27 اسفند 1396, 8:10
از نظر قرآن، انسان زماني انسان است که قرآني باشد و کسي که قرآني نيست و از آموزهها و تعليمات خداي رحمن بهرهاي نبرده و هواي نفس بر افکار و اعمال او حاکم است، اصلاً انسان نيست، بلکه ظاهرش انسان و باطن و ملکوت وي حيوان يا پستتر از آن يعني نبات و جماد است؛ زيرا خدا ميفرمايد: اَلرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنسَانَ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ؛ خداي رحمان قرآن را تعليم داد. انسان را آفريد. به انسان بيان را تعليم داد.(الرحمن، آيات 1 تا 4)
در اين آيات بيان شده که خداي رحمن، قرآن را تعليم داد و آن کسي که تعليم گرفته همان انساني است که آفريده خداست. تعليم بيان در همان سطح تعليم قرآن است، با اين تفاوت که از نظر مرتبهاي و ارزشي آنچه مهم است اول همان قرآن سپس انسان و سپس بيان است؛ هر چند که در مرتبه مصداقي در يک سطح است، ولي از نظر تحليلي و جنبه نظري قرآن مقدم است. بر اين اساس، کسي که از آموزههاي وحياني قرآن بهرهمند است انسان است و همچنين توانايي بيان و جداسازي حق و باطل را مييابد و ميتواند ناطق به اصواتي باشد که کلمات مجزا و جدايي است و قابليت ادراکي و فهم را دارا است. به سخن ديگر، اگر بيان نام ديگري براي قرآن نباشد، ناطق بودن انسان مرتبهاي از مراتب قرآن است و انساني واقعاً اهل بيان است که اهل قرآن باشد، در غير اين صورت از قدرت بيان نيز برخوردار نيست؛ زيرا اين اصواتي که ادا ميکند به گونهاي است که جدا شده و قابل فهم و درک است و گنگ و نامفهوم نيست. اين مرتبه تنها يک مرتبه از حقيقت بيان است و مرتبه اصلي همان قرآن است که بيان حقيقي است و حقايق را تبيين کرده و از باطل جدا نموده است.
پس از نظر قرآن، حقيقت انسان، بايد با قرآن و بيان عجين شده باشد تا انسانيت واقعي او معنا يابد، و گرنه ظاهري انساني و باطني حيواني يا پستتر از آن دارد. از اين رو درباره اين افراد ميفرمايد: إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ؛ آنان جز همانند چارپايان بلکه پست از آنان نيستند.(فرقان، آيه 44)
خدا در اين آيه نميخواهد اين افراد را تحقير يا تمسخر کند، بلکه باطن و ملکوت آنان را بيان ميکند. پس اگر انساني بالفعل و در عمل، با تعليمات قرآني آشنا شد و بدان عمل کرد، در اين حالت انسان متعالي است و گرنه حيواني بيش نيست. از همين رو قرآن بر انسان مقدم ميشود تا ارزش و اعتبار بيشتر آن را بيان کند و معلوم دارد که انسانيت انسان به قرآني شدن است. پس انسان موجود قرآني است که او را متأله و خدايي ميکند و از ظلمت به نور ميآورد.(احزاب، آيه 56)
انسان بدون قرآن، از بسياري از علوم و معارف بيبهره است و اين قرآن است که علوم ناشناختهاي را در اختيار انسان ميگذارد که بدون آن دست يافتني نيست؛ زيرا بدون وحي نميتوان به علومي دست يافت که خارج از حواس و عقول انساني است. علوم وحياني است که انسان را انسان ميکند و از مرتبه حس و عقل فراتر ميبرد. در حقيقت اين وحي قرآني است که دسترسي را به غيب براي انسان امکانپذير ميسازد: وَ يُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ؛ و خدا شما را چيزيهايي تعليم داد که نميدانستيد.(بقره، آيه 151) اين ندانستنيها همواره اين گونه بوده است؛ زيرا راه دسترسي به اين علوم جز به وحي نيست. البته در کنار علوم وحياني، علوم عقلاني نيز مکمل و مقوم انسانيت انسان متعالي خواهد بود.
تاريخ انتشار: شنبه 25 آذر ماه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان