نويسنده: سيدمجيد طباطبائی
اجتماع بر پايه اصول اخلاقي و حقوقي از جمله صداقت، امانت، عدالت، وفاي به عهد، عقد و قول و قرارها سامان مي يابد و همگان از اين طريق با اعتماد متقابل به يکديگر در مسير سعادت و آرامش و آسايش گام برمي دارند. اگر اين اصول اخلاقي و حقوقي ناديده گرفته شود و جامعه با بحران عدم اعتماد نسبت به يکديگر مواجه شود، شايد بتوان احتمال فروپاشي اجتماعي را به عنوان برآيند چنين رفتاري به عنوان يک سنت الهي حاکم بر جامعه پيش بيني کرد. بسياري از مردم در قالب قول و قرارها، وعده هايي به هم مي دهند که بايد بدان پايبند باشند تا اصل اعتماد متقابل حفظ شود.
نويسنده در اين مطلب با استفاده از آموزه هاي اسلامي، ابعاد و آثار التزام و عدم التزام به تعهدات و قول و قرارها را بررسي کرده است.
وعده های توخالی و قول و قرارهای بی پايه
اعتماد اجتماعي متقابل ميان افراد جامعه نقش اساسي در ثبات و امنيت اجتماعي دارد؛ زيرا فقدان اعتماد اجتماعي متقابل به معناي بحران و زمينه درگيري و فروپاشي اجتماع است. اجتماعي که مردم آن به قول و قرارهاي خود عمل نکنند و يا وعده هاي توخالي بدهند و به آن پايبند نباشند و تنها از باب فريبکاري و عبور از مشکل و معضل شخصي به اين ترفند رو آورند، پس از چند بار تکرار اين رويه، به سبب سلب اعتماد، ديگر کسي به قول و قرارها بلکه حتي تعهدات و التزامات حقوقي در قالب قراردادهاي رسمي نيز توجهي نمي کند و همين، رفتار اجتماعي و داد و ستد و معاملات را سخت تر و پيچيده تر مي کند. اين گونه است که جامعه بايد هزينه بالايي را براي فقدان اعتماد متقابل بپردازد و دستاوردهاي اندکي داشته باشد.
در نظر بگيريد نامزدهاي انتخاباتي در هنگام انتخابات وعده هايي به مردم حوزه انتخابي خود بدهند که يا تو خالي است؛ زيرا از نظر حقوقي و قانوني داراي اختياراتي در آن حوزه نيستند تا به وعده هاي خود عمل کنند، يا آنکه اگر از نظر حقوقي و قانوني جزو وظايف و اختيارات قانوني آنان باشد، به دليل شخصي يا غيرشخصي نمي توانند به آن وعده عمل کنند يا حتي بدتر از آن نخواهند به آن وعده ها عمل کنند و تنها براي راهيابي به آن مقام و بهره مندي از شيريني قدرت و اعتبارات و جايگاه اجتماعي، وعده هايي را مي هند و قول و قرارهايي را مي گذارند. در اين صورت اگر به اين قول و قرارها عمل نشود و يک بار و دو بار و در نهايت سه بار توجيه بدقولي را بکنند مردم در بار چهارم عذرها و توجيهات حتي معقول و مقبول آنان را نمي پذيرند و همين موجب سلب اعتماد مردم نسبت به نمايندگان خود مي شود. برآيند چنين رفتاري، کاهش مشارکت مردم و عدم استقبال از انتخابات و کاهش قدرت چانه زني نمايندگان و حتي دولت و نظام اجتماعي در برابر دشمنان و مخالفان خواهد شد و امنيت کلان و ملي اجماعي با خطر مواجه مي شود؛ چرا که نتيجه آن اگر نگوئيم مشروعيت سياسي و مقبوليت نظام، دست کم بحران مشروعيت خواهد بود.
از همين رو در اسلام بر اصول اخلاقي بنياديني چون صداقت، امانت، وفاي به عهد و عدالت فراگير تاکيد شده است و از مردم خواسته شده تا براي تحقق يک جامعه نه آرماني بلکه اجتماعي سالم معمولي به اين اصول پايبند باشند؛ زيرا اينها از فضايل و محاسن اخلاقي هر انسان است و اگر اجتماع اسلامي بخواهد به يک اجتماع آرماني و سرمشق تبديل شود بايد در چارچوب مکارم اخلاقي عمل کند و اهل احسان و ايثار باشد.
از آموزه هاي اسلامي به دست مي آيد که دينداري چيزي جز اخلاق مداري نيست؛ از اين رو در روايات آمده کسي که اصول اخلاقي چون حيا و عهد و مانند آن را رعايت نکند در حقيقت، دين ندارد و نمي تواند مدعي دينداري باشد.
از نظر آموزه هاي وحياني اسلام، سه گانه دين و عقل و اخلاق همواره با هم هستند به طوري که اگر يکي نباشد دو ديگر نيز وجود نخواهد داشت. در روايت آمده است عقل و دين و حيا (اخلاق) همراه با هم هستند و وقتي حضرت آدم(ع) عقل را پذيرفت دين و اخلاق، حاضر به جدا شدن از عقل نشده و گفتند خداوند ما سه را با هم قرار داده است. (اصول کافي، ج1، ص 11 کتاب عقل و جهل)
دينداری در عمل به تعهدات
همان طوري که گفته شد اصول اخلاقي به ويژه اصول بنيادين اخلاق چون حيا از نظر اسلام همان دينداري و بلکه عقلانيت است و کسي که اخلاق ندارد عقل و دين ندارد، بايد گفت که کسي که به تعهدات خود عمل نمي کند، دين و عقل ندارد، از اين رو پيامبر اکرم(ص) مي فرمايد: لادين لمن لاعهد له؛ آن کس که وفاي به عهد و پيمان نکند، دين ندارد. (بحارالانوار، ج 75، ص 96)
اصولاً دين چيزي جز قبول تعهدات و عمل و التزام به آن نيست؛ زيرا مهمترين تعهدي که انسان در زندگي مي پذيرد تعهداتي است که انسان نسبت به خداوند دارد. در آيات قرآني از عهد ميان خدا و انسان سخن به ميان آمده است. خداوند در آيات 60 و 61 سوره يس از عهد و پيمان الهي با انسان مبني بر عبادت و پرستش او و پرهيز از عبوديت شيطان سخن به ميان آورده است و در آيه 7 سوريه مائده مي فرمايد که اطاعت مطلق از خدا، عهد و پيمان الهي با مؤمنان است.
بنابراين، از نظر اسلام دين چيزي جز پذيرش عهد و تعهداتي از سوي انسان در قبال خداوند نيست. از اين رو پيامبر(ص) فرموده است که کسي که عهدي ندارد ديني ندارد و به همين منوال بايد گفت کسي که دين ندارد عهدي ندارد؛ زيرا مهم ترين عهد انسان همان دينداري و بندگي و عبادت و عبوديت خداوند است.
مذمت عهدشکنی در اسلام
از نظر قرآن کساني عهدشکني مي کنند که دين ندارند و يا دين آنان سست است و از افراد سست ايمان هستند.
بر اين اساس خداوند کافران (بقره، آيه 100؛ اعراف، آيات 101 و 102)، مشرکان (توبه، آيات 1 تا 13)، منافقان (احزاب، آيات 12 تا 15؛ توبه آيات 75 و 76)، اهل کتاب (مائده آيه 14؛ بقره، آيه 100؛ اعراف، آيات 101 و 102)، فاسقان از مسلمانان (بقره، آيات 26 و 27) و مانند آنان را از مصاديق عهدشکنان معرفي مي کنند؛ زيرا يا دين ندارند يا سست دين و سست ايمان هستند.
از نظر قرآن عهدشکني و عدم وفا به آن حرام و گناه است و انسان نبايد حتي براي سود بيشتر و تغيير مصلحت ها، عهدشکني کند. (نحل، آيات 91 و 92) پس اگر پيمان و ميثاقي (انفال، آيه 72) يا وعده اي داده شد (توبه، آيه114) بايد به آن عمل شود و وفا گردد.
امير مؤمنان علي(ع) مي فرمايد: و اياک ... ان تعدهم فتتبع موعدک بخلفک... الخلف يوجب المقت عندالله و الناس؛ بپرهيز از خلف وعده که آن موجب نفرت خدا و مردم از تو مي شود. (نهج البلاغه، صبحي صالح، نامه 53، ص 444)
آدمي نبايد تعهدي بپذيرد که قدرت و توان انجامش را ندارد. امام علي(ع) مي فرمايد: لاتعدن عده لاتثق من نفسک بانجازها؛ وعده اي نده که از وفاي به آن اطمينان نداري. (تصنيف غررالحکم و دررالکلم ص 253، ح5316)
اگر کسي تعهد بدهد ولي وفا نکند و عذر و بهانه و توجيه تراشي کند قابل اعتماد نيست و نمي توان او را به عنوان فردي قابل اعتماد شناخت و با او پيوند خويشاوندي يا دوستي بست. امام علي(ع): لاتعتمد علي مودهًْ من لايوفي بعهده؛ به دوستي کسي که به عهد خود وفا نمي کند اعتماد نکن. (تصنيف غررالحکم و دررالکلم ص 418، ح 9562)
انسان بايد بسنجد که آيا از توان عهد و قول و قرارش برمي آيد يا نه؟ اگر بر نمي آيد وعده ندهد.
امام حسن(ع) مي فرمايد: انسان تا وعده نداده، آزاد است. اما وقتي وعده مي دهد زير بار مسئوليت مي رود و تا به وعده اش عمل نکند رها نخواهد شد. (بحارالانوار، بيروت، ج 75، ص 113)
اگر کسي عهدشکني کند بايد بداند خودش پيش از ديگري آسيب مي بيند و اعتبار اجتماعي خود را از دست مي دهد و مردم به وي بي اعتماد مي شوند. حضرت علي(ع) مي فرمايد: هرگاه مردم پيمانشکني کنند، خداوند دشمنان را بر آنها مسلط مي کند. (بحارالانوار، ج100، ص45)
وجوب وفای به عهد
خداوند به مؤمنان فرمان مي دهد تا به عهد خويش وفا کنند و بدانند که بايد پاسخگوي تعهدات و قول و قرارها و وعده هاي خويش باشند. خداوند مي فرمايد: و اوفوا بالعهد ان العهد کان مسئولا؛ و به عهد خود وفا کنيد زيرا از عهد سؤال مي شود. (اسراء، آيه34)
قرآن در آيه 177 بقره که اوصاف ابرار را مي شمرد، وفاي به عهد را يکي از اوصاف ابرار و نيکان قلمداد مي کند و مي فرمايد: والموفون بعهدهم اذا عاهدوا والذين هم لاماناتهم و عهدهم راعون؛ هنگامي که عهد و پيمان مي بندند رعايت مي کنند؛ مؤمنان کساني اند که در عهد و اماناتشان مراعات کننده اند.
همچنين مي فرمايد: بلي من اوفي بعهده و اتقي فان الله يحب المتقين؛ آري هرکس به عهد خود وفا کند و تقواي الهي پيشه نمايد در زمره متقين بوده و خداوند پرهيزگاران را دوست دارد. (آل عمران، آيه76)
در حديث معروف و مشهور نيز آمده است: «المؤمنون عند شروطهم؛ مؤمنان در گرو عهد خود هستند.» سيدمحمد کاظم يزدي در عروه الوثقي مي نويسد: اين از قوي ترين ادله بر لزوم بيع است، براي اينکه شرط به معناي تعهد و مطلق تعهد است. اين معنا از اين واژه متبادر است؛ زيرا در کتاب لغت سراح آمده است: «شرط هو العهد». همچنين بايد توجه داشت که واژه شرط در روايات به معناي «مطلق عهد ولو عهد ابتدايي» استعمال شده مثل اينکه در روايات معتبر که مربوط به خيار حيوان است امام(ع) مي فرمايد: «الشرط في الحيوان ثلاثه ايام؛ عهد درباره حيوان سه روز است»؛ يعني تا سه روز خيار حيوان دارد که عقد را فسخ کند و بعد از آن ديگر حق فسخ نيست.
پيامبران به هر عهدي که مي بستند و وعده اي که مي دادند وفا مي کردند حتي اگر اين وعده و عهد را به دشمنان خود مي دادند؛ چنانکه حضرت ابراهيم(ع) به عهد خود با آزر سرپرست و عموي بت پرست خويش عمل کرد. (توبه، آيه114)
پيامبر(ص) بر اين نکته تاکيد داشته و مي فرمايد: سه چيز است که ترک آن براي هيچ کس جايز نيست: نيکي به پدر و مادر مسلمان باشند يا کافر، وفاي به عهد با مسلمان يا کافر و اداي امانت به مسلمان يا کافر. (نهج الفصاحه، ص416، ح1264)
اميرمؤمنان علي(ع) مي فرمايد: هيچ يک از فرائض الهي همانند وفاي به عهد نيست که مردم با همه خواسته هاي گوناگون و ديدگاه هاي مختلف، بيشتر بر آن اتفاق نظر داشته باشند. (نهج البلاغه، صبحي صالح، نامه 53، ص442)
اهميت و آثار وفای به عهد
از نظر قرآن، وفاي به عهد و پيمان، از ملاک هاي ارزشي انسان (انفال، آيات 55 و 56) و خصلت هاي شايسته (رعد، آيه20؛ مؤمنون، آيه8؛ معارج، آيه32) است و کساني به وعده ها و قول و قرارها و عهود خود عمل مي کنند که اهل تقوا (مائده، آيه7)، متوجه بازخواست الهي نسبت به تعهدات (اسراء، آيه34؛ احزاب، آيه15)، متوجه پاداش هاي الهي به متزمين به تعهد (نحل، آيه95 و 96)، متوجه مشيت الهي (کهف، آيات 65 تا 69)، نظارت الهي بر کارها (نساء، آيه33؛ يوسف، آيه66)، عزم جدي در انجام تعهدات و التزامات (طه، آيه115) و مانند آنها باشند.
قرآن مي فرمايد: خردمندان و اولوا الالباب (رعد، آيات 19 و 20)، مومنان راستين (مومنون، آيات1 و 8؛ احزاب، آيه23)، اهل عبادت و نماز (معارج،آيات22 و 32)، ابرار و نيکان (بقره، آيه177) و مانند آنها هستند که به عهد خويش پايبند بوده و بدان وفا مي کنند.
حضرت علي(ع) و نيز درباره نقش ايمان و يقين به خدا در انجام تعهدات مي فرمايد: ما ايقن بالله من لم يرع عهوده و دممه؛ کسي که عهد و پيمان خود را رعايت نکرد، به خداي سبحان يقين نياورده است. (غررالحکم، ص366)
عامل به عهد، به سبب وفا به تعهدات خود، در دنيا و آخرت رستگار (مومنون، آيات 1و 8)، مورد تکريم فرشتگان (رعد، آيات20 تا 24) و بهره مند از مقام و آثار متقين (بقره، آيه177)، صادقين (همان) و محبت خدا (آل عمران، آيه67) خواهند بود.
براساس روايات هرکسي مي خواهد خودش را به پيامبر(ص) و معصوم نزديک کند بايد صفات ايشان را داشته باشد. از مهمترين صفات که بايد سرمشق رفتار مومن باشد وفاي به عهد است. پيامبر(ص) مي فرمايد: نزديک ترين شما به من در قيامت، راستگوترين، امانتدارترين، وفادارترين به عهد، خوش اخلاق ترين و نزديک ترين شما به مردم است. (امالي، طوسي، ص229؛ بحارالانوار، بيروت، ج72، ص94، ح12)
امام رضا(ع) درباره سيره اهل بيت(ع) در وفا به عهد و عقد مي فرمايد: ما خانداني هستيم که وعده هاي خود را قرضي بر گردن خود مي بينيم، چنانکه رسول خدا(ص) چنين بود. (بحارالانوار، ج75، ص97)
روزنامه كيهان، شماره 21298 به تاريخ 16/12/94، صفحه 6 (معارف)