دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

عبادت و هدایت

عبادت و هدایت
عبادت و هدایت

عبادت و هدایت

گفتگو با دکتر غلامحسین دینانی - کریم فیضی

شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷

روزنامه اطلاعات

اشاره: در ادامه بحث درباره سوره مبارکه حمد، سخن به عبادت و صراط مستقیم رسید. اینک دنباله سخن:

آیا ما در رابطه خودمان با خدا باید احتمال نقص بدهیم؟

این احتمال واقعاً هست و چون هست، باید خودمان را ناقص بدانیم. لازمه این امر آن است که از خداوند طلب هدایت کنیم. به همین جهت است که بلافاصله می‌گوییم: ما تو را ستایش می‌کنیم. پس، تو به ما کمک ‌کن و با این حال، راه راست را به ما بنمای تا کج و معوج نشویم. «صراط‌المستقیم» را که همان راه راست است، به ما نشان بده.

باید به این نکته هم توجه داشت که هیچ راهی، علی‌الاطلاق جز راه خداوند راست نیست. راهی که به راه خدا منتهی نشود، کج است. فکر نکنید چند راه داریم که درست است. بله، چند راه داریم. درست گفته‌اند که: «الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق»، اما همه انفاس خلایق هم یک راه است و آن «صراط المستقیم» است. از الف لام «الصراط» می‌توان استنباط کرد که راه راست، راه خداست و راه غیر خدا راست نیست. نگویید: راههایی داریم، یکی هم راه راست است! خطوط کج می‌تواند بی‌نهایت باشد، اما راست یکی است، آن هم راه خداست. خط مستقیم یکی بیشتر نیست. در این آیه از خداوند می‌خواهیم که همین یک راه راست را که راه خود اوست، به ما نشان دهد و نمایان کند. راه راست همان عبادت است. و عبادت همان هدایت شدن به صراط مستقیم است، با نگرانی از اینکه مبادا من لغزش پیدا کنم، به حکم مرتبه نقصم.

کار با عبادت تمام نمی‌شود.

ما از عبادت نمی‌توانیم خارج شوم. تا هر جا برویم و به هر کجا برسیم، عبادت لازم است. در ابتدای بحث گفتیم که کل عالم ستایش می‌کند. اگر چنین است، ما هرگز از دایره ستایش خارج نمی‌شویم.

آیا منی که ستایش می‌کنم، در صراط مستقیم هم هستم؟

ستایش حق، صراط مستقیم است. اگر ستایش از آن حق نباشد، مستقیم نیست.

شیطان و جبرئیل هم ستایش می‌کردند. چه فرقی است بین این دو ستایش؟

ما مرتبه نقص را کنار نمی‌گذاریم و فراموش نمی‌کنیم؛ اما ستایش حق به هر زبانی مستقیم است. اگر مستقیم نباشد، ستایش حق نیست. راه عبادت خدا مستقیم است.

اگر اینطور است، پس برای چه هزارباره اهل عبادت از خداوند می‌خواهند که آنها را هدایت کند، وقتی در عبادتند؟

این درخواست برای این است که کج و معوج نشویم و استوار بمانیم. «اهدنا» یعنی هدایت در همین راه راست و این که به اندازه سر سوزنی کج نشویم. عبادت حق‌تعالی که نمی‌شود مستقیم نباشد.

چرا نشود؟ عبادت ممکن است موجب تکبر انسان بشود.

عبادت با کبر عبادت نیست. اگر عبادت مقرون به کبر شود، خراب است و اصلاً عبادت نیست.

ممکن است خود عابد نداند که عبادتش مقرون به کبر است.

اگر نداند کارش عبادت نیست، عملی اشتباهی است. این دیگر اصلاً عبادت نیست؛ چون مقرون به کبر است. عبادت با پندار عبادتدو تاست. گاهی اصلاً عبادت نیست، بلکه پندار عبادت است که صورت عبادت گرفته است.

فرض کنید بنده عابدم و ۶۰ سال است که عبادت ریایی می‌کنم…

این عبادت نیست، پندار عبادت است که۶۰ سال عبادت ‌پنداشته شده است. «اهدنا» یعنی طلب از خدا که ما را از غرور و کبر و ریا دربیاور و چنان کن که عبادت‌مان برای تو باشد. حرف من این است که اگر عبادت باشد، راست است. آنچه شما می‌گویید، عبادت نبوده و ما عبادت ‌پنداشته‌ایم.

یعنی «اهدنا» برای این است که من اگر می‌پندارم، نپندارم و عبادتم واقعی باشد؟

بله، تا در حماقت فرو نرویم و عبادتم واقعی باشد. پندار عبادت نباشد، عبادت باشد. وقتی می‌گوییم «أهدنا الصراط المُستقیم» از خداوند می‌خواهیم که کج و معوج نشویم و از پندار خارج شویم؛ چون پندار عبادت، معوج شدن است. می‌خواهیم که غرور ما را نگیرد.

شما در تعبیر طلب از خدا با واژه «اهدنا» بار خاصی نمی‌بینید؟

طلب هدایت از خدا یک مرتبه تازه است که ورای استعانت از خدا قرار دارد.

آیه بعدی (صراط الذین انعمت علیهم) در مقام تفسیر صراط است.

«صراط» همان راه راست است و عبادت. عبادت هم غیر عبادت نیست، مگر اینکه ما کج و معوج بشویم. در «انعمت علیهم» طلب صراط مستقیمی را می‌کنیم که راست باشد و ما دوباره دچار غرور نشویم و به انعام او متنعم باشیم. انعام واقعی آن است که ما اهل معرفت بشویم و بفهمیم. اگر ما با انعام خدا این راه را طی کنیم، کج و معوج نمی‌شویم.

با «غیر المغضُوب علیهم» طلب می‌کنیم که عبادت ما عبادت کسانی که مغضوب واقع می‌شوند و به دلیل نفهمی‌شان و غروری که بر آنها عارض می‌شود و خود را کسی می‌دانند، نباشد. در واقع، طلب از خداست برای دوری از شیطان و سالم شدن عبادت و اینکه انسان از گمراهان نباشد و از کسانی نباشد که به دست شیطان گمراه شده‌اند.

«غیر المغضُوب علیهم» و «لا الضالین» اشاره به گروه و صنفی است.

کسی که ضال است، مغضوب هم هست و کسی که مغضوب است، ضال است. «ضال» و «مغضوب» دو تعبیر از یک واقعیت است که خداوند به دو لفظ فرموده است. در واقع خداوند خواسته است با این دو لفظ بگوید که «ضال» همان مغضوب است و غیر ضال، مغضوب نیست و این دو گروه، کسانی هستند که نعمت ندارند و انعام نشده‌اند.

«انعمت» را برخی نعمت ولایت گرفته‌اند. آیا می‌توانیم قدر جامعی در نظر بگیریم که شامل نعمت مادی و معنوی باشد؟ هم مشتمل بر نعمت عقلانیت باشد هم عبودیت؟

«انعمت» شامل همه نعمات است، چون عام است. «انعمت» یعنی انعام کرده‌ای و شامل هر نعمتی می‌شود، اما نعمت ولایت در بین نعمت‌ها کاملاً فراگیر است. «چون که صد آید، نود هم پیش ماست». کسی که از نعمت ولایت برخوردار است، در نعمات دیگر هم مستغرق است. «ولایت»، در تعبیری کوتاه، سیر صعودی من الخلق الی الحق است، برخلاف «نبوت» که سفر من الحق الی الخلق است. از خلق به حق رفتن بالاتر است، یا از حق به خلق آمدن؟ اولی ولایت است و البته بالاتر از نبوت است. اگر کسی از خلق به حق برود و برسد، منطقاً همه چیز دارد. پس کسی که گفته است: نعمت عبارت است از ولایت، درست و خوب گفته است، اگر بفهمد چه گفته است.

دوستان تفکیکی‌ ما هم به حسب ظاهر چنین حرفهایی می‌زنند، ولی من باور ندارم که ولایت آنها امری تعقلی باشد. ولایت در اصطلاح اهل عرفان، یعنی از خلق به حق رفتن. انسان وقتی به حق برسد، چه چیزی را فاقد است و ندارد؟! این چیزی است که تفکیکی‌ها متوجهش نمی‌شوند.

باید بگوییم اساساً ولایت یک مقوله عقلی محض است و چندان به نقل نمی‌آید. نوعی فهم است و حاوی سلوک است. ولایتی که از دیگری اقتباس شود، ولایت نیست، مقوله‌ای لفظی است. ولایت اصلاً لفظ نمی‌پذیرد.

بله، از نظر ما ولایت یک واقعیت نفس‌الامری است. فهم و سلوک و رفتن و رسیدن است. ولایت، رو به حق کردن و رو به حق بودن است. یعنی همان که می‌گویند: یلیه. در یک جمله، الولایه یعنی الوصول.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
No image

نحوه های مختلف شـروع کلاس توسط مربی

در این بخش "شـروع ها" در جهت آموزش کلاسداری مطرح می شود.
Powered by TayaCMS