29 مرداد 1397, 0:0
آموزش دانش از روزگار پیامبر(ص) تا به امروز، یکی از وجوه برجسته
کارکردهای چندگانه و متفاوت مساجد است. بررسی و واکاوی دقیق اسناد و منابع دینی و تاریخی به روشنی نشانگر این مهم است که امر آموزش در اسلام، کاری ارزنده و شایان ستایش به شمار میآمده و از همان نخستین روزهای حیات این آیین آسمانی بر بسیاری دیگر از امور مقدم شمرده میشده است. در قرآن کریم، که بلاشک آن را باید خدشه ناپذیرترین سند اسلامی دانست، آیات فراوانی وجود دارد که بر اهمیت تعلیم و تربیت تاکید داشته و حتی آن را از جمله وظایف پیامبران معرفی کرده است. بسیاری از آیات شریفه قرآن بر بلندی پایگاه دانش و برتری مقام دانشمندان و بزرگداشت مرتبه خرد و معرفت و پستی نادانی و نابخردان دلالت مینماید و چه بسیارند آیه هایی که نادانی را با نابینایی و کوری یکسان پنداشته و آن را با گمراهی و تاریکی محض همسان دانستهاند.
پیامبر اکرم(ص) که بر آن باور بودند مرکب قلم دانشمندان برتر از خون شهیدان است نیز به کرات اهمیت دانش را گوشزد کرده و مردمان را به آموزش و آموزاندن علم تشویق و ترغیب کرده اند. به عنوان شاهدی بر این مدعا، میتوان به فرمان رسول بزرگوار اسلام(ص) درباره مشرکان اسیر شده در پی پیروزی مسلمانان در جنگ بدر اشاره کرد: هر اسیری که بتواند به 10 مسلمان سواد بیاموزد آزاد خواهد شد.
در دوران پس از رحلت پیامبر(ص) و با آغاز عهد فتوحات اسلامی و دگرگونی چشمگیری که پیامد آن در تمامی سطوح اجتماعی در سرزمینهای مفتوحه صورت پذیرفت، مساجد در تمامی قلمرو خلافت اسلامی سربرآوردند و کارکرد آموزشی آن نیز چونان دیگر کارکردها اهمیت و توسعه افزون یافت. آموزش در مساجد در وهله نخست بر محور قرائت و فهم قرآن و نیز تعلیم انجام فرایض دینی استوار بود. اما فهم قرآن احتیاج به آشنایی با زبان و ادبیات عرب نیز داشت، چه برای متکلمان به آن زبان و چه برای غیر اینان. براساس این نیاز، سوادآموزی و سپس آموزش صرف و نحو عربی به تدریج در مساجد آغاز شد و گسترش یافت. رویارویی جوامع اسلامی با مسائل جدید، علمای اسلامی را ناگزیر از استنباطهای فقهی تازه از آیات قرآن و احادیث نمود و به این ترتیب آموزش فقه و حدیث نیز در زمره مفاد آموزشی مساجد قرار گرفت. تنوع تفاسیر و اختلاف برداشتهای فقهی و همچنین نیاز به تشخیص احادیث درست از احادیث مجعول موجب شد تا آموزش دانشهایی چون تفسیر، کلام، رجال و... نیز در زمره سرفصلهای دروس مساجد درآید. ورود مفاهیم علمی نوین از سرزمینهایی چون یونان، هند، مصر و ایران و تشکیکاتی که پیروان آیینهای مختلف و همچنین مادی گرایان، دهریون، زنادقه و دیگران بر اسلام روا میداشتند هم باعث شد در اندک زمانی ضرورت تعلیم و تدریس علوم مختلف چون فلسفه در مساجد احساس گردد. به این ترتیب امر آموزش در مساجد چنان گسترش یافت که در بسیاری از مساجد علاوه بر علوم دینی، دانشهایی چون فلسفه، ریاضیات، نجوم، جغرافیا، تاریخ و... نیز تدریس میشد.
برابر با تاریخ، آموزش در مساجد به 2 شیوه منبری و حلقهای انجام میپذیرفت. در آموزش به روش منبری که امروزه نیز کاربرد بسیار دارد، واعظ بر منبر رفته و شروع به سخنرانی مینمود. معمولا در آموزش منبری، یاددهی به عامه مردم مورد نظر بود، به همین سبب بیشتر به احکام دینی و داستانهایی از تاریخ اسلام و مشابه اینان پرداخته میشد. البته مردم به طرح پرسش از واعظ نیز میپرداختند و پاسخهای متناسب هم دریافت میداشتند. ابن بطوطه، جهانگرد مسلمان و پرآوازه سده هشتم هجری، در این باره در سفرنامه خویش چنین نوشته است: «رسم ایرانیها این بود که سوالات خود را در رقعهها مینویسند و به سوی واعظ میاندازند و او یکایک پرسشها را پاسخ میدهد. شیخ رقعهها را در دست جمع میکرد تا در پایان سخن یکایک آنها را برمی گشود و جوابهای بسیار بجا و مناسب میداد.»
در تدریس به روش حلقهای که با ایجاد مدارس در سدههای نخستین اسلامی از رونق آن کاسته شد و لیکن هرگز زوال نیافت، برای تعلیم علوم نقلی و عقلی، فرقههای مختلف در مسجد جمع میشدند و به دور استاد دایره وار مینشستند که این مجامع اصطلاحا حلقه نامیده میشد. گاه در یک مسجد چند حلقه بر گرد استاد تشکیل میشد و هر حلقه منسوب به استادی بود که آن را ایجاد میکرد. اهمیت حلقهها به کثرت یا قلت مراجعه مردم به مسجدها بستگی داشت، چنان که در مساجد درجه دوم به طور معمول بیش از یک حلقه تشکیل نمی شد، در صورتی که در برخی مساجد تعداد حلقهها به 30 و40 نیز میرسید و هریک اختصاص به موضوعی معین مانند تفسیر، حدیث، ادب و امثال آنها داشت.
آنچه هویدا مینماید، استادان و عالمان در مساجد املای دروس میکردند. املا اصطلاحا به درسی گفته میشد که استادان در حلقه مختص خود بیان میکردند، به نحوی که شاگردان از آن یادداشت برمی داشتند و البته یادداشت بردارنده را مستملی مینامیدند. از طریق املا معمولا کتابهایی به دست میآمد که آن را امالی میخواندند.
از مجموع آنچه گفته آمد، میتوان دریافت که امر آموزش در مساجد در اندک زمانی پس از برآمدن رونق افزون و رواج گسترده یافت. با این وجود، بایسته و شایسته است یاد شود حضور تعداد زیاد طالبان علم در مساجد و درگیریهای مداوم میان طرفداران فرقههای پرشمار مذهبی که در حلقههای مختلف در مساجد تشکیل کلاس درس میدادند، سبب شد که امور عبادی به دلیل سر و صدا و درگیریهای کلامی تا اندازهای کم اهمیت جلوه گر شوند. این امر مخالفت علما و مجتهدان را تا اندازهای برانگیخت.
از دیگر سوی ورود کودکان خردسال به مساجد برای فراگرفتن مراتب ابتدایی علوم، که توانا به اجرای احکام طهارت و پاکیزگی نبودند، زمینههای مخالفت فقها و متشرعان را با ورود آنان به مساجد و حضور به مدت طولانی، بیش از پیش فراهم نمود. از دیگر سوی، چنان که پیشتر نیز بیان شد، در برخی مساجد شماری از دانشمندان به تدریس علوم طبیعی، فلسفه، ستاره شناسی، پزشکی و... میپرداختند که آن نیز مخالفتهای برخی فقها و مجتهدان را شدت بخشید و البته تدریس در مساجد، برآمدن مدرسان حرفهای، که عملا به جز تدریس کار دیگری برای گذراندن روزگار نداشتند را باعث شد. این نیز طبق نظر بسیاری از علما که گرفتن دستمزد را در مساجد خالی از اشکال نمیدانستند، از نظر شرعی و قوانین فقهی مورد ایراد بود. از مجموع دلایل فوق نتیجه آن شد که مکانهایی دیگر برای آموزش دانش پدید آید و آموزش از مساجد به آنها انتقال یابد. این سازههای نوین آموزشی عنوان «مدرسه» یافتند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان