دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

محمد بن عبدالوهاب

No image
محمد بن عبدالوهاب

محمد بن عبدالوهاب، از زمانى که وارد مطالعات اسلامى شد، عقائد منحرف«ابن‌تیمیه» او را جذب کرد، و بسیارى از عقائد مسلمانان را قبول نداشت، و آنها را مشرک مى‌دانست. پدر، برادر و برخى از اساتیدش، گمراهى وى را حدس زده بودند؛ و تا وقتى که پدرش زنده بود جرأت نمى‌کرد عقائد خود را آشکار کند. «مستر همفرى» که به استعمار انگلیس خدمت مى‌کرد، براى ایجاد تفرقه و ایجاد فساد بین مسلمانان به خاورمیانه آمده بود؛ در ملاقات با محمد بن عبدالوهاب ومشاهده گفتگو و مناظره او با برخى از علما و جرأت ابراز عقیده‌اش در مقابل آنهاکه مخالف با عقیده بیشتر مسلمانان بود، فهمید که بهترین گزینه براى پیاده کردن هدف‌هاى خود همین فرد است.

«مستر همفرى»، محمد را تشویق کرد تا عقائد خود را در بین مسلمانان نشر دهد. و این آغز تفرقه‌اى جدید در بین مسلمین بود. محمد، پس از ارتباط با آل‌سعود و اطمینان از پشتیبانى آنها مسلمانان را به از پیروى عقیده خویش دعوت نمود؛ و هر‌کسى را که از او تبعت نمى‌کرد مى‌کشت. و هنوز هم پیروان او در نقاط مختلف جهان جنایت‌هیى را نسبت به مسلمانان مرتکب شده و ریختن خون شیعه را واجب مى‌دانند.

زندگى‌نامه

«محمد بن عبدالوهاب در شهر(عیینه) در سال 1115 هجرى قمرى به‌دنیا آمد؛ و در خانواده‌اى فاضلى بزرگ شد. پدر او شیخ عبدالوهاب بن سلیمان از علماى معروف نجد بود. و جدٌش سلیمان بن على که در فقه و فتوى شهرت داشت. به‌جهت ذهن قوى که داشتدر کمت از ده سالگى حافظ قران شد؛ و از بسیارى از علماى شهر خود کسب علم نمود؛ و مسافرت‌هایى به حجاز، بصره و احساء داشت. و در علوم مختلف داراى مهارت بود؛ مثل، تفسیر، حدیث، وعظ و فقه. و در سال 1206 از دنیا رفت.

کتاب‌هاى محمد بن عبدالوهاب

محمد بن عبدالوهاب داراى کتاب‌هاى مختلى بود که عبارتند از: 1- کتاب التوحید الذى هو حق الله على العبد 2- المسائل التى خالف فیها رسول الله اهل‌بیته3- فضائل الصلاة 4- کشف الشبهات 5- الأصوا الثلاثة 6- آداب المَشى الى الصلاةو...»[1].

«شیخ محمّد در سال 1115 هجرى قمرى در شهر «عیینه» از شهرهاى «نجد» تولد یافت. پدرش در آن شهر قاضى بود. شیخ از کودکى به مطالعه کتب تفسیر و حدیث و عقائد سخت علاقه داشت، و فقه حنبلى را نزد پدر خود که از علماء حنبلى بود، آموخت، وى از آغاز جوانى بسیارى از اعمال مذهبى مردم «نجد» را زشت مى‌شمرد. در سفرى که به زیارت خانه خدا رفت بعد از انجام مناسک به «مدینه» رهسپار شد، در آنجا توسل مردم را به پیامبر(ص) در نزد قبر آن حضرت انکار کرد. سپس به «نجد» مراجعت نمود و از آنجا به «بصره» رفت به این قصد که از «بصره» به «شام» رود، مدتى در «بصره» ماند و با بسیارى از اعمال مردم به مخالفت پرداخت، ولى مردم «بصره» وى را از شهر خود بیرون راندند. در راه میان «بصره» و شهر «زبیر» نزدیک بود از شدت گرما و تشنگى و پیاده روى هلاک شود، امّا مردى از اهل «زبیر» چون او را در لباس روحانیت دید در نجاتش کوشید، جرعه‌اى آب به او نوشانید و بر مرکبى سوار کرد و به شهر «زبیر» برد. وى مى‌خواست از «زبیر» به «شام» سفر کند ولى چون توشه و خرج سفر به قدر کافى نداشت، مقصد را عوض کرد و رهسپار شهر «احسا» شد، و از آنجا آهنگ شهر «حریمله» از شهرهاى «نجد» را نمود.

در این هنگام که سال 1139 بود، پدرش «عبد الوهاب» از «عیینه» به «حریمله» انتقال یافته بود. شیخ محمد، ملازم پدر شد و کتابهائى را نزد او فرا گرفت و به انکار عقائد مردم «نجد» پرداخت به این مناسبت میان او و پدرش نزاع و جدال در گرفت. همچنین بین او و مردم «نجد» منازعات سختى رخ داد و این امر چند سال دوام یافت تا اینکه در سال 1153 پدرش «شیخ عبد الوهاب» از دنیا رفت.

«شیخ محمد» پس از مرگ پدر به اظهار عقاید خود و انکار قسمتى از اعمال مذهبى مردم پرداخت، و جمعى از مردم «حریمله» از او پیروى کردند و کار وى شهرت یافت. وى از شهر «حریمله» به شهر «عیینه» رفت. رئیس عیینه در آن وقت «عثمان بن حمد» بود.

«عثمان» شیخ را پذیرفت و او را گرامى داشت و در نظر گرفت وى‌را یارى کند. «شیخ محمد» نیز در مقابل، اظهار امیدوارى کرد که همه اهل «نجد» از «عثمان بن حمد» اطاعت کنند. خبر دعوت «شیخ محمد» و کارهاى او به امیر «احسا» رسید. وى نامه‌اى براى «عثمان» نوشت که نتیجه‌اش این شد که «عثمان» شیخ را نزد خود خواند. عذر او را خواست. «شیخ محمد» به او پاسخ داد که اگر مرا یارى کنى تمام نجد را مالک مى‌شوى. اما عثمان از او اعراض کرد و او را از شهر «عیینه» بیرون راند.

«شیخ محمد» در سال 1160 پس از آنکه از «عیینه» بیرون رانده شد، رهسپار «درعیه» از شهرهاى معروف «نجد» گردید. در آن وقت امیر «درعیه» «محمد بن مسعود» (جد آل سعود) بود. وى به دیدن «شیخ» رفت و عزت و نیکى را به او مژده داد. شیخ نیز قدرت و غلبه بر همه بلاد «نجد» را به وى بشارت داد، و بدین ترتیب ارتباط میان «شیخ محمد» و «آل سعود» آغاز گردید»[2].

عبداللّه فیلبی:

«قرٌرعثمانُ ‌أنْ یتخلٌص من ضیفِه،فطلب منه أنْ یَختارَالمکانَ الّذی یر­یدالذهابَ إلیه،فاخْتار «الدرعیة»،فأرسل عثمانُ معه رجلًااسمُه فرید: وکلّفه أن یقتل ابن عبدالوهاب فی الطریق،ولکن فریداًخذَلتْه إرادتُه،وترکَ الشیخَ»[3]

(عثمان، تصمیم گرفت تا از شرٌ میهمانش راحت شود؛ و از محمد خواست تاخودش مکانى را انتخاب نماید. و او «درعیه» را انتخاب نمود. و عثمان، شخصى را به نام «فرید» به‌همراه محمد فرستاد و دستور داد که در بین را او را بکشد؛ ولى اراده «فرید» سست شد و او را رها کرد).

علل پیروزی محمد بن عبدالوهاب

علت اینکه «ابن تیمیه» با همان عقاید «محمد بن عبدالوهاب» پیروز نشد را به دو دسته عوامل داخلی و نقش استعمار مربوط دانسته‌اند:

عوامل داخلی

هنگامی که «ابن عبدالوهاب» تحت تأثیر افکار «ابن تیمیه» قرار گرفت، آل سعود برای تحکیم پایه‌های امارت خود می‌کوشید و این اندیشه را بهترین وسیله یافت.

عوامل خارجی

«مستر همفرى»، جاسوس انگیسی که شناخت مذهبی نسبت به اسلام داشت، عبدالوهاب را بهترین فرد برای ایجاد فرقه‌ای از اسلام که بتواند تفرقه در خاورمیانه (کشورهای اسلامی) به وجود آورده و باعث یک جنگ دائمی در بین آنان شود یافت.

طرح شش ماده‌ای که به عبدالوهاب برای رسیدن به هدف خود داد عبارت است از:

1. تکفیر همه‌ی مسلمانان و مباح بودن خون هر کس که وهابیت را نپذیرد؛

2. خراب کردن کعبه، به دلیل اینکه زمانی جایگاه بت‌ها بوده؛

3. سرپیچی از فرمان عثمانی و جنگ با آنان؛

4. خراب کردن گنبدها، حرم‌ها و مکان‌های زیارتی در مکه و مدینه و سایر شهرهای مسلمانان، به بهانه‌ی مظهر شرک بودن؛

5. انتشار استبداد ترس و اغتشاش در شهرها و مناطق اسلامی

6. قرآنی باید منتشر کرد که مقدار کم یا زیادی از احادیث در آن درج شده باشد.[4]

که هدف آنها:

1. معرفی اسلام به عنوان یک دین بی‌روح و خشک و مرتجع (القاعده و طالبان در افغانستان)

2. گرویدن مسلمانان سایر فرق به وهابیت تا از روح واقعی اسلامی دور گردند

3. کوتاه کردن دست امپراطوری عثمانی از نجد و شبه جزیره عربستان.

برخوردعلماى‌اهل‌سنت‌با‌محمدبن‌عبدالوهاب
«احمد زینی دحلان» مفتی بزرگ مکه مکرمه متوفای 1304، می گوید:
«فأخذ عن کثیر من علماء المدینة منهم الشیخ محمد بن سلیمان الکردی الشافعی والشیخ محمد حیاة السندی الحنفی وکان الشیخان المذکوران وغیرهما من أشیاخه یتفرّسون فیه الإلحاد والضلال، ویقولون: سیُضَلّ هذا، ویُضِلُّ اللّه به مَنْ أبعده وأشقاه، فکان الأمر کذلک، وما أخطأت فراستهم فیه».[5]
«محمد بن عبد الوهاب در آغاز از محضر بسیاری از علمای مدینه استفاده علمی کرد، مانند: شیخ محمد سلیمان کردی شافعی و شیخ محمد حیاة سندی حنفی و این دو استاد، در آغاز، آثار بی دینی و گمراهی را در وی احساس می کردند و می گفتند که وی گمراه خواهد شد و به دست او، افراد دور از رحمت خدا و شقاوت پیشه به گمراهی کشیده خواهند شد و پیش بینی آنان درست از آب درآمد

پدر‌‌‌‌‌‌‌‌محمد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بن‌عبد‌‌‌الوهاب‌گمراهی‌اوراحدس ‌مى‌زد

«احمد زینی دحلان» می نویسد: «وکان والده عبد الوّهاب من العلماء الصالحین فکان أیضاً یتفرّس فی ولده المذکور الإلحاد ویذمّه کثیراً ویحذّر الناس منه».[6]
«و همچنین پدر وی عبد الوهاب که از علمای صالح به شمار می رفت همانند دیگر علما در فرزندش، الحاد و بی دینی را احساس می کرد و او را سرزنش نموده و مردم را از ارتباط باوی برحذر می داشت.»

برخورد‌تندمحمدبن‌عبدالوهاب‌بابرادرش
«زینی دحلان» مفتی مکه مکرّمه می نویسد: «وکذا أخوه سلیمان بن عبد الوهاب، فکان ینکر ما أحدثه من البدع والضلال والعقائد الزائغة، وتقدّم أنّه ألّف کتاباًفی‌الردعلیه»[7].
«سیمان، برادر محمد بن عبد الوهاب نیز بدعتها وگمراهی ها و عقائد منحرف او را انکار می کرد و کتابی را به نام« الصّواعق الالهیّة فى الرّدّ على الوهّابیّة » در رد افکار او نوشت و محمد او را تحدید کرده بود.»

شیخ‌محمدسلیمانالکُردى

«خطاب به محمدبن عبدالوهاب چنین گفته است: اى پسرعبدالوهاب!

من براى خاطرخداتورانصیحت مى‌کنم که زبان خودرا از مسلمین باز دارى. پس اگرازشخصى شنیدى که اوبه تأثیراستغاثه ودرخواست شفاعت ازغیرخدا اعتقاددارد،آنچه ثواب است به اوبگو وحق رابه اوبشناسان وبراى او دلیل بیاور که هیچ تأثیرى (به احتمال قوى مقصود تأثیر استقلالى است نه مطلق تأثیرکه منجربه انکارخواصّ ذاتى اشیاء و آثارطبیعى آنها و نفى قانون علیت بشود، براى غیرخدانیستى واگرسرباززد ونپذیرفت،پس فقط شخص او را کافر بدان . وبدانکه به هیچ روى مجازنیست که عموم مسلمانان‌راتکفیرنمایى‌».[8]

نخستین کتابى که ازطرف علماءشیعه برردعقایدمحمدبن عبدالوهاب نوشته شد، کتاب «منهج الرشاد»است ومؤلف آن شیخ بزرگوار مرحوم شیخ جعفر «کاشف الغطاء»است که درسال 1228 درگذشته است،وىاین کتاب رادرپاسخ رساله‌اى که یکى از امراءآل‌سعودبه نام «عبدالعزیزبن سعود»براى اوفرستاده بودنوشت ودرآن رساله، مجموعه عقایدمحمدبن عبدالوهاب راجمع نمود.

وهابیّت ازفرقه‌هاىاسلامى

‌نام فرقه‌اى است که «محمّد بن عبدالوهّاب» (م. 1206 ق) بنیان نهاد. وهّابیان در فقه، پیرو مذهب حنبلى‌اند و در عقاید و برخى فروع بر روش ابن تیمیّه (م. 728 ق.) اینان خود را «سلفیّه» مى‌خوانند و مدّعى‌اند که بر سیره سَلَف صالح- یعنى اصحاب پیامبر (ص)- مشى مى‌کنند. وهّابیان به ظاهر قرآن و سنّت تمسّک دارند و هر آنچه را در کتاب و سنّت نیابند، بدعت مى‌شمارند و از این رو، تنها خود را موحّد مى‌دانند و دیگر مسلمانان را در عبادت، مشرک مى‌پندارند و اهل بدعت مى‌انگارند.[9]

برخى از عقاید و فتاواى وهابیان‌

1-حرمت ذبح براى غیر خدا

2-حرمت نذر براى پیامبر یا ولى

3- حرمت کمک‌خواستن از اولیاى الهى بعد از مرگ و شرک دانستن آن

4- حرمت شفاعت‌خواستن از اولیا بعد از مرگ و شرک دانستن آن

5- حرمت توسل به انبیا و اولیا و نسبت شرک دادن

6- حرمت تبرک جستن به قبور انبیاء[10]

7- حرمت تقلید

8- ساختن مساجد در قور انبیاء

9- حرمت گزاشتن ضریح براى قبر

10- حرمت روشن کردن چراغ بر روى قبور

11- حرمت برپایى جشن در اعیاد و موالید انبیا و اولیا[11]

مقاله

جایگاه در درختواره تاریخچه فرق

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

رذایل اخلاقی

No image

عيب پوشى

پوشاندن عيوب ديگران من اءشرف اءعمال الكريم، غفلته عما يعلم. از كارهاى شرافتمندانه مرد كريم آن است كه از آن چه كه مى داند خود را به غفلت مى زند (و عيب ديگران را ناديده مى پندارد).
No image

صله رحم در نهج البلاغه

غريب حقيقى رب بعيد اءقرب من قريب، و قريب اءبعد من بعيد. و الغريب من لم يكن له حبيب. بسا دورى كه از هر نزديكى نزديك تر است و بسا نزديكى كه از هر دورى از آدمى دورتر است، غريب كسى است كه دوستى نداشته باشد.
امانت دارى و رازپوشى

امانت دارى و رازپوشى

سرزنش على (ع) به اصحابش و هو يلوم اءصحابه: قد ترون عهودالله منقوضة فلا تغضبون، و اءنتم لنقض ذمم آبائكم تاءنفون. در سرزنش اصحاب خود مى فرمايد: پيمان هاى خدا را شكسته مى بينيد و به خشم نمى آييد، در حالى كه شكسته شدن پيمان هاى پدرانتان را عار مى دانيد و ناراحت مى شويد.
No image

دعا در نهج البلاغه

(به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود): در سؤال (حاجت) از پروردگارت اخلاص داشته باش؛ زيرا بخشش و محروم ساختن در دست اوست.

پر بازدیدترین ها

شگفتی های آفرینش در نهج البلاغه

شگفتی های آفرینش در نهج البلاغه

امیرمؤمنان علیه السلام در خطبه ای درباره آفرینش آسمان و شگفتی های آن می فرماید: «خداوند، فضای باز و پستی و بلندی و فاصله های وسیع آسمان ها را بدون این که بر چیزی تکیه کند، نظام بخشید و شکاف های آن را به هم آورد... و آفتاب را نشانه روشنی بخش روز، و ماه را با نوری کمرنگ برای تاریکی شب ها قرار داد. بعد آن دو را در مسیر حرکت خویش به حرکت درآورد و حرکت آن دو را دقیق اندازه گیری کرد تا در درجات تعیین شده حرکت کنند که بین شب و روز تفاوت باشد و قابل تشخیص شود و با رفت و آمد آن ها، شماره سال ها و اندازه گیری زمان ممکن باشد.
شخصیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) از منظر نهج البلاغه

شخصیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) از منظر نهج البلاغه

از آنجا که نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) اسوه حسنه و الگوی مناسب برای همه انسانها در همه اعصار است، باید در پی شناخت آن شخصیت عالی مقام و سیره آن فرستاده الهی باشیم. با توجه به اینکه نزدیک ترین انسانها به نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) و آگاه ترین انسانها به شخصیت آن پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله)، امام علی(علیه السلام) است، بهترین راه برای شناخت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) مراجعه به سخنان گهربار امام علی(علیه السلام) می باشد.
چگونگی و مراحل آفرینش جهان در قرآن و نهج البلاغه

چگونگی و مراحل آفرینش جهان در قرآن و نهج البلاغه

پژوهش حاضر با عنوان چگونگی و مراحل آفرینش جهان، در پی آن است که آیات آفرینش جهان را در تفاسیر معاصر شیعه (المیزان و نمونه ) مورد بررسی قرار داده و در میان آنها حقایق ناب قرآنی را در زمینه های مبدا خلقت جهان، دوره های آفرینش وغیره روشن و آشکار سازد. برای این منظور مقدمه به تبین و پیشینۀ موضوع اختصاص یافته است و در قسمت­های بعد برخی از واژگان مفهوم شناسی شده و دیدگاه علامه طباطبایی و آیت ا... مکارم در پیدایش جهان تبیین شده است.
دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا وسیله ای است که تمام خلایق، خصوصاً انسانها از آن بیگانه نیستند و همیشه بدان توجه دارند و با زبان حال و قال از آن استفاده می کنند هر چند که واژه ای به نام دعا در میانشان مطرح نباشد چون هر کلمه و کلامی که از استمداد و ایجاد رابطه به خدا حکایت نماید دعاست
 فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

هر چه به ذات شناخته باشد ساخته است و هرچه به خود بر پا نباشد ديگرى اش پرداخته. سازنده است نه با به كار بردن افزار. هر چيز را به اندازه پديد آرد، نه با انديشيدن در كيفيت و مقدار. بى نياز است بى آنكه از چيزى سود برد. با زمان ها همراه نيست و دست افزارها او را يارى ندهد.
Powered by TayaCMS