گفتوگو با حجتالاسلام رضائی مهر بهمناسبت سالروز شهادت پایهگذار مذهب جعفری
شکلگیری تمدن اسلامی در پرتو سیره علمی و عملی حضرات معصومین(ع) آن هم در فضاها و تنگناهای مختلف سیاسی، مذهبی و... امر مبارکی است که بر همه مسلمین لازم است تا در مسیر شکوفایی آن قدم برداشته و چونان قرون گذشته، جهانیان را مقهور اقتدار اسلام و تمدنی اسلامیکنند. امام صادق(ع) در تمدنسازی اسلامی نقش اساسی داشتهاند که لازم است این مهم از زوایای مختلف مورد توجه و تأسی قرار گیرد. فرا رسیدن سالروز شهات رئيس مذهب تشيع امامصادق(ع) زمینهای شد تا موضوع نقش امام صادق (ع) در تمدنسازی اسلامی را، با استاد حوزه علمیه قم حجتالاسلام والمسلمین دکتر رضائیمهر به گفتوگو بنشینیم كه تقديم خوانندگان عزیز میشود.
* قبل از ورود در بحث اگر درباره مفهومشناسی تمدن اسلامی و جایگاه آن در اندیشه اسلامی توضیحاتی را لازم میدانید بفرمایید.
- هرچند در این خصوص تعاریف متعددی مطرح شده است اما به نظر میرسد گویاترین تعریف آن است که بگوییم تمدن اسلامی عبارت است از مجموعهای از عقاید و ارزشهای برخاسته از معارف اسلامی که در پیشرفت حوزههای مختلف علمی وهنری و تألیف و شکلگیری نهادهای سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و.. در جوامع اسلامی تأثیرگذارند. با توجه به این معنا از تمدن اسلامی، علوم و فنون و آنچه در حوزه حکمت نظری و عملی قرار دارد همه در مفهوم تمدن اسلامی جا میگیرند. شکلگیری تمدن اسلامی را در قرون دوم تا هشتم و اوج شکوفایی آن در علوم و فنون مختلف و پیریزی و نهادینهسازی نهادهای مرتبط با مدنیت اسلامی را میتوان در فاصله قرون دوم تا پنجم در تاریخ مضبوط است و تمدن اسلامی در این قرون به گونهای بود که رهبری علمی و شرافت تمدنی خود را بر جهان استیلا بخشیده بود.
اما درخصوص جایگاه تمدن اسلامی در آموزههای دینی باید گفت که وقتی میگوییم تمدن اسلامی طبیعتاً تمدنی را در نظر گرفتهایم که از منبع آموزههای دینی گرفته شده است و چنین امری کاشف از جایگاه مهم تمدن اسلامی در آموزههای دینی است و میتوان گفت روح معارف اسلامی تولیدکننده چنین تمدنی بوده است و این مطلب قلمرو زمانی و مکانی خاصی ندارد و اگر در برههای تمدن اسلامی محقق شده و حتی به اوج خود رسیده است و در برههای دیگر شاهد آن نبودهایم، منشأ رفتاری دارد یعنی مربوط به عملکرد مسلمین بوده است. برای توضیح عرض میکنم که امور دینی متعددی را میتوان نام برد که در تأیید اهمیت تمدن اسلامی و تکوین آن مؤثر و دخیل بودهاند مثلاً اجتماعی بودن عمده احکام دینی مبنای تمدنسازی بوده است چرا که اسلام در هیچ موقعیتی از جامعه و امور اجتماعی غافل نبوده و احکام اسلامی به طور قابل توجهی معطوف به اجتماع و اجتماعیات بوده است و همین امر منشأ تمدنسازی مبتنی بر اسلام گردیده است. از طرفی ترغیب و تأکید اسلام به تحصیل علم و حکمت و در شکلگیری تمدن اسلامی تأثیر جدی داشته است زیرا تأکید به تحصیل علم در معنای عام آنکه حتی شئون مدنیت از جمله معماری و هنر را در بر بگیرد در واقع تشویق به تمدنسازی اسلامی است. در قرآن مکرراً به تأمل و دقت در آیات و انفس و اسرار هستی تأکید شده و مردم را به تحقیق در این امور و تحصیل آنها فرا خوانده است. لسان روایات نیز طلب علم را فریضه دانسته است و همه این سفارشها خود، سنگ بنای تمدن اسلامی است. البته در این میان، وجودات مقدسه حضرات معصومین(ع) را نباید از نظر دور داشت زیرا آن حضرات با برخورداری از علم لدنی و درک عمیقشان نسبت به معارف اسلامی و تأسیس نهادهای علمی و تربیت شاگردان در حوزههای مختلف علوم و فنون در تشکیل تمدن اسلامی تأثیر بسزا داشتهاند. سیره علمی و عملی آن بزرگواران شاهد بر این حقیقت است.
* باتوجه به اینکه موضوع بحث ما نقش امام صادق(ع) در شکوفایی تمدن اسلامی است و از طرفی درک این مهم متوقف بر فهم برخی شرایط و مقتضیات عصر آن حضرت میباشد، لذا اگر موافق باشید بحث را با نگاهی به فضای سیاسی دوران امام صادق(ع) شروع کنیم.
- در دوران آن امامت امام صادق(ع)، 7 خليفه به شرح زير تکیه بر مسند خلافت زدند: از خلفای اموی؛ هشام بن عبدالملك، وليد بن يزيد بن عبدالملك، يزيد بن وليد بن عبدالملك، ابراهيم بن وليد بن عبدالملك، مروان بن محمّد و از خلفای عباسی عبدالله سفاح و منصور دوانيقی.
گزارشات تاریخی بیانگر آشفتگی فراوان اوضاع سیاسی این دوران است كه بد نیست در این مجالاشارهای کوتاه به آنها داشته باشیم:
در درون حاكميت وضعیت سیاسی بسیار مضطرب است؛ با مرگ هشام، وليد بر مسند خلافت مینشیند. عیاشی و ميگساری او باعث قتلش شد. سال بعد وقتی يزيد فرزند وليد در شرف مرگ بود ابراهيم، پسرش، جانشين او شد اما به سرعت توسط لشکرکشی مروان بن محمّد از خلافت بركنار شد. قيسيان با عبدالملك بن مروان درافتادند اما بعد با پسرش هشام همراه شدند اختلاف قبايل هم چشمگير بود.
جنگهای برون حاکمیتی نیز در این دوران فراوان بود. جنگ با تركان خزری و رومی، ناآرامیها و شورشها در قلمرو خلافت اموی، خروج خوارج اباضیه در یمن و تسلط یافتنشان بر مدینه به مدت سه ماه، قيام زيد بن علی بن حسين به سال 123 ه. ق در كوفه، شروع نهضت عباسيان در سال 129 ه. ق در خراسان توسط ابو مسلم و سرانجام به خلافت رسیدن ابوالعباس سفّاح. روشهای متعدد دیگری در دوره عباسی انجام شد و پس از آن قیام علويان صورت پذیرفت مانند حركت محمّد بن عبدالله نفس زكيه و قيام ابراهيم، برادر نفس زكيه. حرکتهای استقلالطلبانه را نیز نباید از نظر دور داشت. به هر حال دوران امام صادق(ع) به لحاظ سیاسی، دورانی بسیار متلاطم بوده است. بدیهی است کار هدایت مردم که رسالت امام صادق(ع) بود در این آشفته بازار سیاست چقدر سخت و سنگین بوده است.
* با توجه به اینکه عصر امام صادق(ع) مقارن بود با یک سری قیامها و جریانهای سیاسی و حرکتهای نظامی، موضع امام نسبت به این جریانها چگونه بوده است؟
- معلوم است که موضع امام صادق(ع) نسبت به بسیاری از این حرکتها منفی بوده است و درخصوص شخصیت و قیام زید بن علی هر چند نظرات مختلفی مطرح شده است اما دلائل و شواهد فراوانی ارایه شده است مبنی بر این كه قيام او با اجازه و موافقت حضرت امام صادق(ع) بوده است. از جمله اين شواهد، گفتار امام رضا(ع) در پاسخ مأمون است كه امام طی آن فرمود: پدرم موسی بن جعفر (ع) نقل كرد كه از پدرش جعفر بن محمّد شنيده بود كه میگفت: زيد برای قيامش با من مشورت كرد من به او گفتم عموجان اگر دوست داری كه همان شخص به دار آويخته در كناسه (محله ای در كوفه) باشی راه تو همين است و موقعی كه زيد از حضور امام صادق(ع) بيرون رفت امام فرمود: وای به حال كسی كه ندای او را بشنود و به ياری او نشتابد.
* باتوجه به وضعیت ناآرام سیاسی دوران امام صادق(ع)، آیا آن حضرت نمیتوانستند با هدف نجات اسلام و مسلمین قیامی را بر علیه سلاطین جور ترتیب دهند و برای تحقق حکومت حقیقی اسلام اقدام نمایند؟
-ببینید امام از آنجا که وظیفه حفظ دین و هدایت مردم بر عهده اوست باید به بهترین وجه ممکن این وظیفه را انجام دهد. و نکته حائز اهمیت در این میان آن است که لزوماً این گونه نیست که هر امامی در زمان خود باید قیام کند بلکه هر امامی در زمان خود موظف به وظیفهای است که بر عهدهدارد و این وظیفه لزوماً قیام نیست و بسته به شرایط و مقتضیات است. درخصوص امام صادق (ع) باید گفت آن حضرت بهخوبی میدانست كه خروج عباسيان عليه بنیاميه، برای رسيدن به قدرت است و اعتقادی به امامت و خاندان رسالت ندارند. مرحوم علّامهمجلسی در كتاب بحارالانوار نقل میكند كه: «شخصی به نام «سهل بن حسن خراسانی» خدمت امام صادق(ع) رسيده، سلام كرده و نشست. عرض كرد يابن رسولالله (ص)شما رئوف و مهربان هستيد، چرا از حق خود دفاع نمیكنيد؟ چه چيزی مانع اين امر است؟ در صورتی كه بيش از صدهزار شيعه شمشيرزن داريد! حضرت فرمودند: ای مرد خراسانی بنشين، سپس حضرت امركردند، تا تنور روشن شود، وقتی تنور برافروخته شد، حضرت رو به مرد خراسانی نموده و فرمود: بلند شو و داخل تنور شو، در اين هنگام مرد خراسانی ترسيد و عرض كرد: يابن رسولالله (ص) مرا با آتش نسوزان، از من درگذر،... حضرت فرمودند: تو را بخشيدم، در اين هنگام يكی از اصحاب امام صادق(ع) بنام «هارون مكی» وارد شد در حالی كه يك كفش خود را با انگشت گرفته بود. خدمت آنحضرت رسيد و سلام كرد. امام (ع) جواب سلام او را داد و فرمود: نعلين را از دست خود بينداز و برو داخل تنور... هارون مكی، نعلين را انداخت و داخل تنور شد. امام (ع) شروع كرد با مرد خراسانی صحبت كردن و از اوضاع خراسان از او میپرسيد شايد در دل مرد خراسانی غوغا بود و دلش به حال هارون میسوخت. سپس فرمود: ای خراسانی برو و داخل تنور را نگاه كن. مرد خراسانی به طرف تنور رفت و ديد كه «هارون مكی» چهار زانو در تنور نشسته است. امام(ع) از مرد خراسانی سؤال كرد: «از اينها در خراسان چند نفر پيدا میشود؟ مرد خراسانی عرض كرد: به خدا قسم يكنفر هم نيست. امام (ع) فرمودند: ما در زمانی كه پنج نفر ياور اينچنين نداشته باشيم قيام نخواهيم كرد. ما خودمان موقعيت مناسب را بهتر میدانيم. آری يك رهبر وقتی در مبارزات خود پيروز میشود كه ياران و سربازان فداكاری داشته باشد و بدون داشتن نيروهای قوی و شرايط شركت در جنگ و مبارزه، نتيجهای جز شكست نخواهد داشت. پس عدم قیام امام (ع) ناشی از عدم وجود مقتضیات و شرایط لازم بوده است و امام خوب میداند که با این وضعیت حفظ دین و رسالت هدایتگری باید از طریق دیگری انجام شود؛ طریقی که به نتیجه مطلوب منتهی گردد.
* در چنین وضعیتی تشخیص امام صادق(ع) برای هدایت اسلام ومسلمین چه بود و چه اقدامی را صحیح دانسته و انجام دادند؟
- تشخیص امام صادق(ع) این بود که در وضعیت موجود که شرایط قیام موجود نیست به تبیین و تثبیت عقاید شیعی بپردازد و معارف تشیع را نهادینه سازد و نه تنها در سایه معارف اسلامی و شیعی به هدایتگری بپردازد که فرهنگ و تمدن عمیق اسلامی را نیز بناگذارد از این روی دست به يك فعاليت فرهنگی عميق زدند و با تربيت شاگردان زيادی، مكتب حقّه اثنی عشريه را برای هميشه بيمه كردند. سعی حضرت بر اين بود كه اگر مبارزه مقدور نيست تفكر سالم و ظالم ستيز شيعه حفظ شود و قوت يابد. گذشت زمان نشان میدهد كه هشياری و ژرفانديشی امام صادق(ع) بيشترين ضربه را به دشمنان وارد كرد و بيشترين خدمت را به دين اسلام انجام داد، همين فعاليتها باعث شد كه دشمنان مكتب شيعه نتوانند آنحضرت را تحمّل و آن امام بزرگوار را بهوسيله سمّ به شهادت رسانيدند. بنابراین امام قیام کرد اما نه قیام نظامی بلکه قیام علمی و فرهنگی که نتیجه آن تثبیت و اقتدار شیعه و اسلام ناب بود و ایشان از فرصت پیش آمده اوضاع بههم ريخته حاكميت، به خوبی استفاده کرد و افرادی را برای تبلیغ مذهب شیعه و معارف شیعی به بلاد اسلامی اعزام میفرمود از طرف دیگر آن حضرت نهضت علمی و فرهنگی پدر بزرگوارشان را ادامه داده، حوزه وسيع علمی در رشتههای مختلف علوم عقلی و نقلی به وجود آورند و شالوده مكتب تشيّع را پیريزی کردند.
* حال با توجه به اینکه خاستگاه تمدن و فرهنگ اسلامی مکتب اهل بیت (ع) بوده است، بر این اساس درک نقش آن حضرت در احیاء و شکوفایی تمدن اسلامی بسیار ضروری است در این موضوع، لطفاً توضیحاتی را بیان فرمایید.
- همانطور که بیان شد دوران امام صادق(ع) دوران بسیار حساسی بود؛ وجود جریانهای سیاسی، جنگهای درون و برون حاکمیتی، پیدایش فرق و مذاهب که هر کدام در عین حال که خود را درمسیر قرآن و پیغمبر (ص) میدیدند در مقابل آن حضرت قرار میگرفتند و تسلیم نبودند و بلکه در مقابل ایشان به تبلیغ مرام و مذهب خود میپرداختند و به همین جهت باعث انحراف و کشتار مردم نیز میشدند؛ همه و همه مسایل و مصائبی بود که امام (ع)با آنها مواجه بود و بایستی با رصد آنها و وضعیت موجود و برنامههای راهبردی جامعه مسلمین را از این خطرات نجات میدادند و همانطور که بیان شد دلیل منطقی و عقلی برای قیام نظامی فراهم نبود لذا آن حضرت با تبیین معارف بلند اسلامی و تفسیر کتاب و سنت نگذاشتند مردم در تاریکی انحراف و ضلالتها اسیر گردند و چراغ دین و دانش خاموش شود و با درایت امام گونه خویش مردم را در مسیر توجه به خدا و پیغمبر (ص) و کتاب و سنت قرار دادند و از طرفی با تأسيس مدرسه بزرگ علوم اسلامی، تربيت اساتيد برجسته در رشته های مختلف علوم، برگزاری مناظرات علمی جهت اثبات برتری علوم اسلامی و اقتدار مبانی بنیادین مذهب اهل بیت (ع)، و فعالیتهای متعدد دیگری از اين قبيل، در تاريخ تمدن و علوم اسلامی نقش اساسی داشتند. فعالیتهای امام (ع) در مسیر تعالی فرهنگ و تمدن اسلامی آن چنان بود که بزرگان دین و فرهنگ و تمدن از او به عظمت یاد کرده و میکنند که بیان نمونههایی به طور اجمال خالی از لطف نیست:
1- شيخ مفيد مینويسد: به قدری علوم از آن حضرت نقل شده كه زبانزد مردم گشته و آوازه آن، همه جا پخش شده است و از هيچ يك از افراد خاندان او، به اندازه او علم و دانش نقل نشده است. 2-مالك پيشوای فرقه مالكی میگويد: در علم و عبادت و پرهيزگاری، برتر از جعفر بن محمد، هيچ چشمی نديده و هيچ گوشی نشنيده و به قلب هيچ بشری خطور نكرده است. 3- ابوحنيفه پيشوای مشهور فرقه حنفی كه دو سال از كلاس درس امام صادق(ع) بهرهمند شده بود در اين باره میگويد: «لولا السنتان لهلك نعمان»: اگر آن دو سال نبود، نعمان (ابوحنيفه) هلاك میشد و همچنین میگفت: من دانشمندتر از جعفر بن محمد نديدهام. 4- ابوبحر جاحظ از دانشمندان قرن سوم، میگويد: جعفر بن محمد كسی است كه علم و دانش او جهان را پر كرده است. كلامی كه نقل شد تنها گوشهای از فرمايشات بزرگان بود كه بنا به اختصار بحث، بيان گرديد. بدیهی است مقتضای وجودی شخصیتی با این خصوصیات مستلزم نقش کلیدی در تحقق تمدن اسلامی و تمدن سازی جهانی است.
حوزههای معلومات امام صادق(ع) از چيزهايی استكه شخصيت آن امام (ع) را متمايز میسازد. معلومات امام (ع) در زمينه الهيات، اطلاعات درباره اديان و كتابهای آسمانی، آگاهی امام (ع) از علوم و معارف قرآنی، احاطه ايشان به بحثهای كلامی، بحثهای امام (ع) درباره پزشكی، طرح اصول و فقه و جز اينها همه گسترش دامنه معلومات امام (ع) را میرساند.
در حوزه فقه آن چنان احکام را بر اساس شريعت ختميه به شاگردان و طالبان علم تعليم فرمود که فقه جعفری زبانزد خاص و عام شد. در حوزه درس ايشان جمعيتی حدود بيست هزار نفر تربيت يافتند و منشأ تبليغ اسلام و تشيع در اقصی نقاط جهان اسلام گرديدند. آن حضرت حدود 4000 راوی حديث دارد و حدود 400 کتاب در فقه جعفری از همان شاگردان نوشته شد. ابان بن تغلب حدود 30000 حديث و محمد بن مسلم از ديگر روات ايشان 16000 و از امام باقر (ع) 30000 حديث روايت کردند.
در حوزه تفسير بايد گفت: صحيحترين و مستندترين تفسير آن است که مستند به حضرات معصومين (ع) باشد و تفاسير عمده علمای شيعه مانند تبيان، مجمع البيان، صافی و الميزان همه از افاضات تفسيری امام صادق(ع) و ساير ائمه (ع) است.
در حوزه کلام و اعتقادات، اهتمام آن حضرت به مباحث اعتقادی زبانزد بود و يک رکن مکتب جعفری را مباحث کلامی و اعتقادی و تبيين اصول دين بر اساس براهين و مستندات منطقی و عقلی تشکيل میداد. در اين حوزه شاگردان فراوانی تربيت فرمود تا در مباحث اعتقادی به کمک مردم بشتابند و پاسخگوی سؤالات و شبهات آنها باشند.که هشام بن حکم معروفترين آنهاست. توحيد مفضل تقريرات سخنان امام در باب توحيد است که برای مفضل بن عمر جعفی بيان فرموده است. خلاصه تدوين علم کلام و تبيين مباحث عقلانی را میتوان از ابداعات علمی آن امام همام دانست.
در باب طب و پزشکی نيز دستورالعملها و آموزشهای طبی و تربيت شاگردان در اين باب از ديگر امتيازات علمی ايشان است که در کتب مربوطه تا حدی ممکن شده است.
حوزه درسی ايشان در باب علوم طبيعی و ساير علوم و تربيت شاگردان مهمی در اين باب کاشف از سعه علمی آن حضرت واشراف منحصر به فرد ايشان به علوم و فناوریهای روز بود. جابربن حيان پدر شيمی جهان از شاگردان آن حضرت است. به هر حال سهولت علمی امام صادق(ع) به گونهای بود که جامعه جهانی و فرق و مذاهب اسلامی و غير اسلامی را اسير علم خويش کرده بود.
مناظراتی كه امام صادق(ع) با سران و نمايندگان اديان و مذاهب مختلف انجام داد با آن همه امتيازات و خصوصيتهای خاص خود كه محتوای آنها چيزی جز تبيين علوم و معارف اسلامی نبود، از يك درخشش خاصی برخوردار بود و آن، تجلی بعد منطقی و عقلانی در نوع استدلالهايی بود كه اقامه میفرمود. با مراجعه به سخنان و مناظرات ايشان به راحتی میتوان به اين نكته پی برد كه هر سخنی از آن حضرت درخصوص اثبات مدعای خود با اصل و يا اصول منطقی و عقلانی همراهبوده است. بهگونهای كه عنصر تعقل و خردپذيری، جزءلاينفك استدلالهای آن حضرت در مقام احتجاج با مخالفان دين و مذهب بوده است. و صد البته همين نكته هم باعث محكوم شدن و ساكت ماندن مخالفين در مقابل امام (ع) و در نتيجه هدايت و مشرف شدن برخی از آنها به دين اسلام و مذهب تشيع بوده است. و همين رويه در مناظرات امام صادق(ع) با علمای يهود، نصاری، طبيعيين، مجوس، زنادقه و ديگر فرق الحادی و انحرافی جاری بود.
* به عنوان آخرین سؤال بفرمایید وظایف ما نسبت به سیره تمدنسازی و هدایتگری امام صادق(ع) چیست؟
- ما به عنوان پیروان آن حضرت، قطعاً درخصوص این موضوع وظایفی داریم که لازم است مورد توجه و عمل قرار گیرد که در این مجال به برخی بهاختصار اشاره میکنم.
اولاً تمسک به سیره و سنت اهل بیت (ع) وعمل به مقتضای آن و جدا نشدن از این مدرسه اهلبیت (ع) از وظایف مهم و اساسی در فهم دین و تعالی تمدن اسلامی است وقتی علم و معرفت در این خانه اهل بیت علیهمالسلام است، طلب آن در جای دیگر و افراد دیگر صحیح نیست و از این رهگذر است که میتوان به تمدن اصیل اسلامی فکر کرد و برای آن برنامهریزی نمود.
دومین وظیفه به نظر بنده آسیبشناسی افول تمدن اسلامی است که چرا پس از قرنها تعالی و شکوه کمرنگ شد. با بررسی و آسیب شناسی این قضیه در خواهیم یافت که تمام آنچه موجب انحراف از مسیر تمدن اسلامی شد را باید پرهیز کرد و دور انداخت و به تحلیل و تبیین بایدهای تمدن اسلامی پرداخت که البته الان جای طرح تفصیلی این مباحث نیست و بنده در این خصوص به طور تفصیلی در کتاب دین و علوم طبیعی بحث کردهام.
سومین وظیفه غیر قابل انکار اهتمام جدی به تولید علم است. رکن اساسی احیای تمدن اسلامی، تولید علم است. و ما تا وقتی که با این قضیه به صورت جدی و واقع بینانه نگاه نکنیم هیچگاه به تولید علم و احیای تمدن اسلامی نخواهیم رسید. اگر به بایدها و نبایدهای تولید علم توجه نشود و یا باوری در این خصوص نباشد شکی نیست که نه علمی تولید میشود و نه تمدنی شکل میگیرد. واقعاًمسئولین فرهنگی و علمی باید توجه کنند چقدر از ظرفیتها و پتانسیلهای علمی ما به نحو صحیح مورد توجه و استفاده قرار میگیرند و چقدر فضای تولید علم را برای محققین فراهم کردهایم و چقدر محقق و پژوهشگر را ارج نهادهایم. مراد ما از علم همان طور که در اول صحبت آمد علوم و فنون مختلف نافع غیر ضار است و فقط علوم مصطلح دینی نیست چون به عقیده بنده اولاً هر علمی که نافع باشد و ضار نباشد، دینی است و این بیان مستند دینی دارد و بر این اساس مراد ما از لزوم تولید علم، تولید علم در حوزههای مختلف آن است. بنابراین حرکت در مسیر امام صادق(ع) و تأسی به سیره تمدنسازی او وظایفی را برای ما رقم میزند که نباید از آنها غفلت ورزیم.
روزنامه کیهان
تاریخ انتشار: 19 تیر ماه 1397