كلمات كليدي : تاريخ، قضاوت، پيامبر، حق، عدالت، حكم، حاكم
نویسنده : مريم السادات قدمي
"قضا" و "قضاوت" در لغت به معانی متعددی آمده است که همه آن معانی به انقطاع و تمامیت بر میگردد و بیش از ده معنا درباره آن ذکر شده است که مشهورترین معنای آن حکم و فرمان است و معنای اصطلاحی آن داوری میان مردم برای رفع نزاع و کشمکش میان آنان است و معنای لغوی قضا با معنای اصطلاحی آن متحد میباشد.[1] فقها برای قضا تعابیر مختلف ارائه دادهاند پنج تعریف درباره قضا توسط حنبلیها، مالکیها، شافعیها و حنفیها و سپس فقهای امامیه وجود دارد که در این پژوهش تعریف فقهای امامیه مورد نظر است. بنا بر تعریف فقهای امامیه قضا یک نوع ولایت شرعی است برای کسانی که اهلیت فتوا نسبت به جزئیات قوانین بر اشخاص را دارند تا حقی را ثابت نموده و مستحق آن را استیفا نماید.[2]
"قضا" در اسلام منصبی الهی است و کسی میتواند قضاوت کند که از جانب خدا مستقیماً (مانند پیامبران) و یا با الواسطه (مانند مجتهدین) اجازه قضاوت داشته باشد. قرآن کریم نخست حکم و قضا را مختص ذات باری تعالی دانسته و سپس انبیا را به عنوان حاکمان و قضات از جانب خداوند معرفی نموده است. خداوند به پیامبرش خطاب میکند که بر اساس کتاب خدا به حق و عدالت قضاوت کن.[3]
رسول خدا (ص) در اجرای حق، همگان را یکسان میدید و به مساوات عمل میکرد. امیرالمؤمنین (ع) در توصیف آن حضرت روایت کرده است:
«صاروا عنده فی الحق سواءً»[4]
همه نزد او در حق مساوی بودند.
پیامبر اکرم (ص) در اجرای قانون ملاحظهای جز ملاحظه حق را نمیکرد و به هیچ کس اجازه نمیداد خود را فراتر از قانون بداند و قانون زیر پا گذاشته شود. نمونه این قاطعیت پیامبر در اجرای حق قضیه دزدی زنی از قبیله بنی مخزوم بود که قریش برای او در صدد شفاعت نزد پیامبر آمدند ولی جرأت ابراز سخن خود را نداشتند تا اینکه سعی کردند اسامه را که مورد علاقه پیامبر(ص) بود، واسطه صحبت با پیامبر و طلب شفاعت از وی قرار دادند. پیامبر از این کار بسیار خشمگین شد و به اسامه فرمود:
«آیا درباره حدی از حدود الهی شفاعت میکنی؟»
سپس خطبهای به این مضمون برای مردم خواند:
«همانا پیشینیان شما هلاک شدند زیرا اگر فردی بزرگ از ایشان دزدی میکرد رهایش میکردند و اگر فردی ضعیف دزدی میکرد بر وی حد جاری میکردند. سوگند به آنکه جانم به دست اوست اگر فاطمه دختر محمد دزدی کرده بود دست او را میبریدم. سپس قانون را درباره آن زن بنی مخزوم اجرا کرد.»[5]
رسول خدا(ص)به هیچ یک از نزدیکان خود اجازه نمیداد که رعایت مساوات در اجرای حق و قانون را بر هم زنند و خود را در برابر قانون مانند همگان میدانست به طوری که نقل شده است پیامبر در غزوه بدر وقتی به مرتب کردن صفوف مشغول بود با چوبی که در دست داشت به بدن یکی از اصحاب که صف را نامرتب کرده بود زد و وقتی در خواست باز دادن مجازات را کرد پیامبر شکم خود را برای قصاص برهنه کرد.[6]
پیامبر آنقدر بر رعایت تساوی حقوق تأکید داشت که در نبردها اهل بیت خود را پیشاپیش لشکر قرار میداد و به وسیله آنان یارانش را از سوزش نیزهها و شمشیرها حفظ میکرد.[7]
پیامبر (ص)در مقام "قضا" با دقت و احتیاط بسیار عمل میکرد چون میدانست حکم قاضی میتواند مسیر سرنوشت افراد را تعیین کند پس بدیهی است در صورتی که قاضی به اهمیت و حساسیت کار خود آگاه نباشد ممکن است با حکم نادرست خود زندگی دشواری را برای شخص رقم بزند و او را به مشکلات بسیاری دچار سازد، از این رو پیامبر (ص) قاضی را در حالی که گرسنه، خشمناک یا خواب آلود باشد از قضاوت نهی کرده است.[8]
از جمله آدابی که پیامبر (ص) برای قاضی لازم شمرده است مساوات همه جانبه در کار قضاوت است. از ام سلمه روایت شده که گفت: شنیدم رسول خدا (ص) میفرمود:
«کسی که مسوولیت قضاوت میان مسلمانان را پذیرفت باید در نگاه و جایگاه نشستن و اشاره میان آنان مساوات را رعایت کند و نباید صدای خود را بر یک طرف نزاع بلندتر از دیگری کند.»[9]
رسول خدا(ص) نهی کرده است از اینکه طرف نزاع مهمانی شود مگر اینکه طرف دیگر هم همراه او باشد.[10] پیامبر اسلام (ص) در ضمن وصایای خود به علی (ع) فرمود:
«از دو خصلت به پرهیز، از تنگ حوصلگی و تنبلی که اگر تنگ حوصله باشی هیچ حقی را نمیپذیری و اگر تنبل باشی حق هیچ چیز را ادا نمیکنی.»[11]
و پیامبر(ص) فرمود:
«هرگاه در مقام قضاوت میان دو نفر قرار گرفتی در ارتباط با سخنان نفر نخست قضاوت مکن تا سخنان دیگری را بشنوی که اگر چنین کنی قضاوت برای تو روشن خواهد شد. پیامبر اسلام زمامداران و قضاوت خود را به این امر توصیه میکرد.»
چنانچه به علی(ع) در هنگام اعزام به یمن همین توصیه را فرمود.[12]
پیامبر برای تعیین قضات در امر قضاوت در داخل مدینه تعدادی از اصحاب را مأمور رسیدگی به امور قضایی میکرد که در محضر او قضاوت کنند تا در این امر پخته شوند از جمله دستور پیامبر(ص) به عمر درباره قضاوت بین دو نفر که عمر از قضاوت کردن در حضور پیامبر ابا کرد و حضرت به او فرمود:
«اگر قضاوت کردی و قضاوت تو با واقع منطبق بود ده اجر در پیشگاه خداوند داری. اگر تلاش جهت یافتن حق کردی ولی حکم صادر شده خطا باشد فقط مستحق یک اجر هستی.»[13]
پیامبر(ص) در قضاوتهای خود بر اساس ادله و ظواهر حکم میکرد. در این زمینه روایاتی از منابع اهل سنت و امامیه در دست است که خود حضرت در حین اقامه دعوا به طرفین توصیه میکرد که حق و حقیقت را مد نظر داشته باشند زیرا من مانند شما بشر هشتم و بر اساس گفتههای شما قضاوت خواهم کرد.[14]
از نمونه قضاوتهای معروف پیامبر(ص) یکی بین "سمرة بن جندب" و مرد انصاری بر سر یک درخت و دیگری قضاوت بین زبیر بن عوام و مرد انصاری بر سر آبیاری درختان میباشد. پیامبر (ص)در مواجهه با امر قضاوت بین آنها فرمود:
«من بشر هستم و شما نزاعتان را پیش من میآورید ممکن است بعضی از شما فصیح تر از دیگری باشد و من طبق شنیدهام قضاوت کنم. پس هر که را به نقش قضاوت کردم و حق برادرش ضایع شد نباید از برادرش چیزی بگیرد وگرنه قطعهای از آتش برای او خواهد بود.»[15]
سیره پیامبر(ص) در هنگام دادرسی این بود که در وقت مراجعه طرفین دعوا ابتدا اقامه بینه میکرد اگر بینه داشت و مورد قبول بود حکم را بر محکوم علیه اجرا میکرد و اگر نداشت مدعی علیه را قسم میداد اگر بینه اقامه میشد و خوب و بد آنها معلوم نبود از شهود سؤال میکرد. از قبیله، بازار، خانه و بعد از طرفین دعوا و شهود میخواست که مشخصات خود را بنویسند پس از آن دو نفر را جداگانه بدون اطلاع از یکدیگر در بین قبیله آنها میفرستاد تا تحقیق کنند که آیا شهود افراد مورد اطمینان هستند. اگر فرستادگان خبر خوب میآوردند آن وقت افراد قبیله را حاضر میکرد که آیا شما گزارش دو نفر فرستاده را تأیید میکنید چنانچه تأیید میشد بر اساس شهادت شهود بر مدعی علیه حکم میکرد. اگر فرستاده شدگان خبر بد میآرودند در این فرض آن مراحل طی میشد و افراد قبیله را احضار میکرد که در حضور شهود نظرشان را بیان کنند اما کاری به شهود نداشت در این صورت طرفین را دعوت به مصالحه میکرد.[16] این موارد نمونههای "قضاوت" پیامبر(ص) میباشد و چون پیامبر در قرآن کریم به عنوان اسوه حسنه معرفی شده پس راه حلها و شیوههای قضاوت پیامبر میتواند به عنوان بهترین الگوی زندگی همه مسلمانان باشد و شیوههای قضاوت پیامبر میتواند بهترین الگو برای همه قاضیان باشد.