ميرزاي شيرازي، ناصرالدين شاه، تالبوت، انگلستان، تنباكو، علوم سياسي
نویسنده : سيد ابوالحسن توفيقيان
حاج میرزا محمدحسن معروف به میرزای شیرازی، در سال 1320ق در شیراز متولد شد. میرزا ابتدا در اصفهان تحصیل کرد و سپس به نجف رفت و در درس صاحب جواهر شرکت کرد و بعد از او به درس شیخ انصاری رفت[1] و به یکی از شاگردان طراز اولشیخ تبدیل شد. میرزابعد از شیخ انصاری مرجعیت عامه یافت[2]وحدود 23 سال مرجع علیالاطلاق شیعه گردید.علیرغم اینکه از میرزا اثری کتبی باقی نمانده،[3]اما علمای زیادی در حوزهی درسیشان پرورش یافتند که برخی از مهمترین آنها عبارتند از: آخوند ملامحمدکاظم خراسانی،[4]میرزا حبیب مجتهد خراسانی،[5]سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی،[6]سیداسماعیل صدر،[7]حاجآقا رضا همدانی، میرزای نائینی،[8] سیدمحمد فشارکی اصفهانی و میرزا محمدتقی شیرازی[9]و شیخ فضلالله نوری.[10]
میرزا در سن 82 سالگی در سامرا بهعلت بیماری سل چشم از جهان فروبست و در جوار مرقد حضرت علی(ع) بهخاک سپرده شد.[11]
از مهمترین حوادثی که در ایام زعامت آن پیشوای بزرگ اسلامی رخ داد، جنبش تنباکو بود. فتوای تاریخی ایشان در معاهدهی انحصار تنباکو، آنچنان مردم را به صحنه کشاند که موجب شد، کاریترین ضربه علیه استبداد تا آن روز را خلق شود.[12] حال اهمیت نقش میرزا در این حادثه، زمانی بهتر فهمیده میشود که شرایط و اوضاع زمانهی میرزا را در نظر بگیریم.
شرایط و اوضاع زمانهی میرزا
1. سیاسی:
فضای سیاسی حاکم بر ممالک اسلامی (از جمله ایران) وضعیت دهشتناکی داشت. بر این ممالک پادشاهانی حکومت میکردند که فعال مایشاء بودند، گفتارشان قانون بود و کشور ملک طلق آنها و مردم رعایایشان بودند.شاه محور اصلی در ساختار سیاسی بود و حول ایشان، نقش دیگران تعریف میشد. رابطهی بین پادشاه واتباع رابطهی حاکم و محکوم بود. دراین سیستم رعایا اصلا حق اظهارنظر نداشتند و هرگونه اظهارنظر از سوی مردم، گستاخی تلقی میشد و عامل آن مستحق شدیدترین مجازات بود. بهعنوان نمونه در همین جریان تنباکو و قبل از فتوای تحریم زمانیکه شهرهای مختلف به اعتراض پرداخته بودند، امینالسلطان در برابر اعتراض کتبی مردم اصفهان که توسط امامجمعه فرستاده شده بود خطاب بهمردم اصفهان چنین نوشت: «عریضهی شما توسط امامجمعه بهدست ما رسید؛ شما سزاوارید احضار شوید و به کیفر گستاخی خود برسید، یعنی مثلا پاهایتان به فلک بسته شود و حق است که شما را گردن بزنند تا دیگر احدی قادر نباشد در امور دولتی بگوید چرا؟ برای چه؟ ... اعلیحضرت بهتر از هرکسی میداند مصلحت رعایا در چیست. شما ابدا حق چنین مخالفتهایی را ندارید. بدون گستاخی، به شغل خودتان بپردازید و کاری به این کارها نداشته باشید.»[13]
حکام و پادشاهان ازانجام اصلاحات و پیشرفت مردم در هراس بودند و ترقی مردم را عامل تزلزل مقام خویش میپنداشتند و از ورود هرگونه اندیشهی نو به مملکت جلوگیری میکردند. عبدالله مستوفی در این زمینه مینویسد: «ناصرالدین شاه معلوم نیست در سفر آخرش به اروپا چه دیده است که از ورود هر دانش و بینش و هر چیز تازهای به ایران سخت جلوگیری میکرد...اگر در روزنامهی منحصر بهفرد فارسی چاپ استانبول هم چیزهایی که سبب بازشدن چشم و گوش مردم شود مشاهده میکرد، ورود آنرا به ایران قدغن میکرد.»[14]
چون سلاطین هرگز درصدد جلب توجه و رفع نیازهای ملت نبودند، روزبهروز نفوذ و مقبولیت مردمی خود را از دست میدادند.بههمین جهت برای بقای سلطهی خود بیش از پیش به بیگانگان روی میآوردند.آنهم از طریق انعقاد پیمانهای ننگآور و دادن امتیازهای زیانبخش.[15]نتیجهی این اقدامات آن بود که سفیران فرنگ تبدیل به حاکمان و گردانندگان اصلی گردونهی سیاست مملکت میشدند.[16]
2. اقتصادی:
اوضاع اقتصادی نیز همانند وضعیت سیاسی، بسیار اسفناک بود. از سالها پیش وضع اقتصادی جوامع اسلامی روبه ضعف گذاشته بود. سیاستهای استعماری از یک طرف و سوءتدبیر سلاطین از طرف دیگر صدمات جبرانناپذیری بر وضع مالی مسلمانان زده بود. متاسفانه حکام درپی آن نبودند که وضع معیشتی مردم را سامان بخشند تا هم بر درآمد خود بیفزایند و هم رعیت را به نوایی برسانند. از ثروت موجود هرچه میتوانستند برمیداشتند و توجهی هم به آینده نداشتاند. بنابراین روزبه روز اقتصاد مسلمانان ضعیفتر میشد و به بازاری برای رواج پدیدههای شومی همچونرشوه و باجدهیو باجخواهیتبدیل شده بود. ناامنی و هرج و مرج (دزدان، راهزنان)امنیت اقتصادی را سلب کرده واطمینان به تولید و سرمایهگذاری رااز مردم گرفته بود. گذشته ازاینها مصائب طبیعی نیز گاهی زیانبارتر میشدند و تدبیری هم برای کمک بهآسیبدیدگان و جبران خسارتها بهکار گرفته نمیشد.درایران فقر و تنگدستی مردم را به خاک سیاه نشانده بود. علت این نابسامانیهای شاهان و درباریان بودند. عیش و نوش اسراف و ولخرجی درباریان، حکام و خوانین هر روز بر بحران اقتصادی کشور میافزود.[17]علاوهبر همهی اینها، پیمانهای ننگآور وامتیازدهیهای زیانبخش نیز آفت دیگری بود که اقتصادملی را تهدید میکرد.
3. فرهنگی:
یکی از مهمترین ابعادی که میتوان با آن جامعهی زمان میرزا را تحلیل و بررسی کرد، بعد فرهنگی است. در این زمان جوامع اسلامی با پدیدههایی همچون تحجر،[18] فاصله گرفتن از اسلام اصیل،[19]تعصبات قومی و نژادی،[20]جهل، بیخبری و عقبماندگی در علوم و فنون[21]روبرو بودند. همهی این مسائل زمینه را برای رویش پدیدهای دیگر تحت عنوان غربزدگی فراهم میکرد. غربزدگیدامان اکثر جوامع اسلامی بهویژه ایران را گرفته بود و بهعنوان یک شاخصهی فرهنگی جوامع اسلامی در زمان میرزای شیرازی ظاهر شده بود. در اثر این شاخصهی فرهنگی، مسلمانان را از هویت ملی و ارزشهای دینی خود بیگانه میشدند.
غرب زمانیکه برای بهرهبرداری از منابع دیگر ممالک، تصمیم به صدور سرمایه گرفت موانع زیادی بر سر راه خود دید. از اینروی در فکر تسلط بیچون و چرای مناطق هدفافتاد. غرب برای تسلط و بسط قدرت و نفوذ ضمن به نمایش گذاشتن مظاهر تکنولوژی، هرآنچه از عقاید، اخلاق، آداب و رسوم کهمایهی افتخار ملت مغلوب بود مورد هجوم قرار داد و در این راستا از کانالهای مهمی همچون تاسیس فراموشخانههای متعدد بهره جست. موضعگیریها در برابرپدیدهی غرب شامل سه جریان کلی تسلیم،[22] تقابل[23] و تعامل[24] میشد. متاسفانه جریان تسلیم صورت غالب جوامع اسلامی بود.
واگذاری امتیاز تنباکو
درحالیکه چنین ویژگیهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بر ممالک اسلامی خصوصا ایران حکمفرما بود امتیازی تحت عنوان انحصار تنباکو به یک انگلیسی بهنام «ماژور تالبوت»[25] واگذار میشود. شرح مختصر آن از این قرار است که: ناصرالدین شاه درپی سفر سوم خود به انگلستان و در اثر ولخرجیهای فراوان، احتیاج مبرم به پول پیدا کرده بود. سیاستمداران انگلیسی با آگاهی از این مسئله، برآن بودند تا از پادشاه ایران امتیاز بگیرند. بههمین جهت تالبوتمامور میشود تا امتیاز توتون را بهدست آورد. تالبوت از طریق دادن رشوههای کلان به امینالسلطان و کامران میرزا موفق به جلب نظر شاه میشود.[26]تالبوت همزمان با موافقت ناصرالدین شاه، «کمپانی رژی» را با سرمایهی ششصد هزار لیره در ایران تاسیس کرد.شاه نیز در پیامی فرمان اعطای امتیاز تنباکو را اینگونه اعلام کرد: «خرید و فروش و ساختن در داخل و خارج کل توتون و تنباکو که در ممالک محروسه ایران بهعمل آورده میشود تا انقضاء مدت پنجاه سال از تاریخ امضاء این انحصار به ماژور تالبوت و شرکای خودشان واگذار میفرماییم. شاه»[27]طبق این قرارداد شرکت طرف قرارداد باید سالانه 15 هزار لیره به صندوق دولت ایران واریز میکرد.درضمن هیچگونه مالیات و عوارض به دولت ایران پرداخت نمیکرد ولی میبایست یک چهارم از عواید را از حقالامتیاز به دولت ایران پرداخت نماید.[28]
پیامدهای امتیاز تنباکو
1. اقتصادی:
پیامد اقتصادی این امتیاز زمانی درست فهمیده میشود که به دونکته توجه شود. اول: اهمیت انحصار تنباکو در اقتصاد آن روز. دوم: مقایسهیاین امتیاز با امتیازی که دولت عثمانی به رژی ترکیه داده بود.
در بیان نکتهی اول باید گفته شود: در ایران آنروز یک پنجم مردمش در کار خرید و فروش و کشت تنباکو و توتون بودند. سالانه 435 تن توتون و تنباکو به ترکیه، هند و افغانستان صادر میشد.[29]در اثر این امتیاز منافع بخش عمدهای از بازرگانان، مغازهداران، اصناف و توتونکاران مستقیما در معرض تهدید قرار میگرفت. صدها هزار مصرفکنندهی تنباکو نیز از این امتیاز متاثر میشدند.[30]
نکته دوم اینکه دولت عثمانی در قراردادی مشابه، سالی 630هزار لیره از رژی ترکیه دریافت میکرد و حال آنکه حق دریافتی ایران تنها 15 هزار لیره بود.[31]
2. فرهنگی:
علاوهبر ضرر اقتصادی خطر عمدهتری که جامعهی اسلامی را تهدید میکرد، حضور فرهنگ استعماری بود که بهتبع حضور عینی اجانب در ایران رخ میداد. چندی نگذشته بود که نشانهها و مصادیق آشکار این فساد هویدا گردید. بیش از 100 هزار نفر زن و مرد انگلیسی برای کمک به شرکت، به ایران آمدند. اینان ابتدا در تهران و سپس در تمام شهرستانها پراکنده شدند و آئین مسیحیت را تبلیغ میکردند[32]و در ادامهی فعالیتهای خود، حتی شکل ظاهری شهر و بازار و جماعت مسلمین را تغییر دادند؛از طرف دیگر ضعف مالی و فرهنگی بسیاری از مردم، آنان را به خدمتگزاری فرنگیان میکشاند.[33]
واکنش اقشار مختلف
1. علما:
از مهمترین گروههایی که در اعتراض به امتیاز مذکور وارد صحنه شد، روحانیت بود. دراین رابطه میتوان از «سیدعلیاکبر فال اسیری» در شیراز، «جوادآقا مجتهد تبریزی» در تبریز، «آقانجفی» در اصفهان، «میرزاحسن مجتهد آشتیانی» درتهران تنها بهعنوان نمونههایی از حضور پررنگ علماء در این جنبش یاد کرد. سیدعلی اکبر بهخاطر روشنگریهایش، بهخارج تبعید شد.[34] مجتهد تبریزی نیز امتیاز را برخلاف اسلام عنوان کرد[35] و آقانجفی فتوای تحریم خرید و فروش و استعمال را صادر کرد.[36] اینگونه فعالیتهای علما زمینه را برای ورود میرزای شیرازی فراهم میکرد.
2. روشنفکران:
گروه مهم دیگری که به این امتیاز واکنش بسیار تندی نشان دادند، روشنفکران بودند. روزنامهنگاران، نویسندگان، دیپلماتها، دیوانیان و اعضای طبقهی متوسطی که تحصیلات غیردینی داشته یا به خارج سفر کرده بودند، هستهی مرکزی این گروه را تشکیل میدادند.[37]رهبری این گروه در دستان سیدجمالالدین اسدآبادی بود. سیدجمال طی نامهی مفصلی خطاب به میرزا اوضاع روز ایران و سیاستهای استعماری و امتیازاتی را که پیدرپی از جانب دربار به بیگانگان داده میشد، شرح داده و انتظار ملت را در اعلام نظر او بازگو میکند.[38]
3. تجار و مردم:
ستون دیگر جنبش، عامهی مردم، تجار و بازرگانان بودند. اینان نیز با حضور فعال در صحنه، در مهیاساختن زمینهی فتوا نقش فراوانی ایجاد کردند. در تبریز مردم از ورود عمال شرکت جلوگیری کردند. در شیراز مردم مغازهها را بستند و در مسجد اجتماع کردند. در اصفهان نیز مردم به شورش برخواستند. در مشهد نیز عده زیادی از مردم و تجار در مسجد گوهرشاد به تحصن نشستند. در تهران نیز مردم تظاهرات راه انداختند و جمعی از آنان بازداشت شدند. میرزا رضای کرمانی یکی از همین افراد بازداشت شده بود.
میرزای شیرازی و فتوای تحریم
میرزای شیرازی که در سامرا اقامت داشت، در ابتدا طی نامهای به شاه، ضمن اشاره به زیان امتیاز تنباکو لغو آنرا خواستار شد. شاه اهمیتی به اعتراض میرزای شیرازی نداد و به نمایندهی ایران در بغداد گفت، نزد میرزا برود و فواید امتیاز را بازگوید.[39] میرزای شیرازی که با جواب آنها قانع نشده بود، اعلام کرد «اگر دولت از عهده بر نمیآید ملت از جواب حسابی عاجز نیست.» میرزای شیرازی مجددا با ارسال تلگرافی بر شاه اتمام حجت کردکه شاه مجددا پاسخ قانعکنندهای نداد. بههمین جهت روز نیمه اول جمادیالاول 1309 ه.ق (آذر 1270 ه.ش) متنی به این شرح مینویسد: «بسماللهالرحمنالرحیم. الیوم استعمال تناکو و توتون بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان صلواتالله و سلامه علیه است. حررهالاقل محمدحسن الحسینی»قضیهی تحریم دخانیات که از میرزا با همین چند کلمه صادر شد، به خوبی نمایانگر قدرت عظمت و نفوذ مرجعیت است.[40]
عملکرد دولت نسبت به فتوا
دولت و کمپانی در مقام از بین بردن آثار فتوا برآمدند.اول دستور دادند نسخ فتوا را جمعآوری کنند. اما خیلی دیر شده بود. چرا که خطبا و وعاظ آنرا برای مردم خوانده، تفسیر و بهسرعت در میان آنها تکثیر کرده بودند.چون حکومت با انتشار سریع فتوا مواجه شده بود درصدد انکار آن برآمد و آنرا جعلی خواند. این حربه نیز با هجوم مردم بهسمت تلگرافخانهها و ممانعت ماموران دولتی از دسترسی مردم به تلگرافخانه برملا شد.[41] مردم نیز در سراسر ایران فتوای میرزا را سرلوحه کار قرار دادند. حتی در قصر ناصرالدینشاه زنان حرم از آماده ساختن تنباکو برای شاه استنکاف ورزیدند. نهضت مردم که بالا گرفت، شاه به وحشت افتاد. لذا ابتدا عملیات شرکت را در داخل کشور لغو کرد ولی چون فایده نداشت مجبور به لغو کلی امتیاز گردید.[42]
رهبری جنبش؛ تجار یا علما؟
در این مسئله تردیدی نیست که تجار یک پای قضیه جنبش تنباکو بودند؛ آنهم یک پای عمدهاش، لیکن ماهیت حرفهای و فرهنگی تجار که بیشتر از منافع شخصی و یا گروهی آنان مایه میگرفت، هرگز کارآیی راهاندازی قیامی در جامعه آنهم در این سطح رانداشت. این مسئلهای است که حتی نویسندگان غربی نیز بر آن تاکید دارند. جان فوران مینویسد: «جنبش تنباکو توسط روحانیت رهبری شد...روحانیت رهبری اصلی جنبش را برعهده داشت... نقش آنان در جنبش قاطع و تعیینکننده بود.»[43]در مجموع عاملی که تار و پود جامعهای را میلرزاند و طبقات و گروههای گسسته جامعه را بههم جوش میداد و آنها را برای قیام یک پارچه میکرد، چیزی نبود مگر اسلام و خاصه شیعه که در متن و بطن خود آرمان ظلمستیزی و عدالتگستری را به بهترین وجه نهادینه کرده بود.