مقدمه
در مقالهای تحت عنوان «اُمّیبودن محمد»، نویسنده بعد از طرح مسئله اُمّی بودن پیامبر(ص) به نقد این دلیل پرداخته و و با محوریت آن اشکالاتی را طرح نموده است.
خلاصه مطالب وی درباره اُمّیبودن پیامبر این چنین است:
«پیامبر اسلام، فردی اُمّی و درس ناخوانده بود و از طرفی نثر قرآن شاهکاری علمی و ادبی و به دور از خطا و تناقض است و شخص درسناخوانده و اُمّی، توانایی آوردن چنین شاهکاری را ندارد، پس با غیب در ارتباط بوده و پیامبر است».
اشکالات مطرح شده:
اشکال اول: دلیل قطعی بر اُمّیبودن پیامبرنداریم.
اشکال دوم: حتی اگر پیامبر اُمّی باشد، پس از چهل سال تجربه و ارتباط با دانشمندان و حکیمان و راهبان و... و همچنین با نبوغ ذاتی میتوانست تبدیل به چهرهای ماندگار شود.
اشکال سوم: این ادعا که قرآن شاهکاری علمی و به دور از خطاست را قبول نداریم.
نقد اشکالات
نویسنده دلیلی برای اثبات نبوت بیان کرده است، درحالیکه این مطلب(اُمّیبودن) نمیتواند دلیل تاُمّی بر نبوت باشد و صِرف اُمّیبودنِ آورنده قرآن، نبوت او را ثابت نمیکند؛ این(عدم اثبات نبوت به صرف اُمّیبودن آورنده) مطلبی است که مفسران بزرگی چون شیخ طوسی درتفسیر تبیان[1] مرحوم طبرسی در مجمعالبیان[2]، آیتالله جوادی آملی در تفسیر تسنیم[3] و ... بدان اشاره کردهاند؛ لذا ما دلیل مستقلی به نام «اُمّیبودن» پیامبر، برای اثبات نبوت ایشان نداریم. اگر در کتب کلاُمّی به اُمّیبودن پیامبر(ص) اشاره شده است، تاکیدی بر این نکته بوده که کتابی با ویژگیهای قرآن، حتی از یک فرد یا مجموعهی باسواد و تحصیل کرده هم نمیتواند صادر شده باشد –بلکه منشا آسمانی دارد و لذا همه انس و جن به تحدی دعوت شدهاند- با این وصف اگر آورنده قرآن فردی اُمّی باشد، پذیرش آسمانیبودن قرآن بسیار آسانتر خواهد بود.
نویسنده محترم بهتر بود ابتدا سراغ دلایل ارائه شده از سوی دانشمندان عقاید اسلامی میرفتند و آنگاه میدیدند که همگی آنها «تحدی قرآن» را معجزه پیغمبر معرفی کردهاند، و "اُمّیبودن آورنده قرآن" را به عنوان دلیلی مستقل ذکر نکردهاند.
تحدی قرآن؛ یعنی اگر شک دارید که این کتاب از طرف خدا نازل شده است، مثل آن را بیاورید. تحدی قرآن در موارد زیادی است؛ از جمله «خبرهای قطعی از پارهای حوادث آینده»، «به دور از تناقض بودن»، «بیان برخی مطالب علمی» که بسیار فراتر از معلومات بشر آن روزگار و حتی امروزه است،[4] «فصاحت و بلاغت شگفتانگیز و بینظیر قرآن»،[5]... به عبارت دیگر خود قرآن با آن ظرائف و دقایق ادبی و علمی که دارد، معجزه و دلیل نبوت اوست و اُمّیبودن آن حضرت تأکیدی بر اعجاز قرآن است، نه اینکه اگر این کتاب از سوی فردی باسواد و درسخوانده ارائه میشد، دیگر معجزه نبود. قرآن به صراحت بیان میکند:
« وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ »[6]
و اگر در آنچه بر بنده خود نازل کردهایم شک دارید، پس- اگر راست مىگویید- سورهاى مانند آن بیاورید و گواهان خود را- غیر خدا- فرا خوانید
«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً»[7]
بگو: اگر انس و جن گرد آیند تا نظیر این قرآن را بیاورند، مانند آن را نخواهند آورد، هر چند برخى از آنها پشتیبان دیگران باشند
در این آیات خداوند متعال به صراحت می فرماید حتی اگر همه دانشمندان و محققان و ادیبان و شاعران را گرد هم جمع کنید، هرگز نخواهید توانست حتی یک سوره مانند سورههای قرآن بیاورید، در این آیات اصلاً اشارهای به امی و باسواد نبودن آورنده قرآن نشده و محتوای قرآن، به عنوان معجزه معرفی شده است؛ البته اینکه چنین کتابی از سوی فردی درسناخوانده در محیط عرب آن روز آورده شده، تأکیدی بر اعجاز قرآن است -نه دلیل اعجاز قرآن- و چنانچه نویسنده با اندکی وقتگذاشتن به تفاسیر قرآن مراجعه میکردند، مرتکب چنین اشتباهاتی نمیشدند.
با توجه به نکته مذکور، این مسئله که از لحاظ تاریخی دلیل قطعی برای امیبودن پیامبر نداریم، مشکلی برای معجزهبودن قرآن و نبوت آن حضرت ایجاد نمیکند؛ البته وقتی آیه 23 بقره -که به اُمّیبودن حضرت اشاره دارد- نازل شد، هیچ مطلبی دال بر مخالفت و ایراد مشرکین و دشمنان آن حضرت، نسبت به اُمّی بودن ایشان گزارش نشده است و سکوت دشمنانی که در جامعه کوچک مکه از بچگی آن حضرت را میشناختند، خود دلیلی است بر صحت اُمّی و درسناخوانده بودن ایشان.
تا اینجا روشن شد دلیل ارائه شده از سوی نویسنده مقاله مذکور، دلیلی نیست که عالمان دین آن را به عنوان دلیل مستقلی بر نبوت پیامبر(ص) مطرح کرده باشند؛ بنابراین دو ایراد اول و دوم وارد نیست. در اینجا بد نیست قدری هم به خود معجزهبودن قرآن اشارهای داشته باشیم: در بین اعراب، یهودیان و مسیحیان و بیدینان زیادی بوده و هستند که همه همت خود گذاردند تا هماوردی برای این کتاب –قرآن- بیاورند و الآن که بیش از 1400 سال از آن تاریخ گذشته، هنوز این تلاشها ادامه دارد و ثمره تلاششان را در لابلای اوراق و کتاب و وبلاگهایشان در معرض قضاوت قرار دادند؛ ولی علت چیست که آنان با صدای بلند فریاد نزدند که «ای مردم، هماوردی آوردیم و معجزه محمد باطل شد»، تا اساس این دین فرو ریزد و دیگر نیازی به جنگ با مسلمانان نباشد؟! سالیان زیادی است انبوهی از ثروتِ به یغما رفته این سیاره خسته از جنگ و بیعدالتی را برای جنگ با اسلام و مسلمانان هزینه میکنند، آیا اگر توانسته بودند هماوردی برای قرآن، حتی در حد یک سوره بیاورند، دیگر نیازی به این همه جنگ بود؟ همین سکوت و عجز 1400 ساله آنها در مقابل قرآن بهترین دلیل معجزهبودن آن است، این دلیلی است که بسیار فراتر از نبوغ ذاتی یا تجربه فردی در سرزمین حجاز میباشد.
در کتاب احتجاج طبرسی [8]ماجرای جالبی نقل شده که در زمان امام صادق)ع( چهار نفر از بیخدایان معروف(قابل توجه ایشان که تصویری از محیط آن روز در ذهن خود ساختهاند که هیچکس حق اظهارنظر نداشت و بیدینان در حالت ترس و هراس مهر سکوت بر لب داشتند) به نامهای "ابن ابیالعوجاء" و "أبو شاکر دیصانی" و "عبدالملک بصری" و "ابنالمقفع" در مسجدالحرام مشغول مسخره کردن حاجیان و طعنهزدن به قرآن بودند، ابن ابیالعوجاء به بقیه گفت: بیایید هر کدام از ما، یکچهارم قرآن را نقض کند و سال آینده در همین جا دور هم جمع شویم، در حالیکه همه قرآن را نقض کرده باشیم که با این کار نبوت محمد و در نتیجه اسلام را باطل کردهایم. همه موافقت کردند تا سال بعد در همانجا گرد هم آیند. سال بعد در این جمع ابن ابیالعوجاء گفت: از زمانی که از هم جدا شدیم در این آیه:
« فَلَمَّا اسْتَیْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِیًّا قالَ کَبیرُهُمْ أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَباکُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَیْکُمْ مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ قَبْلُ ما فَرَّطْتُمْ فی یُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّى یَأْذَنَ لی أَبی أَوْ یَحْکُمَ اللَّهُ لی وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمین »[9]
پس چون از او نومید شدند، رازگویان کنار کشیدند. بزرگشان گفت: «مگر نمىدانید که پدرتان با نام خدا پیمانى استوار از شما گرفته است و قبلا [هم] در باره یوسف تقصیر کردید؟ هرگز از این سرزمین نمىروم تا پدرم به من اجازه دهد یا خدا در حق من داورى کند، و او بهترین داوران است».
فکر میکردم ولی نتوانستم در فصاحت و معانی آن چیزی اضافه کنم و همین آیه مرا از بقیه قرآن بازداشت. عبدالملک مصری گفت: از وقتی از شما جدا شدم در این آیه فکر میکردم:
« یا أَیُّها النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَیْئاً لا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوب » [10]
اى مردم، مَثَلى زده شد پس بدان گوش فرا دهید: کسانى را که جز خدا مىخوانید هرگز [حتى] مگسى نمىآفرینند، هر چند براى [آفریدن] آن اجتماع کنند، و اگر آن مگس چیزى از آنان برباید نمىتوانند آن را بازپس گیرند. طالب و مطلوب هر دو ناتوانند.
و ابوشاکر گفت: من هم مشغول فکر در این آیه بودم:
« لَوْ کانَ فیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ »[11]
اگر در آنها [زمین و آسمان] جز خدا، خدایانى [دیگر] وجود داشت، قطعاً [زمین و آسمان] تباه مىشد. پس منزّه است خدا، پروردگار عرش، از آنچه وصف مىکنند.
و ابن مقفع گفت: دوستان این قرآن از جنس کلام بشر نیست، من هم از وقتی از شما جدا شدم مشغول فکر در این آیه بودم:
« وَ قیلَ یا أَرْضُ ابْلَعی ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعی وَ غیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ وَ قیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمین » [12]
و گفته شد: «اى زمین! آب خود را فرو بر، و اى آسمان، [از باران] خوددارى کن.» و آب فرو کاست و فرمان گزارده شده و [کشتى] بر جودى قرار گرفت.» و گفته شد: «مرگ بر قوم ستمکار».
نه توانستم به عمق معانی آن برسم و نه توانستم مثلی برای آن بیاورم. در این هنگام امام صادق(ع) کنار جمع آنها رسیدند و این آیه را خواندند:
« قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً » [13]
بگو: اگر انس و جن گرد آیند تا نظیر این قرآن را بیاورند، مانند آن را نخواهند آورد، هر چند برخى از آنها پشتیبان دیگران باشند.
این جمع با امام علیه السلام جلساتی برگزار کردند و تعدادی از آنها مسلمان شدند.
اما ایراد سوم ایشان که برجستهبودن قرآن و به دور از خطا و تناقض بودن آن را قبول نکرده بودند؛ ای کاش به جای کلیگویی به موارد مشخصی از این خطاها و تناقضات اشاره میکردند تا ببینیم واقعاً خطا و تناقض است یا کمدقتی و ناآشنایی با قرآن. در هر حال از آنجا که بیان ایشان کلی است، دوستان را به کتابهایی که در این زمینه نوشته شده و به طور مفصل به این سؤال و جوابها پرداختهاند ارجاع داده و قضاوت را به عهده خوانندگان عزیز میگذاریم.[14]
جمعبندی
نویسنده مقاله «اُمّیبودن محمد» اشکالاتی را با محوریت بحث اُمّیبودن پیامبر(ص) مطرح کرده اند که در این نوشتار به نقد و بررسی آنها پرداخته شد و اهم این مطالب به شرح ذیل میباشد:
1. «اُمّیبودن» هیچگاه به عنوان دلیلی مستقل بر حقانیت پیامبر اسلام مطرح نبوده و صرفا به عنوان تاییدی بر آسمانی بودن دین مبین اسلام طرح شده است و با این فرض حتی اگر بر فرض کسی این -اُمّیبودن- را قبول نکند به معنای ابطال حقانیت قرآن و اسلام نیست.
2. هیچ گزارشی دال بر باسواد بودن نبیمکرم اسلام به ما نرسیده و به صرف یک احتمال نمیتوان گزارشهای موید اُمّیبودن را رد کرد.
3. ادعای نویسنده در این مقاله، دال بر وجود تناقض در قرآن صرفا در حد یک ادعا است و نویسنده محترم هیچ موردی از تناقضات قرآن را ارائه ندادهاند.
کتابنامه:
- 1) طوسی،محمدبن الحسن(شیخ طوسی)؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج2، انتشارات جامعه مدرسین،1371ش.
- 2) ابومنصور احمدبن علی، طبرسی؛ احتجاج طبرسی(الاحتجاج علی اهل اللجاج)، تحقیق ابراهیم البهادری، اسوه،چاپ سوم،1383ش.
- 3) طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان،ج1،ترجمه احمد بهشتی، انتشارات فراهانی
- 4) جوادی آملی، عبدالله؛ تسنیم: تفسیر قرآن کریم، ج2، اسراء، قم ، 1378ش.
- 5) معرفت، محمدهادی؛ مصونیت قرآن از تحریف، انتشارات دفتر تبلیغات اسلاُمّی، 1376ش.
- 6) معرفت، محمد هادی؛ نقد شبهات پیرامون قرآن، انتشارات تمهید قم، 1385ش.
پی نوشت:
-
[1] . تفسیر تبیان، ج2، ص104.
-
[2]. تفسیر مجمع البیان، ج1، ص157.
-
[3]. تفسیر تسنیم، ج2، ص424.
-
[4] . ر.ک. اعجاز علمی قرآن محمدعلی رضایی اصفهانی، قرآن تورات انجیل و علم موریس بوکای ترجمه ذبیح الله دبیر.
-
[5] . ر.ک. اعجاز بیانی قرآن عایشه بنت الشاطی.
-
-
-
[8] . احتجاج طبرسی، ص377.
-
-
-
-
-
-
[14] . ر.ک. نقد شبهات پیرامون قرآن آیتالله معرفت، قرآن و مستشرقان دکتر محمدحسن زمانی، مستشرقان و تاریخگذاری قرآن دکتر محمدجواد اسکندرلو.