دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نفاق

No image
نفاق

كلمات كليدي : نفاق، دوروئي، نفاق اخلاقي، نفاق اعتقادي

نویسنده : سيده فاطمه جوادي زاويه

نفاق در اصل به معنای دورویی و مخالفت ظاهر با باطن است[1] و منافق یا دورو، کسی است که با زبان چیزی را بگوید ولی نیت واقعی خود را مخفی نگه دارد تا به دیگران زیان و آسیب برساند.[2]

به کاربردن واژه نفاق برای افراد دورو، مخصوص قرآن کریم و دوران پس از اسلام بوده و پیش از آن، چنین کاربردی نداشته است.[3]

نفاق در آیات:

خداوند در سیزده سوره از سوره‌های قرآن کریم،[4] رفتار منافقان را نکوهش کرده و خطر جدی و تؤطئه‌های شیطانی آنان را به مؤمنان گوشزد می‌کند.[5] توجه قرآن به مسئله نفاق تا آنجاست که یک سوره مستقل را به نام و درباره آن نازل کرده است.

می‌توان گفت از بزرگترین گناهان قلبی و سخت‌ترین بیماری‌های روانی که صاحبش را از عالم انسانیت دور کرده و او را در پست‌ترین مراتب جهنم جای می‌دهد، نفاق است.[6] زیرا که منافقان برای بهره مندی از آثار دنیوی، دینداری خود را در زبان و عمل نشان می‌دهند، در حالی در واقع اینگونه نبوده و به آنچه عمل می‌کنند، اعتقادی ندارند.[7]

از مجموع آیات آشکار مى‌شود که منافقین گروهى از مردم با ویژگى خاصى غیر از افران و مشرکان بوده‌اند، اما با کفار[8]و مشرکین [9] در عذاب الهى مشترک بوده و در قیامت پایانى جز آتش دوزخ نخواهند داشت.

نفاق در روایات:

در روایات معصومین(ع) نیز نفاق مورد نکوهش قرار گرفته و همواره به مؤمنان سفارش شده است که از منافقان دوری کنند. زیرا آن‌ها که نفاق درون قلب‌هایشان راه یافته، از راه مستقیم به راه باطل رفته و منحرف گشته‌اند و سعی دارند که مؤمنان را نیز از مسیر حق منحرف سازند.[10] پیامبر(ص) فرمودند: «من از امتم نه از مومنان بیمناکم و نه مشرکان. اما مومن ایمانش مانع ضرر اوست و اما مشرک، خداوند او را به خاطر شرکش رسوا می‌کند. ولی من از منافق به شما می‌ترسم که از زبانش علم می‌ریزد، سخنانی می‌گوید که به شما دلپذیر است ولی اعمالی در پنهان انجام می‌دهد که زشت و بد است.»[11]

اقسام نفاق: نفاق را می‌توان به دو نوع تقسیم کرد:

1. نفاق در ایمان: در چنین نفاقی، شخص اگرچه در ظاهر خود را مسلمان معرفی کرده و اقرار به خدا و معاد و... می‌نماید، در باطن به آن‌ها معتقد نبوده و کفر در باطنش حضور کامل دارد. زیرا که معیار ایمان به خدا، اعتقاد قلبی است که منافقان از چنین ایمانی محرومند. به همین دلیل است که در قرآن کریم همان تعبیراتی که برای کفار است ( درک نکردن حقایق و...) دقیقا برای منافقان نیز وجود دارد.[12]از چنین نفاقی تعبیر به نفاق اعتقادی می‌شود و تقریبا منظور قرآن در تمام مواردی که واژه نفاق را بکار برده است، همین معناست.

2. نفاق در عبادت: در این نوع از نفاق ممکن است که انسان واقعا مسلمان باشد، اما خداوند را به قصد قربت و رسیدن به ثواب، اطاعت و عبادت نکند، بلکه تنها هدفش از عبادت، خودنمایی و دست یابی به موقعیت اجتماعی باشد.

3. نفاق در معاشرت‌های اجتماعی: این نوع از نفاق فراگیر بوده و در تمام جوامع انسانی به چشم می‌خورد. در این نوع، انسان بر اساس منافع شخصی و دنیا دوستی، با هرکس به میل و سلیقه او سخن می‌گوید و اعمال و رفتارش را طبق میل و سلیقه او تنظیم می‌کند؛ با کافر، کافر است و با مسلمان، مسلمان. چنین نفاقی بدترین نوع نفاق بوده و پس از نفاق در ایمان، شدیدترین مجازات را دارد. زیرا که اگر انسان در حضور مردم، به گونه‌ای رفتار کند و در غیاب آنان خلاف آن را انجام دهد، یا زبان به ناسزا و آشکار کردن عیوب آن‌ها نماید، بزرگ‌ترین ظلم را در حق آنان مرتکب شده است.[13]

این دو مورد به عنوان نفاق اخلاقی در نظر گرفته می‌شود. امام سجاد(ع) درباره ی نفاق اخلاقی می‌فرماید:

«همانا منافق کسی است که از کاری نهی می‌کند ولی خود از آن کار دست نمی‌کشد و فرمان می‌دهد به انجام آنچه خود،انجام نمی دهد... و روزش را شب می‌کند و اندوهی جز خوردن شام ندارد. با اینکه روزه هم نبوده و چون صبح بیدار شود، اندوهی جز خوابیدن ندارد، با اینکه شب بیدار نبوده است.»[14]

نشانه‌های منافقان:

خداوند متعال در سوره منافقون به بعضی از نشانه‌های اهل نفاق پرداخته و به مردم معیار کلی معرفی می‌کند که اگر کسی این صفات را داشته باشد از او بپرهیزید و در معاشرت با وی کمال احتیاط را داشته باشید.

1. دروغگویی: شاخص‌ترین علامت منافقین دروغ گفتن آنان در ارتباط با دیگران است. خداوند در ابتدای سوره منافقون می‌فرماید:

«هنگامی که منافقان نزد تو آیند می‌گویند: «ما شهادت می‌دهیم که یقینا تو رسول خدایی. خداوند می‌داند که تو رسول او هستی ولی خداوند شهادت می‌دهد که منافقان دروغ‌گو هستند (و به گفته خود ایمان ندارند).»[15]

از اینجا نخستین نشانه نفاق روشن می‌شود و آن دوگانگی ظاهر و باطن است که با زبان اظهار ایمان می‌کنند ولی در دل آن‌ها، نشانی از ایمان نیست. این دروغگویی و کذب محور اصلی نفاق را تشکیل می‌دهد.

اساساً دوگانگی در رفتار و گفتار، انسان را در ردیف اهل نفاق قرار می دهد و او را از رسیدن به کمال باز می‌دارد. یک انسان مسلمان همواره باید تلاش کند که ظاهر و باطنش یکی بوده و در برخورد با دیگران رو راست باشد. [16]

2. استفاده ابزاری از مقدسات: آیه بعد به دومین نشانه منافقان پرداخته و می‌فرماید:

«آن‌ها سوگندهایشان را سپر ساخته‌اند تا مردم را از راه خدا بازدارند».[17]

خداوند در این آیه بیان می‌کند که منافقان خود را در زیر پوششی از نام مقدس خداوند و سوگندهای دیگر قرار می‌دهند تا چهره واقعی خود را پنهان کنند و عواطف مردم را به سوی خود جلب کرده و از این طریق به اغفال مردم بپردازند و آنان را از راه خداوند بازدارند.[18]

3. آرایش ظاهری و قیافه ای جذاب:

«هنگامی که آن‌ها را می‌بینی جسم و قیافه آنان تو را در شگفتی فرو می‌برد و اگر سخن بگویند به سخنانشان گوش فرا می‌دهی، اما گویی چوب‌هایی خشکی هستند که بر دیوار تکیه داده شده‌اند. هر فریادی از هر جا بلند شود بر ضد خود می‌پندارند.»[19]

در این آیه خداوند متعال یکی دیگر از ویژگی های اهل نفاق را آراستگی ظاهر و جذابیت صورت آنان می داند، در حالی که پیکرهای آنان را در خالی بودن از عقل و فهم و ایمان تشبیه به چوب کرده است، زیرا که ظاهری آراسته و قیافه‌ای جالب دارند، اما باطنشان خالی از هر گونه خوبی[20] و توکل به خدا و اعتماد به نفس است و همواره ترس و وحشتی عجیب بر قلب آنان حکمفرما است، به طوریکه هر فریادی از هر جا بلند شود آن‌را بر ضد خود می‌دانند.[21]

5. کبر و غرور: غرور و خودخواهی چنان در وجود آنان ریشه کرده است که در برابر لغزش‌هایی که از آنان سر می‌زند، در صدد جبران برنمی‌آیند و از بازگشت و توبه گریزانند.

«هنگامی که به آن‌ها گفته می‌شود: بیایید تا رسول خدا برای شما استغفار کند، سرهای خود را ( از روی استهزا و کبر و غرور) تکان می‌دهند و آن‌ها را می‌بینی که از سخنان تو اعراض کرده و تکبر می‌ورزند.»[22]

عوامل نفاق:

نفاق و دورویى، همانند سایر اوصاف زشت و خصلت هاى مذموم، از اسباب و عوامل خاصى نشأت مى‌گیرد. مهمترین آن‌ها عبارتند از:

1. ضعف ایمان و اعتقاد: کسی که ایمان کامل به خداوند ندارد، اعمال و رفتارش از روی اخلاص و برای خدا نمی‌باشد. در نتیجه عمل و قول او در باطن برای غیر خدا و جلب رضایت دیگران و منافقانه است، هر چند در ظاهر، خود را فردی متوکل و خدایی جلوه می‌دهد.

2. حقارت نفس و خود کم بینی: کسی که دچار خود کم بینی و حقارت و ذلت نفس است و هیچ توجهی به داشته‌ها و نعمت‌های الهی خود ندارد، همیشه خود را آنگونه که دیگران دوست داشته و می‌پسندند، نشان داده و دارای شخصیت ثابتی نمی‌باشد، لذا دچار نفاق می‌گردد. امیرالمومنین(ع) به این عامل مهم تصریح فرموده‌اند:

«نفاق آدمى از ذلتى است که در خویش مى‌یابد.»[23]

3. دنیاپرستی: از آنجا که دنیا پرستی و دنیادوستی منشأ هر اشتباه و لغزشی است، منشأ نفاق که یکی از صفات رذیله و بدترین انواع کفر می‌باشد[24]نیز خواهد بود و بدین جهت است که دنیا در نظر منافق جلوه نموده و آنان را از کارهای شایسته و نیک باز می‌دارد. هر چند خود را در ظاهر نیکوکار و ملتزم به دستورات اسلامی نشان می‌دهند.[25]

آثار و مفاسد نفاق:

در میان صفات رذیله، نفاق دارای آثار بسیار خطرناکی می‌باشد-هم از جهت فردی و هم از لحاظ اجتماعی- تا جایی که مداومت بر این صفت می‌تواند سبب بسیاری از محرومت‌ها گردد.

آثار فردی:

1. زمینه ساز مفاسد دیگر: نفاق منشأ بسیاری رذایل دیگر از جمله: دروغگویی، سخن چینی، ریاکاری، غیبت و... می‌شود، که هر یک به تنهایی برای هلاکت انسان در دنیا و آخرت کافی است.[26]

2. کور دلی: از جمله آثار نفاق، مهر خوردن بر قلب است، بطوریکه از درک حقایق عاجز می‌گردد. هنگامی که انسان مرتکب گناهی می‌شود، در اثر آن نقطه تاریکی بر دلش ایجاد می‌گردد و هر چه بر آن گناه اصرار ورزد، به همان نسبت صفحه قلبش سیاه‌تر می‌گردد، تا جایی که دیگر سخن حق در قلب او تأثیر ندارد.[27]

3. قبول نشدن استغفار: از آنجا که منافق با گناه سرو کار دارد، صفحه قلبش سیاه گشته، دعای او مستجاب نمی‌شود، لذا در گمراهی آشکار بسر می‌برد و بعید است که به او اجازه بازگشت و توبه داده شود، به‌طوریکه حتی استغفار پیامبر (ص) نیز در حق او قبول نمی‌شود.»[28]

4. سقوط در جهنم:

«منافقین در پایین‌ترین درکات دوزخ قرار دارند و هرگز یاوری بر آنان نخواهی یافت.»[29]

از این آیه استفاده می‌شود که نفاق بدترین نوع کفر و منافقان دورترین افراد از خدا هستند و به همین دلیل جایگاه آنان بدترین و پست ترین نقطه جهنم است.

آثار اجتماعی:

شکی نیست که نفاق دارای آثار زیان‌بار اجتماعی است و در طول تاریخ اسلام خسارت‌های بزرگی را متوجه جامعه اسلامی و مسلمانان کرده است. منافقان با نفوذ در جامعه اسلامی توانسته‌اند آسیب‌هایی را متوجه آن کنند و پیامبر(ص) از روزهای نخستین بعثت با این مشکل مواجه بودند.

1. ترویج فساد: از جمله اموری که منافقان به آن مشغول می‌شوند و تأثیر منفی در جامعه می‌گذارند، این است که به ترویج فساد می‌پردازند تا از این راه افراد جامعه، مخصوصا جوانان را از گرایش به سوی معنویت و دینداری بازدارند..[30]

2. مانع گسترش عدالت: منافقان با ایجاد فشار اقتصادی بر نیازمندان، از گسترش عدالت در جامعه جلوگیری می‌کنند و نمی‌گذارند فقرایی که ایمان آورده‌اندبه سمت اسلام گرایش پیدا کنند.

«آن‌ها کسانی هستند که می‌گویند: به افرادی که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند.»[31]

3. ایجاد یأس: یکی از چیزهایی که می‌تواند در جامعه روح تلاش ایجاد کند، امید به آینده است. منافقان مردم را نسبت به وضع جامعه اسلامی و رهبری آن بدبین و در نتیجه ناامید می‌کنند.

4. ایستادگی در برابر حق: یکی از اهداف مهم انبیاء (ع) به‌ویژه پیامبر(ص)، احیاء حق در میان مردم بوده است ولی منافقان در مقابل آنان می‌ایستادند و چهره حق را تیره جلوه می‌دانند. قرآن می‌فرماید:

«و هنگامی که به آنان گفته شود: به سوی آنچه خداوند نازل کرده و به سوی پیامبر بیایید، منافقان را می‌بینی که از(قبول دعوت) تو، اعراض می‌کنند.»[32]

درمان نفاق:

درمان نفاق، همچون سایر رذایل به دو روش علمی و عملی صورت می‌گیرد:

1. درمان علمی: این مرحله، با تفکر در آثار نفاق، چه در دنیا و چه در آخرت انجام می‌شود. زمانی که فرد به آثار نفاق توجه کند و به این بیاندیشد که اگر به این صفت معرفی شود، از انظار مردم می‌افتد، رسوا شده و آبروی خود را از دست می‌دهد و از رسیدن به کمال باز می‌ماند، قطعا درصدد از بین بردن این صفت در خود می‌گردد. همچنین شخص باید تفکر کند در عالم دیگر و به خود بفهماند که هر چه را در این عالم از مردم بپوشاند، در آنجا نمی‌تواند و به شدیدترین عذاب‌ها مجازات می‌شود.[33]

2. درمان عملی: پس از اینکه شخص در پیامدها و عواقب این صفت ناپسند اندیشید، باید دست به اقدام عملی ببرد و مدتی را در حرکات و گفتار خود دقت کند، بر خلاف خواهش نفس گام بردارد، اعمال و گفتار خود را در ظاهر و باطن نیکو سازد و از خداوند متعال برای رهایی از دست این صفت پست کمک جوید.[34] همچنین سعی در انجام اموری مانند: شرکت در مراسم دینی، نماز جمعه، مشارکت در امور خیریه، مطالعه زندگینامه اولیاء الهی و... نماید.

مقاله

نویسنده سيده فاطمه جوادي زاويه
جایگاه در درختواره رذائل اخلاقی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

بیهوده گویی

No image

بی اعتمادی به خدا

No image

ریا و خودنمایی

No image

بداخلاقی

No image

حزن و اندوه

Powered by TayaCMS