دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

سیره پیامبر(ص) در برابر بی وفایی و عهدشکنی

No image
سیره پیامبر(ص) در برابر بی وفایی و عهدشکنی

كلمات كليدي : تاريخ، پيامبر(ص)، وفا، اجر عظيم، وفا به عهد، فريب، عاقبت فريب كاري

نویسنده : محسن محمدزاده

یکی از صفات برجسته و اخلاق کریمه پیغمبرخدا(ص) که در تمام مراحل زندگی ایشان نمود داشت، وفا به عهد و مهربانی بود، که تمام طبقات اجتماعی جامعه آن روز به خصوص، یاران و پیروان ایشان از آن بهره‌مند بودند. اگر فردی از اصحابش در میدان جنگ کشته می‌شد، هرگز از اطفال و بازماندگان او غفلت نمی‌کرد و از هر جهت در تسلیت، آرامش و آسایش آنان می‌کوشید. به کسانی که در راه اسلام، فداکاری و استقامت فوق‌العاده نشان می‌دادند، عواطف بیشتری ابراز می‌کرد. ایشان برای تفقد و دل‌جویی از ام‌حبیبه که در راه اسلام غربت و مصیبت دیده بود، نامه‌ای به پادشاه حبشه نوشت و در حالی که شوهر او به کفر باز گشته بود؛ لذا بنا بر قانون اسلام ازدواج آنها منفسخ شد. پیامبر(ص) ام‌حبیبه را برای همسری و ازدواج در نظر گرفت و به نجاشی دستور داد که او را پس از اجرای مراسم عقد با سایر مسلمانان که در حبشه بودند به مدینه اعزام کند.[1]

متعهد به پیمان قبل از اسلام

شهر مکه از دیر باز مرکز تجارت و داد و ستد در شبه جزیره و اطراف آن بود و مردم از نقاط مختلف به مکه می‌آمدند تا تجارت کنند، کالایی بخرند و یا بفروشند. بیست سال قبل از بعثت پیامبر(ص) درست در دورانی که پیامبر(ص) بیست سال داشت، بعضی از ساکنین مکه با استفاده از حق سکونت و یا مثل آن به مردم دیگر مناطق و مسافرین ظلم می‌کردند؛ از جمله آنان عاص بن وائل پدر عمروعاص بود که حق شخصی را پایمال کرد و آن شخص به داد خواهی بالای کوه ابوقبیس رفت و از جوان مردان دادخواهی کرد. مردانی که در آن جا بودند، تحریک شدند و در خانه عبدالله بن جدعان جمع شدند و پیمان بستند برای یاری محرومان، که نبی‌خدا(ص) در آن شرکت داشتند که بعد از آن جلسه، طبق مفاد آن پیمان، رفتند و پول آن شخص را گرفته و به او باز گردانند.[2]

وفا واجر عظیم

ابن‌عباس نقل می‌کند که وقتی آیه شریفه «اوفوا بعهدی اوف بعهدکم» نازل شد؛ رسول‌خدا(ص) فرمود: «حضرت آدم در آستانه رحلت از دنیا فرزند خویش شیث را جانشین خود کرد و از مردم خواست که به او وفادار بمانند؛ ولی پس از مرگ آدم مردم به عهدخویش وفا نکردند،... و سپس فرمود: من نیز بزودی از میان شما می‌روم و با شما درباره علی بن ابی‌طالب عهد می‌بندم... و به تحقیق تجدید عهد می‌کنم درباره علی ابن ابی‌طالب که هر کس عهدش را بشکند خود را شکسته و هر کس وفادار به آنچه خداوند با او عهد بسته بماند به زودی اجر عظیم نصیبش خواهد شد.[3]

امانتداری و وفای به‌ عهد پیامبر(ص)

درباره امانتداری در سیره رسول خدا(ص) از فرزندش امام صادق(‌ع) نقل شده است که؛ اگر نخ و سوزنی را هم به رسول‌خدا می‌سپردند، به صاحبش رد می‌کرد.[4]

همچنین فرمودند: رسول خدا با مردی قرار گذاشت که در کنار صخره معینی در انتظار آن مرد بماند تا برگردد. شدت گرمی آفتاب، پیامبر(ص) را در آن مکان رنج می‌داد. اصحابش به او عرض کردند: چه ‌اشکال دارد که به سایه منتقل شوی؟ حضرت فرمود: وعده‌ گاه ما همین‌جاست. در این مکان می‌مانیم و اگر نیامد، خلف وعده از او خواهد بود.[5]

ابوالحمیاء می‌گوید: قبل از بعثت، چیزی را به پیامبر(ص) فروختم و وعده گذاشتم که در فلان مکان او را ببینیم؛ ولی آن روز و فردای آن روز فراموش کردم که به آنجا بروم. وقتی که روز سوّم رفتم، پیامبر(ص) فرمود: «ای جوان! بر من سخت گرفتی. من سه‌ روز است که اینجا هستم».[6]

وفای به عهد

شاید مؤثرترین درس در مدرسه حدیبیه درسی باشد که پیامبر(ص) در زمینه وفای به عهد و محترم شمردن پیمان و مقید بودن به مقتضای قول و قرار تعلیم فرمودند و این همان درسی است که آن را از سرگذشت تاریخی و مهیج ابوجندل فرا می‌گیریم.

سهیل بن عمرو رئیس هیات اعزامی قریش، پسری جوان داشت که خدا او را به اسلام هدایت کرد؛ ولی پدرش که از اسلام آوردن بشدت خشمگین و ناراضی بود، او را در مکه زندانی ساخت، و به منظور باز گرداندنش به کیش بت‌پرستی تحت شکنجه قرار داد؛ ولی او در برابر انواع آزار و اذیت صابر و استوار ماند و دین خود را حفظ کرد.

از قضا این پسر - که ابوجندل نام داشت - فرصتی بدست آورد و از زندان فرار کرد و با همان حال که دستان او بسته بود خود را به مقر مسلمین در حدیبیه رساند و از برادران مسلمان خود حمایت و پناه خواست، و مسلمین آغوش گرم و پرمهر خود را بروی او گشودند، و مقدمش را گرامی داشتند؛ ولی سهیل بن عمرو پدر آن جوان چون او را در میان مسلمین یافت، بر سرش فریاد کشید، و ضربتی سخت بر او بزد، و آنگاه گریبانش را گرفت و با شدت و غلظت او را بطرف خود کشید، و به طرف مکه براه افتادند، تا بزندانش بازگرداند.

در این میان ابوجندل فریاد استغاثه برآورد و برادران مسلمان خود را ندا داد و گفت: آیا روا می‌دارید که مرا به زندان شرک باز گردانند تا از دین خود منحرف سازند؟!

آیا نمی‌بینید که بر من چه می‌گذرد؟!

برادران مسلمان ابوجندل در برابر این صحنه تاثرانگیز تاب مقاومت نیاوردند و شتابان به حمایت او برخاستند و کوشیدند تا او را از دست پدر ستمگرش برهانند، تا او را در پناه اسلام حفظ کنند.

ولی سهیل بن عمرو برای استرداد پسر و بیرون آوردنش از جمع مسلمین متوسل بزور نشد، بلکه با احتجاج به پیامبر(ص) توسل جست، و از آن حضرت خواست تا به مقتضای ماده هشتم از قرارداد صلح پسرش را از جمع مسلمین بازستاند، و به او بازگرداند و آنگاه گفت: این نخستین آزمایش وفا به عهد و محترم شمردن پیمان است، زیرا پیش از آمدن این پسر مواد پیمان میان ما به مرحله قطعیت رسیده است.

پیامبر(ص) که بارزترین مظهر وفاء به عهد و پاسداری پیمان بود - چاره‌ای جز این ندید که به قول و قرار خود عمل کند، و مواد مورد اتفاق را مو به مو بکار بندد، از این رو سخن سهیل را تصدیق کرد، و به او اجازه داد تا پسر مسلمان خود را دستگیر کند، و به مکه بازگرداند، در صورتی که می‌دانست که این کار احساسات مسلمین را بشدت جریحه‌دار می‌کند، و بیش از همه خاطر حساس و قلب رؤف خود آن حضرت را آزرده و متأثر می‌سازد.

مگر اینکه پیامبر(ص)، بنا به شفقت و رحمتی که در جان و دلش سرشته بود از سهیل بن عمرو خواهش کرد که پسرش را در جمع مسلمین بگذارد، و به عهده لطف و مرحمت او بسپارد، و این گونه تقاضا در میان عرب امری شایع و سنتی قدیم بود؛ ولی سهیل، برخلاف رسم و سنت عربی،این خواهش را رد کرد، و با صراحت گفت: من او را در پناه تو نمی‌گذارم.

اما قلب رئوف پیامبر(ص) اجازه نداد که قضیه ابوجندل را در همین جا پایان‌یافته تلقی کند، بلکه بار دیگر خواهش خود را در میان نهاد؛ ولی سهیل این بار نیز با سرسختی تمام این خواهش را رد کرد، و در این حال حویطب بن عبدالعزی و مکرز بن عمرو - دو عضو دیگر هیات - که شدت تاثر پیامبر از حال ابوجندل را مشاهده کردند، تحت تاثیر واقع شدند، و ابوجندل را در پناه خود قرار دادند، و متعهد شدند که در مکه هیچ گونه آزاری به او وارد نشود و آنگاه این پناهندگی را به طور رسمی اعلام کردند.[7]

بر سر پیمان

مسلمانان طبق یکی از مفاد صلح‌نامه حدیبیه توانستند، پس از یک سال از زمان انعقاد پیمان به مکه روند و سه روز در آنجا بمانند و اعمال عمره به جای آورند و سپس مکه را ترک کنند. بنابراین رسول‌خدا(ص) به جای عمره‌ای که در سال ششم از وی فوت شده بود، در ذی‌القعده سال هفتم هجری با همان عده‌ای از اصحاب که در حدیبیه شرکت داشتند ـ به جز چند نفر که در این مدت به شهادت رسیده و یا فوت شدند ـ رهسپار مکه شد. اهل مکه با شنیدن خبر رسیدن مسلمانان مکه را خالی گذاشتند و رسول‌خدا(ص) و همراهانش وارد مکه شدند و سه روز در آنجا ماندند و مراسم عمره به جا آوردند. روز چهارم نمایندگان قریش؛ سهیل بن عمرو و حویطب بن عبدالعزی آمدند و گفتند: سه روز تمام است و بر حسب قرار داد باید هر چه زودتر سرزمین ما را ترک کنید. برخی از یاران پیامبر(ص) از صراحت گفتار قریشیان ناراحت شدند؛ اما پیامبر(ص) - کسی نبود که به خاطر این جسارت از عهد و پیمان برگردد و یا به آن اشکال کند - طبق پیمانی که بسته بود فرمود: که هیچ یک از مسلمانان نباید تا شب در مکه بماند. ندای کوچ در میان مسلمانان داده شد و همگی بلافاصله سرزمین حرم را ترک کردند.[8]

عاقبت فریب کاری

أبوعزّه یکی از شاعران عرب و از مشرکین مکه بعد از چند بار عهدشکنی دوباره با تحریک «صفوان بن أمیه» عهدی را که با رسول‌خدا بسته بود. شکست و دیگران را علیه مسلمانان تحریک کرد و خود هم به جنگ آمد، «أبو عزّه» در غزوه «حمراء الأسد» اسیر شد و چون دیگر بار تقاضاى عفو و اغماض از رسول‌خدا(ص) کرد، حضرت در پاسخ وى فرمود: نه به خدا قسم! دیگر نخواهد شد که در مکّه دست به ریش خود بکشى و بگوئى که: من دوبار محمّد را فریب دادم و به روایت دیگر: «گفت: همانا مؤمن دوبار از یک سوراخ گزیده نمى‌شود». آنگاه به «زبیر» یا «عاصم بن ثابت» فرمود، تا گردن وى را بزنند، و او را گردن زدند.[9]

مقاله

نویسنده محسن محمدزاده

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

رذایل اخلاقی

No image

عيب پوشى

پوشاندن عيوب ديگران من اءشرف اءعمال الكريم، غفلته عما يعلم. از كارهاى شرافتمندانه مرد كريم آن است كه از آن چه كه مى داند خود را به غفلت مى زند (و عيب ديگران را ناديده مى پندارد).
No image

صله رحم در نهج البلاغه

غريب حقيقى رب بعيد اءقرب من قريب، و قريب اءبعد من بعيد. و الغريب من لم يكن له حبيب. بسا دورى كه از هر نزديكى نزديك تر است و بسا نزديكى كه از هر دورى از آدمى دورتر است، غريب كسى است كه دوستى نداشته باشد.
امانت دارى و رازپوشى

امانت دارى و رازپوشى

سرزنش على (ع) به اصحابش و هو يلوم اءصحابه: قد ترون عهودالله منقوضة فلا تغضبون، و اءنتم لنقض ذمم آبائكم تاءنفون. در سرزنش اصحاب خود مى فرمايد: پيمان هاى خدا را شكسته مى بينيد و به خشم نمى آييد، در حالى كه شكسته شدن پيمان هاى پدرانتان را عار مى دانيد و ناراحت مى شويد.
No image

دعا در نهج البلاغه

(به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود): در سؤال (حاجت) از پروردگارت اخلاص داشته باش؛ زيرا بخشش و محروم ساختن در دست اوست.

پر بازدیدترین ها

شگفتی های آفرینش در نهج البلاغه

شگفتی های آفرینش در نهج البلاغه

امیرمؤمنان علیه السلام در خطبه ای درباره آفرینش آسمان و شگفتی های آن می فرماید: «خداوند، فضای باز و پستی و بلندی و فاصله های وسیع آسمان ها را بدون این که بر چیزی تکیه کند، نظام بخشید و شکاف های آن را به هم آورد... و آفتاب را نشانه روشنی بخش روز، و ماه را با نوری کمرنگ برای تاریکی شب ها قرار داد. بعد آن دو را در مسیر حرکت خویش به حرکت درآورد و حرکت آن دو را دقیق اندازه گیری کرد تا در درجات تعیین شده حرکت کنند که بین شب و روز تفاوت باشد و قابل تشخیص شود و با رفت و آمد آن ها، شماره سال ها و اندازه گیری زمان ممکن باشد.
شخصیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) از منظر نهج البلاغه

شخصیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) از منظر نهج البلاغه

از آنجا که نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) اسوه حسنه و الگوی مناسب برای همه انسانها در همه اعصار است، باید در پی شناخت آن شخصیت عالی مقام و سیره آن فرستاده الهی باشیم. با توجه به اینکه نزدیک ترین انسانها به نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) و آگاه ترین انسانها به شخصیت آن پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله)، امام علی(علیه السلام) است، بهترین راه برای شناخت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) مراجعه به سخنان گهربار امام علی(علیه السلام) می باشد.
سیمای رسول خدا از منظر نهج البلاغه

سیمای رسول خدا از منظر نهج البلاغه

در زمین دو امان و وسیله نجات از عذاب الهی بود که یکی از آنها برداشته شد، دومی را دریابید و به آن چنگ زنید. اما امانی که برداشته شد رسول خدا (ص) بود و امانی که باقی مانده استغفار است. خداوند تعالی می فرماید: خداوند آنها را عذاب نمی کند تا تو در میان آنها هستی و خداوند آنها را عذاب نمی کند در حالی که استغفار می کنند.
خلقت مورچه از نظر نهج البلاغه

خلقت مورچه از نظر نهج البلاغه

منظور از این جمله که در انبار نگهداری می نماید این است که مورچه دانه را به درون خاک می برد به طور طبیعی دانه پس از مدتی رویش می کند و از خاک سر برمی آورد اما مورچه برای جلوگیری از این امر همه دانه ها را به دو نیم تقسیم می کند و مانع از بین رفتن روزیش می شود.
No image

صله رحم در نهج البلاغه

غريب حقيقى رب بعيد اءقرب من قريب، و قريب اءبعد من بعيد. و الغريب من لم يكن له حبيب. بسا دورى كه از هر نزديكى نزديك تر است و بسا نزديكى كه از هر دورى از آدمى دورتر است، غريب كسى است كه دوستى نداشته باشد.
Powered by TayaCMS