كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، هويدا، اسرائيل، بهاييت، آمريكا
نویسنده : سعيده سلطاني مقدم
>
"امیرعباس هویدا" فرزند "میرزا حبیبالله عینالملک" در زمستان 1298هـ.ق. در آخرین سالهای حمکرانی "احمد شاه" قاجار در محله ولی آباد تهران به دنیا آمد.
امیرعباس در یک خانواده بهایی رشد کرد و همانند آنان مسلک و طریق ایشان را پیشه خود ساخت و به سران بهایی نزدیک شد.[1]
تحصیلات عباس هویدا
امیرعباس هویدا بعد از سپری کردن تحصیلات دوران متوسطه در بیروت، زبانهای عربی و فرانسه را به طور کامل فرا گرفت. سپس به انگلستان عزیمت کرد و زبان انگلیسی را نیز در مدت یک سال تکمیل کرد. در کشور بلژیک بعد از سه سال مدرک لیسانس خود را در رشته علوم سیاسی گرفت و در این زمان با زبانهای آلمانی و ایتالیایی نیز آشنا گردید.[2]
لازم به ذکر است که امیرعباس هویدا در طول اقامت خود در بیروت، مدتی در مدرسه آمریکایی بیروت تحصیل کرد و تحت تربیت تعالیم امپریالیستی[3] و صهیونیستی قرار گرفت. [4] بدین ترتیب امیرعباس با تفکرات اروپایی و غربی وارد ایران شد[5] و در وزارت امور خارجه تقاضای استخدام کرد.
اشتغال در وزارت امور خارجه
پس از استخدام هویدا در وزارت امور خارجه وی برای انجام خدمت وظیفه عمومی به دانشکده افسری رفت و بعد از یک سال دوباره به وزارت خارجه بازگشت و این بار در سمت کارمند اداره اطلاعات مشغول کار شد.[6] هویدا در همان سال به اداره سوم سیاسی وزارت امور خارجه منتقل شد. در مرداد 1324ش. هویدا در اولین مأموریت سیاسی خود در خارج از کشور به پاریس میرود و در آنجا "حسنعلی منصور" در دام دوستی امیر عباس هویدا گرفتار میشود.[7] هرچند که پیش از آن این دو با هم آشنا بودند.[8] هویدا پس از 15 ماه، تغییر شغل داده و کارمند حفاظت منافع ایران در آلمان شد.
در اسفند ماه 1328ش. به درخواست "عبدالله انتظام" که در آن موقع وزیر مختار ایران در آلمان بود، وظایف کنسولی را در اشتوتکارت آلمان به عهده گرفت. در اسفند 1329ش. "عبدالله انتظام" وزیر امور خارجه شد و هویدا به عنوان منشی مخصوص وزیر به کار مشغول شد و با روی کار آمدن "مصدق" و تغییر وزیر امور خارجه هویدا به عنوان معاون اداره سوم سیاسی انتخاب گردید و چندی بعد به عنوان مأمور کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل به مدت 5 سال؛ یعنی تا سال 1335ش. در ژنو مشغول به کار شد.[9]
هویدا در اوایل سال 1336ش. مستشار سفارت ایران در آنکارا بود. در زمان مأموریتش تعداد زیادی از خانوادههای بهایی به ترکیه مهاجرت کردن و با اتکا به قدرت و نفوذ هویدا به فعالیت پرداختند، دولت ترکیه از این امر مطلع شد و از ایران خواست که نسبت به تغییر هویدا اقدام کند.[10]
اشتغال در شرکت ملی نفت
در اواخر سال 1336ش. عبدالله انتظام که با هویدا روابط عاطفی محکمی داشت، به عنوان مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران در رأس کار قرار گرفت و هویدا توسط او به شرکت ملی نفت آمد.[11] او در این دوره دست به یک سری اقدامات و فعالیت سیاسی دست زد و با دوست بسیار نزدیک خود حسنعلی منصور و با جمعآوری عدهای از جوانان تحصیلکرده و روشنفکر اروپایی، گروهی به نام «گروه مترقی» را تشکیل دادند تا هرچه سریعتر بتوانند به اهداف خود که دست گرفتن زمام امور مملکتی است، برسند.[12]
در سال 1342ش. به دلیل آن که عبدالله انتظام به علت مخالفت با "امیر اسدالله اعلم" نخست وزیر وقت مغضوب و از ریاست شرکت ملی نفت برکنار شد، موقعیت هویدا نیز تضعیف شد و فعالیت او در سال 1342ش. در شرکت نفت به پایان رسید.[13]
هویدا وزیر دارائی
با نخست وزیری حسنعلی منصور یار دیرین او امیرعباس هویدا به عنوان وزیر دارایی انتخاب شد. بدین ترتیب باید گفت هویدا با تمسک به افراد صاحب نام و نفوذ در دستگاه حکومتی پلکان ترقی خود را طی نمود و به مقصود خود نائل آمد.
هویدا نخست وزیر ایران
هویدا کمتر از 11ماه در مقام وزارت دارایی بود که منصور به قتل رسید و هویدا بر خلاف تصور و انتظار عمومی به سمت نخست وزیری رسید.[14]
معرفی کابینه وزیران
امیرعباس هویدا از روز هفتم بهمن ماه 1343ش. آغاز به کار کرد و کابینه خود را 11بهمن ماه معرفی نمود. در شروع کار دولت وی تصور میشد که دوره حکومت هویدا سه چهار ماه بیشتر طول نکشد؛ ولی هرچه زمان میگذشت، حکومت هویدا ثبات بیشتری پیدا میکرد.[15]
تغییرات کابینه
هویدا در طول مدت صدارت خود بارها کابینه خود را ترمیم کرد و دست به تغییر وزرا زد. اولین ترمیم کابینه وی در بهار 1344ش. صورت پذیرفت که "جمشید آموزگار"[16] رقیب جدی هویدا به مقام وزارت دارایی و "دکتر شاهقلی" نیز در رأس وزارت بهداری منصوب شدند. اگرچه هویدا در تغییر کابینه دخالت میکرد؛ ولی نمیتوان نقش شاه و "فرح" و خواهران وی را در انتخاب وزرا و معاونان و مشاوران بیتأثیر دانست.[17]
هویدا با تغییر وزرا و یا تشکیل وزارتخانه جدید سعی در کاهش قدرت و وظایف وزرا داشت.[18]
هویدا و قوه مقننه
هویدا در دوره مجلس بیست و سوم با کمک نمایندگانی که خود بر سر کار آورده بود، هر قانونی را که میخواستند، تصویب میکردند؛ از آن جمله میتوان، به رأی استقلال بحرین که جز ایران محسوب میشد، اشاره کرد و با توجه به حمایت انگلیس جزایر سه گانه تنب کوچک و تنب بزرگ و ابوموسی به ایران داده شد.[19]
سیاست خارجی ایران در دوره هویدا
هویدا در روند سیاست خارجی کشور نقش درجه اول را نداشت و فقط تابع سیاستهای شخص شاه بود؛ هویدا همیشه در سخنان خود گفتههای شاه تأکید میکرد.[20]
ایران و آمریکا
در دوران صدارت هویدا دوستی ایران و آمریکا به اوج خود رسید، به طوری که این دوره مصادف با سرازیر شدن سلاحهای آمریکایی به ایرانمیباشد.[21]
ایران و شوروی
بخش اعظم دوران صدارت هویدا همزمان با سالهایی بود که در آن شاه و ایران از استقلال بیسابقه برخودار بودند. در واقع میتوان خرید کارخانه ذوب آهن از شوروی و تأمین سرمایه این کار از راه فروش گاز به شوروی را از جمله مصادیق این استقلال دانست.[22]
روابط ایران و عراق
در زمینه سیاست خارجی ایران با کشور عرب همسایه خویش، باید به اختلاف دیرینه این دو کشور بر سر مسأله شطالعرب اشاره کرد. عراق با متحد خویش مصر توانسته بود، دردسرهایی برای ایران به وجود آورد؛ حمله نیروهای عراق به پاسگاههای مرزی ایران، دعوت به مبارزهای بود که شاه از آن بیم داشت و روابط دو کشور بیش از پیش تیرهتر شد؛ اما هنگامی که ایران و عراق به عضویت پیمان بغداد در آمدند، به نظر رسید که زمینه مساعدی برای حل اختلاف فراهم شده؛ اما با کودتای 23 تیر 1377ش. "عبدالکریم قاسم" در بغداد به رژیم سلطنتی پایان داد و روابط آرام گذشته را بر هم ریخت و موجب بروز برخوردهای مرزی گردید. این رژیم قصد خروج خود را از پیمان بغداد اعلام داشت و دست حزب کمونیست را در کشورش باز گذاشت. در آذر 1338ش. بحران شطالعرب به اوج خود رسید و باعث شد طرفین به تدارک نظامی در مرزها بپردازند که این درگیری با وساطت آمریکا و انگلیس فروکش کرد و مرگ "عبدالسلام عارف" که باعث شد، برادرش "عبدالرحمن" به قدرت برسد، اختلاف ایران و عراق را تا حدودی حل کرد.[23]
البته کدورت بین دو کشور این حاصل را در برداشت که مرزها را بسته نگه میداشت و ارتباط بین مراکز علیمه ایران با روحانیت نجف را مشکل میکرد و با از بین رفتن کدورتها مشکلی بر مشکل ساواک افزوده میشد و آن مراقبت در رفت و آمدهای بین این دو حوزه مذهبی بود؛ آنچه این رفت و آمدها را مهمتر از پیش میکرد، حضور امام خمینی در نجف بود.[24]
اما بار روی کار آمدن «حزب بعث» از سال 1347ش. در عراق دوباره تشنج بالا گرفت و ایران به کردهای عراق کمک تسلیحاتی و نظامی کرد که "احمد حسن البکر" نخست وزیر عراق در بغداد اعلام کرد که علائق زیادی کشور ما را با ایران مرتبط میسازد و ما هرچه در توان داریم، در تحکیم روابط خواهیم کذاشت. ایران به دنبال این سخنان تصمیم گرفت تا روابط خود را با این کشور تحکیم بخشد؛ اما به ناگاه عراق تصمیم گرفت، اسناد و مدارک کشتیهایی را که وارد شطالعرب میشوند، بازرسی کنند و این تصمیم، آتش اختلاف دو کشور را بر افروخت و به این ترتیب کشتیهای باری و جتهای جنگنده نیروی هوایی ایران وارد شطالعرب شدند و از طرفی آمریکاییها به ایران فشار آوردند تا از عملیات نظامی خوداری کنند، با این اقدام جنگ سرد بین دو کشور شدت گرفت. بالأخره در جلسه سران کشورهای عضو «اپک» که در اسفند 53 در الجزایر تشکیل شد و شاه ایران برای اولین بار در آن شرکت میکرد، طی دو جلسه طولانی با "صدام حسین" ریاست جمهوری عراق به یک توافق کلی دست یافتند که به بیانیه 1975م. الجزایر 15اسفند معروف شد.[25]
روابط ایران و مصر
یکی از مهمترین مسائل در روابط دو کشور، ماهیت روابط ایران و اسرائیل بود. در سال 1960م. شاه در پاسخ به سؤال یک خبرنگار خارجی درباره اینکه آیا ایران تصمیم گرفته که اسرائیل را به رسمیت بشناسد؟ گفت: ایران از سالهای قبل اسرائیل را به رسمیت شناخته است و به دنبال این گفته شاه مصر روابط خود را با ایران قطع کرد؛ اما در سال 1970م. با مرگ "ناصر" رئیس جمهور مصر یک هیئت بلند پایه ایرانی به سرپرستی امیرعباس هویدا برای شرکت در مراسم تشییع و تدفین وی به مصر مسافرت کرد. هویدا در این مسافرت با "انور سادات" کفیل ریاست جمهوری ملاقات نمود؛ در این ملاقات انور سادات ضمن تجلیل از شاه اظهار داشت که صمیمانه مایل است تا مناسبات خود را با دولت شاهنشاهی ایران گسترش دهد.
هویدا و سیاست داخلی
اما بر خلاف نقش هویدا در سیاست خارجی، او نقش فعال و گستردهای در سیاست داخلی کشور داشت. هویدا با گماردن دوستان و نزدیکان خود در مشاغل مهم دولتی تلاش موذیانهای برای گرفتن قدرت آغاز کرد و توانست تا حد زیادی به اهداف خود برسد.
مطبوعات در دولت هویدا
هویدا در طول مدت نخست وزیریش واکنشهای متفاوتی را نسبت به مطبوعات نشان داد. وی در نخستین سالهای زمامداریش با مطبوعات از در دوستی در آمد؛ ولی در سالهای آخر حکومت خود به تدیج رنگ عوض کرد و سرانجام در سال 53 تصمیم به لغو امتیاز بیش از 50 روزنامه و مجله را گرفت و طرح انهدام مطبوعات را پیریزی کرد.[26]
بهاییگری در دولت هویدا
در کابینه نخست وی، چهار وزیر دارایی، جنگ، اطلاعات، آب و برق به بهاییان سپرده شد و این به دلیل وابستگی هویدا به فرقه بهایت چندان عجیب به نظر نمیرسد؛ البته همیشه خود این اتهام را رد میکرد و برای فریب مردم در نوروز 1344ش. راهی مشهد و قم شد و شبکههای مطبوعاتی او نیز این مسافرت را به طور گسترده پوشش دادند.[27]
هویدا و فراماسونری[28]
هویدا یک «فراماسون» بود. انتظام دوست صمیمی او نیز یک فراماسون بود و گویا به تشویق او هویدا در سال 1339ش. به لژ جدید التأسیس "فروغی" پیوست.[29] در مورد وابستگی وی به فراماسونری اسناد مختلفی در دست میباشد که حضور او را در لژهای مولوی، لژ تهران و غیره ثابت میکند.[30]
هویدا و احزاب سیاسی
هویدا در احزاب سیاسی نیز حضور فعال داشت. او دبیر کلی «حزب ایران نوین» که در گذشته به نام کانون ترقی بود، را بر عهده داشت. همچنین او در سال 1353ش. دبیر کل «حزب رستاخیز» شد.[31]
هویدا و ساواک
او در دوران نخست وزیری خود تا توانست به قدرت و تقویت ساواک افزود و در سایه این امر بر نارضایتی مشکلات جامعه سرپوش گذاشت.[32] ساواک در این دوره نقش اساسی در برقراری ارتباط با اسرائیل حتی بیش از وزارت خارجه را به عهده داشت.[33]
هویدا و اسرائیل
مدرسهای که هویدا در آن درس خواند، شاخهای بود از «آلیانس جهانی اسرائیل» که در 1860م. در جهت همکاری با یهودیان در سراسر جهان برپا شد.[34] اسرائیل کعبه آمال بهاییان بود. هویدا که به این فرقه تعلق داشت،[35] تلاش برای تعالی دولت صهیونیستی اسرائیل از وظایف فرقهای او به شمار میرفت. "پرویز راجی" مینویسد: «هویدا از ایجاد چنین دولتی طرفداری میکرد و میگفت این تنها پادزهر سامی ستیزی تاریخی است.»[36]
نقش آمریکا در برکناری هویدا
با روی کار آمدن "کارتر" و فشار آنان به ایران به منظور اعمال حقوق بشر و دادن آزادیهای سیاسی به مردم ایران و به اصطلاح ایجاد فضای باز سیاسی مقدمهای برای تغییر دولت شد و در اواخر سال 1353ش. ضمن مذاکراتی که با مقامات آمریکایی صورت گرفت، قرار شد، هویدا جای خود را به یکی از افراد وابسته به سیاست آمریکا بدهد.[37]
شتاب انقلاب و بازداشت هویدا
"ازهاری" که مأمور تشکیل کابینه شده بود، برای اینکه حُسن نیت خود را به مخالفان نشان دهد، 12 نفر را تحت نظر گرفت و یکی از آنها هویدا بود. محمدرضا شاه مینویسد: «من چندان به عقلانی بودن این استدلال اطمینان نداشتم ... و به هویدا پیشنهاد کردم که سفارت بلژیک را قبول کند؛ اما او این توصیه را نپذیرفت»[38]؛ اما "فریدون هویدا" میگوید: «شاه نه فقط به فکر نجات برادرم نبود، بلکه با پیشنهاد بختیار برای یک محاکمه نمایشی و اعدام هویدا هم موافقت کرده بود.»[39]
محاکمه و اعدام
هویدا پس از بازداشت، در مهمانسرای ساواک واقع در روستای شیان ساکن شد. با اعلان بیطرفی ارتش، نگهبانان هویدا که همه عنصر ساواک بودند، از بیم جان گریختند و به هویدا هم توصیه کردند، فرار کند و برای این کار یک اتومبیل و اسلحه در اختیارش گذاشتند. هویدا توصیه آنها را نپذیرفت و میخواست، خود را تسلیم مقامات جدید کند؛[40] چون خود معتقد بود، کاری نکرده که بترسد و تا 22 بهمن 57 در آن محل باقی ماند، تا اینکه در این روند توسط نیروهای انقلابی دستگیر و به اقامتگاه امام خمینی در مدرسه علوی انتقال داده شد و آخرین روزهای زندگی خود را در زندان قصر سپری کرد و توسط دادگاه انقلاب محکوم به ضبط اموال و اعدام شد.[41]