23 فروردین 1396, 7:43
نهج البلاغه تقوا را به عنوان یک نیروى معنوى و روحى که بر اثر ممارست و تمرین پدید مىآید و به نوبه خود آثار و لوازم و نتایجى دارد و از آن جمله پرهیز از گناه را سهل و آسان مىنماید، طرح و عنوان کرده است. الا و ان الخطایا خیل شمس حمل علیها اهلها و خلعت لجمها فتقحمت بهم فى النار. الا و ان التقوى مطایا ذلل حمل علیها اهلها و اعطوا ازمتها فاوردتهم الجنه؛ همانا خطاها و گناهان و زمام را در اختیار هواى نفس قرار دادن، مانند اسبهاى سرکش و چموشى است که لجام از سر آنها بیرون آورده شده و اختیار از کف سوار بیرون رفته باشد و عاقبت اسبها سوارهاى خود را در آتش افکنند. و مثل تقوا مثل مرکبهاى رهوار و مطیع و رام است که مهارشان در دست سوار است و آن مرکبها با آرامش، سوارهاى خود را به سوى بهشت مىبرند. در این خطبه، تقوا به عنوان یک حالت روحى و معنوى که اثرش ضبط و مالکیت نفس است ذکر شده است. این خطبه مىگوید لازمه بىتقوایى و مطیع هواى نفس بودن، ضعف و زبونى و بىشخصیت بودن در برابر محرکات شهوانى و هواهاى نفسانى است. انسان در آن حالت مانند سوار زبونى است که از خود اراده و اختیارى ندارد و این مرکب است که به هر جا که دلخواهش هست مىرود. لازمه تقوا قدرت اراده و شخصیت معنوى داشتن و مالک حوزه وجود خود بودن است. مسأله تقوى یكى از واژههایى است كه تقریباً بیش از كلمههاى دیگر در نهج البلاغه بهكار رفته است. اگر نهج البلاغه را به ده قسمت تقسیم كنیم، حداقل یك قسمت آن درباره تقوى، مفهوم تقوى، اوصاف تقوى و صفات متقین بحث شده است. از نظر نهج البلاغه تقوا نیرویى است روحى، نیرویى مقدس و متعالى که منشأ کشش ها و گریزهایى است، کشش به سوى ارزش هاى معنوى و فوق حیوانى و گریز از پستی ها و آلودگی هاى مادى. از نظر نهج البلاغه تقوا حالتى است که به روح انسان شخصیت و قدرت مىدهد و آدمى را مسلط به خویشتن و مالک خود می کند. از مفاهیم بلند و معارف تمدن ساز نهجالبلاغه به روشنی دریافت میگردد كه اصل پروا و پرواپیشگی باعث پیشرفت و شكوفایی فرد، عامل رشد و بالندگی خانواده، راز ترقی و صعود جامعه و رمز پویندگی و پایندگی تمدنهاست؛ چرا كه تقوا، از سویی در فرد و جامعه موجب احساس مسئولیت در انجام شایسته امور و تدبیر شئون و رعایت حقوق دیگران میگردد و از دگر سو آنها را از شكستن مرزهای مقررات و قوانین عادلانه و انسانی باز میدارد . تقوا از سویی باعث شكوفایی استعدادها و تواناییها و فزونی آگاهیها، دانشها، بینشها و ژرفنگریها میگردد و به انسان قدرت شناخت میدهد و از دگر سو او را در سركوبی شیطان و نیروی اهریمنی یاری میرساند تقوا و پروا پیشگی همچنین از سویی شادابی، طراوت، شور و شوق، امید و ایمان، روحیه استقلال طلبانه و آزادمنشانه و اعتماد به نفس میدهد تا همه موانع رشد و ترقی را از سر راه كنار زند و از دگر سو مهر و رحمت بی پایان خدا و هماهنگی و همراهی ناچیزترین ذرات تا عظیمترین كهكشانها را یار و همراه انسان میسازد. امام علی (ع) در این مورد میفرمایند: «فانَ تَقوی الله مفتاحُ سَدادٍ، و ذَخیرهُ معادٍ، و عتقٌ من كُل مَلكَهٍ، و نَجاهٌ من كُل هَلكَهٍ بها یَنَجحُ الطالبُ، و یَنُجو الهاربُ و تَنالُ الرَغائب...» «هان ای مردم، راستی كه پروای از خدا كلید گشایش هر دری است و ذخیره گرانبهای سرای آخرت و وسیله آزادی از هر نوع بردگی و اسارت و سبب نجات از هر نابودی و هلاكت. در پرتو تقوا، جویندگان رشد و تكامل، به پیروزی بال میگشایند و فراریان، از بدبختی و نگونساری و انحطاط نجات مییابند و هدفمندان و هدفداران و جامعههای جویای رشد و كمال به هر هدف و آرزوی بلندی اوج میگیرند. و باز روشنگری میكند كه: «ذمَتی بما اَقولُ رَهینهٌ وَ اَنَا به زعیمٌ انَ مَنْ صَرَحَتْ لَهُ الْعبَرُ عَما بین یَدیْه منَ المَثُلات حَجَزَتْهُ التقوی< عن تَقَحُم الشُبُهَات..» جانم در گرو سخنی است كه میگویم و خود ضامن آن هستم، بی گمان آن جامعه و مردمی كه از عملكرد پیشینیان و پیامدهای دردناك و نابودكننده آن عبرت آموزند، پروای از خدا آنان را از فرو رفتن در ستم و گناه و كردارهای ناشایسته و بدبختیزا باز میدارد... مردم! به هوش باشید كه گناهان و زشتیها و عملكرد بیدادگرانه به سان مركبهای سركش و لجام گسیختهای هستند كه ظالمان و گناهكاران بر آنها نشستهاند و به قعر دوزخ، سرنگونشان خواهند كرد؛ چرا كه این خاصیت گریزناپذیر ستم و گناه است كه از هر گناه و زشتی، زشتی و بیدادی دیگر پدید میآید... اما پروای از خدا به سان مركبهای آرام و راهواری هستند كه صاحبانشان بر آنها نشسته و زمام آنها را در دست دارند و آنان را تا دل بهشت پیش میبرند.» و اعلان مینماید كه:« فَمَن اَخَذَ بالتقوی< عَزَبَتْ عنه الشدائدُ... وَ وَبَلَتْ عَلیه البَرَكَهَ بَعْدَ ارذاذها.» «پس آن كس كه به دامن تقوا چنگ زند، فشارها و سختیهایی كه به او نزدیك شدهاند ،دور گردند و تلخیها شیرین، موجهای متراكم ناراحتیها از هم گشوده، و مشكلات پیاپی و خسته كننده، آسان شوند. شكوه و عظمت و بزرگی از دست رفته به سان دانههای درشت باران بر او فرو بارند و مهر و رحمت گسسته خدا از او، دگرباره شامل حالش گردد؛ نعمتها پس از فرو نشستن به جوشش آیند و بركات كم شده به فراوانی و گستردگی بر او ببارند.» و روشنگری میفرمایند كه: «اَلا فَصُونُوه او تَصَوَنوا به» «پروا را پاس دارید و به وسیله آن و در پناه آن، برای خود و جامعه و دنیای خود، معنویت و آسیب ناپذیری پدید آورید.» آن حضرت، هنگام بدرقه یكی از یاران خود ـ ابوذر غفاری ـ كه به جرم نظارت بر عملكرد دولت، فرمان تبعیدش صادر شده و همگان به قطع رابطه با او دستور یافته بودند، ضمن بدرقه آن آزاده آواره فرمود: «یا اَباذَر! انك غَضبتَ لله فَاُرُج مَن غَضبتَ لَهُ... وَ لَوْ اَنَ السماوات و الاَرضینَ كانتا عَلی عَبدٍ رَتْقا، ثم اتَقَی اللهَ، لَجَعَلَ اللهُ منُهم>ا مَخْرَجا...»«هان ای اباذر! تو به خاطر خدا، استبداد و انحصار خشم گرفتی و انتقاد كردی، پس به همان قدرتی كه به خاطر خشنودی او خشم گرفتی، امید بند... این دنیاداران از خیرخواهی و حق گویی و نقد و نظارت تو بر قدرت و دولت، از دنیایشان ترسیدند، اما تو از دین و تقوای خود از آنها دوری جستی و ترسیدی... اگر دروازههای آسمانها و زمینها بر روی فرد و جامعهای بسته شود، اما آن فرد و جامعه از خدا پروا كنند و بر اساس احساس مسئولیت عمل نمایند، خداوند راهی برای آنان خواهد گشود...» و در خطبهای دیگر میفرمایند: «اُوصیكُم عبادَالله بتقوَی الله فَانها الزمامُ و القوامُ...» «هان ای بندگان خدا! شما را به تقوا و احساس مسئولیت سفارش میكنم؛ چرا كه پروای از خدا زمام كارهای شایسته و خداپسندانه و اساس و قوام زندگی سعادتمندانه است. از این رو به اطمینان آورترین رشتهها و پیوندهای تقوا چنگ زنید و به پروای حقیقی آراسته گردید تا شما را به سرمنزل آرامش و امنیت خاطر و به منزلگاههای گسترده و توسعه یافته و دژهای استوار و تسخیرناپذیر و دنیای عزت و سرفرازی و شكوه برساند.» و نیز میفرمایند:«اعلَموا عبادَالله اَنَ التَقوی< دارُ حصنٍ عَزیزٍ» «بندگان خدا! بدانید كه پروای واقعی، خانه و سرایی است به سان دژهای استوار...» و در جای دیگر میفرمایند:«و اعلَموا اَنَه مَنْ یَتَق الله یَجَعل له مَخرجا منَ الفتَن و نورا من الظُلَم...» «مردم! بدانید آن فرد و جامعهای كه تقوا پیشه سازد و مسئولانه رفتار كند، خدا برای رهایی از فتنهها و گرفتاریها راهی برایش میگشاید و در دل ظلمتها، نوری برایش قرار میدهد و او را در آنچه دوست میدارد، ماندگاری میبخشد...» با این بیان معلوم شد كه از دیدگاه نهج البلاغه، اصل تقوا و آراستگی بایسته و شایسته به صفت پرواپیشگی در همه ابعاد و صحنههای زندگی، یكی از علل اساسی پیروزیها، كامیابیها و سرفرازیهاست و این، اصلی است قطعی و تخلفناپذیر.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان