، توفیقش از طرف خداوند متعال است. اینكه عزت ولایت را ما داریم، سایه ولایت بر سرمان است. كه سایه امام زمان ارواحنا فداه است. و دنبال ارباب متعدد نیستیم؛ همه دور یك شمع هستیم. این عطیه الهی است.
در عالم هیچ كس را پیدا نمی كنید که در پیشگاه خداوند متعال شرمنده تر از رسول الله باشد؛ برای این كه هیچ وقت حتی یك نماز هم برای خودش نمی خواند. در مناجات و جهاد، صبر و ایثار چه كسی می تواند مثل علی علیه السلام باشد؟ امیر المومنین علیه السلام یك عمل خودش را هم نمی بیند همیشه بدهكار است. هیچ وقت طلبكار نیست. اگر بدهكار امام زمانت بودی، اگر گفتی ورشكسته ام، دستت را می گیرند و الا اگر ورشكسته نشوی دستت را نمی گیرند.
در تمام زیارت عاشورا می خوانید:«اسئلك ان تبلغنی المقام المحمود»[14]. مقام محمود، مقام شفاعت است. مقام محمود این است، كه من جلوه و نوكر آن ها باشم، رونق بازار آنها باشم. همه وجود من را در ارتباط با آن ها ببینید؛ خود من را نبینند.
توبه: «انقطاع الی الله»[15]. است. توبه گریز از طبیعت به فطرت است، رجوع به فطرت است. مرحوم میرزا جواد آقای ملكی می فرماید: كسی را پیش ملا حسین قلی همدانی بردیم که آقا توبه اش بدهد. صاحب نفس بود، پیشش مریض می بردند، نگاه می كرد، مریض شفا می یافت. گناه كار بود مسخ شده بود؛ مسخ شده ها را هم عوض می كنند. این رساله های عملی را قدر بدانید آدرس بهشت است. رساله های عملی تابلوهای ورود ممنوع را برای شما مشخص كرده تا در خطر واقع نشوید. حلال و حرام را مشخص كرده است. می توانی یك عهدی با اربابت حضرت سیدالشهدا علیه السلام بكنی؟ از فردا وقتی شرایط گناه برایت پیش آمد بگو حسین علیه السلام دوستت دارم بخاطر تو نمی كنم. عادت داشتم می كردم؛ ولی آمدم با تو دست دادم گفتم نوكرت هستم. حالا كه غلامیم را قبول كردی دیگر نمی خواهم گناه كنم. هر وقت گناه برایت پیش آمد بگو به عشق حسین علیه السلام نمی كنم.
امام صادق علیه السلام می فرماید: من لذت در عبادت را جستجو كردم، دنبالش گشتم، در ترك معصیت یافتم. «طلبت حلاوه العباده فوجدتها فی ترک المعصیه»[16]. امام حسین علیه السلام اكسیر دستگاه خداوند متعال است. خاك را طلا می كند. مس وجود را با ارزش می كند، جواهر می كند. از او می آید زهیر را عوض كند. مهمتر از زهیر، حر را عوض كند.
میرزا جواد آقای ملكی تبریزی می گوید: یك كسی را پیش آخوند ملا حسین قلی همدانی بردیم. (سیصد مجتهد صاحب كرامت پای درسش می نشستند) آقا یك نگاهی كرد عوض شد. شش ساعت مستمر گریه می كرد. توبه یعنی ایجاد سوز، یعنی آتش زدن به وجود. اگر عشق امام حسین علیه السلام نسوزاند، آن وقت آتش جهنم می سوزاند. اگر مهر حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف وجودت را مشتعل نكند جای دیگر می سوزی. این جا بسوز كه آن جا نسوزید.
این مجلس، مجلس حضرت زهرا سلام الله علیها است. ما هر شب به یك بهانه ای رفتیم. ما كه نرفتیم خودش آمده ما كجا بلدیم برویم. با این كه پهلویش شكسته، برایش راه رفتن مشكل است. كسی پایش بشكند می تواند با عصا راه برود؛ اما كسی پهلویش بشكند، چطور راه برود؟ مادر چرا پهلویت شكسته؟ مادر چرا رو گرفتی؟ مادر چرا چادرت خاكی است؟ مادر به فضه فرمود: فضه گوشت بدنم آب شده است. «لا یوم كیومك یا ابا عبد الله»[17]. پسرش زین العابدین هم گوشت بدنش آب شده بود. غل و زنجیر به گردنش بسته بودند. از پاهای نحیفش خون جاری بود.
لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم
حجةالاسلام و المسلمین صدیقی