دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تربیت و مربیان تربیتی بخش دوم

تربیت و مربیان تربیتی بخش دوم
تربیت و مربیان تربیتی بخش دوم

تربیت ومربیان تربیتی

آیت‌الله‌العظمی مجتبی تهرانی

شنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۷

روزنامه اطلاعات

علی(ع) فرمود: «خدا پیغمبر(ص) را ادب کرد، و او هم من را ادب نمود و من مؤمنان را ادب می‌کنم.»۱ اینچنین حجت بر همه تمام میشود، به گونهای که دیگر هیچ کس نمی‌تواند بگوید: نمی‌توانستم! به او خواهند گفت: چطور آنها توانستند، تو نتوانستی؟ آنها هم مثل تو انسان بودند. شما در اعضا و جوارح و قوا با پیغمبر و ائمه مشترک بودید؛ چطور آنها مؤدب به آداب الهی شدند، اما ما نمی‌توانیم؟ بگو نمی‌خواهم؛ شهوت و غضبم نمی‌گذارد! چرا می‌گویی: نمی‌دانستم، نمی‌توانستم؟ بگو: هوای نفسم نمیگذارد! در روایتی از پیغمبر اکرم(ص) آمده است: «أدّبنی ربی: پروردگارم مرا تربیت کرد، فأحسن تأدیبی:۲ و به کارهای زیبا و احسن مؤدب ساخت»؛ «أنا أدیبُ الله: من من تربیت‌شده خدایم، و علی أدیبی:۳ علی هم تربیت‌شده دست من است.» اینگونه حجت را بر ما تمام کردهاند.

حُسن ادب در جمیع ابعاد وجودی ما مطرح میشود و آن به این معناست که رفتار و گفتارمان بر یک هیأت زیبا واقع شود. البته تشخیص این ‌زیبایی با ما نیست، هرچند زیبایی و زشتی برخی از امور بسیار روشن است؛ مانند قبیح بودن ظلم و نیکو بودن عدل؛ اما صحبت یکی دو مورد نیست، صحبت از همه رفتارها در تمامی شئون اجتماعی و فردی انسان است. «حسن ادب» تنها در بُعد قلبی نیست، در جمیع ابعاد مطرح میشود و آن‌هم با دستورات الهی که انبیا و اولیا به ما گفتند و بر اساس آن رفتار کردند.

*امام صادق(ع) فرمود: «إن الله عز و جل أدّبَ نبیهُ فأحسن أدبهُ. فلما أکمل لهُ الأدب: خداوند پیامبرش را ادب کرد و نیکو ادبش نمود؛ پس از آنکه ادبش را کامل کرد، فرمود: «و انّک لعَلى خُلُق عظیم: راستى که تو را خویى والاست.۴ (بزرگترین ستایش قرآن از پیغمبر همین آیه است) ثُم فوّض الیه أمر الناس و الأُمه لیَسوس: سپس کار مردم را به او واگذار کردتا برای آنها تدبیر امور کند.»

مطالبی که از این روایت برداشت میشود: اول؛ مربی باید ابتدا خود تربیت شود تا بعد برای تربیت دیگران صلاحیت پیدا کند. ذات نایافته از هستی‌بخش کی تواند که شود هستی‌بخش؟ مطلب دیگر اینکه باید مربی، خدا و تربیت، الهی باشد؛ یعنی در ابتدا خود تربیت شده «یدالله» باشد، بعد بیاید و مشغول تربیت دیگران شود.

انسان دارای ابعاد وجودی است و هر بُعد، ادب متناسب با خودش را دارد. همه این ابعاد باید تربیت شود تا جایی که هیچ نقصی در او نماند. سپس سراغ دیگران برود؛ یعنی کسی صلاحیت ادب کردن دارد که اولاً خودش ادب شده باشد، ثانیاً ادب و تربیتش به کمال رسیده باشد. اگر کسی بخواهد مربی جامعه باشد، باید تمام ابعادش آن هم به طور کامل، تربیت الهی شده باشد. صرف اینکه می‌تواند جلوی شهوتش را بگیرد، اما نمی‌تواند غضبش را مهار کند، کافی نیست. چنین شخصی به درد سرپرستی نمی‌خورد، از خانواده و مدرسه شروع کنید تا برسید به کل جامعه.

تأدیب باواسطه و بی‌واسطه

خداوند یک وقت بلاواسطه تربیت می‌کند، یک وقت باواسطه. در روایت آمده است: خدا خود (بی‌واسطه) پیغمبرش را تربیت‌ نمود. پیغمبر(ص) هم فرمود: من تربیت‌شده خدا هستم. تربیت باواسطه آنجایی است که کسی که خدا تربیتش کرده، بخواهد دیگری را ادب کند. در روایت دارد علی(ع) که خلیفه رسولالله(ص) است، در دامن تربیت پیغمبر، تربیت شد؛ یعنی خدا، پیغمبر را بی‌واسطه و علی را باواسطه پیغمبر تربیت نمود؛ چنان‌که از خود علی(ع) روایت شده: «پیغمبر را خدا تربیت نمود و من را پیغمبر؛ و أنا أُؤدبُ المُؤمنین: من نیز مؤمنان را ادب می‌کنم. و أورثُ الأدب المُکرمین:۵ من، ادب مکرمین را به میراث می‌گذارم.» تربیت باید به خدا منتهی شود، لذا با صد واسطه هم که باشد باید به خدا ختم شود. در روایت دیگری پیغمبر(ص) فرمود: «أنا أدیبُ الله و علی أدیبی».

خداوند در قرآن به پیغمبر می‌گوید: بگو «قل اللهم مالک المُلک تُؤتی المُلک من تشاءُ و تنزعُ المُلک ممن تشاءُ و تُعزّ من تشاءُ و تُذل من تشاءُ بیدک الخیرُ انک على کُل شئ قدیر: بگو: «بار خدایا، تویى که فرمانفرمایى؛ هر آن کس را که خواهى، فرمانروایى بخشى؛ و از هر که خواهى، فرمانروایى را باز ستانى؛ و هر که را خواهى، عزت بخشى؛ و هر که را خواهى، خوار گردانى؛ همه خوبیها به دست توست، و تو بر هر چیز توانایى.»۶ میفرماید: «بگو»! دارد یادش می‌دهد، میخواهد ادبش ‌کند، این چه ادبی است؟ این «ادب عبودیت» و «اعتراف به مملوکیت» است. دارد یاد می‌دهد که چگونه اعتراف کند و در برابر معبود اظهار مسکنت و ذلت نماید.

در باب ثناگویی‌ میفرماید: «قل اللهُم فاطر السموات و الأرض عالم الغیب و الشهاده أنت تحکُمُ بین عبادک فی ما کانوا فیه یختلفون: بگو خدایا، اى پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین، [اى‌] داناى نهان و آشکار، تو خود در میان بندگانت بر سر آنچه اختلاف مى‌کردند، داورى مى‌کنى.»۷بعد می‌رود سراغ معاد و قیامت و میفرماید: «قل لله الشفاعه جمیعا لهُ مُلکُ السماوات و الأرض ثُم الیه تُرجعون: بگو: شفاعت، یکسره از آن خداست. فرمانروایى آسمان‌ها و زمین خاص اوست؛ سپس به سوى او باز گردانیده مى‌شوید.»۸ همه اینها را دارد بی‌واسطه و مستقیم به پیغمبر یاد می‌دهد. «قل الحمدلله و سلامٌ على عباده الذین اصطفى: بگو سپاس براى خداست، و درود بر آن بندگانش که [آنان را] برگزیده است».۹

همه اینها پیغمبر را تا به آنجایی می‌کشاند که «ادب فنایی» را به آن حضرت یاد می‌دهد: «قل انّ صلاتی و نُسُکی و محیای و مماتی لله رب العالمین لا شریک لهُ و بذلک اُمرتُ و أنا أولُ المسلمین: بگو در حقیقت، نماز من و [سایر] عبادات من و زندگى و مرگ من، براى خدا، پروردگار جهانیان است [که‌] او را شریکى نیست، و بر این [کار] دستور یافته‌ام، و من نخستین مسلمانم.»۱۰ نمازم، مناسکم، حیاتم، مماتم، سر تا پایم، همه چیزم، همه برای خداست. این همان ادب فنایی است. پیغمبر اولین کسی است که در عالم ذر به وحدانیت خداوند اعتراف کرد: «الستُ بربکُم قالوا بلى: آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: آری.»۱۱ لذا او در عالم وجود اولین مسلمان محسوب میشود. «أنا أولُ المُسلمین» اشاره به این مطلب است.

آواز الست آمد و گفتیم بلی را

زان گفته، بلاکش همه از عهد الستیم

تربیت پیغمبران

در سوره انعام از آیه هشتاد به این طرف شروع می‌کند انبیا را شمارش کردن و این که خداوند ضمن مأموریتی، دستوراتی به آنها داد و ایشان به آن عمل کردند. خدا در آخر کار به پیغمبر(ص) که خاتم آنهاست، می‌فرماید: «اولئک الذین هدى الله»؛ یعنی انبیا کسانی بودند که خداوند هدایتشان کرد، «فبهُداهُمُ اقتده»؛۱۲ پس تو به هدایتی که اینها پیدا کردند، اقتدا کن. منظور هدایت اعتقادی نیست؛ چون «اعتقاد» اقتداکردنی نیست. در اعتقاد، اقتدا اصلاً معنا ندارد. این‌ اقتداکردن مربوط به عمل است. خدا می‌گوید: من اینها را تربیت‌ کردم که چه کاری انجام بدهند، چه کاری انجام ندهند. تو هم به آنها اقتدا کن؛ ببین آنها چه می‌کردند، از آنها سرمشق بگیر؛ یعنی تو اعمال صالحی را که انبیا عمل می‌کردند اختیار کن؛ چون من این اعمال و روشهای رفتاری و گفتاری را به آنها آموزش دادم.

در سوره انبیا آمده است که: «و جعلناهُم أئمهً یهدون بأمرنا و أوحینا الیهم فعل الخیرات: ما ایشان را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما راهنمایی کنند و به آنها انجام خیرات را وحی کردیم»؛ اینجا دیگر خیلی روشن و واضح، انبیا را می‌گوید که آنها را پیشروان قرار دادم و از نظر کارهایشان به امر ما هدایت شدند. «أوحینا: به آنها وحی کردیم»؛ این مستقیم است. «و أوحینا الیهم و إقام الصلاه و ایتاء الزکاه و کانوا لنا عابدین: …برپایی نماز و دادن زکات و آنان پیوسته پرستنده ما بودند»؛۱۳ ما به اینها روش دادیم، لذا می‌گویند: این روش را از اینها بگیرید، این روشی است که من دادم. اینها تربیت شده یدالله‌ هستند.

خداوند پیغمبر(ص) را به هر دو سبک مستقیم و غیرمستقیم تربیت می‌کند؛ می‌فرماید: «قل رب زدنی ‌علما: بگو پروردگارا، بر دانشم بیفزا»؛۱۴ «قُل»؛ تند تند به آن می‌گوید، می‌گوید مستقیم به آن وحی می‌کنیم. از آن طرف هم به آن دستور می‌دهد که روش انبیا گذشته را هم فرا بگیر. هم مستقیم هم غیر مستقیم. انسان اگر بخواهد خودش را بسازد و از اسارت هوا‌های نفسانی و ظلمات بیرون بیاید، بهترین روش، روش دیداری است؛ یعنی اگر شما بخواهی کسی را تربیت کنی، هم گفتاری می‌توانی، هم دیداری. آنچه اثر بیشتری دارد، روش دیداری است. در باب همه این‌گونه است، صحبت انبیا و اولیا و غیر آنها نیز به همین صورت است.

پی‌نوشت‌ها:

1- بحارالانوار، ج۷۴، ص 414.

2- همان، ج۶۸، ص 382.

3- همان، ج۱۶، ص 231.

4- سوره قلم، آیه 4.

5- بحارالانوار، ج۷۴، ص 268.

6- آل عمران، 26.

7- زمر، ۴۶.

8- زمر، ۴۴.

9- نمل، 59.

10- انعام، ۱۶۲و۱۶۳.

11- الاعراف، 172.

12- انعام، 90.

13- انبیاء، 73.

14- طه، ۱۱۴.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

پر بازدیدترین ها

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
Powered by TayaCMS