دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نقد رویکرد تیپ شناختی Critique of typology approach

No image
نقد رویکرد تیپ شناختی Critique of typology approach

كلمات كليدي : تيپ شناسي جسمي، شخصيت و بدن، صفات جسمي، صفات رواني، نظريه سرشتي شلدون، روان شناسي شخصيت

نویسنده : مهدي مطهري

به نظر روان‌شناسان سرشتی و به‌خصوص شلدون، ساختار و ساختمان بدن انسان در کل وجود ارگانیسم او موثر است. جایگاه روان‌شناسی سرشتی در کل شبکه و علم روان‌شناسی انسان مانند سهم اسکلت بدن است در علم آناتومی. شلدون در آخر و پس از سال‌ها پژوهش در زمینه رابطه ساختار بدن با خصوصیات روانی، نظریات خود را چنین خلاصه می‌کند:«اگر به نظر می‌رسد که ما بر اهمیت عوامل بدنی تاکید می‌کنیم و به مقدار زیادی عوامل محیط را نادیده می‌گیریم، نه از آن جهت است که ما محیط را مهم نمی‌شماریم. معنی این تاکید فقط این است که سعی ما بر نشان دادن یک جنبه غفلت‌شده از تصویر انسان است که بدون آن رسیدن به روان‌شناسی عمومی انسان مقدور نیست».[1]

مهمترین نتیجه‌ای که روان‌شناسان سرشتی و به‌خصوص شلدون از تحقیقات خود گرفته‌اند این است که، ساختار بدنی انسان در ارزیابی کل وجود او مورد نظر و موثر می‌باشد. همچنین شناخت ساخت بدن ممکن است علایم بسیار مهمی برای شناخت شخصیت انسان به دست دهد که اهمیت آنها کمتر از عوامل محیط نباشد. همکاری هرچه نزدیکتر و بیشتر دانشمندان علوم زیستی و علوم رفتاری در سال‌های اخیر، روان‌شناسان را بیشتر متوجه اهمیت عوامل بیولوژیک و زیستی نموده و لذا نظریه روان‌شناسان سرشتی را موجه‌تر نموده‌ است.[2]

ضعف ابزارهای اندازه‌گیری

طبقه‌بندی تیپ‌شناختی، از پایه‌های تجربی دقیق‌تری برخوردار بوده و نتایج قابل اطمینان‌تری فراهم می‌آورد، با وجود این، طبقه‌بندی شلدون از طرف پژوهشگران مورد انتقاد قرار گرفته است، از جمله اینکه؛ طبقه‌بندی‌ها در هر دو مورد جسمی و روانی از سه گروه تجاوز نمی‌کند، در هر دو مورد نمره‌گذاری‌ها تنها بین 1 تا 7 متغیر بود و مهمتر از همه، آزمایشگران افراد واحدی بودند. یعنی آزمودنی‌ها را تنها یک گروه معین از پژوهشگران تحت آزمایش‌های جسمی و روانی قرار داده بودند. بدیهی است که در چنین شرایطی، ارزیابی‌های بعدی تحت تاثیر قضاوت‌های قبلی قرار می‌گیرد. در این‌گونه موارد اولا باید صفات جسمی را یک گروه و صفات روانی را گروه دیگری از پژوهشگران مورد بررسی قرار دهند. ثانیا از ابزارهای عینی مثل آزمون‌های روانی استفاده شود تا نظر شخصی آزمایشگران، ارزیابی آنها را تحت تاثیر قرار ندهد. بنابراین، نتایج به دست آمده از تحقیق شلدون را باید با شک و تردید بررسی کرد.[3]

تئوری نبودن نظریه‌ شلدون

جنبه‌های قابل انتقاد نظریه روان‌شناسی سرشتی، بیشتر مورد نظر روان‌شناسان بوده است تا جنبه‌های مثبت آن. شاید مهمترین انتقادی که بر تئوری شلدون وارد آمده، این است که آن در واقع یک تئوری نیست. بدین‌معنی که استخراج فرضیه‌های قابل قبول علمی از نتایج به‌دست آمده در تحقیقات روان‌شناسان سرشتی به‌خصوص شلدون بسیار دشوار است. معمولا باید از یک تئوری، استنتاجاتی کرد و فرضیه‌هایی را بیرون آورد، در حالی که نظریه شلدون یا دیگر روان‌شناسان سرشتی استقرایی بوده و فقط شامل یک فرضیه کلی( تداوم همبستگی بین ساخت بدنی و رفتار و یک سلسله مفاهیم توصیفی برای درجه‌بندی رفتار) می‌باشد و این کافی به مقصود جهت ساختن یک تئوری جامع نیست.[4]

تأثیر شرایط محیطی و تغذیه‌ای

مطالعات اخیر به‌طور کلی صحت فرضیه "تیپ‌شناسی" را مورد تردید قرار داده است. برخی از روان‌پزشکان و روان‌شناسان پس از بررسی‌های بسیار دقیق نشان داده‌اند که انواع بدنی تا اندازه‌ زیادی تحت تاثیر شرایط محیطی و تغذیه‌ای قابل تغییر است.[5] به گفته ایشان تیپ‌های بدنی، الگوهای ثابتی نبوده و در ارتباط با تغذیه و یا عوامل محیطی، تغییرات اساسی پیدا می‌کند و بنابراین اعتقاد به مفاهیم ثابتی در تیپ‌شناسی جسمی با خوش‌بینانه‌ترین برخورد نیز امری است اعتباری و در نهایت بی‌اعتبار از لحاظ اصول و مصادیق و معیارهای علمی.[6]

عالی بودن همبستگی‌ها

بعضی از انتقادکنندگان برای عالی بودن همبستگی‌های یادشده که به نظرشان غیرطبیعی است، علل دیگری هم ذکر کرده‌اند مانند؛ غیرقابل اعتماد بودن عمل ماشینی که به کار اندازه‌گیری و محاسبه رفته است و همچنین پیچیدگی عواملی که در تعیین رفتار نقشی داشته‌اند. در پاسخ این انتقاد، شلدون می‌گوید که در اندازه‌گیری‌ها و محاسبه‌ها تا آنجا که ممکن بوده دقت به عمل آمده است و در جواب اشکال قبلی تاکید می‌کند که اندازه‌گیری‌ها باید پی‌درپی صورت گیرند و نوع تغذیه ثابت بماند تا تشخیص تیپ آزمون‌دهنده به دقت میسر باشد.[7]

نداشتن تعریف تجربی

انتقاد دیگری که بر نظریات روان‌شناسان سرشتی و به‌خصوص شلدون وارد می‌شود این است که، تعریف تجربی برای توصیف دقیق ابعاد و عناصر مختلف جسمانی از یک طرف و عناصر روانی از طرف دیگر موجود نیست و به‌علاوه همچنان که گفتیم روش‌هایی که برای به دست آوردن همبستگی‌های آماری بین این پدیده‌ها به‌کار برده می‌شود دارای ضعف‌های تکنیکی و علمی می‌باشند.[8]

پیش‌داوری شلدون

از جمله ایرادهایی که بر نظریه تیپ‌‌شناختی وارد شده این است که، آن کس که به اندازه‌گیری و مطالعه بدنی افراد پرداخته(یعنی شلدون)، همان کسی است که آنها را از نظر متغیرهای روانی مورد بررسی قرار داده است و از اینرو خواه ناخواه یک پیش‌‌داوری‌ در ذهن داشته و همین امر سبب شده است تا همبستگی‌های به دست آمده این قدر عالی باشند. به عبارت دیگر این همبستگی‌ها بیشتر قضاوت‌ قبلی و تمایل پژوهشگر را می‌رسانند تا ارتباط واقعی میان ویژگی‌های بدن و متغیرهای روان را.

شلدون به این ایراد به تفصیل پاسخ داده و به‌خصوص یادآور شده است که برخلاف پندار منتقدان، او نخست به تحقیق و تعیین متغیرهای روانی آزمون‌شدگان پرداخته و بعد به بررسی و اندازه‌گیری اندام‌ها اقدام کرده است. شلدون می‌گوید: گذشته از این، چگونه ممکن است کسی را از نظر روانی مورد مطالعه قرار داد و با او مصاحبه‌هایی داشت و به او نمره‌هایی داد بدون آنکه به شکل و ساختمان بدن او توجه کافی مبذول داشت.[9]

بی‌دقتی در صحت نتایج

اشکال دیگر از طرف روان‌شناسانی است که برای روش‌های آماری اهمیت خاص قائلند مانند ترستون، آیزنک و کتل... اینان می‌گویند؛ متغیرهایی که به وسیله تحلیل عوامل به دست می‌آیند با آنچه شلدون به دست آورده است فرق دارند. اما این انتقاد به خود انتقادکنندگان نیز وارد است، زیرا هر کدام از آنها به عوامل یا متغیرهایی می‌رسند که با آنچه دیگران یافته‌اند فرق دارد. گذشته از این، به‌طور کلی می‌توان گفت که صحت و دقت نتایجی که توسط تحلیل عوامل به‌ دست می‌آید مورد تردید هستند، به‌خصوص اگر با تغییر و تفسیرهای ذهنی و نظری همراه نباشند.[10]

نظر نهایی

با در نظر گرفتن اقوال موافق و مخالف، منطق چنین حکم می‌کند که نمی‌توان با تعیین وضع بدنی، خصوصیات روانی و شخصیتی یک انسان را مشخص کرد. ولی آنچه مسلم است رشد و تحول شخصیت انسان تحت تاثیر ویژگی‌های بدنی قرار می‌گیرد و باید قبول کنیم که هر یک از ما خواه و ناخواه تحت تاثیر واکنش دیگران نسبت به خصوصیات بدنی خود واقع می‌شویم و به ناچار باید بپذیریم که خصوصیات بدنی در شکل گرفتن شخصیت ما موثر است. به عنوان مثال قیافه‌ای زشت یا برعکس ظاهری زیبا سبب گریز یا جلب دیگران خواهد شد و هر یک از این کیفیت‌ها را که در نظر بگیریم موجب تکوین خصوصیات روانی خاصی می‌گردد.[11]

مقاله

نویسنده مهدي مطهري

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS