كلمات كليدي : تاريخ، ميرزا ابوالقاسم فراهاني، قائم مقام فراهاني، وزير عباس ميرزا، محمد شاه
نویسنده : رحمان فتاح زاده
میرزا ابوالقاسم قائم مقام ثانی پسر میرزا عیسی فراهانی مشهور به میرزا بزرگ قائم مقام اول در سال 1193ه.ق در هزاوۀ فراهان، اراک متولد گردید. خاندان وی از اهل علم و ادب بود و سالها به نیکی مشغول خدمتگذاری به سلاطین سلسلههای حاکم در ایران بودهاند. جَد وی به نام میرزا حسین متخلص به وفا در 1180ه.ق وارد خدمت زندیه شد. میرزا حسین دو برادر به نامهای محمد حسن و میرزا علی داشت وی به ترتیب در زمان حکومت صادق خان زند، جعفر خان زند و لطفعلی خان زند مقام وزارت داشت و پس از انقراض سلسله زندیه به دست آقا محمد خان قاجار، حاضر به خدمت در دستگاه قاجارها شد. بعد از چندی در خواست رفتن به عتبات را کرد و برادرزادۀ خود میرزا بزرگ (قائم مقام اول) را به جای خود در خدمت قاجارها گذاشت و با برادر خود محمد حسن به عتبات رفت.[1]
در سال 1213ه.ق فتحعلی شاه، عباس میرزا که اولاد ارشد او بود در سن 11 سالگی به ولایتعهدی و نیابت سلطنت انتخاب و او را به وزارت میرزا عیسی قائم مقام و سپهسالاری نظام الدوله راهی آذربایجان کرد چندی از این انتخاب نگذشته بود که در اثر درایت و کاردانی میرزا عیسی اوضاع آذربایجان و مناطق خوی و سلماس نظم و انظباط خاصی پیدا کرد که موجب رضامندی فتحعلی شاه قرار گرفت.[2]
میرزا عیسی در ولایت آذربایجان نظمی فوق العاده ایجاد کرد او در نزد عباس میرزا نهایت جهد و کوشش خود را برای اصلاح امور ایران به کار برد. وی به ضعف اصلی نظام حاکم در ایران که همان ضعف بنیه نظامی بود پی برد و در اثر تدبیر و درایت و بینش و توصیههای وی بود که اقداماتی برای تشکیل ارتش نوین ایران صورت گرفت.[3] بعد از آمدن ژنرال گاردان به ایران و ارائه طرحهایی در این زمینه با پشتیبانی عباس میرزا و حسن تدبیر میرزا بزرگ قائم مقام، اصلاحاتی در ساختار ارتش ایران به وجود آمد دستههای سوار نظام تشکیل گردید، همچنین با توصیه و انتخاب میرزا بزرگ اولین گروه از محصلین ایرانی که مرکب از پنج نفر بودند به خارج از کشور اعزام شدند و برای ادامه تحصیل به لندن رفتند.[4]
بعد از رفتن ژنرال گاردان از ایران و آمدن "سرهارد فورد جونز"، به دستور فتحعلی شاه میرزا بزرگ در کسب فتوی از علمای دینی ایران، جهت جنگ با روسها در آمد و اقداماتی به عمل آورد. مجموعه نظریات علما را جمع آوری و رسالهای تحت عنوان جهادیه را تدوین نمود.[5]
او در جریان جنگ نیز شرکت فعالانه داشت و همچنین در مذاکراتی که با روسها جهت برقراری صلح به عمل آمد، نقش اصلی را بر عهده داشت.
وی را مردی زیرک و مدبر، با پشتکار، مقرراتی، منضبط، دلسوز به حال ملت و دولت و پاکدامن شمردهاند. میرزای برزگ در سال 1237ه.ق به علت بیماری از دنیا رفت و منصب قائم مقامی به فرزندش میرزا ابوالقاسم داده شد.
قائم مقام در زمان فتحعلی شاه
پدر میرزا ابوالقاسم که در بَدو امر وزیر عباس میرزا بود در سال 1224ه.ق این سمت را به پسر خود میرزا حسن واگذار کرد و بعد از فوت میرزا حسن در سال 1126 ه.ق، قائم مقام بزرگ، پسر دیگر خود میرزا ابوالقاسم را که در تهران نایب وی بود و امور مربوط به نیابت سلطنت و پیشکاری آذربایجان را انجام میداد، را از تهران خواسته به وزارت نائب السلطنه بر قرار نمود. او بعد از فوت پدر عهدهدار وزارت مخصوص نایب السلطنه عباس میرزا شد و در سال 1238ه.ق به لقب قائم مقام مفتخر گردید.[6] قائم مقام تا دو سال بعد از فوت پدرش در خدمت عباس میرزا با جدیت به کار اشتغال داشت و در این مدت، با درایت و کاردانی خود در خدمت نائب السلطنه انجام وظیفه میکرد اما دشمنان وی بیکار ننشسته و مشغول توطئه علیه او بودند که در صدر آنان انگلیسیها قرار داشتند، و توانستند با توطئه سیاسی، وی را از عباس میرزا جدا و راهی تهران گردانند و این مدت دو سال طول کشید. در این فاصله چون فرصتی یافت مشغول کارهای ادبی هم گردید تا اینکه در سال 1241ه.ق به هنگامی که قائم مقام در مشهد بسر میبرد، فتحعلی شاه به علت وخامت اوضاع آذربایجان پیشخدمت خاصه خود، فرخ خان کاشی را به عذر خواهی از قائم مقام و تقاضای اغماض از گذشته به مشهد فرستاد و او را مجدداً به تهران دعوت کرد و با اعطای سمتهای قبلی، به آذربایجان روانه کرد. این دوران مصادف بود با تحریک انگلیسیها و عوامل آنان جهت شروع دوره دوم جنگهای ایران و روسیه که قائم مقام و عباس میرزا مخالف شروع این جنگها بودند.[7] وی بخاطر توطئه انگلیسیها بعد از مدتی دوباره به مشهد تبعید شد اما با وخیم شدن اوضاع آذربایجان شاه مجدداً وی را به خدمت طلبید و با دادن نوشتهای به وی او را روانه آذربایجان نمود که نتیجه آن انعقاد "معاهده ترکمانچای" بود. او در این زمان، تمام وقت در خدمت نائب السلطنه عباس میرزا بود تا اینکه او از دنیا رفت و قائم مقام، وزیر پسر وی، محمد میرزا شد.[8]
دوران صدارت قائم مقام
گرچه صدارت قائم مقام بعد از جلوس محمد شاه به تخت سلطنت آغاز میگردد، اما وی عملاً از هنگام فوت عباس میرزا نائب السلطنه و انتخاب محمد میرزا به ولایتعهدی، به رتق و فتق امور او مشغول بوده است. در هنگام مرگ فتحعلی شاه، محمد میرزا به همراه قائم مقام در هرات بودند که با خبر مرگ شاه به مشهد، عقب نشینی و به تهران میآیند و با پشتکار قائم مقام و حمایت روسیه میتواند محمد میرزا را به تخت پادشاهی بنشاند. محمد شاه نیز به پاس این خدمت ارزشمند، مقام صدراعظمی را به قائم مقام اعطا نمود اما وی بعد از انتخاب صدراعظمی، کماکان عنوان قائم مقامی خود را حفظ نمود. محمد شاه و قائم مقام در رمضان سال1250ه.ق از تبریز به تهران حرکت نمودند و تا ماه صفر سال 1251ه.ق که قائم مقام توسط محمد شاه از صدارت خلع و به قتل رسید، صادقانه و با کمال حسن نیت به خدمتگذاری مشغول بود. وی برای تحکیم پایههای قدرت محمد شاه زحمات فراوانی متحمل شد و خود را با اکثر مردم دشمن ساخت تا راه برای سلطنت محمد شاه، هموار گردید اما این اقدامات وی سرانجام، قاتل جان او شد.[9]
شخصیت فرهنگی وتألیفات
قائم مقام در جهان دانش و فرهنگ، جایگاهی به مراتب بالاتر از دنیای سیاست دارد او اول کسی است که طرز انشاء قدیم را تغییر داده به طرز اختصار و لسان قوم نگاری درآورد و آن الفاظ غیر مأنوس و جملات مغلق را از میان برد او در ادبیات عرب، علم ادب، انشاء، خطابه، نظم و نثر عرب و عجم، به طوری احاطه داشت که محتاج توصیف نیست منشأت و اشعار او در همه جا منتشر و پراکنده است و بینیاز از تعریف میباشد.[10]
تألیفاتی امروزه از او بجا مانده که میتوان به منشأت، رسالۀ جهادیه، دیوان اشعار، رساله عروضیه... اشاره کرد.[11]
علل برکناری و قتل قائم مقام
گر چه قائم مقام صادقانه در خدمت محمد شاه مشغول انجام وظیفه بود اما شاه ضعیف المزاج قاجار ارزش این وزیر دانشمند را ندانست و وی را به قتل رسانید علل بر کناری و قتل قائم را می توان در چند مورد متذکر شد:
اولاً اینکه قائم مقام بعد از بر طرف نمودن خطرات مدعیان سلطنت در صدد سرو سامان دادن به اوضاع کشور بر آمد و اولین اقدام را از اصلاح امور مالی شروع کرد و در این رابطه هیچ گونه ملاحظه به خرج نداد و این سخت گیری به مذاق شاه و درباریان او خوش نیامد.[12]
ثانیاً توطئه مخالفین داخلی و رقبای او که منتظر رسیدن به مقام صدارت بودند نیز در این امر دخیل بود یکی از این افراد حاج میرزا آقاسی معلم محمد شاه بود که قائم مقام خود موجبات ترقی او را فراهم ساخته بود. او با کینۀ مخصوصی که از قائم مقام داشت دائماً در صدد تحریک محمد شاه بر علیه قائم مقام بود.[13]
ثالثاً تلقین اطرافیان شاه، به وی اینکه قائم مقام میخواهد او را از پادشاهی بردارد و کس دیگری را به جای او بگذارد.[14]
رابعاً مخالفت با سیاستهای استعماری روسیه و انگلستان در ایران نیز یکی از عوامل سقوط وی بود.[15]
کیفیت قتل قائم مقام
در روز 24 صفر سال 1251ه.ق وقت غروب آفتاب از طرف محمد شاه مستخدمی به نزد قائم مقام رفته و وی را احضار میکند. قائم مقام هنگامی به قصر نگارستان آمد هر چه منتظر ماند، از شاه خبری نشد، خواست برگردد که از رفتن وی ممانعت شد و به امر شاه او را در زیر زمین کاخ پنج یا شش روز حبس کردند، او بر دیوار بالا خانه کاخ مزبور با ناخن نوشت:
روزگار است آنکه گه عزت دهد گه خوار دارد
چرخ بازیگر از این بازیچهها بسیار دارد.[16]
و عاقبت در شب آخر ماه صفر او را خفه میکنند و جسدش را به حضرت عبدالعظیم برده، بدون غسل به خاک میسپارند. بعد به امر شاه، فرزندان و بستگان و هوادارانش نیز دستگیر شده و عدهای از آنها کشته و عدهای از آنها نیز در اماکن مقدسه پناهنده شدند که اموال آنها نیز ضبط شد.[17]