نویسنده: محسن مروتی
چکیده
در مقالهای با عنوان «آیا محمد پس از مرگش هم رسول الله است؟» نویسنده درباره باورهای مسلمانان شبهاتی را مطرح میکند. شهادت به رسالت و ولایت در اذان، آن هم بعد از گذشت صدها سال از زمان پیامبر اسلام، معنای «ولی الله»، معنای پیروی از قرآن و ... از جمله مواردی است که مورد شبههی نویسنده مقاله مورد نقد قرار گرفته است. مقاله پیش رو با دلایل روشن، این شبهات را بررسی و پاسخ میدهد.
مقدمه
با آغاز رسالت حضرت محمد(ص)، مخالفتها نیز آغاز شد. برخی ساحرش خواندند؛ برخی مجنون خطابش کردند و برخی دروغگویش گفتند. بعد از وفاتشان نیز مخالفان اسلام کوتاه نیامدهاند. گاه حملات خویش را متوجه قرآن مینمایند، گاه شبهاتی را در مورد آورنده آن مطرح میکنند، وگاه درباره آموزهای اسلام اشکالاتی را بیان مینمایند.
این نوشتار برای بررسی مقالهای با عنوان «آیا محمد پس از مرگش هم رسول الله است؟» نگاشته شده است. نویسندهی مقاله سوالاتی را مطرح میکند که میتوان آنها را در 5 محور تنظیم کرد:
1. شهادت فقط به دیدهها و شنیدههاست.
2. شهادت فقط به پیامبری زندهها است.
3. "ولیالله" خالی از معناست.
4. خداوند از حضرت محمد(ص)! انتقاد کرده است.
5. پیروی از قرآن پیروی از عرب است.
در مقاله پیش رو، پس از طرح هر محور و بسط آن به صورت سوال، به پاسخ آنها میپردازیم.
1. شهادت فقط به دیدهها و شنیدههاست!
شبهه: همگان میدانند برای شهادت دادن به مسالهای باید آن را با چشم دید یا با گوش شنید؛ با این وجود چگونه مسلمانانِ امروز، به پیامبری انسانی شهادت میدهند که او را ندیدهاند و صدایش را نشنیدهاند؟
پاسخ: شهادت به دانستههاست، دیدنی باشد یا نادیدنی.
اولا: برای شهادت دادن نیازی به دیدن با چشم یا شنیدن با گوش نیست؛ شهادت دادن ـ در کتب لغت ـ دو معنی دارد:
1. اقرار به دانستهها؛
2. دادنِ خبری قطعی.[1]
با توجه به این دو معنی، روشن است، برای «شهادت دادن» نیازی به دیدن یا شنیدن نیست. انسان میتواند به همه معلوماتی که به درستی آنان اطمینان دارد، شهادت دهد. اینگونه از معلومات در اصطلاح علم منطق «یقینیات» گفته میشود و در کتب منطق درباره آنها مفصل توضیح داده شده است.[2]
البته شهادت دادن در دادگاه و نزد قاضی شرایط خاص خود را دارد،[3] که گویا در مقاله مذکور شهادت در اذان و نماز، با شهادت در محکمه اشتباه شده است.
آری! انسان میتواند به همهی مسایلی که با عقل خویش آنها را درک کرده، شهادت دهد؛ روشن است کسی که پدر بزرگش را ندیده میتواند شهادت دهد او روزی زنده بوده، از آب و غذا استفاده کرده است. اگر کسی بگوید کوه دماوند در مشت من است انسان میتواند بدون دیدن درون مشت او، شهادت دهد که او راست نمیگوید؛ انسان میتواند بدون آنکه حافظ و سعدی را با چشم، دیده باشد و یا صدایشان را شنیده باشد؛ با دیدن دیوان آنها شهادت دهد که آنان دو شاعر بودهاند.
ثانیا: مگر شهادت دادن به رسالت حضرت محمد(ص) - حتی در زمان ایشان - بر اساس دیدن و شنیدن صدای ایشان بوده است؟ اگر پاسخ مثبت است، پس چرا بسیاری از افراد با وجود دیدن پیامبر، به پیامبری ایشان شهادت ندادند و حتی با ایشان جنگیدند؟ بنابراین شهادت دادن به رسالت پیامبر، بر اساس دیدن او نبوده است، بلکه بر اساس درک اعجاز آیات قرآن، چنین شهادتی میدادند؛ آیاتی که بشر عاجز از آوردنِ مانند آن است.
همین قرآن اکنون هم در میان ماست و دانشمندان مسلمان دلایل محکم برای معجزه بودن آن آوردهاند.[4] با خواندن این دلایل، انسان میتواند گواهی دهد این کتاب از جانب خداوند نازل شده و آورنده آن پیامبر خدا بوده است.
برای شهادت دادن به ولایت حضرت علی(ع) هم، نیازی به دیدن ایشان نیست؛ زیرا متفکران شیعی علاوه بر اثبات معجزه بودن قرآن و رسالت حضرت محمد(ص)، برای ولایت حضرت علی(ع) نیز دلایل بسیاری بیان کردهاند که انسان پس از مطالعه و تفکر درباره آنها به ولایت حضرت علی(ع) پی میبرد.[5]
2. شهادت فقط به پیامبری زندهها!
شبهه: چرا در حالی که حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) 14 قرن قبل، از دنیا رفتهاند، این گواهی به گونهای گفته میشود که گویا آنان اکنون زندهاند و همچنان رسول الله و ولیالله هستند؟
پاسخ: شهادت به الهی و همیشگی بودن آموزهها
هیچ مسلمانی با گفتن شهادتین، زنده بودن آن حضرات را ادعا نمیکند. چگونه مسلمانان چنین ادعایی داشته باشند، در حالی که روز وفات و شهادت آنان را عزاداری میکنند؟!
شهادت مسلمین به رسالت حضرت پیامبر(ص) و «ولیالله» بودن حضرت علی(ع) در اصل، شهادت به الهی بودن و همیشگی بودن آموزههای آنان است؛ گواهی و اقرار بر این است که ما پیرو مکتبی هستیم که آنان آوردهاند. یادآوری و تذکر آن است که آنان هیچ سخنی را از ناحیه خویش نگفتهاند، آنچه هست از جانب خداست و برای همین پیروی از این آموزهها، پیروی از خداوند است.
گواهی بر این است که آنان مردانی الهی بودهاند و زندگی و عملشان الگوی زندگی یک مسلمان است. این شهادت به معنی آن نیست که آنان اکنون حیات مادی دارند؛ بلکه شهادت به زنده بودن آموزههای آنان است. علاوه بر این، بر اساس آموزههای اسلام، مرگ هرگز پایان زندگی نیست و پیامبران و اولیای خداوند نیز در عالم برزخ زندهاند و از جایگاهی رفیع در نزد پروردگار خویش برخوردارند.
3. «ولیالله» خالی از معناست!
شبهه: علی «ولیالله» یا به معنی آن است که علی(ع) سرپرست خداست و یا اینکه علی(ع) سرپرست مردم از جانب خداست؛ در صورت اول مگر خداوند نیاز به سرپرست دارد؟ و در صورت دوم مگر خداوند خود نمیتواند سرپرستی مردم را انجام دهد که شخصی را برای این کار تعیین نموده است؟
پاسخ: «ولیالله» پر معناست
میتوان این سوال را دو بخش کرد:
1. آیا «اشهد ان علیاً ولیالله» یعنی گواهی میدهم که علی(ع) سرپرست خداست؟!
پاسخ: واژه «ولی» معانی متعددی چون دوست، سرپرست، یار و ... دارد، وقتی در جملهای بهکار میرود فقط با توجه به قراین میتوان فهمید معنی آن چیست.
روشن است که ولیالله در جمله «علی ولیالله»، به این معنی نیست که «علی سرپرست خدا است»؛ زیرا بر اساس اعتقاد شیعیان، حضرت علی(ع) مخلوق است و خداوند متعال خالق او و هیچ مخلوقی سرپرست خالق خویش نیست؛ پس معنی "اشهد ان علیا ولیالله" چیست؟ قبل از پاسخ باید به نکته ادبی زیر توجه کرد:
در ادبیات عرب جملهها را به دو روش میتوان ترجمه کرد:
روش اول: جملهها را بدون فرض کلمههای محذوف ترجمه کنیم؛ یعنی فرض نکنیم مخاطب با تکیه بر قراین لفظی و معنوی برخی کلمهها را نیاورده است. این نوع ترجمه کردن گاهی بجاست و گاهی نابجا؛ زیرا گاه با قبل و بعد کلام گوینده سازگاری دارد و گاه ندارد. در صورتی که این سازگاری وجود داشته باشد، اینگونه ترجمه کردن بهتر از روش بعد است.
روش دوم: جملهها را همراه با فرض کلمههایی محذوف ترجمه کنیم. این روش وقتی بجاست که اگر بخواهیم جمله را بدون فرض کلمههای محذوف ترجمه کنیم؛ معنی جمله، با قبل و بعد کلام گوینده سازگار نمیشود. این نوع معنی کردن بسیار رایج است؛ زیرا با وجود قراین لفظی و معنوی؛ همواره بسیاری از کلمهها را گوینده نخواهد گفت.
اکنون با توجه به روشهای مذکور می توانیم «ولی» را صحیح ترجمه نمائیم. «ولی» در جمله «اشهد ان علیا ولیالله» به معنی سرپرست است. اینگونه معنی کردن، نیاز به در نظر گرفتن کلمههای محذوف دارد؛ یعنی اصل جمله این بوده است : «اشهد ان علیا ولی الناس من الله»، که کلمه «الناس» را بعد از »ولی» فرض میکنیم. چنانچه در قرآن وقتی «ولی» به معنی سرپرست بهکار میرود؛ بعد از آن کلمهای میآید که به معنی «گروهی از انسانها» است. مانند:
«انما ولیکم الله...»[6]
بهدرستیکه سرپرست شما خداست ... .
«...الله ولِیُ المومنین»[7]
خداوند سرپرست مومنان است.
در جمله اول «کم» بعد از «ولی» آمده است و به معنی «مردم» است و در جمله دوم کلمه «مومنین» بعد از «ولی» آمده است و به معنی «انسانهای با ایمان» است.
در حدیث معروف غدیر نیز ضمیر «ه» بعد از کلمه «مولا» - که هم ریشه کلمه «ولی» است - آمده به معنی «هرکس» است:
«...مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاه...»[8]
هر کس که من سرپرست اویم علی سرپرست اوست.
خلاصه مطلب اینکه «اشهد ان علیا ولی الله» یعنی شهادت میدهم که علی(ع) از جانب خداوند، ولی و سرپرست مردم میباشد و این معنا - با توجه به قرائن و دستور زبان ادبیات عربی - معنای صحیح و دقیقی است.
2. چه نیازی است خداوند کسی را ولی مردم قرار دهد؟
پاسخ: بدون شک خداوند متعال قدرتی بینیاز از همگان است؛ اگر او فرزند را با دخالت دادن پدر و مادر خلق میکند ...، اگر باران را با دخالت دادن ابر میباراند ...، اگر درختان و گیاهان را با دخالت دادن آب و خاک و آفتاب میرویاند و ... هرگز بدان معنا نیست که خود نمیتواند کودکی را بدون واسطه پدر و مادرش خلق کند، یا گیاهی را بدون آب و آفتاب برویاند؛ زیرا آنکه اثر سیراب کردن را به آب داده است مگر کسی غیر از خداست؟ اما اقتضای حکمت الهی آن است که سلسله امور جهان، بر اساس اسباب و علل طبیعی چیده شود.
امام صادق(ع) فرمودند:
«خداوند ابا دارد کارها را جاری نماید، مگر به واسطه اسباب، پس برای هر کاری سببی قرار داد ...»[9]
البته این اسباب، سببی مستقل نیستند و اثر خویش را از خدا دریافت نمودهاند؛ پس در اصل، هر چه هست خداست و نیز نباید تصور کرد علل حوادث طبیعی، منحصر در علل شناخته شده آن است و خداوند تنها میتواند از طریق همین اسباب، معلولی را محقق کند و در صورت نبود آن اسباب، خداوند قادر به کاری نیست! و یا نباید گمان کرد اگر علتی وجود دارد حتما معلول، هم به وجود میآید و خداوند قادر به بی اثر کردن آن علت نیست؛ چه بسا آتش هست و خداوند اثر سوزانندگی را از آن میگیرد.[10]
در مورد بحث ولایت نیز خداوند میتواند بدون واسطه، هدایت جامعه را به عهده بگیرد؛ ولی چون بنای حکمت خداوند روشی طبیعی و ملموس بشر است، وظیفه هدایت و سرپرستی جامعه را بر عهده افراد خاص و برگزیدهاش قرار داد و آنان را «ولی الله» نامید.
4. انتقاد خداوند از حضرت محمد(ص)!
آیا خداوند متعال در قرآن درباره حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) به بدی سخن گفته است؟
پاسخ : تکریم خداوند از حضرت محمد(ص)
در قرآن کریم نام «محمد» در چهار آیه آمده و در بخشی از آنها درباره ایشان این گونه سخن گفته شده است:
«محمد رسول خدا است و مردم حق ندارند پس از پیامبر به کفر قبل خود باز گردند.»[11]
«محمد رسول خدا و خاتم انبیا است.»[12]
«کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و به آنچه که بر محمد نازل شده ایمان آوردند خداوند گناهانشان را میآمرزد و دلهایشان را اصلاح میکند.»[13]
«محمد رسول خداست. او و پیروانش با خویش مهربانند و با کفار قاطعانه برخورد میکنند. فضل و رضایت الهی را جویانند و بر چهرهایشان اثر سجود به درگاه الهی نمایان است.»[14]
در آیات مذکور از پیامبر با نام یاد شده است، علاوه بر این آیات در 9 آیه دیگر از پیامبر با لقب «رسول الله» یاد میشود. این آیات دارای مضامین متعددی درباره پیامبر(ص) است که عبارتند از:
1. لزوم ایمان به خدا و رسول او؛
2. مذمت کسانی که باعث اذیت پیامبر میشوند؛
3. وعده عذاب برای کسانی که از پیامبر تخلف کردهاند و در جهاد شرکت نکردهاند؛
4. سزاوار نبودن تخلف از فرمان رسول خدا؛
5. اسوه بودن پیامبر خدا برای کسانی که امید لقای پروردگارشان را دارند؛
6. بدون اذن پیامبر نباید وارد منزل شد و نیز نباید در منزل او با توقفهای بیمورد موجب آزار وی شد؛
7. تمجید «مودب و آهسته سخن گفتن» در نزد رسول خدا؛
8. منافق شمردن کسانی که دعوت پیامبر را مستکبرانه رد میکنند؛
9. منافق خواندن کسانی که دیگران را از خرج کردن در راه اهداف رسول خدا باز میدارند.
اما در مورد حضرت علی(ع) گرچه نام ایشان بنابر مصالحی[15] در قرآن بیان نشده، اما درباره ایشان آمده است:
«ولی شما خداست و رسول او و کسانی که نماز میخوانند و زکات میدهند در حالی که در رکوعند.»[16]
در بسیارى از کتب اسلامى و منابع اهل تسنن، روایات متعددى، بر اینکه آیه فوق در شأن حضرت على(ع) نازل شده، نقل گردیده است. این روایت را "ابنعباس" و "عمار یاسر" و "عبد اللَّه بن سلام" و ... نقل کردهاند.
علاوه بر کتب معتبر شیعیان، کتابهاى معروفى که این حدیث در آن نقل شده از سى کتاب تجاوز مىکند که همه از منابع اهل تسنن است، از جمله:
1. محب الدین طبرى در ذخائر العقبى، صفحه 88؛
2. علامه قاضى شوکانى در تفسیر فتح القدیر، جلد دوم، صفحه 50 و ... .[17]
هر خوانندهای با اطلاع از موارد ذکر شده در بالا، میتواند نسبت به نظر قرآن درباره حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) قضاوت نماید. علاوه بر نکات فوق، پاسخ به این سوال خیلی سخت نیست که «آیا خداوند، قرآن را بهوسیله کسی نازل میکند که در همان قرآن او را انسانی نالایق خوانده باشد؟!»، هرگز! زیرا در این صورت کسی نه به قرآن اعتماد میکند و نه به آورنده آن.
5. پیروی از قرآن پیروی از عرب است!
آیا پیروی از قرآن پیروی از عرب و برتر دانستن آنها نیست؟
پاسخ: پیروی از قرآن یعنی پیروی از آموزههای آن
پیروی از قرآن هرگز به معنای پیروی از قوم عرب و برتر دانستن آنها نیست؛ بلکه پیروی از خدایی است که قرآن را فرستاده است. بهتر است برای درک این گفته از خود قرآن استمداد بگیریم. در فرهنگ قرآنی کسانی برترند که با تقویترند[18] و همه انسانهای با ایمان برادرند.[19] همه از یک پدر و مادر خلق شدهاند؛[20] بنابراین هیچ کدام نژادشان بر دیگری ترجیح ندارد. قرآن این آموزهها را 14 قرن پیش بیان نمود و دانشمندان متمدن امروز، چنین فرهنگ انسانی را میستایند. بنابراین تبعیت از قرآن پیروی از فرهنگ ایمان، آزادگی، برادری، برابری، و انسان دوستی و نیز مطابق با فطرت همه انسانهاست.
نتیجهگیری
شهادت دادن به معنی «اقرار به دانستهها» است و دانستن رسالت پیامبر(ص)، از طریق درک اعجاز قرآن - که معجزه جاودانه نبی مکرم اسلام میباشد – امکان پذیر است؛ بنابراین میتوان به رسالت پیامبر شهادت داد و نیازی به دیدن ایشان و شنیدن صدایشان نیست.
همچنین باید گفت: اگر امروز به رسالت پیامبر(ص) در اذان شهادت داده میشود به معنی زنده بودن او نیست؛ بلکه به معنی زنده و الهی بودن قرآنی است که او آورده است.
نکته دیگر اینکه «ولی» در عبارت «اشهد ان علیا ولی الله» به این معناست که علی(ع) از جانب خدا سرپرست مردم میباشد و این ترجمه با قواعد ادبیات عرب سازگار است و همچنین با قرائن متعدد تایید میشود.
همچنین روشن شد که بنای خداوند در اداره امور جهان بر اساس استفاده از علل و مجاری طبیعی است و این، به هیچ وجه دلیل بر نیاز خداوند نمیباشد؛ خداوند میتواند بدون واسطه، هدایت جامعه را به عهده بگیرد؛ ولی چون بنای حکمت خداوند، روشی طبیعی و ملموس بشر است، وظیفه هدایت و سرپرستی جامعه را بر عهده افراد برگزیدهاش قرار داده است.
در آخر نیز بیان شد که: پیروی از هیچ کتابی به معنی تبعیت از ملتی نیست که آن کتاب به زبان آنهاست؛ بلکه به معنی پیروی از آموزههای درون آن کتاب است؛ بنابراین پیروی از قرآن به معنی پیروی از ملت عرب نیست؛ بلکه به معنی پیروی از آموزههای قرآن میباشد.
فهرست منابع
- 1) ابراهیم المصطفی و دیگران؛ المعجم الوسیط، ترکیه، دارالدعوه، 1989میلادی.
- 2) ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، بیروت، دارصادر، چاپ سوم، 1414ق.
- 3) خمینی، سید روح الله؛ تحریر الوسیله، قم، دارالعلم، چاپ دهم، 1382ش.
- 4) راغب اصفهانى، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، دمشق، بیروت، دارالعلم الدار الشامیه، چاپ اول، 1412ق.
- 5) سبحانی، جعفر؛ محاضرات فی الالهیات، تلخیص: علی ربانی گلپایگانی قم، النشر الاسلامی، چاپ چهارم، 1417ق.
- 6) علامه حلی؛ نهج الحق و کشف الصدق، ترجمه: علیرضا کهنسال، مشهد، انتشارات عاشورا، چاپ اول، 1379ش.
- 7) کلینی؛ الکافی، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، 1362ش.
- 8) مظفر، محمد رضا؛ المنطق، قم، انتشارات دارالغدیر، 1420ق.
- 9) مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1374ش.
- 10) موسوی همدانی، سید محمد باقر؛ ترجمه تفسیر المیزان، قم، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1374ش.
پی نوشت:
-
[1]. المعجم الوسیط، ص497 و لسان العرب، ج3، ص239 و المفردات فی غریب القرآن، ج1، ص465.
-
[2]. المنطق، ص271 تا 278.
-
[3]. تحریر الوسیله، ج2، ص441.
-
[4]. ر.ک. ترجمه تفسیر المیزان، ج1، ص93 الی 114 و تفسیر نمونه، ج1، ص 125تا 138.
-
[5]. ر.ک. محاضرات فی الالهیات، ص543 تا 554 و نهج الحق و کشف الصدق، ص 188 تا 271.
-
-
-
-
-
[10]. ترجمه تفسیر المیزان، ج9، ص 256-257.
-
-
-
-
-
-
-
[17]. تفسیر نمونه، ج4، ص421 تا 426.
-
-
-