كلمات كليدي : تاريخ، پيامبر، مؤلفة القلوب، فتح مكه، ابوسفيان، ثقيف، هوازن
نویسنده : یدالله حاجیزاده
نبی مکرم اسلام، حضرت محمد(ص) در ماه شوال سال هشتم هجری، پس از آگاهی از تصمیم اشراف و بزرگان هوازن و ثقیف برای حمله به مسلمانان، تصمیم گرفت به مقابله با آنها بپردازد. پیامبر با 12 هزار نفر از مسلمانان به سوی دشمن حرکت کرد.[1] مسلمانان در ابتدای این جنگ، شکست خوردند؛ اما در نهایت، پیروز شدند.[2]
دشمنان اسلام پس از شکست، برخی به طائف و گروهی به نخله رفتند و عدهای در اوطاس اردو زدند.[3] در این جنگ، غنایم زیادی نصیب مسلمانان شد.[4] پیامبر(ص) خمس این اموال را ـ که متعلق به خودش بود ـ به افردی بخشید که در تاریخ اسلام به «مؤلفة القلوب» مشهور شدهاند.
مؤلفة القلوب را در لغت، از این عبارات برگرفتهاند: «الًفتَ بینَهم تألیفاً ...؛ الفت دادی بین آنها الفتی»؛ یعنی تفرقه بین آنها را از بین بردی و «الًفتَ الشی تألیفا ...؛[5] چیزی را الفت دادی.» بنابراین در لغت به معنای پیوند دادن بین دلها و جمعکردن آنهاست.
مؤلقةالقلوب در اصطلاح، یک معنای عام و یک معنای خاص دارد. این کلمه در معنای اصطلاحی عامش به کفاری اطلاق میشود که با اختصاص بخشی از زکات به ایشان، دلهای ایشان، جلب و به اسلام متمایل میشود و یا در جهاد یا دفاع، مسلمانان را همراهی میکنند. همچنین به «ضعفاء العقول» از مسلمانان(کسانی که از نظر عقلی کاستی دارند) «مؤلفة القلوب» اطلاق میشود و به آنها نیز اموالی میپردازند تا اعتقاد یا رغبتشان برای همراهی مسلمانان در جهاد و دفاع، تقویت شود.[6]
البته در اینکه آیا تألیف قلوب تنها به کفار اختصاص دارد و یا شامل مسلمانان میشود ـ همانگونه که در غایةالقصوی آمده است ـ اختلاف وجود دارد؛[7] اما مؤلفة القلوب در معنای اصطلاحیِ خاصش شامل کسانی میشود که پیامبراکرم(ص) برای جلب آنها به اسلام، بخشی از غنایم جنگ هوازان را به ایشان بخشید. این گروه، شامل افرادی چون ابوسفیان، معاویه، حکیم بن حزام، نضر بن حارث و دیگران بودهاند که به آنها اشاره خواهد شد.
علی بن ابراهیم قمی مینویسد: «مؤلفة قلوبهم گروهی بودند که خداوند را به یگانگی میشناختند؛ اما معرفت]واقعی[ به اینکه محمد(ص) رسول و فرستاده الهی است، در دلهای آنها وارد نشده بود؛ بنابراین رسول خدا(ص) با آنها الفت ایجاد کرد و آنها را آگاه کرد. خداوند برای آنها نصیبی از صدقات قرار داد تا پیامبر(ص) را به رسالت بشناسند و به اسلام و پیامبر، رغبت پیدا کنند.»[8]
شیخ طوسی و طبرسی در تعریف مؤلفة القلوب آوردهاند: «ایشان گروهی از اشراف زمان حضرت محمد(ص) بودند که آن حضرت، آنان را به اسلام متمایل ساخت و از آنها برای جنگ با دشمنان خویش کمک گرفت و به ایشان سهمی از زکات را عنایت کرد.» [9]
تألیف قلوب و مؤ لفة قلوبهم در آیات و روایات
در قرآن کریم و در آیات متعددی به تألیف قلوب اشاره شده است. خداوند متعال در سوره انفال آیات 62 و 63 میفرماید:
«... هُوَ الَّذی أَیدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنینَ وَ أَلَّفَ بَینَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً ما أَلَّفْتَ بَینَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَینَهُمْ إِنَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ.»[10]
«...او بود که تو را با یارى خود و مؤمنان نیرومند ساخت و میان دلهای آنان الفت انداخت که اگر آنچه در روى زمین است همه را خرج مىکردى نمىتوانستى میان دلهای آنان الفت برقرار کنى، ولى خدا بود که میان آنان الفت انداخت؛ چرا که او تواناى حکیم است.»
خداوند متعال در این آیه به تألیف قلوب بین مؤمنان اشاره دارد که از جانب خودش صورت گرفته است، همچنین در آیه 103 سوره آل عمران میفرماید:
« وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً... .»
«و نعمت خدا را بر خود یاد کنید: آنگاه که دشمنان [یکدیگر] بودید؛ پس میان دلهاى شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید ... .»
خداوند در این آیه نیز به نعمت برادری اشاره کرده است که از راه تألیف قلوب به دست میآید.
درسوره توبه، آیه 60 «مؤلفة قلوبهم» به کسانی اطلاق شده است که مستحق دریافت زکاتاند:
« إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکینِ وَ الْعامِلینَ عَلَیها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمینَ وَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبیلِ فَریضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیم.»[11]
«صدقات، تنها به فقیران و بینوایان و متصدیان [گردآورى و پخش] آن و کسانى که دلشان به دست آورده مىشود و در [راه آزادى] بردگان و وامداران و در راه خدا و به در راه مانده، اختصاص دارد. [این] به عنوان فریضه از جانب خداست و خدا، داناى حکیم است.»
در روایات نیز به تألیف قلوب توجه شده است. پیامبر(ص) میفرماید:
«خیارکم احسنکم اخلاقا الذین یألفون و یؤلفون.»[12]
«بهترین شما از لحاظ اخلاقی کسانیاند که انس و الفت ایجاد میکنند و با دیگران الفت میگیرند.»
حضرت علی(ع) نیز میفرماید:
«طوبی لمن یألف الناس و یألفونه علی طاعة الله.»[13]
«خوش به حال کسی که با مردم انس و الفت میگیرد و مردم هم بر اطاعت از خداوند با او الفت میگیرند.»
مؤلفة القلوب که بودند؟
همانگونه که بیان شد در جنگ با قبیله ثقیف و هوازان، غنایم زیادی نصیب پیامبر و مسلمانان شد. آن حضرت از خمس این غنایم به اشراف و بزرگان مکه بخشش کرد. طبری مینویسد:«پیامبر به کسانی از اشراف مکه که میخواست دلهای آنها را جلب کند، عطا داد و آنها به "مؤلفة قلوبهم" مشهور شدند ]که عبارتاند از:[ ابوسفیان بن حرب و پسرش معاویه، حکیم بن حزام، نضر بن حارث، علاء بن حارثه، حارث بن هشام، صفوان بن امیه، سهیل بن عمرو، خویطب بن عبدالعزی، عیینة بن حصن، اقرع بن حابس و مالک بن عوف که هر کدام صد شتر گرفتند.»[14]
محمد بن سعد مینویسد:« در جنگ حنین و برخورد با قبیله ثقیف، غنایم زیادی نصیب مسلمانان شد. 6هزار اسیر، 24 هزار شتر، 40 هزار گوسفند و بز و چهل هزار اوقیه نقره ... . آن حضرت این اموال را بین مسلمانان تقسیم کرد. ابتدا اموالی را به کسانی پرداخت که میخواست دلهای آنان را با پرداخت مال به دست آورد. ابوسفیان بن حرب 40 اوقیه نقره و صد شتر، یزید بن ابوسفیان و معاویه بن ابوسفیان نیز همین مقدار ، حکیم بن حزام 200 شتر و نضر بن حارث و اسید بن جاریه 100 شتر، حارث بن هشام، صفوان بن امیه، قیس بن عدی، سهیل بن عمرو... 50 شتر و عباس بن مرداس[15] ابتدا 40 شتر و سپس 100 شتر.»[16]
خمس یا زکات
تقریبا همه مورخان قائلاند اموالی که پیامبر به اشراف قریش بخشید از خمس غنایم بوده است.[17] از طرفی در آیهای که از «مؤلفة قلوبهم» نام برده شده است، این گروه جزء کسانیاند که مستحق زکاتاند. به نظر میرسد رسولخدا(ص) با توجه به اختیاراتی که داشت و یک پنجم این غنایم سهم خودش بود، در واقع از سهم خودش به سران قریش بخشید؛ اما امروزه اگر بخواهیم برای تألیف قلوب مشرکان، مالی را مصرف کنیم باید از زکات باشد.
برخی مورخان نوشتهاند: «پیامبر همه بیتالمال را میان مسلمانان قسمت کرد و خمس بیتالمال را که مخصوص خود او بود میان سران قریش ـ که تازه اسلام آورده بودند ـ تقسیم فرمود... . آنان با این بخششهای گران و سهام اختصاصی دیگرِ خود، تحت تأثیر عواطف و محبتهای پیامبر قرار گرفتند و خواه و ناخواه به جانب اسلام کشیده شدند. این دسته را در فقه اسلامی "مؤلفة القلوب" مینامند و یکی از مصارف زکات اسلامی، همین دسته است.»[18]
اعتراض انصار
بخششهای حضرت رسول(ص) به اشراف قریش برای جلب دلهای آنها به اسلام، باعث حرف و حدیثهایی، میان انصار شد. آنها وقتی دیدند، پیامبر(ص) از غنایم به مردم قریش پرداخت کرد، اعتراض کردند.[19]
حضرت پس از آگاهی از ناراحتی انصار، آنان را دعوت و برایشان سخنرانی کرد و فرمود: «ای گروه انصار! به سبب اندک چیزی از دنیا آزردهدل شدهاید که قلوب افرادی را با آن الفت دادم تا مسلمان شوند و شما را به اسلامتان سپردهام؟ مگر راضی نیستید که مردم، گوسفند و شتر ببرند و شما پیغمبر را پیش خود ببرید؟ به خدایی که جان محمد به فرمان اوست، اگر هجرت نبود، من یکی از انصار بودم... .»[20] انصار که از سخنان خویش پشیمان شده بودند، گفتند: «ای رسولخدا(ص) ما بسیار خشنودیم که شما همراه ما و بهره ما باشید.» پیامبر(ص) فرمود: «خدایا! انصار و فرزندان انصار و فرزندان فرزندان ایشان را رحمت فرمای.»[21] یعقوبی مینویسد: «پیامبر در جواب اعتراض انصار فرمود: «من به گروهی بخشش کردم تا دلشان را به دست آورم و شما را به اسلامتان وا میگذارم.»[22]
نقلهای تاریخی مؤید این امر است که این بخشش به کسانی تعلق گرفت که به پیامبر و به اسلام دلبستگی چندانی نداشتند. آن حضرت برای جلب آنها به اسلام واقعی، این اموال را به آنان بخشید. ابنهشام مینویسد: «مردی به خاتم انبیا(ص) اعتراض کرد که به عیینة بن حصن و اقرع بن حابس، هر یک صد شتر دادی؛ ولی به جعیل بن سراقه که یکی از بزرگان قبیله غفار است هیچ ندادی؟ حضرت فرمود: "سوگند به آنکه جان محمد به دست اوست ... من این کار را کردم برای آنکه دلشان را به دست آورم تا اسلام آورند؛ اما جعیل بن سراقه را به همان اسلامی که دارد واگذار کردم.»[23]
علامه مجلسی(ره) مینویسد: «کلینی و عیاشی از زراره روایت کردهاند که از حضرت باقر(ع) از مؤلفة قلوبهم پرسیده شد. حضرت فرمود: "ایشان گروهی بودند که عبادت بتها را ترک کردند و لااللهالاالله و محمد رسولالله گفتند و با این حال به آنچه حضرت محمد(ص) برای ایشان میآورد( دستورهای اسلامی) شک داشتند. پس حق تعالی به پیامبر امر کرد که دلهای آنها را با مال به اسلام الفت دهد. شاید اسلام ایشان نیکو شود و در دینی که داخل شده و به آن اقرار کردهاند، ثابتقدم شوند.»[24]