دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

گرفتار هوای نفس

اتّباع هوی و مغلوب هوی بودن دو چیز متفاوتند. اتباع هوی آن است که به مقتضی آن عمل کند طائعاً مستسلماً راضیاً منشرحاً.
No image
گرفتار هوای نفس
نویسنده: محسن فیض کاشانی

اتّباع هوی و مغلوب هوی بودن دو چیز متفاوتند. اتباع هوی آن است که به مقتضی آن عمل کند طائعاً مستسلماً راضیاً منشرحاً.[1]

و مؤمن از این معنی مَحمِی[2] است که این صفت کفار است، که «رضوا بالحیوة الدّنیا و اطمَأنّوا بها»[3] وصف الحال ایشان است و «اخلَدَ إلی الأرضِ واتَّبع هوئه»[4]بیان سوء فعال ایشان است.

و مغلوب هوی بودن آن است که راضی و منشرح نباشد به مقتضی آن لکن از مقاومت آن عاجز آید تا مجرور[5] شود به سوی آن با هزار ملامت و سرکوب که از خود یابد. و این بر این وجه در ضعفای مؤمنان ممکن است که یافت شود. و اصحاب نفس لوامه – که اگر از کرامت مطلقاً خالی بودی مقسم علیه[6] نگشتی – ایشانند، و ظالم لنفسه که از فرق ثلاث مصطفین[7] است ایشان باشند. و اگر چه این بر این وجه منافی اصل ایمان نیست اما از شرک خفی است که منافی کمال ایمان است.

و عاری است عظیم بر مؤمن که مغلوب و مأسور[8] شهوات باشد. و نه انداخته او را به این اسفل،‌الا عادت[9] تأمل در جزئیات و اعراض از تأمل در کلیّات، برای آن که چون دل از کلیات فارغ شد به جزئیات مشغول می‌شود و اندیشه‌های جزوی مبادی شهوات است و مقوی جانب حیوانیّت. چنانچه اندیشه‌های کلی مبادی قطع شهوات است و مقوی جانب ملکیّت. و آنچه در قرآن مجید امر شده به تأمل در آیات کما فی قوله تعالی: «ان فی خَلقِ السَّموات والأرض»[10]الآیة و فی غیرها من الآیات برای همین است تا شخص، کلی الوجود شود و به عالم اعلی ارتفاع[11] کند. مثلاً تأمل کند در کار آسمان و زمین که چنین جرمی عظیم محیط که جلیّات[12] کار جهان به یک کوکب از کواکب او انتظام می‌یابد، و هو الشمس و اعرضنا عن خفیّاتها،[13] پیوسته در روش است بی قصور و فتور. این روش و گردش را هز آینه غایتی باشد. آیا آن غایت که در گردش آسمان است اعزّ و اشرف خواهد بود یا آن غایت که در حرکات دوابّ[14] ارض است در پی گیاه و علف؟ عجب که عاقلی این حرکات جزئیه مضطربه را اعزّ و اشرف داند از آن حرکات کلیه منتظمه، یا این را با این خساست متوجه غایتی داند  آن را با نفاست[15] عبث و باطل، «سبحانک ما خلقت هذا باطلا».[16]قال الله تعالی: «وما خلقنا السّموات و الارض و ما بینهما لاعبین ما خلقناهما الا بالحق ولکنّ اکثرهم لایعلمون».[17]

و چون این تأمل در کار آسمان کرد، از همین تأمل باز وقت افتد که ذات آدمی سماوی است نه ارضی، کلی است نه جزئی. که اگر از هر گوهر ارض بودی و حضیض[18] جزئیت را از آسمان درنیافتی همچون دیگر حیوانات که صامت‌اند و حیران. و چون به همت به آسمان رفت،‌ دانیم که گوهرش از کان آسمان است. که اگر بکوشد آنچه حالی به همت می‌رود آن زمان به قدم رود چنانچه ادریس و عیسی رفتند و در عالم کلیة قرین اشخاص کلیه گردد که یوسف(ع) ایشان را صالحین گفت و «توفّنی مسلماً و الحقنی بالصّالحین».[19]

و پیغمبر ما(ص) رفیق اعلی فرمود: و ای دریغ که کسی تواند که همنشین رفیق اعلی گردد همنشینی حیوانات عجم[20] گزیند. قطرات که از کأس کلیات اشخاص به حکم «وللأرض من کأس الکرام نصیب»[21] بر زمین چکد این جا بهار شود و الوان فواکه که از درختان[22] روید و همچنین سایر حسنات این جهان از خورده ریزة خوان ایشان باشد. آن قطره که در خربزه است که حلاوت او از آن است و آن دانه که در انار است که طعم و منفعت آن در آن است همه از خورده ریزة آن خوان است. رسول الله(ص) در آن خوان طعام خوردی «أبیت عندَ ربی یطعمنی و یسقین».[23] کسی را که به چنان خوان امکان رسیدن باشد به این فضلات نرسد. زهی ظلم که بر خود کرده باشد که «فمنهم ظالم لنفسه»[24]

دلا یکدم رها کن آب و گل را                     صلای عشق در ده جان و دل را

چند بر زمین چسبیدن؟ پر و بال می‌باید گشود که راه آسمان پیش گیرند. حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «أنا بطرق السماءِ أعرفُ من طرق الأرض».[25] اگر زمین جائی است، دیدیم و اگر خواب و خورکاری است، کردیم اکنون نبوت کاری دیگر است. سبحان الله! از مکرر آدمی را دل نمی‌گیرد،‌ سی سال در جهان به سر برد و مزة جهان را چشید اگر سیصد سال به سر می‌برد همین است و همین است و همین.

اگر صد سال در مشگی کنی دوغ                      همان دوغ است همان دوغ است همان دوغ

عارفان نشان طوری جز این طور می‌دهند. آخر «لکل جدید لذّة».[26] مدتی هم دست به آن گیریم. لاسیما که می‌گویند در آن طور تکرار نیست و پیوسته جدید بر سر جدید است.

هر زمان نو صورتی و نو جمال                             تا زنو دیدن فرو میرد ملال

وهیهنا تمَّ البیاضُ ولم یَتمّ المقال.[27] والسلام و الإکرام.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

نامه 69 نهج البلاغه : نامه به حارث هَمْدانى در پند و اندرز

نامه 69 نهج البلاغه اشاره دارد به "نامه به حارث هَمْدانى در پند و اندرز " .
No image

نامه 70 نهج البلاغه : روش برخورد با پديده فرار

موضوع نامه 70 نهج البلاغه درباره "روش برخورد با پديده فرار" است.
No image

نامه 71 نهج البلاغه : سرزنش از خيانت اقتصادى

نامه 71 نهج البلاغه به موضوع "سرزنش از خيانت اقتصادى" می پردازد.
No image

نامه 72 نهج البلاغه : انسان و مقدّرات الهى

نامه 72 نهج البلاغه موضوع "انسان و مقدّرات الهى" را بررسی می کند.
No image

نامه 73 نهج البلاغه : افشاى سيماى دروغين معاويه

نامه 73 نهج البلاغه موضوع "افشاى سيماى دروغين معاويه" را بررسی می کند.

پر بازدیدترین ها

No image

نامه 69 نهج البلاغه : نامه به حارث هَمْدانى در پند و اندرز

نامه 69 نهج البلاغه اشاره دارد به "نامه به حارث هَمْدانى در پند و اندرز " .
No image

نامه 68 نهج البلاغه : روش برخورد با دنيا

نامه 68 نهج البلاغه موضوع "روش برخورد با دنيا" را بیان می کند.
No image

نامه 55 نهج البلاغه : اندرز دادن به دشمن

موضوع نامه 55 نهج البلاغه درباره "اندرز دادن به دشمن" است.
No image

نامه 77 نهج البلاغه : روش مناظره با دشمن مسلمان

موضوع نامه 77 نهج البلاغه درباره "روش مناظره با دشمن مسلمان" است.
No image

نامه 61 نهج البلاغه : نكوهش از فرمانده شكست خورده

نامه 61 نهج البلاغه موضوع "نكوهش از فرمانده شكست خورده" را بررسی می کند.
Powered by TayaCMS