دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نقدی بر مقاله «احساس، الهام و یا اثبات» (1) (ابزار شناخت و تاثیر سنت‌ها بر عقیده)

«احساس، الهام و یا اثبات» عنوان مقاله‌ای است که در یکی از سایت‌های ضد دین ارائه شده است.
نقدی بر مقاله «احساس، الهام و یا اثبات» ʁ) (ابزار شناخت و تاثیر سنت‌ها بر عقیده)
نقدی بر مقاله «احساس، الهام و یا اثبات» (1) (ابزار شناخت و تاثیر سنت‌ها بر عقیده)

نویسنده: حسن مجتبی‌زاده

چکیده

«احساس، الهام و یا اثبات» عنوان مقاله‌ای است که در یکی از سایت‌های ضد دین ارائه شده است. نویسنده این مقاله مدعی است که باورهایی که دین‌داران دارند ریشه‌ای منطقی و علمی نداشته و اموری بی ارزش هستند. وی عوامل سه‌گانه‌ای را در پیدایش باورهای دینی بیان می‌کند که یکی از آنها آداب، رسوم و سنت‌های گذشتگان است. در نوشتار پیش‌رو نادرستی این ادعا روشن شده و بیان شده است که ریشه باورها و آموزه‌هایی که موحدان راستین بدان اعتقاد دارند کاملا منطقی و معقول است و آنان برای اعتقادات خویش شواهد و دلایل محکمی ارائه می‌کنند. آنچه نویسنده ادعا نموده تنها درباره برخی از آموزه‌های تحریف شده می‌تواند درست باشد.

مقدمه

اسلام دین دانایی و حرکت است و هرگز با علم و علم‌ورزی مخالفتی ندارد و در آن، بی‌خبری، جمود، تحمیل و تلقین وجود ندارد. طبق آموزه‌های قرآن طرز تفکری که نتیجه‌اش سکون و عدم تحرک و بی‌خبری و بی‌اطلاعی باشد از اسلام نیست.

نویسنده مقاله «احساس، الهام و یا اثبات» در مخالفت با این حقیقت، ادعایی را مطرح می‌کند. وی می‌گوید باور‌ها و اعتقادات ما دو گونه است:

1- باورهای ارزشمند و علمی

2- باورهای پوچ و غیر علمی

باور داشتن به چیزی یا پدیده‌ای تنها در صورتی ارزشمند است که دارای دلایل علمی و منطقی باشد (با بررسی مقاله نویسنده معلوم می‌شود که منظور وی از دلایل علمی و منطقی، تنها دلایل و شواهد حسی و تجربی است) و در غیر این صورت آن باور پوچ و بی‌ارزش است.

وی باورهای دینی را جزو دسته دوم دانسته و سه ریشه و مبنا را که از جمله آنها رسوم و سنت‌ها است بیان می‌کند. وی در توضیح این محور ریشه اعتقادات افراد مذهبی را در باورهای پدران و گذشتگان آنها دانسته که بدون هیچ سند و مدرکی نسل به نسل انتقال یافته است. به گفته او عقاید سنتی مانند افسانه‌ها در واقع بازتاب تخیلی نیروهای طبیعی در ذهن انسان اولیه است و متدینان بدون هیچ دلیلی آنها را به صرف سنت بودن پذیرفته‌اند. مغز آدمی از کودکی مانند مکنده‌ای عمل می‌کند که همه آداب و رسوم و سنت‌های جامعه را بدون این که بتواند اطلاعات سنتی مفید را از نادرست تشخیص دهد از بزرگترها گرفته و در خود جای می‌دهد و به همین منوال سنت‌های منفی به نسل جدید منتقل می‌شود. سرّ بقای سنت دینی را در این چارچوب می‌توان به خوبی مشاهده نمود.

مطالبی که نویسنده در مقاله خویش بیان داشته با حقیقت اسلام و سیره دین‌داران تناسبی ندارد و این نشان از عدم شناخت صحیح و درست وی از اسلام و مسلمانان است. فردی که می‌خواهد درباره مساله‌ای اظهار نظر کند در قدم اول باید شناخت درستی از آن مساله داشته باشد و الا ادعاهایی که بیان می‌کند دور از واقعیت خواهد بود.

نوشتار حاضر در پاسخگویی به محور یاد شده از دو مبحث «ابزارهای شناخت و کسب معرفت» و «تاثیر سنت‌ها بر عقیده» سخن می‌گوید و بررسی دیگر محورها را به بخش‌ بعدی موکول می‌نماید.

ابزارهای شناخت و کسب معرفت

نویسنده در مقاله خود اصرار دارد که تنها باورهایی مورد قبول است و اندیشه‌هایی را باید پیروی کرد که دارای مدرک و شاهد حسی و تجربی باشد و آنچه را نتوان به بوته آزمون کشید (از جمله باورهای دینی) پوچ و خرافی است. در این ادعا چند مطلب اساسی مورد غفلت قرار گرفته است:

1- راه شناخت و کشف حقایق تنها منحصر در آنچه نویسنده بیان داشته نیست. بشر از راه‌های دیگری نیز می‌تواند حقایق را کشف و اندیشه‌ها و باور‌های خود را بر اساس آن مطمئن و محکم بنا کند.

دانشمندان به جهت بیان راه‌های شناخت و ابزارهای معرفتی انسان، دانشی بنام «روش شناسی» یا «متدولوژی» تدوین نموده‌اند و در آن، چهار راه را برای کشف حقایق بیان داشته‌اند. هر کدام از این ابزار اگر به درستی مورد استفاده قرار گیرد می‌تواند نتایج یقینی و قطعی را به بار آورد. آن راه‌ها عبارتند از:

1- راه حس و تجربه

2- راه عقل و تفکر عقلی

3- راه وحی و اخبار الهی

4- راه دل و شهود درونی

اشکال محوری نویسنده که خیمه مقاله خود را بر آن بنا کرده است در همین قسمت است. وی فقط شواهد و دلایل حسی را معتبر دانسته و از راه‌های دیگر معرفتی غفلت نموده است در حالی که یک انسان حقیقت‌جو نمی‌تواند به یک ابزار معرفتی - که همان نیز بدون تعامل با ابزارهای دیگر معرفتی نمی‌تواند راهگشا باشد - اکتفا کرده، سایر ابزار معرفتی را نادیده بگیرد. ابزار حس و تجربه، به اعتراف خود دانشمندان، ابزاری محدود است که تنها در مدار امور محسوس قابل استفاده است و دستاوردی غیر از احتمال و ظن ندارد و هرگز نمی‌تواند قوانین کلی به دست دهد.[1]

بنابراین ما نیز قبول داریم که باور‌ها و اعتقادات یک فرد دین‌دار باید بر شواهد و دلایل محکمی استوار باشد اما آن دلایل منحصر در حس و تجربه نیست. خداوند راه‌های دیگری را نیز برای بشر قرار داده است که بسی محکم‌تر و یقینی‌تر از راه حس و تجربه می‌باشند.[2]

2- ریشه باورهای غلط و باطل دو چیز می‌باشد: الف) تحصیل باور و اعتقاد از امور خرافی و باطل؛ ب) استفاده ناصحیح از ابزارهای معرفتی. دین اسلام نیز چنین باورهایی را از پویندگان راه خویش نمی‌پذیرد: «لاتقف ما لیس لک به علم».[3] هنوز بسیارند کسانى که نعل اسب را سبب خوشبختى، عدد سیزده را نحس و پریدن از روى آتش در بعضى از شبهاى سال را سبب خوشبختى مى‌دانند و امثال این خرافات که در شرق و غرب در میان اقوام و ملل مختلف فراوان است. بطلان این باورها نه به خاطر حسی نبودن و تجربی نبودن آن‌هاست بلکه به جهت استفاده نادرست از ابزارهای معرفتی و یا کسب آنها از غیر راههای درست معرفتی می‌باشد. اسلام بر تمام این پندارهاى خرافى قلم سرخ کشیده و سعادت و شقاوت انسان را در فعالیت‌هاى مثبت و منفى و نقاط قوت و ضعف اخلاقى و برنامه‌هاى عملى و طرز تفکر و عقیده هر کس مى‌داند.[4]

3- نکته دیگر اینکه بر خلاف سخن نویسنده، بسیاری از آموزه‌های دینی را می‌توان ارزیابی تجربی نمود و آثار مثبت و محسوس آنها را مشاهده نمود. به عنوان نمونه هنگامی که گفته می‌شود:

«الا بذکر الله تطمئن القلوب »[5]

دل‌ها با یاد خدا آرام می‌گیرند

می‌توان آن را تجربه کرد یعنی می‌توان با روش‌های تجربی این مطلب را آزمود و صدق آن را نشان داد زیرا کسانی که بیشتر در فکر و ذکر خدا هستند آرامش و طمانینه بیشتری دارند. همچنین می‌توان با روش تجربی نشان داد که مؤمنان واقعی کمتر از مرگ می‌ترسند.[6] یا موارد بسیار دیگری مانند اینکه دین باعث معنا‌دار کردن زندگی انسان، رفع تردید و حیرت در مقام عمل، رفع اضطراب و نگرانی از آینده، از میان بردن ناامیدی و یاس، ایجاد روحیه حیات و سرزندگی، تحمل‌پذیر کردن انسان در برابر سختی‌ها، ارائه اسوه عمل و الگو بودن، ایجاد حس خیر‌خواهی و محبت ورزیدن به انسان‌ها، بالا بردن روح تعاون و همیاری و ده‌ها مساله دیگر فردی و اجتماعی است که دین می‌تواند انجام دهد و امکان اثبات و صدق آنها به روش تجربی نیز وجود دارد.[7]

4- شما که می‌گویید هر چیزی که به تجربه ثابت نشود پوچ است، خود همین گزاره (هرچیزی که به تجربه ...) را آیا تجربه کرده‌اید؟ مسلما خیر! زیرا این مساله تجربی نیست و باید با عقل به اثبات برسد. یا این که ادعا می‌کنید باورهای دینی ناشی از افسانه و سنت‌های پیشینیان و غیره است را آیا تجربه نموده‌اید؟ اگر بگویید «تجربه کرده‌ام» که سخن گزافی است زیرا ابزار تجربه تنها در حوزه خود کارایی دارد و توان حکم کلی دادن را ندارد. و اگر بگویید «تجربه نکرده‌ام» طبق مبنای شما این گزاره - که ادعای شما می‌باشد - پوچ و بی ارزش خواهد بود.

تاثیر سنت‌ها بر عقیده

روش نادرستی که برخی درباره گرایش انسان‌ها به دین و باورهای دینی دارند این است که در ابتدا فرض را بر این گذاشته‌اند که دین نمی‌تواند دارای منشا منطقی باشد و یک نوع انحراف از مسیر انسانیت است. سپس به دنبال علل پیدایش آن گشته‌اند و فرضیه‌های مختلفی را در این باره مطرح کرده‌اند غافل از اینکه دین و آموزه‌های دینی ریشه‌ای کاملا معقول و منطقی داشته و در حقیقت این بی دینی است که انحراف از مسیر انسانیت است و باید به دنبال علل آن گشت. به عبارت دیگر اعتقاد به خدا و گرایش به دین، حکم سلامتی را دارد و بی دینی حکم بیماری را. هیچ گاه از سرّ سلامتی پرسیده نمی‌شود؛ زیرا سلامتی بر طبق مسیر و جریان طبیعی نظام خلقت است؛ اما اگر دیدیم فردی یا جمعی بیمار است باید پرسید: چرا این افراد بیمار شده‌اند؟[8] مورخ معروف ویل دورانت در این زمینه بحث مشروحی دارد و می‌گوید دین از قدیم‌ترین زمان‌ها با تاریخ بشر همراه بوده است. جامعه‌شناس غربی ساموئیل کنیک می‌گوید: تحقیقات نشان می‌دهد طوایف نخستین بشر نیز دارای نوعی مذهب بوده‌اند.[9]

در میان ادیان آسمانی، دین اسلام از دو منبع و سرچشمه مهم بهره گرفته است که اعتبار و ارزش آنها بسیار آشکار و روشن است: عقل و قرآن. پاره‌ای از آموزه‌های این دین ریشه در استدلال‌های محکم عقلانی دارد و برخی برگرفته از قرآن کریم است که اعجاز جاودانه خدای متعال برای بشریت است و هنوز هم هر کس می‌تواند معجزه بودن آن را تجربه کند. روایات ائمه اطهار علیهم السلام هم ترجمان همین قرآن است. دین اسلام بر چنین پایه‌های محکمی بنا شده است و بوستانی است که از این سرچشمه‌های جوشان دائما سیراب می‌گردد.

اما درباره سنت‌ها و تاثیر آنها در باورهای افراد باید توجه داشت که سنت‌ها به یک گونه نیستند و نباید برای آنها حکم واحدی صادر نمود اما نویسنده چنین اشتباهی را مرتکب شده است. سنت‌ها و رسوم گذشتگان دو گونه‌اند:

الف) دسته‌ای از سنت‌ها خرافی و ساخته تخیلات بشر است و هیچ ریشه منطقی ندارد؛ مانند: پرستش حیوانات در برخی از ادیان. چنین سنت‌هایی را نباید مبنای باورهای خویش قرار داد. در این مورد سخن نویسنده درست است. قرآن کریم نیز این مطلب را بیان کرده و از پیروی چنین سنت‌هایی بشدت نهی کرده است. قرآن می‌فرماید:

«وَ إِذا قیلَ لهم اتَّبِعوا ما أنْزَلَ اللَّه قالُوا بَلْ نَتَّبِع ما ألْفَینا عَلَیهِ آباءَنا أ وَ لَوْ کانَ آباؤهمْ لا یعْقِلُونَ شَیئاً وَ لایهْتَدُونَ»[10]

و چون به ایشان گفته شود از آنچه خدا نازل کرده پیروى کنید مى‌گویند: نه، ما تنها چیزی را پیروى مى‌کنیم که پدران خود را بر آن یافتیم. آیا اگر پدران ایشان عقل نمى‌داشتند و هیچ چیز نمى‌فهمیدند و راه بجایى نمى‌بردند باز هم پیرویشان مى‌کردند؟

رسول خدا(ص) نیز در این باره می‌فرمایند:

«هر کس در دلش به اندازه دانه‌اى خردل تعصّب کورکورانه و نابجا باشد (و بر عقاید و باورهای خویش به ناحق پافشاری نماید) خداوند در روز قیامت او را با اعراب زمان جاهلیت بر مى‌انگیزد.»[11]

ب) دسته‌ای دیگر از سنت‌ها می‌باشد که بر خلاف دسته اول کاملا منطقی و معقول بوده و بر پایه‌های محکم عقلانی و قرآنی بنا شده است. سخن نویسنده در این مورد نادرست است زیرا چنین باورهایی بر پایه‌های محکمی بنا شده و می‌توان برای آنها دلیل و برهان اقامه نمود. آموزه‌های دین مبین اسلام این گونه است. یعنی هم دارای ریشه منطقی و معقول است و هم در مواردی همراه با استدلال و برهان بیان شده است. اگر به قرآن کریم و روایات معصومین مراجعه شود به وفور استدلال‌های عقلی و منطقی بر اثبات این دست از سنت‌ها مشاهده می‌شود. قرآن هرگز عقیده‌ای را بر مخاطب خود تحمیل نمی‌کند بلکه او را به اندیشه درباره آنچه می‌گوید وا می‌دارد. عبارت «افلا تعقلون» و «ان کنتم تعقلون» بارها در قرآن بکار رفته است. واژگان عقل و تعقل و لب و تدبر، در حدود 81 مرتبه در قرآن کریم به کار رفته است. سخنان بزرگان دین نیز پر است از استدلال و برهان و بیان شواهد.

بنابراین این گونه نیست که همه باورهای یک فرد که از گذشتگان بدست آمده است خرافی و بی ارزش باشد. بسیاری از باورهای صحیح که برای همگان گونه‌های از آن یافت می‌شود دارای پشتوانه عقلی و منطقی بوده و درست و راستین است. آموزه‌هایی مانند احترام به بزرگتر‌ها «و بالوالدین احسانا»[12]، وفای به تعهدها «و اوفوا بالعقود»[13]، دوری از فساد و خیانت «و لاتقربوا الفواحش ما ظهر منها و ما بطن»[14]، حرمت خیانت در امور مالی «احل الله البیع و حرم الربا»[15] و ... از این قبیل می‌باشد.

چه زیباست سخن امیر المؤمنین حضرت علی (ع) که به فرزند خویش گوش زد می‌کند:

«سنت گذشتگان و دستاورد آنها را بیهوده رها مکن زیرا افراد شایسته آنها برای اندیشه‌های خود تلاش و زحمت کشیده‌اند ... روی باورهای خود نیز تعصب کورکورانه نداشته باش بلکه به تفکر و تعلم بپرداز زیرا طالب دین نباید بدون آگاهی و بصیرت و روشن‌بینی گام بردارد و باوری را پذیرا شود.» [16]

اساسا یکی از اهداف مهم انبیاء که در راه آن رنج‌های بسیاری کشیده‌اند حذف خرافات و سنت‌های باطل از زندگی مردم بوده است. قرآن کریم درباره پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: ایشان به این جهت مبعوث شدند تا غل و زنجیر‌های جهالت و خرافات را از دست و پای مردم باز کند و اندیشه‌های آنها را از اسارات اوهام و تخیلات و ابدان آنها را از اسارت طاغوت رهایی بخشد: «و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم»[17]؛ خرافاتی مانند زنده به گور کردن دختران و قربانی آنها برای بت‌ها و پرستش چوب و سنگ.

نقش والدین، جامعه و محیط در باورها

نویسنده پدر و مادر و عامل اجتماعی را عامل مهمی در بقای مذهب دانسته، می‌گوید:

«مغز کودک مانند مکنده‌ای است که همه آداب و رسوم و سنت‌های جامعه را در خود جای می‌دهد بدون اینکه بتواند اطلاعات سنتی خوب و مفید را مانند لغات از رسوم و سنت‌های بد مانند باور داشتن به جادو و جمبل تشخیص دهد. حال اگر بزرگتر‌ها تصمیم گرفتند که اطلاعات غلط و یا تبهکارانه را به صفحه سفید آنان بفرستند هیچ چیز جلوی انتقال آن را نخواهد گرفت. بنابراین کودکان نیز زمانی که بزرگ شدند بر همین منوال سنت‌های منفی را به نسل جدید منتقل خواهند کرد.»

بدون شک کسانی که در جایی زندگی می‌کنند که آیین خاصی رواج دارد، به واسطه القائاتی که از آغاز کودکی توسط پدر و مادر و محیط بر آنها می‌شود غالبا به گونه‌ای می‌گردند که دین خود را حق و سایر ادیان را باطل و خطا می‌دانند. همین مساله در مورد پاره‌ای از عالمان آنها نیز رخ می‌دهد یعنی آنها بر اساس دلایل و شواهدی بر اعتقادات خود جازم هستند و هیچ‌گونه احتمال خلافی نمی‌دهند و بطلان ادله سایر ادیان نزد آنها امری آشکار شمرده می‌شود. این واقعیتی انکار‌ناپذیر است اما چند نکته در اینجا قابل دقت است:

1-کسی که پیرو دینی باشد و نسبت به صحت آن جزم دارد و هیچ‌گونه احتمال خلافی در آن نمی‌دهد، اگر چه آیینش باطل باشد اما نافرمان و گنهکار شمرده نمی‌شود و به موجب این پیروی، مواخذه نمی‌شود.[18]

2-افرادی که نسبت به آیین خود اعتقاد دارند اما احتمال خلاف آن را می‌دهند، وضعشان با گروه نخست فرق می‌کند. آنها در صورتی که از روی عناد، تعصب یا حفظ موقعیت به بررسی دلایل دیگران نپردازند، مقصر و نافرمان شمرده می‌شوند زیرا آنچه در واقع ارزشمند است تسلیم قلبی شخص در مقابل حقیقت است.[19]

3-از آن جا که پدر و مادر و عالمان جامعه، نقش مهمی در شکل‌گیری باورهای انسان‌ها دارند در مقابل تعلیم باورهای ناصحیح مسئول می‌باشند. اگر عالمی باورهای نادرستی را با دلایل مغالطه‌آمیز به پیروان خود القا کند، مقصر است. به موجب همین مساله، تکلیف عالمان سنگین‌تر است و به بیان شیوای امام جعفر صادق(ع):

«هفتاد گناه از جاهل بخشیده می‌شود پیش از اینکه از عالم یک گناه بخشیده شود.»[20]

4-درست است که ذهن انسان در کودکی همچون لوح سفیدی است که نقش‌های خود را از آداب و رسوم و جامعه می‌گیرد اما این تاثیرات به گونه‌ای نیست که از فرد سلب اختیار کند. انسان موجودی است که می‌تواند بر خلاف حرکت آب نیز شنا کند و گاه آن قدر می‌تواند نقش ایفا کند که جامعه‌ای را تحت تاثیر خود قرار دهد. انبیاء الهی و مصلحین این‌گونه بوده‌اند یعنی آنها نه تنها تحت تاثیر فرهنگ غلط جامعه خویش نبوده‌اند بلکه به تغییر آن نیز پرداخته‌اند.

بر اساس آنچه گفته شد روشن می‌شود که نقش جامعه در ساخت شخصیت انسان موثر است اما تاثیر آن صد در صد نیست بلکه فرد می‌تواند با اتکاء به نیروی عقل خویش و راهنمایی‌های صالحان مسیر درست را برگزیند. کودک وقتی که به رشد فکری رسید می‌تواند به تجزیه و تحلیل باورهای خود بپردازند و با سوال و تحقق باور‌های خود را دوباره مورد ارزیابی قرار دهد. علاوه بر اینکه اعتقادات او به آنچه در کودکی آموخته خلاصه نمی‌شود و دائما به باورهای جدیدی دست یابد. چه بسیار افرادی که با باورهای غلط بار آمده‌اند و سپس مسیر حق و حقیقت را یافته‌اند و بالعکس افرادی که در کودکی باورهای صحیح را یافته و به جهت شبهات و انحرافات سارقین عقیده، مسیر صحیح بر ایشان غبار‌آلود شده و منحرف گردیده‌اند.

نتیجه‌گیری

اشکال محوری نویسنده، منحصر نمودن راه شناخت در حس و تجربه و غفلت از راه‌های دیگر معرفتی، است. آموزه‌های دین اسلام بر پایه سنت‌ها و رسوم بنا نشده است؛ بلکه از دو منبع مهم یعنی عقل و قرآن چشمه گرفته است.

سنت‌ها و آنچه از گذشتگان به ما رسیده است دو گونه‌اند: سنت‌هایی که ریشه درستی نداشته و دلایل محکمی هم در پشتوانه خود ندارند. چنین سنت‌هایی از نظر هر انسان صاحب فکری مردود و مذموم است. قرآن کریم نیز این باورها را نادرست شمرده و از پیروی آنها منع کرده است. دومین قسم، سنت‌ها و آموزه‌هایی است که هر چند ریشه در گذشته دارند اما دارای پشتوانه‌های محکم عقلی و منطقی می‌باشند و به همراه خود، دلایل معتبر دارند. راز پوسیده و کهنه نشدن این سنت‌ها و تازه ماندن آنها هماهنگی با فطرت و سرشت ثابت آدمی است. سخن نویسنده هرچند درباره سنت‌های دسته اول درست است اما درباره دسته دوم کاملا نابجاست. درباره نقش پدر و مادر و محیط نیز باید دانست که هر چند این دو بر اندیشه‌ی انسان نقش دارند اما تاثیر آن صد در صد نیست؛ بلکه فرد می‌تواند با اتکاء به نیروی عقل و راهنمایی‌های صالحان مسیر درست را بر گزیند.

مطلب مرتبط :

نقدی بر مقاله «احساس، الهام و یا اثبات» (2) (تاثیر اتوریته و وحی و الهام بر عقیده)

    کتابنامه
  • قرآن کریم
  • 1) افراسیابی، علی؛ جهاد النفس وسائل الشیعه، قم، نهاوندی، 1380ش.
  • 2) بابایی، احمد علی؛ برگزیده تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1382ش، چاپ سیزدهم.
  • 3) حرانی، ابن شعبه؛ تحف العقول، ترجمه جنتى، تهران ، امیرکبیر، 1382ش.
  • 4) صادقی، هادی؛ درآمدی بر کلام جدید، قم، انتشارات طه، 1383ش، چاپ دوم.
  • 5) طاهری، حبیب الله؛ درسهایی از کلام جدید، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1384ش.
  • 6) مطهری، مرتضی؛ مجموعه‌آثار، تهران، انتشارات صدرا.
  • 7) نگارش، حمید؛ نصرآبادی، علی؛ رمز موفقیت استاد مطهری، قم، امام عصر(عج)، 1386ش، چاپ ششم.
    پی نوشت:
  • [1] . استاد شهید مطهری، مرتضی، مجموعه‌ آثار، ج‌6، ص229 (با اقتباس).
  • [2] . برای مطالعه بیشتر رجوع شود به اصول فلسفه و روش رئالیسم، استاد مرتضی مطهری و معرفت شناسی، استاد حسن معلمی.
  • [3] . سوره اسراء: آیه 36.
  • [4] . بابایی، احمد علی، برگزیده تفسیر نمونه، ج‌2، ص 381 (با اقتباس).
  • [5] . سوره رعد: آیه 28.
  • [6] . صادقی، هادی، در آمدی بر کلام جدید، ص 81.
  • [7] . همان، ص 82 (با اقتباس).
  • [8] . مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج1، ص 472 (با اقتباس).
  • [9] . کتاب کلام جدید، ص 115.
    [10] . سوره بقره: آیه 170.
  • [11] . افراسیابی، علی، جهاد النفس وسائل الشیعه، ص 249.
  • [12]. سوره بقره: آیه 83.
  • [13]. سوره مائده: آیه 1 .
  • [14]. سوره انعام: آیه 151.
  • [15]. سوره بقره: آیه 275.
  • [16]. حرانی، ابن شعبه، تحف العقول، ترجمه جنتى، ص 117 (نقل به مضمون).
  • [17] . سوره اعراف: 157.
  • [18] . آشنایی با ادیان بزرگ، ص 213 به نقل از کتاب مکاسب محرمه، امام خمینی (ره )، ج 1، ص 133.
  • [19] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 1، ص 293 (با اقتباس).
  • [20] . شیخ کلینی، کافی، ج 1، ص 47.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

مطلب مکمل

نقدی بر مقاله «احساس، الهام و یا اثبات» ʂ) (تاثیر اتوریته و وحی و الهام بر عقیده)

نقدی بر مقاله «احساس، الهام و یا اثبات» (2) (تاثیر اتوریته و وحی و الهام بر عقیده)

نوشتار پیش رو قسمت دوم از بررسی مقاله‌ای است با عنوان «احساس، الهام و یا اثبات» که در یکی از سایت‌های ضد دین ارائه شده است.

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
نقد دو مقاله «بیگ بنگ در قرآن»و «قرآن و پیدایش جهان، قضیه پدید آمدن کائنات از دود»

نقد دو مقاله «بیگ بنگ در قرآن»و «قرآن و پیدایش جهان، قضیه پدید آمدن کائنات از دود»

قرآن کریم آخرین سروش آسمانی است که بر آخرین پیامبر؛ یعنی حضرت محمد(ص) فرود آمد و جهانیان را به نور و کمال هدایت کرد.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʅ) علی(ع) و رابطه‌ او با ایرانیان

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (5) علی(ع) و رابطه‌ او با ایرانیان

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʈ) اهداف اعراب از حمله به ایران ʂ)

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (8) اهداف اعراب از حمله به ایران (2)

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʇ) اهداف اعراب از حمله به ایران ʁ)

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (7) اهداف اعراب از حمله به ایران (1)

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS