حوزه/ آیا رفق و مدارا در روابط اجتماعی میان انسان ها به مفهوم عام است، یا در ارتباطات بین مسلمانان مطرح بوده و یا در ارتباط با مؤمنان و شیعیان است؟ آیا شعاع رفق و مدارای کل انسان ها (اهل کتاب، مسلمانان و یا شیعیان) به نحو مطلق است؟
خبرگزاری«حوزه»، گزیده ای از مباحث «اصول و روش های تربیتی» که توسط آیت الله علیرضا اعرافی در قالب کرسی خارج فقه، با عنوان «فقه تربیتی» اصل قدرت و استطاعت مربی و متربی (رفق و مدارا) برای طلاب حوزه علمیه قم تدریس می گردد را منتشر می کند.
اشاره به مباحث قبل
بحث در دو مقام بود؛ در مقام اول، رفق و مدارا را از منظر فقه روابط اجتماعی و در مقام دوم رفق و مدارا را از منظر فقه تعلیم و تربیت بحث و بررسی می کنیم.
رفق و مدارا در روابط اجتماعی
در مقام اول روایات کثیره وارد شده و بخشی بیان شد که بر رعایت رفق و مدارا در روابط اجتماعی تأکید داشت و همچنین روایاتی که از خشونت و تندی منع میکرد نیز بررسی شد.
حکم رفق و خُرق
بحث در محور پنجم و ششم این بود که رفق و مدارا، رجحان و استحباب مؤکد دارد؛ اما خُرق و عُنف، حرام است. اگر رفتار انسان به مرتبۀ تندی و پرخاشگری برسد در روابط اجتماعی بر اساس روایات وارده، این تندی حرام است.
مطلب هفتم: سطوح روابط اجتماعی
مطلب هفتم این است که آیا رفق و مدارا در روابط اجتماعی میان انسان ها به مفهوم عام است، یا در ارتباطات بین مسلمانان مطرح بوده و یا در ارتباط با مؤمنان و شیعیان است؟ آیا شعاع رفق و مدارای کل انسان ها (اهل کتاب، مسلمانان و یا شیعیان) به نحو مطلق است؟
قبل از بررسی روایات باید گفت: به طور کلی تمام آنچه در فقه روابط میان فردی مطرح است، آنچه حکم به خوبی و بدی آن می شود، ایجابی یا سلبی، و ... این سؤال مطرح در مورد همه آن ها مطرح است. مسائلی مانند غیبت، کذب، حسن خلق و ... در روابط اجتماعی مطرح می باشد که آیا آیات، وظیفۀ عام و فراگیر دارد، یا در ارتباط با مسلمانان بوده و یا در ارتباط با شیعیان و برادران ایمانی به معنای خاص است. در همه مسائل این سؤال مطرح است.
اقسام ارتباطات انسانی
در پاسخ به پرسش بالا، سه یا چهار حالت متصور است:
1ـ وظیفه ایجابی و استحبابی در روابط بین انسان ها است با قطع نظر از دین، مذهب و نوع ارتباط و اینکه هر دینی داشته باشد، مثلاً غیبت کردن بد است نسبت به همه افراد.
2ـ وظیفه ارتباطی با انسان های مسلمان و اهل کتاب؛ فقط کفار غیر اهل کتاب از دایره رفق و مدارا خارج باشد. نسبت به ادیان ابراهیمی توصیه شده تا با رفق و مدارای بیشتری رفتار شود، ادله لزوم رفق و مدارا اختصاص به اهل کتاب و مسلمانان دارد ولی شامل غیر اهل کتاب نمی شود. اهل کتاب که گفته می شود، اهل ذمه را هم دربر می گیرد.
3ـ ادله رفق و مدارا اختصاص به مسلمان دارد؛ شامل کفار (اعم از اهل کتاب و غیرش) نمی شود.
4ـ بر اساس ادله، رفق و مدارا اختصاص به شیعیان دارد؛ لذا ما وظیفه داریم در روابط با پیروان اهل بیت (ع) قاعده رفق و مدارا را رعایت کنیم.
تاکنون مباحث روابط اجتماعی خوب بحث نشده است؛ چه در قالب اخلاق و چه در حوزه فقه. به این سؤالات هم پاسخ جامع داده نشده است.
انسان در کدام یک از دایره های چهارگانه وظیفه دارد؟
از این چهار دایره عمومی در دایره های خاص تر هم جای بحث دارد. در روابط با همسایگان، خانواده، پدر و مادر، استاد و شاگرد، همکاران و ... اصولی دارد که در فقه روابط اجتماعی نمی آوریم هر کدام باب خاص دارد. در خطبه های اول نماز جمعه قم به همین نحو بحث میکردیم. به عنوان مثال؛ شکرگزاری، جای بحث دارد که آیا کاری انسانی، اسلامی، شیعی یا ... است و در فضای خانه مورد تأکید قرار گرفته است. همان مباحث مطرح در خانواده در مراتب دیگر در آن روابط چهارگانه مطرح می باشد.
کافر حربی
نسبت به کافر محارب باید توجه داشت که کافر حربی با بقیه متفاوت است. ممکن است نسبت به محارب هم نوعی دستور به رفق و مدارا داشته باشیم یعنی علاوه بر اینکه در حال جنگ هستیم، برخی نکات اخلاقی جنگ را باید مراعات کرد. در مورد حقوق بشردوستانه چند بار سخنرانی کرده ام. در جنگ با دشمن خود هم باید نکاتی را رعایت کرد. بحث جامعی در فقه انجام نشده است. در هر یک از محور، این سؤال مطرح است که آیا مربوط به شیعیان یا مربوط به مسلمانان یا مربوط به مسلمانان و یا مربوط به اهل کتاب است؟ و یا نسبت به همه انسان ها است؟.
ارتباطات با گروه های خاص
اگر همه ریز موضوعات را تحت یک عنوان جمع کنیم در روابط خاصی مانند اداری، شاگردی و استادی، خانوادگی و ... اصل ایجابی و سلبی می تواند صُور متعدد داشته باشد. گاهی رعایت رفق و مدارا در همه مراتب لازم است و در موارد خاص مورد تأکید بیشتری قرار دارد. گاهی در سطح پنجم است؛ در روابط با همکاران، همسران، گاهی بین شیعیان، گاهی بین مسلمانان و گاهی هم بین مسلمانان و اهل کتاب است. به دست آوردن پاسخ همه مراتب و همه را کنار هم قرار دادن، یک منظومه می شود و نظریه جامع اسلامی به دست خواهد آمد. این پایه علوم اجتماعی اسلامی است. این کار نیاز به ده سال کار علمی با کار گروهی دارد تا تبدیل به نظریه شود و تمدن سازی انجام شود لذا باید کار فقهی کرد.
ممکن است اصلی باشد که در همه پنج مرحله توصیه شده باشد مثلاً همین بحث شکرِ منعم که در یکی از دوایر بیان شده یا در همه آن ها باشد. این موضوع در هر جایی فرق می کند؛ لذا باید با بررسی ادله فقهی مشخص گردد. کم و بیش در «غیبت» بحث شده است که آیا غیبت کردنِ مخالفِ مذهب جایز است؟ این امر در کدام دایره اختصاص دارد؟ آیا حرمت غیبت اختصاص به شیعه دارد؟ ممکن است در یک مرحله حرام باشد اما در مراحل دیگر کراهت داشته باشد یا جایز باشد.
در اینجا جای یک فقه ارتباطات اجتماعی خالی است. در اخلاق از هر کدام سخن هایی به میان آمده اما کار فقهی جامع انجام نگرفته است.
همه مکلف هستند اما متعلق تکلیف و مخاطب آن جای بحث دارد. شیخ انصاری (ره) غیبت را برای شیعه حرام می داند؛ بحث های ما یک جلد کتاب مستقل شده است. آیا رفق و مدارا در ارتباطات اجتماعی و پرهیز از خشونت در روابط اجتماعی بدون قید است؟ آیا اختصاص به مسلمانان دارد؟ یا شیعه؟
به نظر می رسد که این وصف با مراجعه به روایات اختصاص به گروه خاص ندارد. در دایره عام، اطلاق دارد. البته هر اطلاقی مقید و مخصص هم دارد ولی روایاتی وجود دارد که اطلاق دارد. بحث فقط روی مسلمان و شیعه قرار ندارد بلکه عمومیت و شمول دارد.
ادله نقلی رفق و مدارا
روایات مطلق
دسته اول از روایات، روایاتی است که در آن ترغیب به هیّن و لیّن بودن بدون قید و شرط است.
مثلاً در بحار ج 42 باب الرفق مجموعه ای از روایات وارد شده است.
حدیث چهارم، سندش هم قابل تصحیح است.
ابْنُ الْوَلِيدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ (ع) قَالَ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِمَنْ تَحْرُمُ عَلَيْهِ النَّارُ غَداً قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْهَيِّنُ الْقَرِيبُ اللَّيِّنُ السَّهْلُ». (1)
آدمی که نرمش و مدارا دارد، فردا از عذاب نجات داده شود. اما چه کسی و در کجا مطرح شده است؟ چه کسی باید لیّن باشد؟ قید ندارد. روایات دیگری هم وجود دارد. حذف متعلق دلیل بر عمومیت است. گروه دیگر، روایاتی است که عبارت «ناس» دارد.
حدیث 13: این روایت چند سند و نقل دارد. نقل از سند اشکال دارد اما سند معتبر هم دارد.
بِإِسْنَادِ الْمُجَاشِعِيِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ (ع) قَالَ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِنَّا أُمِرْنَا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ بِمُدَارَاةِ النَّاسِ كَمَا أُمِرْنَا بِأَدَاءِ الْفَرَائِضِ». (2)
عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ (ع) قَالَ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَعْقَلُ النَّاسِ أَشَدُّهُمْ مُدَارَاةً لِلنَّاسِ». (3)
در چندین روایت دیگر هم تعبیر «ناس» آمده است.
نسبت این روایات را آیاتی از قبیل «اشدّاء علی الکفار» و روایات همین مضمون را عرض خواهیم کرد.
اینکه در روایات آمده است «الرفق یُمن» از همین قبیل و از دسته اول است.
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ مُعَاذِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) الرِّفْقُ يُمْنٌ وَ الْخُرْقُ (4) شُؤْمٌ». (5)
پس در گروه اول روایات که بر رفق و مدارا اشاره دارد، یا هیچ قیدی ندارد و یا حداقل مانند دسته دوم است که با قید «ناس» آمده است و ناس شامل مسلمان و غیرمسلمان می شود.
روایات تقیه
اما گروه سوم، تمام روایات باب تقیه (6) و روابط با عامه در این حوزه قابل بررسی است. در بحارالانوار جلد 72 باب 87 روایاتی وارد شده که محور آن ها مدارا با غیر شیعه را مورد تأکید قرار می دهد.
روایات ارتباط با شیعیان
در دایره چهارم، روابط بین شیعیان مطرح می باشد که روایاتی دال بر همین مضمون وارد شده است. این دسته روایات با تعبیرات «اخوانکم» (7)، «مصادقة الاخوان»، «صدوق»، «مؤمن» و ... وارد شده است. مراد از اخوان در روایات ما، شیعیان است.
در باب رفق و مدارا به عنوان یک اصل اجتماعی در لایۀ «ناس» و هم در لایه های بعدی روایت وجود دارد. در هیچ لایه ای لسان حصری نیست. همه روایات مثبت است؛ لذا مطلق بر مقید حمل نمی شود اما در دایرۀ محدود و خاص تأکید بیشتر محسوب می شود. روایات خاصه نیز همانند روایات عام و دایره های چهارگانه مثبِت هستند و اطلاق را تقیید نمی زند.
سیره عقلایی هم رفق و مدارا با همۀ مردم را مورد تأکید قرار می دهد.
ادله نقلی مخصص
ادله مقیّد چند چیز است؛ آیات و روایات که در کتب روایی وارد شده است. (8) یک دسته آیات شریفه است.
آیات دال بر شدت با کفار
«لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ» (9)
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبالًا وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ». (10)
«الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً». (11)
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَ تُرِيدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطاناً مُبِيناً» (12)
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ». (13)
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ الْكُفَّارَ أَوْلِياءَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ و قال تَرى كَثِيراً مِنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُوا» (14)
«قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ». (15)
«وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» (16)
روایات شدت با کفار
در روایات هم همین مضمون وارد شده و مورد تأکید قرار گرفته است.
أَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللَّهِ ابْنَا مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ «لَا يَنْبَغِي لِلرَّجُلِ الْمُؤْمِنِ مِنْكُمْ أَنْ يُشَارِكَ الذِّمِّيَّ وَ لَا يُبْضِعَهُ بِضَاعَةً وَ لَا يُودِعَهُ وَدِيعَةً وَ لَا يُصَافِيَهُ الْمَوَدَّةَ». (17)
مفهوم روایت نهی از مودّت کفار
در اینجا بحث مفصل تری می خواهد که کار روی آن صورت نگرفته است. در مفهوم این ادله به خصوص روایت که از مودّت کفار نهی کرده، چهار احتمال مطرح است:
الف) احتمال اول؛ طرح دوستی با کفار نریزید. از کفار فاصله بگیرید. با آنان شدید باشید. تندی و صلابت را باید در شما ببینند. این یک احتمال است. اگر این احتمال باشد، این ادله، مخصص می شود برای ادله مطلق و ادله ای که با عبارت «ناس» وارد شده است.
ب) احتمال دوم؛ همه این ها در جایی است که با کفار در حال جنگ باشیم نه مطلق کفار.
ج) احتمال سوم؛ این است که نهی مربوط به ولایت و مودت قلبی است نه ارتباطات عادی.
د) احتمال چهارم؛ آن است که ممکن است احتمال دوم و سوم را جمع کنیم. با کفار در حال جنگ و غیر حال جنگ باید متفاوت رفتار کرد. این دسته اخیر از آیات و روایات می رساند که نباید زیر سلطه کفار رفت؛ از زیر بار سلطه کفار رفتن، نهی و منع وارد شده است.
پاورقی:
(1)- بحار الأنوار، ج72، ص51.
(2)- أمالی الطوسی، ج 2، ص 135؛ بحار الأنوار، ج72، ص53.
(3)- معانی الأخبار، ص 195.
(4)- الخرق- نقيض الرفق، و خرق بالشيء ... جهله و لم يحسن عمله.( لسان العرب 10- 75).
(5)- وسائل الشيعه، ج2، ص: 498.
(6)- باب 87 التقية و المداراة.
(7)- مصادقة الإخوان، ص3. محمد بن على ابن بابويه.
(8)- بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج72، ص385.
(9)- آل عمران، 28.
(10)- آل عمران، 118.
(11)- نساء، 139.
(12)- نساء: 144.
(13)- مائده، 51.
(14)- مائدة، 57.
(15)- توبه، 24.
(16)- فتح، 28.
(17)- قرب الإسناد ص 78؛ بحار الأنوار، ج72، ص389.