نویسنده: دکتر موسی نجفی
ملت با قرائت دموکراسی دریکی از متون سیاسی
درمتون سیاسی ایران بعد از مشروطیت، نوعی دوگانگی و عدم اشتراک نظر درمبانی فکری و فرهنگ سیاسی پیش آمد و این امر آغاز اختلافی اساسی در یکصد سال گذشته گردید. تا این جا به تلقی روح کلی برمفهوم ملت با دیدگاه بومی و ملی پرداختیم، مناسب این مفهوم را در زاویه دیگر آن، یعنی با تلقی غربی مسئله و انعکاس آن در یکی از متون سیاسی، پی میگیریم. رساله «بیداری دشمن، خواب ما» درباره صدر مشروطیت چنین میگوید:
«دموکراسی چیست؟ روحاً دموکراسی عبارت از آن طبقات مسلوبالحقوقی است که با یک پلیتیک بس متین مشعشعی درجلو عملیات ظالمانه و تعدیات غاضبانه اریستوکراسی مقاومت کرده، فرداً طبقات خود را در پلیتیک خود حق مداخله داده تا بدین وسیله در مقابل تعالی جویی و شخصیت طلبی و حقوق انحصاری عناصر اریستوکرات کسب عظمت نموده و بالنتیجه از یک آزادی عمومی متساوی سرتا سر اجتماع و محیط خود را متنور گردانیده، در تقلد سیاست و زمامداری جمعیت، عملاً حقوق عامیه خود را اثبات و تصدی نماید.
و از اینجا است که سیاست تشکیلاتی آن ابداً راه بردار نیست؛ بدین تقریر که دموکراسی در طی مراتب تشکیلاتی خود همیشه اختیارات را به دست افراد پایینتر تشکیلات خود (حوزهها) داده که تا یک سیر مترقیانه عناصر جدی و فعال و افراد خاصه و با لیاقت را به مرتبه بالا متمکن گردانیده و سپس اوامرش را، در حدود اختیار رایی که دارد، انقیاد نمایند. فلهذا هیچ کس را حق تمرکز یا تحکیم به هیچ یک از افراد در هیچ موقع نیست، مگر آنان که خود افراد به اختیار کامل بدون «پروپاگاند» انتخاب و برگزیده باشند1.
با توجه به متن رساله «بیداری دشمن، خواب ما» و برخی رسایل و مکتوبات مشابه، که از صد سال قبل تا به امروز در شبیه سازی مفهوم ملت از متون و برداشتهای مغرب زمین نگاشتهاند میتوان به نوعی مفهوم و قرائت غربی ازملت و دموکراسی توجه نمود.
مشخصههای این قرائت چند چیز است:
اول) هیچ گونه تلاش بر فهم مبانی نظری و تاریخی ملت با دیدگاه بومی ندارد.
دوم) بین مفهوم ملت برای یک کشور شرقی یا اسلامی با سایر موارد آن درغرب فرقی قایل نیست.
سوم) براساس کلیشهها و اصولی خشک و انعطاف ناپذیر سخن میگوید.
چهارم) به روح ملت و ارزشهای نهفته در آن بی اعتنا است.
پنجم) ملت را درجهت سیاسی و درقالبهای پارلمانی و حزبی و گروهی منحل کرده از آن طریق به بحث میپردازد.
ششم) بین دو مفهوم لیبرال و سوسیال گاه در فهم ذات و ماهیت ملت دچار خلط و تناقض یا تطبیقهای نارسا میگردند. تناقض و خلطی که از یک قرن گذشته تا به امروز همچنان برای عده ای در فهم اصول ربانی اندیشههای سیاسی درایران اشکال و پیچیدگی ایجاد کرده و میکند.
آنچه در این مختصر بیان شده، بیش تر از آن که پرداختن به مبانی نظریهای جدید در مفهوم ملت و دموکراسی باشد، نقد تطبیق سازی و شبیه نماییهای غیرعالمانه و عجولانه در این مورد است. رگههای این مهم را به خوبی میتوان در برخی از نوشتهها تاریخی مشاهده نمود. و همچنین تشکیل مفهوم ملت در تاریخ پانصد سال اخیر، یعنی بعد از هویت جدید ایران بر اساس مذهب شیعه از صفویه به بعد نیز موید این نکته است که تحقیقات و پژوهشهای بومی و اصیل باید در این زمینه بیش تر انجام شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- رساله «بیداری دشمن، خواب ما» که به نوعی مفاهیم غربی در واژههای سیاسی نظر دارد مینویسد: دموکراسی اجتماعی وقتی که فلسفه مسلکها را مینگریم، به خوبی کشف میشود که اختراع آنها، درحدودی که مختص به هریک از آنهاست. برای دو چیز بوده و تنها این دو چیز بوده که با بعضی ملاحظات سیاسی دیگر علمای فن، حکومت ملی و اجتماعات بشری را به این قبیل تاسیسات مجبور نموده است؛ تقویت روح اجتماعی و تربیت سیاسی افراد، و از آنجا که فلسفه اولین به واسطه حالت روحیه دموکراسی به نظر ما در دموکراسی اقوی است، ما و جمعین ما و اغلب علمای اجتماع به پیروی اصول عامی و دموکراسی قیام نموده؛ چرا که روح اجتماعی درعالم دموکراسی قوی تر و حقوق عامیه اجتماعی درحدود آن بیشتر رعایت شده است.
وقتی که از نظر فکرت و سیمای عبرت ملاحظه کنیم، دیده میشود که اساس ملیت و استقلال هر قوم به طور مرتب بر سه چیز استوار شده و هر ملت مستقلی را از داشتن آن سه چیز ناگزیر است. نخستین چیزی که مثبت موضوع یا مقید ملیت ملت است اجتماع است؛ آن اجتماعی که در ظل یک حدود و اصولی فراهم شده که بدان اصول از اجتماع حیوانات، ممتاز میشود؛ آن اجتماعی که در مراتب خود رشد سیاسی و عقل اداری ابنای خود را مدلل میکند؛ آن اجتماعی که به واسطه تولید یک حس اجتماعی مساوی در افراد دارای یک روحی میشود که همه ابنا در مقابل آن روح به مثابه اعضای یک شخص میشوند. آن اجتماعی که اگر یک سانحه کوچکی به ]هر[ یک از افراد آن وارد شود علائم تاثر و احساس تنفر در دورترین ابنای آن دیده میشود؛ آن اجتماعی که پس از دقت درموضوع بحث علمای فن معلوم میشود که نظرشان فقط اجتماعی درمعیشت بوده، البته به اجتماعات امروزه دنیا بیشتر اهتمام خواهند کرد؛ چرا که فقط معیشت نیست، درسیاست، در پلیتیک و بالاخره درسایر مراتب هم هست.