23 فروردین 1396, 7:33
از منظر قرآن آيا ظلم کردن در حق بندگان خدا مي تواند نشانه اين باشد که ظالمين در جهان بيني الهي خود مشکل دارند؟
بله از منظر قرآن کساني که در حق بندگان خدا ظلم و ستم روا مي دارند، پيش از آن نسبت به شناخت خداي متعال و تسليم در برابر اوامر و نواهي او مشکل پيدا کرده اند. قرآن کريم در سوره انفال آيه 71 مي فرمايد:
«وان يريدوا خيانتک فقد خانوا الله من قبل فامکن منهم والله عليم حکيم» «اما اگر بخواهند با تو خيانت کنند، (تازگي ندارد) آنها پيش از اين (نيز) به خدا خيانت کردند و خداوند (شما را) بر آنها پيروز کرد، خداوند دانا و حکيم است!» بنابراين مي توان گفت کسي که به ديگري خيانت مي کند يا ظلمي در رابطه با او مرتکب مي شود و به هر روي، دست به گناهي مي آلايد که در آن به مردم آسيب مي رسد، به حتم پيش از آن، چنين گناهي را در حق خداوند مرتکب شده است. اين اصل يک قاعده کلي است.
اگر کسي به همنشين خود دروغ بگويد، به طور يقين پيش از آن به خدا دروغ گفته است. اگر کسي مال ديگري را به زور و به حرام بخورد، پيش از آن، چنين حرامي را از خدا خورده است. بسياري در دنيا دروغ مي گويند و عده اي در قيامت نيز به خدا دروغ خواهند گفت؛ در حالي که قيامت به سند و بينه نياز دارد و تمامي مسايل آن محسوس است و عمل هر فردي تعيين و تجسم پيدا مي کند. و دروغگو ديگر هيچ توجيهي نخواهد داشت.
کسي که در درون خود با خداي خويش بد است، نمي تواند به مردم هم خوبي نمايد. آيه شريفه «الذين امنو ولم يلبسوا ايمانهم بظلم، اولئک لهم الامن، وهم مهتدون» (انعام- 82) مي فرمايد کسي که ايمان خود را به ظلم نيالايد ايمني دارد. و هدايت يافته به تعبير ديگر عارض طبيعي ظلم براندازي باطني است؛ به طوري که هيچ دولت و حاکم ظالمي ماندگاري ندارد و دولت مستعجل است. زيرا ظلم يکي از مهم ترين دلايل سقوط حکومتها و تمدن ها است.
ظالم نخست اعتقاد خويش را از دست مي دهد و باطن وي به هم مي ريزد و سپس شکوه ظاهري او به نابودي کشيده مي شود. باطن ظالم همانند ريشه درختي است که شروع به پوسيدن مي کند؛ به طوري که با وزش کمترين بادي از پاي درمي آيد. کسي که ظلم نداشته باشد، براي ديگران امنيت مي آورد و موجبات هدايت ديگران را فراهم مي کند.
کسي که امنيت دارد به استقلال مي رسد. کسي که استقلال دارد و احساس امنيت مي کند، آزادي دارد. استقلال و آزادي ميوه درخت تناور امنيت است. امنيتي که با پرهيز از ظلم و ستم به زيردستان حاصل مي شود. حاکمي که ظالم باشد، امنيت اجتماعي را از شهروندان خود مي گيرد. هدايت جايي اتفاق مي افتد که امنيت وجود دارد، چون امنيت است که استقلال و آزادي مي آورد. کسي که امنيت دارد به حتم فردي قوي است؛ زيرا امنيت با ضعف سازگاري ندارد. آيه شريفه پس از يادکرد از امنيت، از هدايت مي گويد: «وهم مهتدون». هدايت در جامعه اي محقق مي شود که امنيت داشته باشد. جامعه اي که ستم و بي عدالتي در آن نباشد. البته اين دين و ايمان درست و بي پيرايه است که امنيت مي آورد.
روزنامه كيهان، شماره 21290 به تاريخ 6/12/94، صفحه 6 (معارف)
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان