نویسنده: سید علی حسینی
از جمله قضائل اخلاقی در جامعه اسلامی و انسانی مردمی زیستن و برخورد درست با مردم است. این ویژگی خصلت برجسته همه پیامبران عظیم الشان الهی بوده است. قرآن کریم در سوره بقره آیه 164 تعبیر "پیامبری از خود آنها" و در سوره شعرا آیات 106 و 124 تعبیر "برادر آنها" را دارد که بیان کننده عمق شدید پیوستگی انبیاء با مردم است. این سفیران نور و حقیقت، سرا پا سوز و عشق به مردم عزیز و هدایت آنها و نجاتشان از گرداب ضلالت و گمراهی و انحراف بودند. از انحراف مردم فوقالعاده ناراحت بوده و اشک میریختند. شبانه روز تلاش و سعی و کوشش میکردند در نهان و آشکار تبلیغ مینمودند، در خلوت و اجتماع فریاد میزندند و از اینکه مردم راه روشن و درست را رها نموده و به بیراهه میرفتند غصه میخوردند، غصهای جانگاه که گاهی آنها را تا سر حد مرگ پیش میبرد. در حالات پیامبر گرامی اسلام(ص) میخوانیم گاه اندوه آن حضرت بقدری شدید و جانکاه میشد که جان پیامبر به خطر میافتاد. اینجا بود که خداوند متعال او را دلداری میداد که در سوره شعرا آیات 3 و 4 میفرمایند: "فلعلک باخع نفسک علی آثار هم ان لم یومنوا بهذاالحدیث اسفا"
(گویی میخواهد خود را از غم و اندوه بخاطر اعمال آنها هلاک کنی اگر آنها به این گفتار ایمان نیاورند). در جائی دیگر از قرآن کریم در سوره توبه آیه 128 اوج عشق و سوز پیامبر به مردم را چنین ترسیم میکند:
"لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم، حریص علیکم بالمومنین روف رحیم" به راستی رسولی از خود شما مردم به سویتان آمد که رنجهای و مشکلات شما برای او سخت است او اصرار فراوان به هدایت شما دارد و نسبت به شما مومنان رئوف و مهربان و دوستار واقعی شماست.
امام علی(ع) نیز وارث همان سفیران نور و هدایت است. آن بزرگ.وار هم وظیفهای جز هدایت، سعادت و نجات انسانها برای خود نمیداند. آن حضرت آن چنان مردم را دوست دارد که نمیپسندد در زندگیاش از ضعیفترین اقشار جامعه برتر باشد، زندگی زاهدانه فوق العادهای داشت هرگز سر سفره مولی علی(ع) دو نوع خورشت یافت نشد، چرا که امام مسلمین است و خود در خطبه 209 نهج البلاغه میفرماید: "خداوند بر پیشوایان دادگر واجب نموده تا زندگی خود را با مردم ناتوان و مستمند برابر کنند تا تنگدستی فقرا و مستمندان آنان را به هیجان نیاورده به طغیان وا ندارد." و در نامه 45 نهجالبلاغه همبستگی و همدردی خود را با مردم چنین ترسیم میکند: "... هیهات که هوای نفس من بر من چیره شود و حرص و طمع مرا وادار کند تا غذاهای لذیذ را برگزینم. در حالی که در اطرافم شکمهای گرسنه و کبدهای سوزانی باشند؟!... آیا به همین بسنده کنم که مرا امیرمومنان بگویند" اما در سختیها و گرفتاریهای روزگار شریک آنان نباشم یا در سختی زندگی الگو و اسوه آنها نگردم؟
دنیا بداند و آگاه باشد که اینست سیمای یک حاکم اسلامی و مردمی که سراپا و با تمام وجود عاشق و علاقهمند به مردم است. او آن چنان به مردمش صمیمی است که در نامه 50 نهجالبلاغه میفرمایند همه چیز را با شما در میان میگدارم چز اسرار جنگ را چرا که افشای آن مسائل به مصلحت مردم نیست.
به استاندارانش پیوسته سفارش مردم را دارد. در نامه 53 نهجالبلاغه به مالک اشتر نخعی میفرمایند: "قلب خویش را مملو از رحمت و محبت و لطف به مردم کن و همچون حیوان درندهای نسبت به آنان مباش که خوردن آنها را غنیمت شماری زیرا مردم دو دسته هستند یا بردار دینی تو میباشند یا انسانی هستند مثل تو که حق زندگی دارند!" در نامه 7 نهجالبلاغه به استاندار مکه "قثم بن عباس" میفرمایند: "... بین تو و مردم نباید واسطهای جز زبانت باشد و حاجب و پردهای جز چهرهات (باید مستقیما با مردم صحبت کنی و درد دل مردم را بشنوی) هیچ حاجتمندی را از ملاقات خود محروم مساز..."
حضرت در این دستور راه مردمی زیستن را به استاندارش میآموزد: با مردم بودن، حرف زدن با مردم، درد دل مردم را شنیدن، و اجازه ملاقات به گرفتاران دادن، مردمی زیستن یعنی این.
و در جایدیگر به استاندار بصره "عبدالله بن عباس" در نامه 76 نهج البلاغه سفارش میکند که: "با چرهای باز در مجلس خود با مردم روبرو شود..." و یا هنگامی که محمد بن ابی بکر را به استانداری مصر منصوب فرمود در نامه27 نهج البلاغه به اوسفارش میکند که: "بالهای محبت خود را برای آنها بگستر و پهلوی نرمش و ملایمت را بر زمین بگذار چهره خویش را برای آنها گشادهدار و تساوی را در بین آنها حتی در نگاهایت مراعات کن تا بزرگان کشور در حمایت بیدلیل تو طمع نورزند و ضعفا در انجام عدالت از تو مایوس نشوند..."
این برخی از سفارشهایی است که مولا علی(ع) در رابطه با مردم دارد که آوردن تمامی، آنچه حضرت در این زمینه فرموده در این مقال ممکن نیست.
محبت و مهر علی(ع) تنها محدود به دوستانش نیست. او همانند تمامی رهبران الهی وظیفهای جو هدایت انسانها برایش متصور نیست. در جنگ صفین که لشکر معاویه ناجوانمردانه شریعه فرات را به روز لشگر امیر مومنان علی(ع) بستند. حضرت با خطبهای حماسی یارانش را بسیج کرد و آنان با یک یورش برق آسا شریعه را باز پس گرفتند. پس از آن، حضرت تا مدتی جنگ را متوقف کرد و پیامی هم بین اوو معاویه رد و بدل نشد. کم کم شایعات دروغین در لشگر پخش شد که مثلا علی(ع) ترسیده! و یا در مبارزه شامیان شک و تردید دارد ! حضرت در پاسخ آنها در خطبه 55 فرمود: اما گفته شما که این همه درنگ بخاطر ناخوش داشتن مرگ است، بخدا پروا ندارم که من به آستانه مرگ درآیم یا مرگ به سر وقت من آید! اما گفته شما که در جنگ با شامیان تردید دارم ! بخدا یک روز جنگ را به تاخیر نیفکندهام جز اینکه امید داشتم گروهی بسوی من آیند و هدایت شوند و در لابلای تاریکیها پرتوی از نور هدایت ببینید. این امر خوشتر است تا شامیان را بشکم در حالی که گمراه باشند هر چند خود گردن گیرنده گناه باشند. و اصرار به کارهای خلاف داشته باشند.
در همین جنگ امیر مومنان علی(ع) مشاهده کرده بعضی از یارانش به اصحاب معاویه ناسزا میگویند، آنها را از این کار بازداشت، عرض کردند مگر ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمودند آری. گفتند مگر آنها باطل نیستند؟ فرمود: بلی. عرض کردند پس چرا ما را از دشنام دادن به آنان باز میداری. در خطبه 206 نهجالبلاغه حضرت فرمودند:
"من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید. اما اگر کردارشان را یادآور میشدید و گمراهیها و کارهای ناشایست آنها را برمیشمردید به صواب نزدیکتر بود و در عذرخواهی رساتر. و به جای دشنام، بگوئید خدایا خون ما و آنان را حفظ کن. بین ما وایشان سازش ده و از گمراهیشان به راه راست برسان. تا آن کسی که حق را نمیداند بشناسد و آن که به راه دشمنی میرود و ستیزگی با حق دارد. از آن دست بردارد".
همه حاکمان دنیا بویژه جهان اسلام باید بدانند الگو و اسوه مردمی بودن یک حکومت، حکومت مولای متقیان امیر مومنان علی(ع) است. این درس را از او فرا گیرند و با مردم و در کنار مردم باشند. که نمونهاش را ما بعد از 1400 سال داریم که امام راحل عظیم الشان با تاسی و اتکای به دستورات و فرامین پروردگار عالم و اعتماد و احترام به مردم و با این روش نو منش و برنامه که خود را خادم مردم میدانست و مردم هم به این باور رسیده بودند که آن بزرگوار هدفی جز خدمت به مردم براساس آموزههای دینی ندارد توانست یک حکومت جبار و ننگین را که همه دنیا از او حمایت میکردند سرنگون و نظام الهی جمهوری اسلامی را جایگزین آن نمایند که برکات زیادی برای اسلام و انسانیت داشته و دارد و به فضل پروردگار عالم امروز هم رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی همان روش و منش را ادامه میدهد که توانست با پایبندی به سیره امام راحل در مقابل تهاجمات همه جانبه دنیا استکبار انقلاب و نظام اسلامی را حفط و حراست نموده اگر دیگران هم در دنیای اسلام میخواهند اینگونه مورد علاقه و محبت مردم قرار گرفته و تاثیر گذار باشند و برای همیشه تاریخ نام و یادشان به نیکی بماند مسیر حق و حقیقت را که راه خداوند، پیامبران الهی و ائمه معصومین(ع) است و همه فطرتهای پاک و سالم انسانها جهت رسیدن به آن روز شماری کرده و در آرزوی آن به سر میبرند انتخاب نموده تا روش و برنامه آنها بر اساس سنت اولیاء دین بوده و ماندگار بماند. اگر اینگونه باشند مردم عزیز و شریف نام و یاد آنها را هرگز از خاطرهها نخواهند برد.