نویسنده: آیت الله جوادی آملی
انقلاب شکوهمند اسلامی ایران که سر منشأ نجات مردم مسلمان این مرز و بوم از بند ظلمت طاغوت و باعث تلالو آفتاب بیداری اسلامی بر ملّتهای مظلوم دیگر شد، وامدار مجاهدات بی نظیر امام راحل (ره) و خونهای پاک شهیدان شاهد است؛ شهیدانی که با بذل نفس نفیس و نثار جاودانه خود ضامن حیات ملّتی شدند که دنیای متوهّم امروز در حیرت عزّت، پیشرفت و افتخارات آنان ماندهاند.
این مجاهدان شاهد از رهروان خود مطالباتی دارند که همان حرکت حول محور پر عزّتی است که در سایه تعالیم حیات بخش اسلام به مبارزه بی امان با دشمنان متکبّر و خون آشام پرداخته و از امتداد خط سرخ شهادت آنان دریغ نورزند.
عالم آگاه و فقیه زمان شناس، حضرت آیتالله جوادیآملی (مدظلّه العالی) که همواره به عنوان معلّمی مبارز با نصایح حکیمانه و انقلابی شان چراغ پر فروغی در جمع دوستداران خط امام (ره) و حامیان ولایت معظّمه فقیه بودند در مطلب پیش رو به تحلیل مطالبات شهیدان بر محور فرهنگ قرآن کریم پرداختهاند که به مناسبت دهه مبارک فجر تقدیم خوانندگان عزیز میشود.
امنیت و استقلال جامعه اسلامی، مطالبات فرعی شهیدان
شهید از ما پرورش نیروهای انسانی میخواهد. مساله استقلال، امنیت، آزادی، اینها رهاورد بالعرض است. آنچه را که شهید اوّلاً و بالاصاله میطلبد و به اصطلاح جزء مطالبات شهداء است؛ چه روحانی، چه غیر روحانی، آنها استقلال و امنیت و آزادی و اینها را میخواهند، حفظ منافع موجود و منابع را میخواهند، انرژی هستهای را میخواهند؛ امّا همه اینها جزء مطالبات درجه دو شهداء است، مطالبات درجه یک شهدا باید ببینیم چیست! چون همه ما واقعاً مسئولیم، چه اینکه ما در کنار سفره این بزرگان نشستهایم.
اگر امنیتی هست، اگر استقلالی هست، اگر ایران یک جزیره امنی هست به لطف الهی؛ یک کمر بند نا امنی در دور ایران هست، آن شرق ما افغانستان است، اینچنین است؛ این غرب ما عراق است که اینچنین است، این شمال ما که ترکیه است، هنوز گرفتار آن لائیک بودن آتاتورک است، این جنوب ما که خلیج فارس است که شیوخ وابسته به غربند؛ اینکه اینجا به لطف الهی برکت هست، به خاطر این است که ما واقعاً در کنار سفره امام و شهداء نشسته ایم و هر خدمتی که مسئولان محترم ما میکنند، اوّلین ثواب در نامه عمل امام و شهداء نوشته میشود، بعد درباره اینها!
ما باید بدانیم این ولی نعمتان ما از ما چه میخواهند. ما که دسترسی به اینها نداریم که مطالبات اینها را بشنویم. وصیتنامه اینها گویا هست، امّا 10 درصد، 20 درصد؛ اینها مادامی که در جمع ما بودند، مثل ما فکر میکردند این چیزها را نوشتند. کی باید ما را با خبر کند که آنجا رفتند، مطالباتشان چیست ؟ غیر از خدائی که هم آنجاست، هم اینجاست؛ معنا، معهم؛ معکم اینما کنتم.
مطالبات شهداء را باید از فرهنگ قرآن گرفت که شهید چه میخواهد! در اینکه امنیت و استقلال و حفظ منافع مملکت را شهید میطلبید، این حرفی در آن نیست؛ امّا اینها جزء مطالبات درجه اوّل شهداء است یا مطالبات درجه دوّم! شهید در وصیتنامه خیلی چیز نوشت، امّا مادامی که مثل ما بود و فکر میکرد و اینجایی بود و قبل از رحلت و قبل از سفر بود، آن وصیتنامه را تنظیم کرد؛ امّا وقتی آن طرف آب رفت، چه میخواهد؟ آنجا هم همینها را میخواهند؟
بازگویی مطالبات اصلی شهیدان در قرآن کریم
ذات اقدس له که هم از آن طرف خبر دارد، هم از این طرف خبر دارد؛ هم از احیاء با خبر است، هم از اموات با خبر است؛ مطالبات شهداء را برای ما بیان کرده. فرمود: آن منافع و استقلال، اینها همهاش درست است؛ اینها مطالبات درجه دوّم شهداء است. مطالبات اوّل و درجه اوّل شهداء دراین آیه معروف آمده:
لاتحسبنّ الّذین قتلوا فی سبیل الله...که فرموداین شهداء: یستبشرون بالّذین لم یلحقوا بهم ؛
این باید معنا بشود یعنی چه.
اینها خیلی خوشحالند و مرتب با خدای خود گفتگو و مناجات دارند و مطالبات آنها از خدا این است که: خدایا ! به ما مژده بدهید. استبشار کردن یعنی مژده خواستن. اینها از کی مژده میخواهند و چه مژده میخواهند ؟ از خدا مژده میخواهند، میگویند: تو با خبری، هیچ کسی باخبر نیست! تو باخبری که ما برای تو و در راه رضای تو و فرمان امامان و معصومین خون دادیم. گفتی خون بدهید، گفتیم چشم؛ فقط برای تو بود، تو به ما مژده بده ! الآن یک جوانی که در کنکور شرکت کرده، منتظر مژده است؛ مژده اش چیست ؟ قبولی است. حالا اگر به او بگویند که مثلاً تو در فلان جایزه چند تا کالا بردی، برای او مهم نیست. تمام بشارت طلبی او، مژده خواهی او این است که ببیند در کنکور قبول شد یا نشد.
بشارت طلبی شهداء درباره پیروان خویش در دنیا
ذات اقدس له فرمود: شهداء زندهاند، منتظرند و از من مژده میخواهند که من به آنها مژده بدهم. مژده بدهم که کالا ارزان شد، مژده بدهم که نفت و گاز فراوان شد، قیمت نفت رفت بالا، اینها را مژده بدهم؛ چه مژده بدهم ؟ و یستبشرون بالّذین لم یلحقوا بهم. اینها میگویند: خدایا ! ما با خیلیها بودیم، در لشکر بودیم، عدّه زیادی هم در جبهه بودند؛ ما یک هدف داشتیم، یک راه داشتیم، یک امام داشتیم، یک امام داشتیم؛ اینها چه شدند ؟ اینها که با هم آمدیم، اینها که با هم حرکت کردیم، اینها که الّذین لم یلحقوا؛ این الّذین لم یلحقوا عدم ملکه است. الّذین لم یلحقوا مثل یک گروهی که مسافرند، همه میخواهند با هم مکه بروند، یک کاروانند، تمام سعیشان این است که این الّذین لم یلحقوا را بفهمند در چه حالت است.
افراد دو قسمند؛ یا در خانههایشان، در پارکینگهایشان، آنجا به سر میبرند؛ اینها را نمیگویند هنوز نرسیدند! این الّذین لم یلحقوا، یعنی هنوز نرسیدند. این لم یلحقوا عدم ملکه است؛ به کسانی میگویند لم یلحقوا که راه افتادند، در راهند، ولی هنوز نرسیدند. امّا آن کسی که در خانه گرفته خوابیده، ماشینش در پارکینگ است، توقف کرده؛ به او نمیگویند هنوز نرسید، میگویند هنوز راه نیفتاد! شهداء با آنها کار ندارند، شهداء با راهیان راه کار دارند. به خدا میگویند: خدایا ! ما یک کاروان فراوانی بودیم، یک لشکر زیادی بودیم، ما زودتر آمدیم؛ اینها که راه افتادند، اینها در چه حالتند؟ اگر خدای ناکرده برای شما مشکلی پیش بیاید، آنها واقعاً مشکل دارند!! این را قبول کنید. اگر یک حادثهای برای شما پیش بیاید، آنها در زحمتند؛ چون آنها با افراد عادی کار ندارند!
اگر یک گروهی بنا بود بروند مکه؛ اینها مرتب از مدیر گروه، روحانی کاروان سئوال میکنند: اینهائی که مدینه بعد بودند چه، اینها یک عدّه مدینه بعد بودند، در چه حالتند؟ رسیدند، نرسیدند، در کجایند؟ آیا مشکلی در هواپیما پیدا کردند؟ تمام تلاش شهداء به الّذین لم یلحقوا بهم است، نه الّذین لم یتحرّکوا، الّذین لم یمیلوا! اینها با آنها کار ندارند. به خدا عرض میکنند: خدایا! ما با هم بودیم، با هم حرکت کردیم؛ ما زودتر آمدیم، اینها پشت سر ما هستند؛ اینها در چه حالتند؟ خدایا! به ما مژده بده که اینها در چه حالتند، خون ما را حفظ کردند یا نه، میخواهند بیایند یا نه، راه ما را ادامه میدهند یا نه، ما را فراموش کردند یا نه، به یاد ما هستند یا نه؟
وصول مؤمنان به مقصد، مطالبه اصلی شهیدان
پس تمام تلاش و کوشش شهداء این است که انسانها به مقصد برسند. امنیت، آزادی و رفاه، مسکن، همه اینها درست است؛ امّا اینها مطالبات درجه دو شهداء است، مطالبات درجه اوّل این است و این از هر وصیتنامه ای مقدّمتر هست، برای اینکه بیان ذات اقدس له است که از آن طرف آب هم خبر دارد. آن را که خبر شد، خبری باز نیآمد مال این رفتهها هستند، امّا خدای سبحان که هم از آن طرف خبر دارد، هم از این طرف با خبر است به ما اطلاع داده که آنها پیامشان این است: و یستبشرون بالّذین لم یلحقوا بهم و اگر ما به نام آنها و به یاد آنها حرکت بکنیم، دعای آنها هم شامل حال ما میشود و همه ما هم در معرض رفتنیم؛ حالا یا زود یا دیر. چیزی ما را غافل نکند، چون هیچ چیز به اندازه ابد نمی ارزد که ما آن را بگیریم و ابد را از دست بدهیم.
ظهور اسلام و ریشه کنی باطل قدیم و جدید
آیهای در قرآن کریم است که تقریباً نزدیک یک خط است و در آن به پیامبر اعظم (ص) فرمود:
قل جآء الحق و ما یبدئ الباطل و ما یعید؛
فرمود: با آمدن اسلام و قرآن نه جائی برای جاهلیت کهن است، نه جایی برای جاهلیت جدید! یعنی وقتی انقلاب اسلامی شد، نظام اسلامی شد، سخن از قرآن و عترت است؛ نه جا برای آن حرفهای دوران رژیم گذشته است که آنها بر گردند، نه کارهای شبیه آنها! جا برای آنها نیست. شما هر از گاهی میبینید یک اشتباهاتی، یک لغزشهائی هست؛ ولی اگر انسان نتواند جلوی خیلیها را بگیرد، لااقل با عمل خود میتواند برای خیلیها الگو باشد.
شما میشنوید در33 روز حزب الله لبنان مقاومت کرد، مردم لبنان مقاومت کردند و مسلمانهای آن منطقه بالاخره گفتند تا آخرین گلوله و آخرین نفس؛ امّا اینها از محصولات انقلاب اسلامی است، جزء صدور انقلاب است! همین انقلاب اسلامی ایران یک آبرویی شد برای خاورمیانه. آنهائی که به فکر خاورمیانه بزرگ و خاورمیانه جدید بودند، ناکام شدند؛ اینها برکات خون شهداء است، اینها معنایش صدور انقلاب است؛ آنها از همین جاها گرفتند. شهداء هم به الّذین لم یلحقوا بهم خوشحالند و لو از حزب الله لبنان باشد؛ چون آنها هم دنبال همین راه افتادند! آن وقت جا برای باطل نیست؛ نه باطل کهن، نه باطل جدید.
در بحبوحه تمهید مقدّمات برای حمله به لبنان همه ما دیدیم بازی فوتبال جام جهانی 2006 شروع شد. همه سر گرم نگاه کردن این 5 ـ 6 شبکه بودند. دیگر خبر نداشتند که صهیونیست دارد مردم را جمع میکند، سرگرم میکند و خودش قصد حمله دارد! مگر حمله به یک کشور، یک حمله 1 روز و 2 روز، یا 1 هفته، 2 هفته است !!در آن بحبوحه،جهان را سرگرم کردند، بعد همین که این تمام شد، حمله شروع شد. اگر کسی بخواهد به یک جایی،به یک کشوری حمله بکند، 1 هفتهای تصمیم نمیگیرد؛ اینها این جورند!
توصیه امیر مومنان(ع) به شناسائی پایگاه اصلی دشمن
شما عزیزان همیشه به لطف الهی آگاه بودید، ولی بیان نورانی حضرت امیر(ع) همه ما را باید آگاهتر بکند. وجود مبارک حضرت امیر به پسرش ابن حنفیه فرمود: تو که داری میجنگی؛ آن روز چون جنگ تن به تن بود و جنگ هوائی و دریائی و اینها نبود، به پسرش فرمود: تو نگاه نکن که لشکر دشمن چقدر است، چون آنها همه برای تو نیآمدند! تو با این سرباز روبه رو مواجهی؛ این یک نفر در جنگ توست، تو هم با او در جنگی؛ تو وحشت نکن، این یک کار. امّا ارم ببصرک اقصی القو. یک دید تیز و تند و عمیق داشته باش، ببین اتاق فرمان جنگ کجاست! ارم ببصرک اقصی القوم، آن اتاق جنگ شام را ببین. پس، از نظر جنگ کردن، تو با یک سرباز روبه رو در نبردی، ولی از نظر فکر سیاسی بفهم که دراتاق جنگ شام چه خبر است!
در همین جریان کربلا هم همین طور بود، این سرجون مسیحی در اتاق جنگ شام چه کار میکرد! آنجا نقشه میکشیدند، دستور میدادند؛ ابن زیاد در کوفه فرمان را میگرفت و عمر سعد در کربلا پیاده میکرد. چون عمر سعد یک کمی صبغه مذهبی داشت، او را به کربلا فرستادند و ابن زیاد چون هیچ صبغه مذهبی نداشت، در کوفه بود؛ آن سرجون مسیحی هم در اتاق جنگ در شام نشسته بود.
درنده خوئی دشمنان اسلام و لزوم آمادگی مستمر مسلمانان
وقتی این رزمایش پیامبر اعظم(ص) شروع شد، واقعاً هم ما شکر کردیم، هم تشکر کردیم، هم آن روز دعا کردیم. برای اینکه این بیگانگان و دشمنان اسلام واقعاً گرگهائی اند که فقط دارند حرف میزنند!! قرآن میدانید کتاب ادب است، صدر و ساقه این کتاب،ادب و احترام است. جلوی فحش را گرفته، جلوی بدگوئی را گرفته، جلوی بددهنی را گرفته. فرمود: امّا اینها انهم لاکالانعام بل هم اضل. اینها تحقیر نیست، تحقیق است. اگر شما به گرگ گفتید حیوان، فحش ندادید! فرمود: یا حرف من را قبول کنید که خالقم یا دو روز صبر کنید، ببینید اینها به چه صورت در میآیند؛ ما فحش نمی دهیم به کسی ! یا چشم ملکوتی باز کنید، ببینید اینها چه هستند؛ یا حرف ما را قبول کنید یا دو روز صبر کنید؛ 3 تا راه دارد!
اینها بین ارض و سماء نزدیک 300 نفر را جزغاله کردند (اشاره به سرنگونی هواپیمای مسافری ایران توسط ناو آمریکائی)، بعدها گفتند ما اشتباه کردیم، عذر خواهی هم نکردند. اگر خدای ناکرده این رزمایش 2 نبود، آنها یک قدری جلوتر آمده بودند و این نیروگاه هستهای و اینها هم آسیب میدید! و بعد با یک عذر خواهی، با یک اشتباه خواندن کار خودشان، اگر میگفتند، مسئله را حل میکردند! این است که همیشه همه، مخصوصاً شما عزیزان باید آماده باشید؛ دشمن این است! دشمن، یعنی این گرگ خون آشام به هیچ چیز معتقد نیست! و گرنه بین آسمان و زمین، نزدیک 300 نفر را سوزاندن، با کدام منطقی جور در میآید؟! اینها اینجورند. این رزمایش است، یعنی بستن تنگه هرمز، یعنی بستن تمام این کارها! این کار لازم است:
و اعدّوا لهم ما استطعتم من قوّه.
پس مطالبات شهداء در درجه اوّل پرورش نیروهای الهی است.
انگیزه احیای انسانها از سوی امامان معصوم (ع)
در پایان این جمله را از سخنان نورانی سید الشهداء(ع) که همه این آوازهها از آن حضرت است عرض کنم؛ وجود مبارک حضرت در بین راه کوفه و کربلا، نزدیک کربلا یک خیمهای دید، فرمود: این خیمه کیست؟ گفتند: خیمه عبید الله بن حرّ جعفی است. حضرت پیام داد که بیا، ما را یاری کن، برای اینکه حق با ماست، ما را دعوت کردند و حکومت اموی حکومت باطل است؛ عبید الله بن حرّ جعفی در جواب حضرت گفت: کوفه در آستانه یک تحوّل تاریخی عجیب است، من هم محافظه کارم؛ فکر کردم اگر با شما بجنگم که آخرتم در خطر است، با آنها بجنگم که دنیای من در خطر است؛ لذا از کوفه به در آمدم، در این گوشه یک چادری زدم که اینجا باشم و او جواب (نه) به امام زمانش گفت!
وجود مبارک سید الشهداء احتیاجی به او نداشت؛ اما برای احیای یک انسان دوباره شخصاً خودش با تجهیزات حرکت کرد، بچهها هم همراه او بودند. عبید الله هم منقلب شد، برای اینکه آن منظره را دید. حضرت به خیمه او تشریف بردند و او هم استقبال کرد و ادب کرد و حضرت همین مطالب را فرمود و او عرض کرد: من از آمدن معذورم، ولی شمشیر میدهم، اسب میدهم، همه کمک میکنم. حضرت فرمود: من تو را میخواهم نجات بدهم، شمشیر برای چیست؟! این روحیه است! منتها حسین بن علی(ع) قبل از اینکه شهید بشود همین یستبشرون بالّذین لم یلحقوا بهم را خواست پیاده کند، آن شهدای ما هم همین حرف را میزنند. فرمود: من شمشیر میخواهم چه کنم؟ من تو را میخواهم در یابم! از این شمشیرها فراوان است در عالم، ما کمک مالی نمیخواهیم ! تو هم بیایی، شهید میشوی؛ این طور نیست که تو بیایی، جلوی شهادت ما را میگیری! من میخواهم تو را دریابم.
بنابراین مطالبات اوّلیه شهداء(ره) اصلاح ماست. اگر دولتمردان و شهروندان ما پیام شهداء را رعایت کردند؛ این کشور میشود کشور ولی عصر ! بقیه جزء مطالبات درجه دوّم است که یقیناً قابل حل است،در این هیچ تردیدی نیست ! چون آدم پاک دستش را آلوده نخواهد کرد، اینها شرط است.