19 تیر 1395, 11:14
اشاره: مطلب زير بخشي از يادداشتهاي استاد مطهري است كه در سال 1338 هجري شمسي در چهل سالگي و دوران بلوغ فكري ايشان به رشته تحرير در آمده است. شايان ذكر است كه يادداشتهاي استاد مطهري شامل يادداشتهاي الفبايي، موضوعي و دفاتر يادداشت است. تاكنون يادداشتهاي الفبايي در 7 جلد، يادداشتهاي موضوعي در 5 جلد و يك جلد از دفاتر يادداشت توسط " شوراي نظارت بر نشر آثار استاد شهيد مطهري " انتشار يافته است. مطلب زير از دفاتر يادداشت انتخاب شده است كه تاكنون منتشر نشده و به زودي در جلد 14 يادداشتهاي استاد مطهري خواهد آمد.
تزكيه نفس از كلماتي است كه در خود قرآن آمده: قد افلح من زكيها 1، كما اينكه تعبير تزكيه افراد و انسانها كه ظاهراً اعم از تزكيه بدني و روحي و فردي و اجتماعي است نيز در خود قرآن آمده است: يتلوا عليهم آياته و يزكيهم... 2، قد افلح من تزكي 3، خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزكيهم بها 4، اجمالا همين قدر معلوم است كه همان طوري كه بدن احياناً احتياج به تصفيه دارد و مزاج بايد به وسيله دواها و مسهلها تصفيه شود، اخلاط زايد دفع شود و اگر دفع نگردد اعتدال مزاج به هم ميخورد، روح فرد و بلكه اجتماع نيز احتياج دارد به تزكيهها و تصفيهها. امروز هم در بعضي كشورها هر چند وقت يكبار تصفيه به عمل ميآورند. نابود كردن كتب ضلال و پولهاي غشدار و آلات محض گناه مثل بت و صليب به منظور تصفيه است. هر تركيبي خواه ناخواه در معرض ورود اشيای نامتناسب است و احتياج به تصفيه دارد. آن كسي را كه جراحي ميكنند و سنگي از كليه يا مثانه او در ميآورند، در واقع بدن او را تصفيه ميكنند. گاهي در خون مواد نامناسبي پيدا ميشود كه احتياج به تصفيه دارد. همچنين آب چشمه اول پاك و صاف و پاكيزه است ولي بعد در اثر افتادن در بستر آلوده يا در اثر دست آلوده با جامه آلوده كه در آب وارد شده، آلوده ميگردد. روح آدمي هم در بستر آلوده (محيط آلوده) يا در اثر دست و جامه آلوده كه در آن شسته شود (تعليمها و تلقينها و معاشرتهاي خصوصي) آلوده ميگردد. لهذا بشر امروز دنبال آب تصفیه شده و لوله كشي است، پس بايد دنبال روحيه تصفيه شده و لوله كشي اخلاقي هم باشد كه روح انسان به وسيله معلمها و نگارندهها كه مجاري هستند خراب نشود. آنچه در قرآن در مورد روح و نفس آمده است جز در معنا و مفهوم تصفيه نيست و مخصوصاً در مقابل تزكيه و تصفيه «تدسيس» قرار گرفته است كه به معناي قلم بردن و غش داخل كردن است؛ كانه اخلاطي كه وارد روح ميشود غالباً جنبه تعمد دارد و لهذا «تدسيس»تعبير فرموده است؛ چه مانعي دارد كه روحآدمي هم احتياج به تصفيه و تزكيه پيدا كند، همانطوري كه بدن يا قنات يا يك ماشين احتياج به پاك كردن پيدا ميكند.
در اينجا يك سؤال پيش ميآيد و آن اينكه آنچه در دين گفته شده كه بايد با آن مبارزه شود هوا و هوس است؛ هوا و هوس چيزي نيست كه از خارج وارده شده باشد و مانند ماده زايدي باشد كه بر مزاج روح عارض شده باشد؛ آيا هوا و هوس جز خواهشها و ميلهايي كه مقتضاي روح ميباشد چيزي هست؟ و البته هر چيزي مقتضاي طبع شيئي باشد، آن عبث نيست و علت ندارد كه با او مبارزه شود. در جواب اين سؤال بايد گفت كه عوارض روحي كه در زبان دين گفته شده كه بايد با آنها مبارزه شود دو نوع است: يك نوع عوارضی است كه در حقيقت بايد معالجه شود؛ يعني بيماري هستند و مبارزه با آنها از نوع مبارزه با بيماريهاست، مثل حسادت، بخل، حرص، جاه طلبي، كينه، انتقام، ساديسم، عصبانيت، تعصب، ترس، خجلت، كم رويي و امثال اينها. اين گونه عوارض مقتضاي طبيعت روح نيست، معلول پيشامدها و علل خاص است و علما در تشخيص علل اوليه آنها اختلاف دارند، و البته تلقينها و تعلیم هاي دوران اول زندگي و همچنين بعضي پيشامدها و محروميتها يا افراط در تنعم و امثال اينها در پديد آمدن اين بيماريها مؤثر است و چون روح فوقالعاده حساس است پذيرشش براي بيماري زياد است، مانند بدني است كه به اصطلاح سقام است، ولي اين سقاميت نيست، حساسيت است، مثلاً چشم حساستر از گوش ولي اين حساسيت سقاميت نيست. نوع ديگر همان است كه از آن به هوا و هوس تعبير شده. در اين ناحيه و در اين قسمت نيز بايد مبارزه و تصفيه صورت بگيرد، به جهت آنكه درست است كه اينها خلاف مقتضاي طبع نيست ولي در اينجا دو مطالب هست: يكي اينكه منظور، تربيت و پرورش است. تربيت و پرورش به معناي تصرف در تكميل خلقت است، نظير تربيت حيوانات اهلي كه بر حيوانات وحشي سبقت ميگيرند و تربيت درختان و گياهان كه باعث رشد بيشتر آنها ميشود. در تربيت درختان و گياهان، انسان كوشش ميكند كه قواي درخت و گل بر شاخهاي زياد پخش نشود و لهذا «هرس»ميكند. ايضا كوشش ميكند كه قواي زمين– كه خواه ناخواه محدود است – زياد تقسيم نشود و لهذا زراعت را به اصطلاح « وجين» ميكنند. و به اصطلاح مولوي – كه اصطلاح شايع خراسان است- «خو»ميكنند، از هزار درخت تربيت يا ميوه هشتصد تا را دور مياندازند تا دويست درخت خوب رشد كامل كند. در صحنه روح و نفس و غرايز و احساسات آدمي نيز بايد چنين كاري كرد، بايد تربيت و تقويت به عمل آورد. يك راه تربیت و تقويت يا يكي از جهات تربيت و تقويت، ريشه كن كردن شاخهها يا گياههاي بيثمر یا كم ثمر به خاطر با ثمرها و مفيدهاست.
1- سوره شمس، آيه 9 (ترجمه: هر كس نفس خود را پاك گردانيد رستگار شد.)
2- سوره آل عمران، آيه 164 (ترجمه: پيامبر خدا آيات او را بر اهل ايمان تلاوت ميكند و آنان را پاك ميگرداند.)
3- سوره اعلي، آيه 14 (ترجمه: كسي كه پاك شد رستگار گرديد.)
4- سوره توبه، آيه 103 (ترجمه: از اموال آنان صدقه بگير، صدقهاي كه به وسيلهآن ايشان را پاك و پاكيزه ميسازي.)
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان