21 تیر 1397, 0:0
همهی کائنات، مملکت خداست و خدا دوست دارد که بندگانش به این مالکیت و قدرت و وحدانیت او اقرار کنند و برای او خاضع شوند و در همهی کارهایشان به سوی او برگردند و تمرد نکنند و هرچه هم توانایی داشته باشند یا توانایی دیگران( غیر خدا) هرچه باشد، از راه خدا منحرف نشوند. زیرا در نهایت بندگان با حقیقت تکان دهندهای روبرو خواهند شد و آن مالکیت و ولایت مطلقه و تامّهی خداست و این که تنها او میتواند آنها را اداره و به ایشان کمک فرماید و در واقع نیز نسخ و تغییر و تبدیل آیات از جانب حق تعالی، همین اعمال ولایت و سرپرستی و یاری رسانی به انسانهاست. البته همهی آیات خدا قابل نسخ یا آیات اعجازی نیستند: مثلاً حج ابراهیمی و نماز و غیره با تغییر روزگاران دگرگون نمیشوند و بسیاری از آیات، خرق عادت نبوده و ناقض قانون و سنّت طبیعی نیستند.
ناسخ به نسخ کلّی در قرآن، آیهای است که حکمی ثابت را در شریعت اسلام یا در شریعت دیگری نسخ کند و منسوخ کلّی، آیهای است که حکم ثابت آن در شریعت نسخ شده باشد. اما ناسخ به نسخ جزئی، آیهای است که حکم آن به شخصی تعلق گرفته باشد و حکم دیگری از او برداشته شده باشد و منسوخ جزئی ، آیهای است که حکم آن از این شخص نسخ (ازاله و ابطال) شده باشد.
ناسخ به نسخ جزئی جز در متشابهات صورت نمیگیرد. «عامّ» آیهای است که حکمش بطور عمومی شامل همهی اشخاص و همهی احوال باشد و خاص، آیهای است که حکمش مختص یک شخص یا یک حال باشد. لذا از جهتی شاید بتوان گفت که آیهی عام و محکم یکی هستند و آیهی خاص و متشابه نیز یکی هستند و به این معنی، ناسخ و منسوخ و عام و خاص را جز اولیای ویژهی خدا (علیهم السلام) کسی نمیشناسد، زیرا شناخت آیاتی که متشابه و مصادیق خاص هستند و ناسخها و منسوخهایی که جزء آیات متشابه محسوب میشوند، جز با بصیرتی از جانب خداوند ممکن نیست.
پس فرقی نمیکند که آیات منسوخ هم در شریعت ناسخ باشد یا در شرایع قبلی، بلکه مهم اینست که حکم ثابتی که در شریعتی به آن عمل شده است، توسط حکم دیگری در همان شریعت یا در شریعت بعدی نسخ و جایگزین شود. همچنین این که ناسخ مربوط به همهی مردم یا گروهی از آنها یا یک شخص از آنها باشد، مربوط به احوال مردم و مناسب با مسائل یا امراض یا ترقی حال یک شخص یا گروه یا جامعه یا همه ی مردم است. همان طور که گسترهی دستورالعملهای پزشکان هم( از نظر دارو، غذا و بهداشت) متفاوت است.
«آیه» بر وزن فعله ( مخفّف فاع له) به معنی علامت یا نشان، و جمع آن «آیات» است و هم به آیات کتاب تدوینی (قرآن) اطلاق میشود که علامات خداوند متعال و نشانه ی رسالت رسولش هستند. همچنین بر احکام رسالت و نبوت نیز که علامات خدا و رسولش و رسالتش هستند، اطلاق میشود.
به علاوه به نشانههای آفاقی (جهان آفرینش خارج وجود انسان) و انفسی (مربوط به درون وروح انسان) هم که علامات خداوند متعال هستند، «آیه» گفته میشود. آیات عظمی (انبیاء و چهارده معصوم علیهم السلام) هم که حاکی از همهی اسماء حسنی و صفات علیای حق تعالی هستند، جزء آیات تکوینی انفسی محسوب میشوند.
«نسخ» به معنی رفع (برطرف شدن) در آیات تکوینی هم رخ میدهد. اما از طرف دیگر، نسخ جز در آیاتی که به عالم طبیعت نازل شدهاند رخ نمیدهد و آیات خدا در عالم طبیعت به منزلهی آیات متشابهاند. اما آیات جهان برتر و غیرمادی (فرشتگان، روح و نفوس در عالم ملکوت اعلی و سفلی) محکمات و به منزله امّ الکتابند و نسخ در آنها راه ندارد.
همان طور که گفته شد « ننسها» از باب ا فعال (نساء ) به معنی محو چیزی از قلوب است، علیرغم اینکه در واقع وجود دارد یا محو آثار آن است از دلها، علی رغم بقاء آن یا بقاء حکمش در واقع (یعنی مسلمین آن را فراموش میکنند یا حکم به ترک آن میرسد، بدون آنکه آیهی ناسخی بیاید) و نمیتوان به این آیه استناد کرد و نسبت سهو و نسیان به نبی اعظم و پیامبر اکرم خدا صلی الله علیه و آله داد، بلکه ممکن است (انساء بدنبال نسخ) به معنی محو از دل یک شخص یا گروه یا جامعه (و قوم) یا امت بوده باشد.
اشکالی که به جملهی بعدی (میآوریم بهتر از آن یا مثل آن را) میگیرند هم- گذشته از آنچه که در مورد مصلحت و ثواب گفته شد- چنین رفع میشود که در آیات تدوینی و احکام رسالت و آیات آفاقی کوچک (یعنی در اجزای عالم طبیعت) امکان جایگزینی با چیزی همانند یا برتر وجود دارد. اما در آیات عظمی قابل تصور نیست که بطور کلی (فیالجمله) چیزی همانند یا برتر از پیامبران بطور کلی آورده شود. البته برخی از آیات قرآن کریم دلالت بر افضلیت بعضی از پیامبران نسبت به بعضی دیگر میکند، ولی بیشتر پیامبران آینده در مرتبهی پیامبران گذشته نبودند و پیامبران بعد از هر پیامبر اولوالعزم هم پایینتر از او بودند و خیریت ( بهتر بودن) آنها با لحاظ و اضافهی کسانی است که آن آیات برای ایشان آمده بود و شکی نیست که زمانها و اهل آن مختلف بودند و بعضی از آنها نیرومندتر و قادر بر پذیرش احکام از پیامبری نیرومندتر بوده و برخی هم ناتوان بودند و فقط میتوانستند احکام را از پیامبری ضعیفتر بپذیرند. لذا خیریت پیامبری به طور ذاتی منافاتی با عدم خیریت او برای (با اضافهی) امّت پیامبر دیگر ندارد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان