چکیده
«پیامبری» به معنای داشتن رابطه خاص با خداوند، برای ابلاغ احکام الهی به مردم میباشد. اثبات چنین منصبی نیازمند دلیل است؛ بر این اساس متکلمان مسلمان نبوت پیامبر خود را با سه دلیل عمده اثبات میکنند:
1. استفاده از قراین و شواهد: عنوان قراین و شواهد نبوت، مجموعهای از شاخصههای مختلف است که مشاهده آنها میتواند اثباتکننده نبوت باشد[1].
2. معرفی پیامبر سابق: وقتی نبوت یک پیامبر ثابت شود، دروغ گفتن او عقلا محال است[2]؛ بنابراین اگر خبر از نبوت کسی بدهد، حتما صادق است.
3. ارایه معجزه: معجزه یعنی کاری خارقالعاده که منسوب به قدرت خداوند است و دیگران از آوردن مثل آن عاجز باشند[3]. معجزه فعل خداوند است و از آنجا که همزمان با ادعای نبوت ایجاد میشود، در واقع مدعی را تصدیق میکند؛ و هرکس که خدا او را تصدیق کند، صادق است؛ زیرا عقلاً محال است که خداوند دروغگو را تصدیق کند[4]؛ به عبارتی معجزه، مُهری غیر قابل جعل است که شخصی در اختیار نماینده خود قرار میدهد. [5]
مطالب نوشتار حاضر پاسخ و نقد مقالهای با عنوان «آیا محمد واقعا پیامبری الهی بوده؟» میباشد که در آن نگارنده تلاش کرده است هر سه راهی را که مسلمانان برای اثبات نبوت پیامبر خود بکار میگیرند را به چالش بکشد. ما ابتدا جایگاه بحث را تعیین؛ و در سه بخش مطالب نگارنده را مطرح و نقد میکنیم.
تذکر این مقاله در دو قسمت تنظیم شده است:
قسمت اول: «بررسی شواهد و قراین صداقت و نبوت پیامبر؛ بشارات کتاب مقدس بر نبوت پیامبر و بخشی از آیاتی که به ادعای نگارنده اثبات میکند محمد هیچ معجزهای نداشته است».
قسمت دوم: «بخشی دیگر از همین آیات و چند نمونه از معجزات پیامبر که نگارنده تلاش کرده آنها را مخدوش جلوه دهد».
جایگاه بحث
این بحث مربوط به اثبات نبوت پیامبر خاص است؛ یعنی باید اصل وجود خدا و اصل نبوت را پذیرفته باشیم، تا بتوانیم وارد این بحث بشویم. پس محور اصلی مباحث مطرح شده در اینمقاله؛ این است که آیا راهی برای اثبات نبوت پیامبر اسلام وجود دارد یا خیر؟
بخش اول (قراین و شواهد)
نگارنده مقاله مذکور، در بخش اول با طرح یک ادعا و سه احتمال سعی میکند دلیل اول(قراین و شواهد) را مخدوش کند[6].
· ادعا
از آنجا که تنها نزدیکان میتوانند امینبودن و راستگویی یک شخص را تشخیص دهند و آیندگان تنها با گزارشهای تاریخی مواجه میشوند که یقینآور نیستند(آنچه بطور مستقیم مشاهده نشود اعتبار ندارد و گزارشهای دیگران هم یقینآور نیستند)، ما هرگز نمیتوانیم پی به صداقت محمد ببریم؛ زیرا خود ما چیزی را مشاهده نکردهایم و گزارش دیگران نیز برای ما یقینآور نیست.
نقد:
-
در صورت پذیرش این ادعا و احتمالات، نبوت هیچ پیامبری اثبات نمیشود؛ و در آن صورت اصل نبوت زیر سوال میرود،[7] در حالی که لااقل در عصر ما هیچ راهی غیر از اعتماد به گزارشهای معتبر برای اثبات نبوت پیامبران گذشته باقی نمیماند.
-
هیچ دلیلی برای ادعای مذکور ارایه نشده است درحالی که اعتماد به گزارشهای تاریخی که متواتر و علمآور باشند امری عقلایی است؛ زیرا ملاک حصول علم است که مشاهده مستقیم یکی از ابزارهای آن است. از طرفی با پذیرش ادعای مذکور، همه گزارشهایی که بطور مستقیم مشاهده نشوند اعتبار نخواهند داشت، و این خلاف روش همه عقلا است.
· احتمالات
1. احتمال دارد نزدیکان یک شخص نیز متوجه دروغگویی او نشوند، مثلا شاید؛ محمد بارها به خدیجه دروغ گفته باشد، ولی او متوجه نشده باشد؛ پس حتی نزدیکان نیز، پی به صداقت شخص نخواهند برد.
پاسخ:
-
احتمال مذکور مبنایی شکگرایانه دارد؛ زیرا در آن صورت نمیتوان صفت صداقت را برای کسی اثبات نمود. حتی هیچکس نمیتواند خود را صادق و امین بداند؛ زیرا احتمال دارد بدون اینکه بفهمد؛ بنحوی دروغ گفته و خیانت کرده باشد.
-
به عنوان مثال خدیجه میگوید من تا کنون دروغ و خیانتی از محمد ندیدهام، و دلیلی عقلایی برای شککردن به او ندارم، از طرفی شما بدون دلیل میگویید شاید دروغ گفته باشد؛ حال شما بگویید عقل خدیجه چه حکمی میکند؟ وی که یک عمر در همه حالات و شرایط گوناگون، با محمد بوده و هرگز دروغی از او نشنیده، آیا آنچه را خود از نزدیک مشاهده کرده و با تمام وجود درک کرده است را بپذیرد؛ یا این احتمال بدون دلیل شما را؟! طبیعی است که وی نمیتواند با احتمالی بدون دلیل، مشاهدات خود را زیر پا بگذارد.
-
توجه داشته باشیم خدیجه یک عمر و در همه حالات و سختترین شرایط در کنار محمد بوده و دروغی از او نشنیده است، نه اینکه در یک سفر تفریحی چند روزه به این نتیجه رسیده باشد.
2.احتمال دارد محمد انسانی وارسته بوده، ولی برای اصلاح جامعه و دلایلی دلسوزانه، دروغ گفته باشد؛ به عبارتی ادعای نبوت اولین دروغ او بوده است.
پاسخ:
-
اگر یقین داریم محمد تا قبل از نبوت دروغ نگفته و دروغگو نبوده است، احتمالی بدون دلیل این یقین را مخدوش نمیکند.
-
از طرفی اگر اصلاحطلبی، وسیله را توجیه کند و یک انسان وارسته مجاز باشد برای رسیدن به هدف خود از هر ابزاری استفاده کند، علاوه بر دروغ، موارد دیگر نیز مجاز میشود و احتمال خیانت، قتل، تهمت، دزدی و... نیز برای رسیدن به این هدف وجود دارد، تا جایی که از آن وارستگی و هدف والا و اصلاحطلبی چیزی باقی نمیماند.
-
محمد تا قبل از نبوت به خاطر فضایل اخلاقی و شرافت خاندانش، محبوبیت زیادی بین مردم داشته است؛ ولی با ادعای نبوت، تمام آن محبوبیت را از دست داد و دشمنیها شروع شد؛ آیا منطقی است که محمد برای پیشبرد هدف خود و اصلاح جامعه، سختترین راه را انتخاب کند و دروغ بگوید، آن هم بدترین دروغ ممکن را!؟ چرا بعد از آنکه دید دروغش جواب نداد، حرف خود را پس نگرفت تا از راه دیگری جامعه را اصلاح کند!؟ بنابراین گفتن دروغ در چنین شرایطی کاملا نامعقول و غیرمنطقی است و احتمال اینکه کسی در چنین شرایطی دروغ گفته باشد نامعقولتر است.
3.احتمال دارد محمد گرفتار جهل مرکب شده است و بدون اینکه حتی خود بفهمد؛ وهم و خیال و القائات شیطانی را بجای اوامر الهی به مردم تحویل داده است.
پاسخ:
-
این شبهه نیز مانند دیگر شبهات منکران از همان زمان ظهور اسلام توسط مخالفان مطرح بوده است و از همان ابتدا خود قرآن[8] (و متفکران مسلمان) به مناسبتهای مختلف پاسخ آنان را داده است؛ ولی در هر دورهای با ادبیاتی جدید مطرح شده است.
-
شناخت معارف الهی از القائات شیطانی دارای ملاک و معیار است و معارف بلندی که توسط پیامبر آورده شده است هرگز نمیتواند محصول وهم و خیال یا شیطان باشد؛ بنابراین در شناخت وهم و خیال از حقیقت یا القائات شیطانی از الهامات رحمانی؛ باید تابع ملاک و معیار بود نه احتمال.
توضیح: از آنجا که شیاطین خلقی شریر هستند، غیر از شر و فساد و جلوه دادن باطل به صورت حق، هنر دیگری ندارند و تمام همتشان گمراهکردن مردم از مسیر خدا است و این در حالی است که زیربنای تعالیم پیامبر و قرآن دعوت به خدا و توحید است. با توجه به این مطلب، شیاطین اساسا قابلیت ارائه چنین تعالیمی را ندارند[9].
در عین حال؛ باید دقت داشت که احتمال – آن هم بدون پشتوانه منطقی - هرگز توان مقابله در برابر ادله عقلی را ندارد؛ بنابراین چنانچه با دلیل عقلی قطعی، وجود خدا و اصل نبوت و نبوت یک پیامبر را اثبات کنیم احتمالات هرگز این دلیل عقلی را مخدوش نمیکنند.
بخش دوم(بشارت پیامبران پیشین)
مسلمانان میگویند که پیامبران گذشته به نبوت محمد بشارت دادهاند؛ ولی نگارنده مقاله مذکور معتقد است این ادعا به دو دلیل مردود است:
1. در کتب مقدس امروزی اثری از این بشارتها وجود ندارد، و اگر هم بوده برای مردم آن زمان حجت بوده است و گزارش وجود این بشارتها برای ما کافی نیست؛ چون یقینآور نیست.
به عنوان نمونه مناظره امام رضا(ع) با علمای اهل کتاب در دربار مامون.
. در این مناظره امام نمونههایی از بشارتهای کتاب مقدس را در حضور "جاثلیق" - عالم مسیحی - و "راس الجالوت" - عالم یهودی - در اثبات نبوت پیامبر خواند و در مقابل آنها که برای منکوبکردن امام آمده بودند، پاسخی جز سکوت و اقرار نداشتند[11].
. و همچنین ماجرای معروف "بحیرای نصرانی" که با توجه به نشانههایی که در کتاب مقدس آمده است، پیامبر را در کودکی شناخت و به او ایمان آورد[12].
. واژه «فارقلیط» که واژهای سریانی و به معنای احمد (نام پیامبر اسلام) است در کتاب مقدس موجود است[13]. [14]
-
گفته شد گزارشهای تاریخی، معتبر علمآور و یقینزا هستند، پس چنانچه این گزارشها وجود داشته است – و برای مردم آن زمان حجت بوده باشد - و ما از طریق معتبر مانند دو موردی که در بند قبل به آن اشاره شد (اعتراف خود اهل کتاب به وجود چنین گزارشهایی) وجود آن را اثبات کنیم، قطعا برای مردم این زمان هم حجت خواهد بود، همانطور که برای مردم آن زمان حجت بوده است؛ زیرا ملاک حجیت برای ما و آنها مشترک است.
-
وقتی خود اهل کتاب در طول تاریخ به وجود چنین گزارشهایی اعتراف کردهاند معقول نیست که ما کاسه داغتر از آش شویم و بگوییم این گزارشها یقینآور نیستند.
2.اساسا هیچ پیامبری نمیتواند پیامبر بعد از خود را معرفی کند؛ زیرا:
· احتمال دارد بشارت او تحریف شود و از بین برود؛ پس نقض غرض میشود.
· احتمال دارد از بشارت او سوء استفاده شود؛ باز هم نقض غرض میشود.
پاسخ:
-
احتمال مورد نظر، صرف یک احتمال است و همانطور که پیش از این اشاره شد چنین احتمالاتی ارزش علمی ندارند و به همین جهت، عقلا در تعامل خود به آن ترتیب اثر نمیدهند، مثلا یک تاجر با اینکه در سفرهای تجاری خود هزاران احتمال خطر میدهد؛ ولی تا زمانی که قابل توجه نباشند به آنها ترتیب اثر نمیدهد.
-
در رابطه با بشارت، ثمرات متعددی مطرح است که احتمال تحریف در آنها اثرگذار نیست، به عنوان نمونه وقتی پیامبری بشارت به پیامبر بعد از خود میدهد، پیروان او میفهمند که او خاتم پیامبران نیست و پیوسته در انتظار آمدن پیامبر بعد به سر میبرند.
-
از طرفی خداوند حکیم است و هرگز غرض خود را نقض نمیکند پس وقتی پیامبری را میفرستد باید او را به مردم بشناساند، اگر این معرفی و شناساندن از طریق بشارت محقق شود قطعا از گزند تحریف مصون خواهد ماند و احتمال تحریف و سوءاستفاده، پوچ و بیاساس خواهد بود؛ زیرا خداوند اراده کرده است که پیامبرش را از این طریق (لا اقل برای کسانی که به آن دسترسی دارند) به مردم بشناساند. در این صورت قطعا آن را حفظ خواهد کرد، و الا کار غیر حکیمانهای کرده است.
·اگر میان دو پیامبر فاصله باشد؛ مردم عصر پیامبر اول نیازی به شناختن پیامبر بعدی ندارند و در زمان پیامبر دوم نیز امکان تحریف، مانع از اعتماد به بشارت مذکور میشود.
بخش سوم(معجزات)
در این بخش، نویسنده مقاله مذکور (برای مخدوشکردن معجزات پیامبر) مطالبش را در چهار محور بیان میکند:
محور اول
·معجزه هرگز دلالت بر نبوت نمیکند، و نمیتوان با آن چیزی را اثبات کرد.
نقد و بررسی
1- اثبات وجود رابطه منطقی بین معجزه و ادعای نبوت.
2- اثبات اینکه خداوند هرگز با توجه به حکمتش معجزه را در اختیار دروغگو قرار نمیدهد.
مقدمه1: یکی از راههای اثبات یک رابطه منطقی، استدلال از وجود معلول یک علت، بر وجود معلول دیگر همان علت است؛ مثلا رعد و برق که هر دو معلول برخورد دو توده ابر با یکدیگر میباشند و ما با وجود برق، بر وجود رعد استدلال میکنیم. حال کسی که ادعای نبوت میکند در واقع ارتباط با خداوند و آگاهی از اموری که مردم در حالت عادی به آنها دسترسی ندارند را ادعا کردهاست و این امری نامحسوس است که مردم امکان رد یا پذیرش آن را ندارند، بنابراین پیامبر با استفاده از یک امر محسوس و قابل مشاهده(معجزه) - که در نتیجه ارتباط با خدا به دست میآید - ادعای خود (یعنی پیامبربودن که معلول دیگرِ داشتن ارتباط ویژه با خداوند است) را اثبات میکند. همین رابطه منطقی، مردم را وا میداشته است که به محض مواجهه با مدعی نبوت، از او معجزه مطالبه کنند.
بنابراین نبوت و معجزه، هردو معلول داشتن ارتباطی ویژه با خداوند میباشند و نبی با اثبات یکی از آن دو؛ یعنی معجزه، بر وجود دیگری استدلال میکند.
مقدمه2: اگر معجزه در اختیار شخص دروغگو قرار گیرد، غرض خداوند از فرستادن نبی نقض میشود. از طرفی نقض غرض بر حکیم محال است؛ بنابراین خداوند هرگز معجزه را در اختیار دروغگو قرار نمیدهد. [16]
محور دوم
· در قرآن نه تنها اشارهای به معجزات پیامبر نشده است، بلکه با صراحت میگوید: محمد هیچ معجزهای نداشته است؛ زیرا او در برابر مخالفان خود، که مکرر از او درخواست معجزه میکردند، جوابهای بیربطی میداده است.
نقد و بررسی
محور سوم
· در این قسمت برای اثبات اینکه پیامبر هرگز معجزه نداشته است و جوابهای غیر منطقی به مخالفان میداده است، هشت آیه از قرآن را به عنوان شاهد مطرح میکند.
نقد و بررسی
(از آنجا که آیات مطرح شده در این قسمت مستند به قرآن هستند، باید با مبانی قرآنی آنها را بررسی کرد).
آیه اول
«افراد نادان گفتند چرا خدا با ما سخن نمیگوید؟ یا برای ما معجزهای نمیآید؟ گذشتگانشان نیز همین حرفها را میزدند. ما نشانههای خود را برای اهل یقین روشن کردهایم»[19]
نگارنده بر این آیه چند اشکال گرفته است:
· الف) چرا خدای محمد به مردم توهین کرده و آنها را احمق خوانده است؟
· ب) چرا خدای محمد به جای اینکه با مردم سخن بگوید یا معجزهای برای آنها بفرستد؛ آنها را به گناه گذشتگان مواخذه میکند؟
پاسخ:
-
خداوند باید یا مستقیم و بدون هیچ واسطهای یا با یک واسطه - مثل فرشتگان، انسان، درختان، سنگ و ... - با مردم سخن بگوید که محال است، چون در آن صورت کسانی که وساطت یک انسان را بر نمیتابند واسطههای دیگر را قطعا رد میکنند، و همه افراد نیز این قابلیت را که وحی بر آنها نازل شود ندارند[20].
-
خداوند پیوسته دو سنت الهی داشته است:
اول اینکه خداوند در گذشته بعد از درخواست معجزه از سوی معاندان با آنها اتمام حجت میکرده است که اگر بعد از آمدن معجزهی درخواستی، همچنان بر موضع باطل خود پافشاری کنند نابود خواهند شد. دوم اینکه خداوند اراده کرده است که امت آخرین پیامبرش را به عذابهای دنیوی نابود نکند.
غفلت از یکی از این دو سُنّت الهی باعث شده بود که این افراد؛ بعد از آمدن قرآن و اتمام حجت، همچنان درخواست معجزه کنند. به همین خاطر خداوند فرموده کسانی که نمیدانند چنین میگویند.[21]
·ج) کسانی که اهل یقیند، چه نیازی به معجزه دارند؟
آیه دوم
«و اگر هرگونه معجزهای برای اهل کتاب بیاوری؛ از قبله تو پیروی نخواهند نمود»[23]
اشکال نگارنده بر این آیه:
· محمد اول باید معجزه بیاورد تا معلوم شود اهل کتاب از قبله او پیروی میکنند یا نه؟ نه اینکه از اول حکم صادر کند.
پاسخ:
-
اهل کتابی که خود او را میشناسند و میدانند که یکی از نشانههای او نماز خواندن او به دو قبله است؛ و همچنین بشارت آمدن او را در کتابهای خود خواندهاند[24] و او را بهتر از فرزندان خود میشناسند[25]؛ ولی همچنان او را انکار میکنند؛ آمدن معجزات گوناگون و جدید موضع آنها را تغییر نخواهد داد[26]؛ زیرا آنها خود پیشاپیش، حکم را صادر کردهاند.
-
خود قرآن به عنوان معجزه جاوید پیامبر در اختیار اهل کتاب بوده است و ایشان همچنان منکر بودهاند؛ آیا معجزه جدید تغییری ایجاد میکند!؟[27].
بنابراین خداوند در واقع حکم صادرنمیکند، بلکه از یک واقعیت مسلم گزارش میدهد.[28]
آیه سوم
«و گفتند چرا پروردگارش معجزهای برای او نازل نمیکند؟ بگو بیتردید خدا قادر است معجزهای بفرستد، لیکن بیشتر آنها نمیدانند»[29]
نگارنده اشکال خود را چنین طرح کرده است:
· جوابِ خدا واقعا بیربط است؛ زیرا اتفاقا مردم چون میدانند خدا قادر است طلب معجزه میکنند؛ و میگویند اگر محمد فرستاده او است چرا خدا با فرستادن یک معجزه او را تایید نمیکند؟
پاسخ:
-
اینکه گفتهاند «پروردگارش» معلوم میشود که ایشان اصل وجود خدا را منکر بودهاند.[30] در اینجا نیز همان اشکال سابق پیش میآید؛ که ایمان به خدا از امور عقلی است و با معجزه درستشدنی نیست.
-
این ادعی زمانی مطرح شده است که والاترینِ معجزات؛ یعنی قرآن در اختیارشان بوده است، و آنها از مقابله با آن عاجز بودهاند و الا بجای طلب معجزهی جدید با قرآن مقابله میکردند.
بنابراین باید گفت در واقع سوال بیربط است.
نتیجهگیری
این ادعا که گزارشهای تاریخی اعتبار ندارند خلاف روش همه عقلا است؛ زیرا عقلای عالم، به گزارشهای تاریخی معتبر اعتماد میکنند و بسیاری از علوم و دانستههای خود را بر اساس آن پایهریزی میکنند.
احتمال اینکه پیامبر دروغ گفته باشد و کسی متوجه دروغ او نشده است؛ و یا اینکه به خاطر دلسوزی و اصلاح جامعه دروغ گفته باشد؛ و یا بدون اینکه خود متوجه شود گرفتار القائات شیطانی شده است، احتمالی بدون دلیل است و مبنایی شکگرایانه دارد، و از طرفی در مقابل هریک از این احتمالات، گزارهای یقینی وجود دارد که با دلیل و منطق پشتیبانی میشود و دست برداشتن از یک امر یقینی به خاطر احتمال بدون پشتوانه، معقول نیست.
وقتی با استناد به گرایش عدهای از اهل کتاب به پیامبر اسلام، و اعتراف خود اهل کتاب در مقابل احتجاجات مسلمانان - در دورههای مختلف - وجود بشارت به پیامبر اسلام ثابت شد، دیگر نمیتوان گفت این بشارتها حجت نیست. از ظرفی احتمال تحریف یا سوءاستفاده از بشارت یک پیامبر نیز، احتمالی صرف است که ارزش علمی ندارد.
معجزه دلیلی برهانی است که میتوان با استناد به آن نبوت یک پیامبر را اثبات نمود؛ مانند قرآن که با همآورد طلبی، خود را به عنوان معجزه جاوید پیامبر معرفی میکند.
مطالب مرتبط:
نقد مقاله «آیا محمد واقعا پیامبری الهی بوده است»(2)
کتابنامه
- 1) ابن بابویه، علی ابن حسین؛ الامامه والتبصره، تحقیق مدرسه امام مهدی، نشر مدرسه امام مهدی، قم، 1404ق.
- 2)بحرانی، سیدهاشم؛ حلیه الابرارفی احوال محمد و اله الاطهار، تحقیق غلام رضا مولانا، نشر موسسه معارف اسلامی، چاپ دوم، 1411ق.
- 3)سبحانی، جعفر؛ محاضرات فی الالهیات، تلخیص شیخ علی ربانی، قم، موسسه امام صادق ، چاپ پنجم 1423ق.
- 4)شیخ صدوق؛ التوحید، تحقیق سید هاشم حسینی تهرانی، نشرجامعه مدرسین، قم ، چاپ1387ق.
- 5)شیخ صدوق؛ عیون اخبار الرضا(ع)، تحقیق حسین اعلمی، موسسه اعلمی، بیروت، چاپ اول، 1404 ق.
- 6) شیخ مفید؛ نکت الاعتقادیه، دارالمفید، بیروت ، چاپ دوم، 1414ق.
- 7) طباطبایی، محمد حسین؛ تفسیر المیزان، موسسه نشر اسلامی، قم، 1417ق.
- 8) طبرسی، ابو منصور احمد ابن علی؛ الاحتجاج، دار النعمان، نجف ، 1386ق.
- 9) طبری، ابن جریر؛ تاریخ الامم و الملوک، موسسه اعلمی، بیروت، 1409ق.
- 10) فراهیدی، خلیل بن احمد؛ العین، تحقیق دکتور مهدی مخزومی و دکتر ابراهیم السامری، نشر دار الهجره، چاپ دوم، 1410، قم.
- 11) قرآن کریم.
- 12)مجلسی، محمد باقر؛ بحار الانوار، موسسه وفا، بیروت ، چاپ دوم، 1403ق.
- 13) مسعودی، علی بن حسین؛ مروج الذهب، نشرکتاب، تهران، 1356.
- 14)مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران 1376.
- 15)مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، زیر نظر گروه محققان، تهران، دارالکتاب الاسلامیه،1377ش.
پی نوشت:
-
[1] - برخی از این ویژگیها عبارتند از: خصوصیات شخصی پیامبر، مضمون دعوت و کلام او، ابزاری که از آنها استفاده میکند و کسانی که به او ایمان اوردهاند.
-
[2] - چون اگر پیامبری دروغگو باشد نمیتوان به او اعتماد کرد و این نقض غرض است.
-
[3] - المعجز هو الأمر الخارق للعادة المطابق للدعوى المقرون بالتحدی المتعذر على الخلق الاتیان بمثله (نکتالاعتقادیه، شیخ مفید، ص 35).
-
[4] - زیرا از آنجا که مردم توان مقابله با معجزه را ندارند؛ و از طرفی معجزه دال بر صداقت است؛ چنانچه خداوند با دادن معجزه به دست دروغگو؛ او را تایید کند، مردم را در بیراهه انداخته است.
-
[5] - المحاضرات فی الالهیات، ص259 و 260.
-
[6] . اشکالات نویسنده مقاله با علامت (•) و نقد این اشکالات با علامت (P) مشخص شده است.
-
[7] - وقتی بحث در نبوت یک پیامبر خاص میشود مانند محمد(ص)، فرض بحث بر این است که اصل نبوت پذیرفته شده است و الا چنانچه کسی اصل نبوت و به دنبال آن نبوت محمد را نپذیرد، باید بحث را به گونه دیگری مطرح نمود.
-
[8] - رجوع شود به سوره شعراء، آیات 212-210 و 223- 221.
-
[9] - المیزان، ج15، ص 464.
-
[10] - نگویید گزارش تاریخ از این احتجاجات و گرایشها اعتبار ندارد؛ زیرا عقلا به چنین گزارشهایی اعتماد میکنند و بارها گفته شد که گزارش متواتر و علمآور قابل اعتماد است و الا بخش عظیمی از علم تعطیل میشود.
-
[11] - الامامه و التبصره، ص 139. عیون اخبار الرضا، ج2، ص141 و التوحید، ص420 و الاحتجاج، ج2، ص201 و بحارالانوار، ج10، ص301.
-
[12] - تاریخ طبری، ج2، ص 42 و بحارالانوار، ج15، ص 369 و حلیه الابرار، ج1، ص43 و مروج الذهب، ج1، ص399.
-
[13] - نحوه دلالت این بشارت بر پیامبر اسلام در کتب کلامی آمده است. رجوع شود به: الاهیات، ص426-424.
-
[14] - بنابر بعضی گزارشها تا اوایل قرن 18 نیز در همه کتابهای مقدس موجود بوده است، ولی بعداً از بسیاری از آنها حذف شده است.
-
[15] - گفته شد که اگر خدا اراده کند قطعا این بشارتها مصون خواهند و احتمال تحریف از سوی ما در این اراده الهی اثر گذار نخواهد بود.
-
[16] - رجوع شود به: تفسیر المیزان، ج1، ص 87-86 و محاضرات فی الالهیات، ص260.
-
[17] - البته باید توجه داشت گاهی با توجه به قراین، کذببودن ادعای یک مدعی کشف میشود؛ مثلا وقتی که با دلیل قطعی میدانیم که محمد(ص) آخرین پیامبر خداست، هر کس بعد از او ادعای نبوت کند و معجزه ارائه دهد قطعا نمیتواند پیامبر باشد.
-
[18] - قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی آن یاتوا بمثل هذا القرآن لا یاتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا (اسراء، آیه88).
-
[19] . سوره بقره، آیه 118.
-
[20] - گفته شده که خدا خود قابلیت این فیض را به همه عطا مینماید. باید گفت خداوند، با اموری مثل طبیعت، فطرت، عقل و نیز بوسیله پیامبرانش؛ با انسانها سخن گفته؛ ولی صرف بر خورداری از این فیض کافی نیست، بلکه بهرهبرداری از این فیض مهم است که به اختیار خود بشر است و الا سر از جبر در میآورد.
-
[21] - المیزان و تفسیر نمونه، ذیل آیه شریفه با تلخیص.
-
[22] - المیزان، ذیل آیه شریفه و تفسیر نمونه، ذیل آیه شریفه. با تلخیص.
-
[23] . سوره بقره، آیه 145.
-
[24] - قرآن در ضمن آیه ششم سوره صف به این موضوع اشاره کرده است.
-
[25] - در قرآن آیه 146بقره و 20 انعام به این موضوع اشاره کرده است.
-
[26] - فراموش نشود از نظر منطقی با توجه به اینکه اشکال بر آیات قرآن است، بحث نیز باید با مبانی قرآنی پیش برود.
-
[27] - قرآن در آیه 88 سوره اسراء ادعای همآورد طلبی کرده است.
-
[28] - المیزان و تفسیر نمونه ذیل آیه شریفه با تلخیص.
-
[29] . سوره انعام، آیه 37.
-
[30] - گفتهاند پروردگار او؛ نگفتهاند پروردگارمان یا پروردگار عالم.