کلمات کلیدی :امام حسین (ع)، علی اکبر(ع)، میلاد مسعود و سن حضرت، خاندان، کنیه و القاب، ازدواج، فضایل
نویسنده :حمیده قلیزاده
میلاد حضرت علیاکبر (ع)
حماسه پرشکوه کربلا که با فداکاری شگفتانگیز حضرت امام حسین(ع) و یارانش تحقق پذیرفت در تمامی ابعاد معرفتی و معنوی از درخشندگی و برجستگی ویژهای برخوردار است با سپری شدن هزار و چهار صد سال از آن واقعه، پرتوش پرنور، پیامش پایدارتر، انگیزههایش روشنتر و آثارش با دوامتر گشته است. چرا که این قیام از ایمان راسخ، عقیده استوار،عزم محکم الهام گرفت و در این ماجرا گروهی از انسانهای مخلص با جاری نمودن خون خویش درخت اسلام را آبیاری نموده و بوستان محمدی و گلستان علوی را معطر نمودند.
یکی از چهرههای پرفروغ در منظومه منور عاشورا حضرت علی اکبر(ع) فرزند ارشد حضرت امام حسین (ع) است. همان رادمردی که در بیت امامت پرورش یافت و در جهت حمایت از ولایت و احیای ارزشهای الهی و زنده نمودن سنت محمدی به یاری پدر بزرگوار خویش شتافت و پس از به تصویر کشیدن زیباترین صحنه شهامت به فیض، عظمای شهادت نائل آمد.
نوشته حاضر گذری بر زندگی این جوانمرد و الگوی غیرت و ایثار است که سرمشق همه آزاد مردان و جوانانی است که در پی حق و حقیقت هستند.
میلاد مسعود و سن آن بزرگوار
حضرت علی اکبر (ع) در سال سی و سوم هجری مصادف با روز یازدهم شعبان دو سال قبل از کشته شدن عثمان به دنیا آمده است. در روز عاشورا آن بزرگوار 27 ساله بودو به اتفاق مورخین و علمای علم نسب حضرت علی اکبر (ع) از امام سجاد(ع) بزرگتر بوده است و امام سجاد در روز عاشورا 23 سال داشتند.[1]
خاندان حضرت علی اکبر (ع)
حضرت علی اکبر (ع) در خاندانی رشد یافت که حافظ سر خداوند و جانشینان بر حق آخرین پیامبر و ذریه او هستند.
پدر گرامی علی اکبر (ع) سبط رسول خدا (ص)، خامس آل عبا و از مخصوصین آیه تطهیر و سید جوانان بهشت است. امام حسین (ع) محبوب پیامبر بود در دوران کودکی رسول خدا (ص) وی را در آغوش میگرفت و میفرمود:
«حسین از من و من از حسین هستم و خداوند دوست میدارد، هر کس که حسین را دوست بدارد»[2]
و حضرت علی اکبر (ع) در دامن چنین پدری رشد و نمو یافت و غنچه وجودش شکوفا گردید.
مادر آن جناب:
همسر دیگر حضرت امام حسین (ع) "لیلی" دختر "ابی مرة بن عروة بن مسعود ثقفی" است که وی یکی از سادات اربعه در اسلام است و از بزرگانی بود که رسول خدا (ص) او را مثل صاحب یاسین (که قوم خود را به خدا دعوت کرد و او را کشتند) و شبیهترین مردم به عیسی بن مریم نامید.
کنیه و القاب حضرت علی اکبر (ع):
از جمله آداب و سنتهای نوزاد که در اسلام جزو مستحبات محسوب میگردد، این است که پس از نامگذاری برایش کنیه تعیین میکنند و امام حسین (ع) در اجرای این سنت حسنه کنیه "ابوالحسن" را که کنیه پدرش میباشد، برای فرزندش علی اکبر (ع) برگزید.
این سید شهید به لقب اکبر معروف و مشهور گردید و این لقب به دلیل فزونی سن او از امام سجاد (ع) میباشد. صحت این ادعا را امام سجاد (ع) در گفتگو با ابن زیاد ذکر نموده است؛ زیرا در یک مجلس عمومی که اسرای اهل بیت امام حسین (ع) را احضار کرده بودند، پس از محاورات تندی که بین "ابن زیاد" و حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) صورت گرفت، حاکم خیانتکار کوفه، روی به طرف امام سجاد (ع) کرد و گفت. اسم تو چیست!
امام فرمود: علی!
ابن زیاد گفت: مگر خدا علی بن الحسین را نکشت؟
امام با استواری خاصی گفت:
«برادر بزرگتری از خود داشتم که عوامل شما او را کشتند»
پس لقب علی بن الحسین – اکبر میباشد.
ازدواج حضرت علی اکبر (ع)
اگر بگوییم آن جناب هنگام شهادت 25 سال یا بیشتر داشتند، حتماً ازدواج کرده بودند. چون این بزرگوار تارک این سنت عظیمه نخواهند بود. از حدیث بزنطی و بعضی عبارات زیارت آن جناب استفاده میشود که آن بزرگوار ازدواج نموده و دارای فرزند بودند.[3]
فضایل حضرت علی اکبر (ع):
الف) شباهت او به پیامبر اکرم (ص)
این جوان خوش سیما در طلاقت زبان و زیبائی صورت و سیرت و خلقت شبیه ترین مردم به رسول خدا (ص) بود و جامع همه کمالات و صفات حسنه و اخلاق نیکو میباشد.
حضرت علی اکبر (ع) در جمیع صفات و اخلاق چون حضرت محمد (ص) بود و پدر بزرگوارش درباره او فرمودند:
«خدایا گواه باش! جوانی که در خلقت و سیرت و گفتار شبیهترین مردم به پیامبرت بود، به جنگ این مردم رفت و ما هرگاه به دیدن پیامبرت مشتاق میشدیم، به این جوان نگاه میکردیم» .[4]
ب)عصمت آن بزرگوار:
عصمت همانند عدالت دارای درجات متفاوت است و هیچ کس به درجه چهارده معصوم (علیهم السلام) نمیرسد؛ لیکن خداوند بخشی از مقام عصمت را به حضرت علی اکبر (ع) لطف فرموده است.
ج) صفات آن سرور
حضرت علی اکبر دارای صفات جلال و جمال و ملکات نیکو بود و به عالم ملکوت وصل بودند. در حدیثی از مرحوم سید بن طاووس و شیخ مفید در طی طریق کربلا نقل شده است که به پدر بزرگوارش گفت:
«افلسنا علی الحق»؟
آیا ما بر حق نیستیم؟
حضرت امام حسین (ع) فرمودند:
بلی!
علی اکبر(ع) عرض کرد:
«اذا لا نبالی بالموت»
حال که چنین است از مرگ باکی نداریم!
د)شجاعت:
آن بزرگوار شجاعت را از علی مرتضی (ع) به ارث برده بود. علامه مجلسی (ره) نقل میکند:
«آن بزرگوار به هر جائی روی میآورد، گروهی را به خاک هلاکت میافکند. به قدری از آن لشکر کشت که از کثرت کشته به شیون آمدند و روایت شده علی اکبر با آنکه تشنه بود 120 نفر را کشت آنگاه نزد پدر بازگشت». [5]
شجاعتش در حدی بود که در بین 35 نفر از جوانان هاشمی در حماسه کربلا، چون ستاره میدرخشید. جامعترین و بهترین سخنان در خصوص فضایل او همان بیانات حضرت امام حسین (ع) است وقتی جوانش عازم میدان نبرد با اشقیا بود، بر زبان جاری کرد و اندوه خود را به خاطر مفارقت او اعلام نمود و بر قاتلش نفرین کرد.
اولین شهید از اهل بیت (علیهم السلام):
چون اصحاب باوفای آن سرور به درجه شهادت رسیدند و نوبت به خاندان آن بزرگوار رسید، علی اکبر اول آنها بود که به میدان شتافت.
مرحوم سید بن طاووس و ابن نما نقل میکنند:
«چون با آن حضرت به جز خاندانش کسی نماند، علی بن الحسین (ع) که از زیبا صورتان و نیکوسیرتان روزگار بود، بیرون آمد و از پدر اجازه جنگ خواست و حضرت به او اجازه داد». [6]
از زیارت ناحیه مقدسه هم چنین استفاده میشود که حضرت علی اکبر (ع) اولین شهید از اهل بیت (علیهم السلام) بوده است آنجا که میفرماید:
«سلام بر تو ای اولین جان باخته از خاندان بهترین زادگان رسول اکرم (ص) از دودمان ابراهیم خلیل...»[7]
شهادت حضرت علی اکبر:
در کتاب «روضة الاحباب» نقل شده که امام حسین (ع) به دست خود لباس جنگ به قامت علی اکبر پوشانید. کلاه فولادی بر سر او گذاشت و کمربند چرمی که از علی مرتضی (ع) به یادگار داشت، بر کمر وی بست و او را روانه میدان کرد.[8]
وقتی علی اکبر (ع) به میدان رفت، جمیع لشکر، حیران جمال نورانی او شدند. چون به میدان رسید بر آن سپاه تاخت و قوت بازویش که نشانهای از شجاعت حیدری بود. صف لشکریان دشمن را درهم شکست.
روایت شده که چون علی بن الحسین (ع) در کربلا شهید شد، امام حسین (ع) در حالی که گوشه ای از عمامه حضرت ( تحت الهنک) آویزان بود، اسب براند و شتاب صفوف لشکر را شکافت و مردم را پراکنده کرد. چون به بالین او رسید از اسب پیاده شد و فرزند را بر سینه خود چسبانید و چهره مبارک بر چهره او نهاد و فرمود:
«ای پسرم تو از گرفتاری و غم دنیا راحت شدی و من هم شتابان به تو میپیوندم»[9]
سپس رو به جوانان بنیهاشم کرده و امر کردند او را از قتلگاه حرکت داده و در مقابل خیمهای که در برابر آن میجنگیدند، بر زمین نهادند.[10]