10 مرداد 1390, 0:0
مكتب امام ريشه در انديشه اسلام دارد
مهدی عامری
برای شناخت مکتب امام ضرورت دارد شخصیت حضرت امام را بشناسیم، چرا که اصولاً هر مکتبی ریشه در یک اندیشه و فکر دارد. یکی از کامل ترین و جامع ترین متونی که میتواند یک دوره امام شناسی باشد، سخنان مقام معظم رهبری در مراسم 14 خرداد و گرامیداشت سالروز رحلت امام است که ایشان معمولا به تبیین شخصیت و افکار امام(ره) میپردازند.
اگر مکتب امام یگانه راه سعادت کشور معرفی میشود باید اندیشید چه چیز در این مکتب نهفته است که باید انقلاب اسلامی و نهضت ملت ایران را بر این اساس پیش برد؟ راز این مطلب را بایستی در این نکته مهم دانست که «امام بزرگوار، با همه وجود، از اسلام دم زد»(1)، اما این همه بحث نیست چه بسا گفته شود بسیار کسان بوده اند که خالصانه و دردمندانه از اسلام دم زده اند اما در این میان چرا مکتب امام؟
پاسخ این پرسش به رویکرد حضرت روح الله(ره) در مورد دین اسلام بر میگردد. امام مانند بسیاری از علما به راه پیامبر(ص) و ائمه(ع) تمسک نمود، راهی که بر اساس اعتقادات ما، راهی جامع و کامل و نجات بخش برای دنیا و آخرت انسانهاست و در واقع ریشه بحث همین جاست! امام میفرمود: «به غیر مکتب اسلام و شعار اسلامی، کشور از خطر نجات پیدا نمیکند»(2) و از بن جان به این سخن اعتقاد داشت، اما آن کاری که امام انجام داد و او را در تاریخ علمای شیعه منحصر به فرد نمود، این بود که جامعیت اسلام را تا حدودی به منصه ظهور گذاشت و خود واجد این جامعیت بود. مقام معظم رهبری درخصوص جامعیت امام راحل چنین میفرمایند: «در میان چهرههای معروف عالم- بعد از انبیا و اولیا (علیهمالسّلام)- شخصیتی با این عظمت و خصوصیات مثبت و جامع الابعاد و جامع الاطراف سراغ نداریم»(3).
این را شاید به دلیل نوع شناخت امام از اسلام بتوان عنوان نمود. کلام حضرت امام(ره) درباره شناخت اسلام چنین است: «یک فاجعهای برای اسلام از اول تا حالابوده و آن فاجعه اینکه اسلام را نشناختهاند... هر کسی یک بُعدی از ابعاد اسلام را در آن نظر کرده است و همه مطالبی که در اسلام بوده است و در قرآن کریم بوده است، به همان معنایی که خودش ادراک کرده، برگردانده. در قرنهای سابق یک دسته متکلمین بودهاند که اینها... روی فهم ادراک خودشان، اسلام را آن طور توجیه میکردند که خودشان فهمیده بودند. یک دسته فلاسفه بودند که ... اسلام را به صورت یک فلسفه ادراک میکردند، خیال میکردند که مکتب فلسفی است. یک دسته عرفا و این طایفه بودند که اسلام را به فهم عرفانی توجیه میکردند و اسلام را کانّه یک مکتب عرفانی میدانستند تا این زمانهای آخر... هر طایفه روی ادراک خودش، روی علم خودش، اسلام را مطالعه میکرده و همه آیات قرآن را و همه اخبار پیغمبر و ائمه- علیهم السلام- ...؛ همه اوراق را برمیگردانده به آن ورقی که خودش فهمیده است و لهذا از این بُعدی که اسلام دارد، که بُعد دنیاییاش و حکومتش است، آنجا وقتی که ببینید، هیچ خبری نیست؛ همه آن، مسائل فلسفی و عرفانی است؛ اما وظیفه مردم حالاکه دارند زندگی میکنند، چه است و کیفیت حکومت اسلام چه حکومتی است، و مردم چه جور باید برخورد داشته باشند با طبیعت، هیچ در کلمات آنها دیده نمیشود. آنها همهاش راجع به مسائل ما بعد الطبیعه و مسائل عرفانی و فلسفی و این طور چیزها بحث کردهاند، تا آمده است و رسیده است نوبت به این قشر متاخر. اینها عکس آنها عمل کردند؛ یعنی آن ابعادی که اسلام در معنویات داشته است، در فلسفیات داشته است، در عرفانیات داشته است، آنها را بکلی کنار گذاشتهاند و همین ورق ظاهر را دیدهاند؛ یعنی اسلام را یک مکتب مادی تصور کردهاند. آن طوری که آنها یک مکتب معنوی که از ماده اصلش کانّه جداست، تصور کرده بودند و حتی آیاتی که راجع به قتال واقع شده بود، به قتال با مشرکین واقع شده بود، آنها را هم توجیه کرده بودند به قتال با نفس و مثال ذلک. اسلام نه محصور در آن معنویاتی است که آنها میگویند، دارد معنویات؛ اما محصور نیست و نه در محصور این مادیاتی است که اینها میگویند؛ یعنی مادیات را دارد لکن محصور به این نیست. انسان یک موجود جامع است نه یک موجود یک بُعدی یا دو بُعدی. موجودات دیگر بعضی شان یک بُعدیاند، بعضی دو بُعدیاند، بعضی چند بُعدیاند، لکن همه ابعاد وجود در سایر موجودات نیست»(4).
برای حرکت در مکتب امام باید در مسیر همین جامعیت و همراهی و همسویی حقیقت و شریعت و طریقت، قرآن و برهان و عرفان، بدن و عقل و دل گام بر داشت، همان مکتبی که امام از آن به اسلام ناب تعبیر میکند، اسلامی که نگاهش به انسان و جهان جامع است و عقلانیت و معنویت و قتال و وصال را با هم دارد. همان اندازه که یک روشنفکر غرب زده بر فقه و احکام اسلامی حمله میکند، به انقلاب خیانت میکند در همین حد آن عارفی که دم از باطن میزند و مردم را از ظاهر جدا میکند به انقلاب ضربه میزند و همچنین است فقیهی که بر عقل و دل میشورد و عرفان و فلسفه اسلامی را تخطئه میکند! مکتب امام بر مبنای اسلام ناب استوار است که مطابق فطرت انسانی است، از این روست که مکتب امام مخصوص ایران نیست همان گونه که اسلام دین جهانی است.
امام در مقابل توهین سلمان رشدی به شدت واکنش نشان میدهد و در پیام تاریخی خود به گورباچف او را توصیه به خواندن کتب عرفانی و فلسفی اسلام میکند و برای مردم جهان از عدالت و مبارزه با ظلم میگوید تا نشان دهد اسلام در هر جایگاه پیام خاص خود را دارد که البته همگی ریشه یکسان و توحیدی دارند. یک جا باید با زبان فقه سخن گفت، جای دیگر باید لسان عرفانی داشت و در موقعیتی دیگر باید عقل را به میان آورد که البته در مکتب امام این به معنای جدایی این سه هم نیست بلکه ظهور و تجلی خاص یک حقیقت هستند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان