نویسنده: خلیل منصوری
عقل و ایمان در تفکر اسلامی از جایگاه بسیار ویژه ای برخوردار است. در بسیاری از روایات معتبر که در منابع اسلامی از جمله اصول کافی نقل شده، عقل و دین و حیا از هم جدایی ندارند و اگر هر یک، در جایی یافت شود، آن دو دیگر نیز در همان جا حضور دارند. این بدان معناست که هر عاقلی، دین دار و با حیاست و هر دین داری، عاقل و باحیاست و نیز هر باحیایی عاقل و دین دار است. فقدان هر یک از این سه عنصر در شخص به معنای فقدان آن دو دیگر است. بنابراین، نمی توان مدعی عقل کسی بود که دین و حیا ندارد یا انسان بی حیایی را آدم دیندار و عاقل شمرد یا انسان بی دینی را عاقل و باحیا دانست.
هر یک از اسوهها و سرمشقهای کامل انسانها، به اشکال مختلف به این مطلب پرداخته و توجه داده اند. امام جواد(ع) نیز به عنوان انسان کامل و سرمشق نیکوی آدمی در سنت و سیره خویش این مطلب را به اشکال گوناگون بیان کرده است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا با نگاهی به سبک زندگی امام جواد(ع)، سنت و سیره آن حضرت(ع) را درباره جایگاه عقل و ایمان تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر میگذرانیم.
¤ ¤ ¤
عقل، بزرگ ترین سرمایه انسان
عقل که در لغت به معنای حبس و امساک آمده، در اصطلاح قرآنی، قوه و توانی در آدمی است که با آن زندگی اش را مدیریت میکند و زمینه رشد و تکامل قوای ذاتی خود را فراهم میآورد و متاله و خدایی شدن را برای او رقم میزند. عاقل را از آن رو عاقل گفته اند که خود نگهدار بوده، خویشتن را از رفتن به دنبال هواهای نفسانی باز میدارد و اجازه نمیدهد تا نفس اماره بر وجودش مسلط شود و او را به سوی زشتیها و بدیها بکشاند. از این رو عقل را مایه امتیاز انسان از حیوان دانستهاند.
عقل آدمی، قوه ای است که به وسیله آن انسان بین خیر و شر و حق و باطل تمیز میدهد و با درک حقایق میتواند مسیر خود را بیابد. البته این واژه در فرهنگ اسلامی در مقابل جنون، سفاهت، حماقت و جهل به کار رفته است و کاربرد عقل در مقابل هر کدام از اینها به اعتباری است. (لسان العرب، ج9، ص 326، «عقل» و نیز المیزان، ج2، ص 247).
در قرآن واژه عقل به شکل اسمی آن به کار نرفته بلکه همواره در شکل فعل مورد استفاده قرار گرفته است. این بدان معناست که عقل در فرهنگ قرآنی زمانی معنای واقعی و حقیقی خود را به دست میآورد که انسان از این قوه بهره بگیرد و آن را مورد استفاده قرار دهد. بر این اساس، نوع کاربرد و درجات و مراتب استفاده از عقل موجب میشود تا نامهایی خاص برای هر مرتبه و درجه آن بیان شود.
به سخن دیگر، هرگاه انسان از قوه عقل خویش بهره گیرد، در یک فرآیندی این قوه رشد یافته و به کمال خود میرسد. برای هر مرتبه از مراتب رشد عقل هنگام استعمال و کاربرد آن، نامی در قرآن به کار رفته است. از این رو، زمانی عقل، اسمی به خود میگیرد که مورد کاربرد و استعمال قرار گیرد. از جمله این مراتب و درجات رشد عقل میتوان به نامها و عناوینی چون «قلب»، «فواد»، «افئده»، «الالباب»، «النهی» و «حجر» اشاره کرد. اطلاق هر یک از نامها بر مرتبهای از کاربرد عقل به جهت خاصی است که در آن لحاظ شده است.
از آیات و روایات به دست میآید که عقل، بزرگ ترین و مهمترین سرمایه وجودی انسان است و انسانها به سبب همین قوه است که قابلیت خدایی شدن و خلاقیت ربوبی یافتن را به دست آوردهاند. پس پاداش و عذاب به عقل، مستند میباشد؛ زیرا این قوه است که باید پاسخ گوی اعمال و گفتار و رفتار آدمی باشد.
خداوند از عقل به عنوان قوه ادراکی و تعقل انسان (مومنون، آیه 78) و وسیلهای برای شناخت حقایق و تشخیص حق از باطل و درست از نادرست (یونس، آیه 16، روم، آیات 24 و 28)، ابزار پیشگیری از نابکاریها و بدیها (طه، آیه 128)، وسیله تشخیص ارزشها و یافتن زندگی بهتر و برتر (قصص، آیه 60)، قوه تشخیص حسن و قبح افعال (بقره، آیه 44) فهم ربوبیت خداوند (رعد، آیات 3 و 4)، ابزار شناخت پاکیها از ناپاکیها (مائده، آیه 100) و تشخیص خوبیها از بدیها (بلد، آیات 4 و 10؛ المیزان، ج20، ص292؛ تفسیر التحریر و التنویر، ج 30، ص355) یاد کرده است.
امیرمومنان درباره جایگاه و ارزش عقل میفرماید: جبرئیل بر آدم نازل شد و گفت: ای آدم، من مامور شده ام که تو را در انتخاب یکی از سه چیز، مخیر سازم؛ پس یکی را برگزین و دوتا را واگذار. آدم گفت: آن سه چیست؟ گفت: عقل و حیا و دین. آدم گفت: عقل را برگزیدم. جبرئیل به حیا و دین گفت: شما بازگردید و او را واگذارید. آن دو گفتند: ای جبرئیل، ما ماموریم هر جا که عقل باشد، با او باشیم. گفت: خود دانید و بالارفت. (اصول کافی، ج1، ص11، حدیث2)
همچنین حضرت موسی بن جعفر(ع) میفرماید: یا هشام ان لله علی الناس حجتین: حجه ظاهره و حجه باطنه ، فاما الظاهره فالرسل و الانبیاء و الائمه (ع) و اما الباطنه فالعقول؛ ای هشام! خدا بر مردم دو حجت دارد: حجت آشکار و حجت پنهان. حجت آشکار، رسولان و پیغمبران و امامان هستند و حجت پنهان، عقل مردم است. (اصول کافی، ج1، ص91، ح21)
کسی به امام صادق(ع) عرض کرد: قربانت گردم، من همسایهای دارم که نماز خواندن و صدقه دادن و حج رفتنش بسیار است و عیب ظاهری ندارد. فرمود: عقلش چطور است؟ گفتم: عقل درستی ندارد. فرمود: پس با آن اعمال درجهاش بالا نمیرود. (اصول کافی، ج1، ص72، ح91)
از آیات و روایات، به دست میآید که عقل در دو حوزه نظری و عملی، مهم ترین ابزاری است که انسان برای شناخت و تشخیص حق و باطل و همچنین ارزش گذاری به شکل خوب و بد دارد. بنابراین، تمایلات و گرایشهای انسانی نیز براساس این قوه خواهد بود.
جایگاه و کارکرد عقل و ایمان
امام جواد(ع) نیز به مساله عقل توجه و اهتمام ویژه ای مبذول داشته است. از نظر آن امام(ع) چیزی برتر از عقل و ایمان به انسان داده نشده است؛ زیرا عقل و ایمان است که جهت گیری زندگی انسان را مشخص و فرجام آدمی را تبیین میکند. عقل است که حقایق را به آدمی میشناساند و از باطل جدا میسازد و به انسان کمک میکند تا پس از تشخیص حق و باطل، موضع گیری نظری و عملی نسبت به آن داشته باشد؛ زیرا در مقام ارزش گذاری به خوب و بد، نگاهی به آثار و تبعات هر یک داشته و انسان را از بدی دور و به سوی خوبی هدایت میکند.
عقل هنگامی که در مقام کاربردی به درستی مورد استفاده قرار گیرد، آدمی را به درجه یقین میرساند که مرتبه کمالی عقل و درک بشر است. در این صورت انسان شهودی کامل از حقایق هستی خواهد داشت و مسیر هدایت را به درستی شناسایی و ردگیری میکند. امام میفرماید: ان الایمان افضل من الاسلام بدرجه ، والتقوی افضل من الایمان بدرجه و لم یعط بنو آدم افضل من الیقین؛ ایمان یک درجه بالاتر از اسلام است و تقوا یک درجه بالاتر از ایمان است و به فرزند آدم چیزی بالاتر از یقین داده نشده است. (تحف العقول، ص 544)
این که ایشان در این سخن تقوا را برتر از ایمان برمی شمارد، به سبب معنایی است که از ایمان اراده کرده است؛ وگرنه تقوا بازتابی از ایمان است. به این معنا که انسان مومن واقعی، انسانی متقی است و اگر کسی ایمان نظری اش با ایمان عملیاش همراه نشود، مانند کسی است که عقل خویش را به کار نگرفته است. بنابراین همان گونه که عقل نظری میبایست با عقل عملی به کمال برسد، ایمان نظری هم باید با ایمان عملی یعنی تقوا به کمال برسد. یقین، مرتبه شهودی عقل است که مرتبه کمالی آن دانسته شده است.
انسان نمیتواند از کمال عقل خود سخن بگوید، در حالی که حق را با آن که شناخته، در مقام عمل پیروی نکند. به این معنا که کمال عقل را میبایست پس از شناخت حق و باطل و تشخیص آن، در پیروی از حق و حقیقت دانست.
به سخن دیگر، همان گونه که ایمان نظری با ایمان عملی در مقام تقوا خود را نشان میدهد، عقل نظری و شناخت حق و باطل، با عقل عملی است که به کمال خود میرسد. از این رو امام جواد(ع) میفرماید: لایکمل العقل الا باتباع الحق؛ عقل کامل نمی شود مگر با پیروی از حق (بحارالانوار، ج 87، ص 721)
از جمله عرصههای ظهور عقل عملی، مهرورزی و مودت با مردم است. پس اگر کسی حقیقت معنای هستی و فلسفه آفرینش را درک و فهم درستی کرده باشد، خلق و خوی خوش خواهد داشت و نسبت به همه چیزی نگاهی عطوفت و محبت آمیز خواهد داشت. از این رو نسبت به همنوعان و مردم، با خوش رویی مواجه میشود و نسبت به آنان مودت و محبت میورزد. امام جواد(ع) میفرماید: التودد الی الناس نصف العقل؛ مهرورزی و دوستی با مردم، نصف عقل است؛ (تحف العقول، ص 524) زیرا نصف عقل در شناخت حقایق و تشخیص حق و باطل و نیمی از عقل در عمل براساس تشخیص و ارزش گذاری است. از آن جایی که مودت با مردم بهترین جلوه رحمت است، میتوان گفت که چنین انسانی، از عقل کامل برخوردار است؛ زیرا در مقام نظری، حق را شناخته و در مقام عمل به این ارزشها پای بند بوده است.
آن حضرت در جایی دیگر، به اخلاق نیک و خوش خویی به عنوان کمال عقل و خرد انسانی اشاره دارد و میفرماید: خفض الجناح زینه العلم، و حسن الادب زینه العقل، و بسط الوجه زینه الحلم؛ فرمود: تواضع و فروتنی زینب بخش علم و دانش است، ادب داشتن و اخلاق نیک، زینت بخش عقل میباشد، خوش روئی با افراد، زینت بخش حلم و بردباری است.
کسی که دارای ادب نیک نیست، نمیتوان او را خردمند دانست؛ زیرا خرد میبایست در عمل و سبک زندگی شخص خود را نشان دهد و اگر کسی بی ادب است میتوان از همین رفتارش دانست که از عقل و خرد بی بهره است.
برای این که انسان، عقل خویش را تقویت کند و آن چه را که در مقام نظری به عنوان حقیقت و ارزش شناخته، در مقام عمل اجرایی کند، میبایست ارتباطات خود را با انسانهای عاقل افزایش دهد. این انسانهای خردمند همان برادران دینی و ایمانی هستند که در مسیر کمالی عقل گام بردارند. از این رو امام جواد(ع) خواهان ارتباط بیش از پیش با این دسته از افراد میشود تا عقل آدمی در مسیر کمالی و رشدی خود به باروری و شکوفایی برسد. آن حضرت(ع) در سفارشی میفرماید: ملاقاه الاخوان نشره و تقلیح العقل، و ان کان نزرا قلیلا؛ ملاقات با برادران(دینی)، هر چند کوتاه، موجب شکفتن و باروری عقل میشود. (بحارالانوار: ج 47، ص 353، حدیث 62؛ و نیز منتخب میزان الحکمه ، ص 652)
آن حضرت از همنشینی با ابلهان و سفیهان برحذر میدارد و میفرماید: فساد الاخلاق بمعاشره السفهاء و صلاح الاخلاق بمنافسه العقلاء؛ معاشرت و همنشینی با بی خردان و افراد لاابالی سبب فساد و تباهی اخلاق خواهد شد؛ و معاشرت و رفاقت با خردمندان هوشیار، موجب رشد و کمال اخلاق میشود.
عقل وقتی به کمال خود برسد، اهل شهود خواهد بود، زیرا یقین از مراتب عقل کامل است که خود دارای سه مرتبه علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین است و مرتبه سوم، شهود فنایی است که تنها برخی به آن نایل میشوند؛ اما علم الیقین و عین الیقین برای بسیاری امکان پذیر است.
امام محمدتقی جواد(ع) در روایتی به این نکته توجه میدهد که ادراک دل و شهود که از مراتب کمالی عقل است، ادراکی برتر است که انسان میبایست در پی چنین ادراکی و بلکه فراتر از آن باشد. آن حضرت(ع) میفرماید: ای ابوهاشم، دقیق تر از ادراک چشم ها، ادراک دل هاست. در حال حاضر تو میتوانی در خاطر و ذهن خود «سند» و «هند» و شهرهای دیگر را که نرفته ای مجسم کنی؛ در حالی که مشاهده آنها با چشم سر برای تو مقدور نیست. خداوند را با چشم دل نمی توان درک کرد تا چه رسد به درک و مشاهده آن با چشم سر. (اصول کافی، ج 1، ص 89؛ و نیز کتاب الامام الجواد علیه السلام من المهد الی اللحد، ص 271؛ و همچنین الاحتجاج، ج 2، ص 832).
این ادراک شهودی از طریق دل خود نوعی یقین عقلانی است و هرگز بیرون از دایره عقل بر اساس فرهنگ قرآنی نمی باشد؛ از این رو در آموزههای قرآنی، عقل به نامهای دیگر از جمله قلب نیز تعبیر شده است.
از آن جایی که ارتباط تنگاتنگی میان عقل و ایمان وجود دارد، خردمند، انسانی مومن است و این ایمان را در اشکال مختلف چون تقوا، محبت و خوش خلقی نشان میدهد. براین اساس، هر گاه چیز خوبی در دیگران یافت، از خدا میخواهد تا او نیز به چنین کمال و امر خوبی دسترسی داشته باشد. از این رو اهل غبطه است نه اهل حسد. آن حضرت(ع) در این باره میفرماید: ان المومن یغبط و لایحسد و المنافق یحسد و لایغبط؛ همانا مومن غبطه میخورد ولی حسد نمیورزد و منافق حسد میورزد ولی غبطه نمی خورد. (جهاد النفس ح 745)
همچنین از نظر آن امام همام(ع) ایمان زمانی به کمال میرسد عقل مدیریت انسان را به عهده گیرد و بر هواهای نفسانی غلبه کند. آن حضرت میفرماید: لن یستکمل العبد حقیقه الایمان حتی یوثر دینه علی شهوته و لن یهلک حتی یوثر شهوته علی دینه؛ بنده ای حقیقت ایمان رانمی یابد مگر آن که دین و احکام الهی را در همه جهات بر تمایلات و هواهای نفسانی خودمقدم دارد و کسی هلاک و بدبخت نمی گرددمگر آن که هواها و خواستههای نفسانی خود را بر احکام الهی مقدم نماید. (بحار الانوار، ج 57، ص 08، ح 36) چنان که در آغاز این مطلب گفته شد، عقل به معنای بستن پای شهوت و مدیریت نفس است تا هواهای نفسانی بر شخص غلبه نکند و او را از مسیر کمالی خارج نسازد. بر این اساس، وقتی آن حضرت(ع) حقیقت ایمان راچیرگی دین بر شهوت میداند، به معنای چیرگی عقل بر شهوت نیز خواهد بود؛ زیرا بر اساس تفسیر این بزرگواران هرگز عقل و حیا و دین از هم جدایی ندارند و هر جا عقل باشد آن دو دیگر نیز خواهند بود، چنان که جایی که دین باشد، عقل نیز حضور دارد. بنابر این، استکمال حقیقت ایمان و دین به معنای استکمال عقل و حیا نیز خواهد بود.به هر حال، آن چه از سنت و سیره امام جواد(ع) به دست میآید آن است که عقل و ایمان در جایگاهی بس والانشسته است و انسان برای سنجش میزان حقانیت خود و دیگران باید به این معیار مراجعه کند و خود را درترازوی ایمان و حیا و عقل قرار دهد تا دریابد تا چه اندازه درمسیر کمالی آفرینش قرار دارد یا از آن دور افتاده یا گمراه شده است.
باشد با بهره گیری از سنت و سیره امام جواد(ع) مسیر کمالی متاله و خدایی شدن رابه درستی طی کنیم و بابهره گیری از عقل و ایمان و حیا، در جایگاه خلافت انسانی قرار گیریم و مظهر ربوبیت الهی شویم.