نویسنده: عبدالهادی احمدی
چکیده
نویسنده مقاله «اگر خدا هست و اکثراً به قادر مطلق بودنش باور داریم پس چرا چپ و راست سرش کلاه میگذاریم؟» سعی دارد با طرح بعضی از شبهات، وجود خداوند و قدرت مطلقه او را منکر شود. در این نوشتار سعی بر آن است تا با تکیه بر براهین قطعی این شبهات پاسخ گفته شود.
مقدمه
این نوشتار در پاسخ به مقالهای ضد دین نگارش یافته است. در بخش اول از این نوشتار به تخریب ستون اصلی مقاله مورد نقد پرداخته، با بیان برخی از براهین اثبات وجود خدا و قدرت مطلقه او تصویری شایسته از خداوند ادیان توحیدی ارائه نمودیم و در این بخش به نقد ادعاهای نویسنده آن مقاله می پردازیم.
مکر و حیله در برابر خداوند قادر
شبهه: اگر خدا هست و اکثراً به قادر مطلق بودنش باور داریم، پس چرا چپ و راست سرش کلاه میگذاریم؟
جواب: اولاً: وجود خدا و قادر مطلق بودن خدا با ادله متقن هم در این مقاله و هم در جاهای دیگر اثبات شده است.
ثانیاً: این که بتوانیم سر کسی کلاه بگذاریم نشانه عدم آگاهی آن شخص است نه نشانه عدم قدرت؛ زیرا بسیار پیش میآید که شخصی ضعیفالجثه در برابر شخصی قویالجثه از مکر و حیله استفاده میکند و به اصطلاح، سرش کلاه میگذارد.
ثالثاً: مکر و حیله در برابر خدا بیمعناست. آنجا که ما فکر میکنیم کلاه سر خدا میگذاریم، کلاه سر خودمان گذاشتهایم. برای روشن شدن مطلب مثالی میآوریم: فرض کنید در کل خیابانهای شهر دوربین نصب کردهاند. اگر کسی بخواهد زرنگی به خرج داده، در این شهر خلافی انجام دهد (مثلاً سبقت غیر مجاز بگیرد یا در محل غیر مجاز پارک کند) آیا این شخص سر خودش کلاه گذاشته یا سر پلیس؟ مسلم است که به خود ضرر میزند چون همه خلافهای او دیده و ثبت شده است و پلیس جریمه را تمام و کمال از او میگیرد.
کارهای نادرست ما در این دنیا همانند تخلفات چنین شخص خلافکاری است و تاوانش را خودمان باید پس دهیم و در صورت ارتکاب، کلاه سر خودمان گذاشتهایم نه خدا.
ترس از خدای نادیده
شبهه: بهتر است انسان از عذاب وجدان بترسد نه از خدای نادیده و عذاب او.
جواب: اولاً: نادیده بودن خدا (بعد از اثبات او با دلایل محکم) مشکلی به وجود نمیآورد. تازه اگر نادیده بودن مشکلی داشته باشد باید عذاب وجدان هم همان مشکل را داشته باشد چون عذاب وجدان هم قابل دیدن نیست.
ثانیاً: قوانین الهی و موارد ثواب و عقاب الهی اموری معین و قطعی و تغییر ناپذیر است اما عذاب وجدان یک امر نسبی است. به عنوان مثال یک نفر پول پیدا میکند آن را بر میدارد و مصرف میکند و خیلی هم خوشحال است که امروز خوش شانس بوده و از عذاب وجدان هم خبری نیست و در جای دیگر شخص دیگری پول پیدا میکند اما وجدانش او را راحت نمیگذارد و اجازه نمیدهد آن را مصرف کند. در بین وجدانهای پاک نیز اختلاف است مثلاً یک نفر به صرف استغفار از گناه، وجدانش راحت میشود اما شخص دیگری روزی صد بار استغفار میکند اما باز هم وجدانش او را راحت نمیگذارد.
عذاب وجدان نمیتواند ملاک کاملی برای تشخیص حق باشد زیرا نسبیت وجدان باعث سر در گمی انسان میشود و مشخص نمیشود که حق با کدام وجدان است. اصولاً نسبیت مسائل اخلاقی و ارزشی این مشکلات را به دنبال دارد.
خداوند قادر و پرستش او
شبهه: شکاکان و تیزبینان میگویند خدائی که به آن اندازه ناتوان است و فقط به ظاهر سازی بندگان زرنگش دل خوش کرده و به حق حقدار هم رسیدگی نمیکند، پس قابل پرستش نمیتواند باشد.
جواب: اولاً: وجود خدا و قادر مطلق بودن او در این مقاله و تقریباً در همه کتب کلام و فلسفه اسلامی با براهین محکم به اثبات رسیده است به گونهای که جای هیچ شک و تردیدی باقی نمیماند.
ثانیاً: ظاهر سازی که در منابع دینی از آن با «ریا» یاد میشود در اسلام به شدت از آن نهی شده است و نه تنها خدا به آن دل خوش نکرده بلکه به شدت از آن نهی کرده و وعده عذاب به ریا کاران داده است:
«و الذین ینفقون اموالهم رئاء الناس و لایؤمنون بالله و لا بالیوم الاخر و من یکن الشیطان له قریناً فساء قریناً»[1]
«کسانی که اموال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق میکنند، و ایمان به خدا و روز بازپسین ندارند و کسی که شیطان همنشین او باشد بد همنشینی انتخاب کرده است.»
ثالثاً: همانطور که در بسیاری از آیات قرآن هم آمده روز حساب در کار است و به حق همه موجودات رسیدگی خواهد شد. پس اینکه عدهای در همین دنیا به جزای کار خود نمیرسند، نمیتواند دلیل این باشد که هیچ وقت به جزای اعمال خود نمیرسند.
رابعاً: ادله محکم توحید در عبادت نه تنها خدا را لایق پرستش میداند بلکه او را تنها موجود شایسته پرستش معرفی میکند. ما یک نمونه از این دست ادله را اینجا میآوریم:
برهانی بر توحید در عبادت
1-عبادت شدن حقیقتا لایق موجودی است که از مرتبه موجودات امکانی فراتر است زیرا همه موجودات امکانی در این خصوصیت مشترکند که در هستی خود نیازمند به واجبالوجود هستند. از اینرو می توان گفت تنها، خالق و رب لایق پرستش است.
2-طبق براهین گذشته تنها خالق اصلی که خودش مخلوق نیست خداست (تنها خدا واجبالوجود و بینیاز است).
3-پس تنها خدا لایق پرستش است.[2]
بیعدالتی در عالم و شک در وجود خدا
شبهه: در طول تاریخ پیدایش مذاهب به آن اندازه بیعدالتی در جهان رخ داده است و هنوز هم ادامه دارد که شک و تردید و بیاعتمادی مخلوق از خالق خود به اوج رسیده است و این خدای عادل هم هیچ نشانهای از عدل خود را به نمایش نگذاشته و نمیگذارد که به عنوان سلاحی در برابر شکاکان به کار رود ... ما شاهدیم که در دنیا ظلمهای بسیاری به افراد ضعیف میشود و اینها هرچه از خدا کمک میخواهند هیچ کمکی به آنها نمیشود، آیا این نمیرساند که خدای قادری در کار نیست.
جواب: اولاً: اصل وجود خدا و قدرت مطلقه او با براهین قطعی ثابت شده است. پس در هنگامه مقابله با مواردی همچون شرور، منطقی و خردمندانه این است که در تحلیل شرور عالم آن براهین را مد نظر داشته باشیم.
ثانیاً: در تاریخ موارد زیادی داریم که عذاب الهی ظالمین را در بر گرفته و آنها را به سزای اعمالشان رسانده است؛ مثل قوم عاد و ثمود و فرعون و نمرود و ... .
ثالثاً: طبق بعضی از روایات همچون «ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها»[3] خداوند هیچ کاری را بدون وسیله و اسباب خاص آن انجام نمیدهد. برای رهایی از ظلم اسباب و راههایی است که برخی از آنها توسط انسان باید آماده شود تا یاری خدا شامل حالشان گردد. به عنوان مثال خداوند فرموده است:
«و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه»[4]
«برای مقابله با آنها هرچه در توان دارید آماده سازید.»
و این سببی است که با فراهم آمدن آن یاری خدا فرا میرسد و مظلوم رهایی مییابد.
به عبارت دیگر کمکرسانی دو گونه است؛ مثلاً یک معلم میتواند به شاگردانش بگوید اگر فلان کتاب کمک درسی را مطالعه کنید نمره خوبی میگیرید و نیز میتواند سر جلسه امتحان جواب سؤال را به همه بگوید. یک معلم عاقل فقط به شیوه اول به شاگردانش کمک میکند نه شیوه دوم چرا که تنبلپروری است. کمکهای خدا نیز معمولاً از نوع اول است، یعنی وسیله را به ما معرفی میکند.
رابعاً: همانطور که خداوند خود فرموده است:
«فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره* و من یعمل مثقال ذرة شراً یره»[5]
«پس هر کس هموزن ذرهای کار خیر انجام دهد آن را میبیند* و هر کس هموزن ذرهای کار بد کرده آن را نیز میبیند.»
طبق این آیه و دیگر آیات و روایات متعدد در این باب، همه انسانها با عدالت کامل خداوند، به پاداش و جزای اعمال خود میرسند. اما باید توجه داشت که اجرای عدالت خداوند منحصر به این دنیای مادی نیست تا به محض مشاهده ظلم جویای عقوبت آن در این عالم باشیم. رابطه اعمال آدمی و جزای آن همچون دو کفه ترازو است که کفه اعمال انسان فقط در این دنیا پر میشود، اما کفه جزا و پاداش اندکی در این دنیا و به طور کامل در جهان آخرت پر میشود به گونهای که مجموع پاداش و جزای دنیا و آخرت هر شخص دقیقاً مساوی اعمال او خواهد بود.
پس اشتباه است که اعمال انسان را با پاداش و جزایی که فقط خدا در این دنیا به انسان میدهد لحاظ کنیم. طبق آیات قرآنی و روایات معتبر جزای اعمال منحصر به این دنیا نیست و رسیدگی کامل در جهان دیگر انجام میپذیرد.
خامساً: براهین محکمی دال بر عدالت خداوند وجود دارد که به نمونهای از آنها اشاره میکنیم:
برهانی بر وجود صفت عدالت در خدا
1- وجود عدالت در هر موجودی نشانگر نوعی کمال در اوست. به عبارت دیگر، عدالت، صفت کمال است.
2-خداوند جامع جمیع صفات کمال است (نبود صفت کمال در واجبالوجود که کامل مطلق است، نقص به حساب میآید و نقص در خدا راه ندارد پس خداوند همه صفات کمال را داراست).
3- پس خداوند عادل است.
تعصب در برابر دگر اندیشی
شبهه: کیانند این مؤمنان که به خاطر دفاع از خداوند و ائمه اطهارش با تعصب خاصی دگر نوع بشر را محکوم به مرگ میدانند؟
جواب: مؤمنان کسانی هستند که به خدا ایمان دارند و تابع احکام الهیاند. اگر به احکام اسلامی مراجعه کنیم میبینیم که منکر خداوند و ائمه(ع) اگر در جامعه اسلامی باشد و با مسلمانان سر جنگ نداشته باشد جان او محترم است و کسی حق کشتن او را ندارد و همین طور اگر در غیر جامعه اسلامی باشد و با مسلمانان سر جنگ نداشته باشد، باز کسی حق تجاوز به او را ندارد. دگر اندیشی اگر منجر به مسلمانآزاری شده و یا مانع از رساندن پیام اسلام به انسانها باشد اجازه مقابله و بالطبع کشتن ایشان داده میشود.
پس مؤمنان، دگر نوع بشر را محکوم به مرگ نمیدانند و این تهمت ناشی از عدم اطلاع دقیق از دین اسلام و احکام آن است.
اقسام مؤمنان به خدا
شبهه: مؤمنان دو گروهند، نخست گروهی که باورشان به خداوند در همان مرحله شک و تردید همراه با نیمه ترسی از آتش جهنم و وعده ورود به خلد برین باقی میماند. اینان نه میتوانند در رد خدا قدمی فراتر نهند و نه قادرند از زندگی دنیوی و امکانات فراهم شده چشمپوشی کنند، ... دوم گروهی که به یقین رسیدهاند خدایی نیست، ولی به دلیل موقعیت و مقامشان قادر به رها کردن مذهب خویش نیستند. این گروه آگاهانه از ناآگاهی مردم حداکثر سوء استفاده را کرده و فقط به خاطر حفظ مقام و موقعیت خویش به خودفریبی و عوامفریبی ادامه میدهند.
جواب: خداوند در قرآن میفرماید:
«قالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا ولکن قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم»[6]
«اعراب بادیه نشین گفتند ما ایمان آوردیم، بگو: شما ایمان نیاوردهاید ولی بگویید اسلام آوردهایم هنوز ایمان وارد قلوب شما نشده است.»
از این آیه و بسیاری آیات دیگر و همینطور متون دینی و کلامی چنین بر میآید که ایمان اعتقاد قلبی به خداست که هیچ شکی در آن نباشد و بسیار فراتر از لقلقه زبان است.
پس این تقسیمی که در شبهه ذکر شده در واقع تقسیمی برای منافقان و کافران است که ظاهر و باطنشان دو گونه است، نه مؤمنان که ظاهر و باطنشان یکی است و طبق امر خداوند به فقرا کمک میکنند، ایثار میکنند، در برابر جاهلان با ملاطفت رفتار میکنند و در برابر مشکلات صابراند.
نقش کتابهای مقدس و متدینان تحصیل کرده در تاثیر بر مردم
شبهه: متدینان تحصیل کرده با اطلاع دقیق از متن کتاب مقدس راههای کلاه سر مردم گذاشتن را یاد میگیرند و برای هر گناهی توجیه ویژهای مییابند که برای مردم بیاطلاع از متن کتاب مقدس میتواند قابل قبول باشد. با شرایطی که در کتاب مقدس برای بهشتیان ذکر شده مسلم است که اینها حتی رنگ بهشت را هم نباید ببینند، اما انگار اینها با دیدن اعمال روحانیون صاحب قدرت و حاکم مطمئن شدهاند که بهشت و دوزخی در کار نیست و دینداری فقط برای جلب اعتماد توده مردم عادی است.
جواب: اولاً: آنچه مسلم است و در پاسخ به شبهه قبل هم گذشت این است که آن متدینان تحصیل کرده فریبکار، در حقیقت منافقاند نه مؤمن و فریبکاری ایشان نه تنها به توصیه متون مقدس دینی (خاصه قرآن) نیست که در تضاد با آن است.
ثانیاً: اگر دیده میشود بعضی از منافقین که مطالعاتی در متون دینی دارند سوء استفاده کرده و کلاه سر مردم میگذارند، اینها در واقع غیر دین را به جای دین به مردم قالب میکنند و از بیاطلاعی مردم سوء استفاده میکنند و میگویند اینها از دین است. پس اشکال از بیاطلاعی مردم از متون دینی است نه از متون دینی.
ثالثاً: اگر به اعمال و رفتار علمای شیعه در طول تاریخ مراجعه کنیم میبینیم که کوچکترین رغبتی به دنیا نداشتهاند و بسیار فقیرانه زندگی کردهاند و تمام سعی خود را در مسیر آبادانی آخرت گذاشتهاند و این بخاطر اعتقاد و یقین آنها به روز جزا و بهشت و جهنم است.
رابعاً: همانطور که از قرآن استفاده میشود و روایات متعددی هم در این رابطه صادر شده است بهشت و دوزخ نصیب مومنان و هر آنکه خداوند حکیم لایقش داند میشود. این سخن حتی درباره مسلمانان فاسق نیز صادق است. این گروه هر چند تاوان اعمال زشت خود را باید بدهند اما پس از آن از جمله بهشتیان خواهند بود.
پرستش خدای نادیده
شبهه: حدود 2650 سال است که ما خودمان را با خدایی سرگرم کردهایم و میپرستیم که هرگز پدرانمان او را ندیدهاند و ما هم تا کنون ندیده و نخواهیم دید.
جواب: اولاً: سابقه پرستش خدای واحد توسط انسان از زمان حضرت آدم(ع) است تاکنون، و مسلماً بیش از 2650 سال است.
ثانیاًً: پیشتر وجود خدا با ادله قطعی ثابت شد. پس ندیدن خدا دلیل بر نبودن خدا نیست بلکه اثبات نبودن خدا نیز به برهان نیازمند است.
ثالثاً: بسیاری از چیزها دیده نمیشوند اما به قطع میدانیم که وجود دارند همچون: عذاب وجدان، ترس، درد، گرسنگی و بسیاری از امور دیگر که فقط آثار آنها را میبینیم ولی خود آنها قابل دیدن نیستند. پس ندیدن دلیل بر نبودن نیست.
رابعاً: فقط موجوداتی قابل مشاهده هستند که جهت و جرم داشته باشند و به عبارتی مادی باشند و از آنجا که جهت و جرم نوعی محدودیت و نقص را به همراه دارند پس نمیتوان خداوند را به آن ویژگیها متصف دانست و در نتیجه خدا قابل مشاهده نخواهد بود.
کتب مقدس در رویاروی علم
شبهه: امروزه با پیشرفت علم انسان به خیلی از ناشناختهها دست یافته و ضد و نقیضهای فراوانی در همه کتب مقدس ثابت شده است پس چرا ما از این افسانهها دست بر نمیداریم؟
جواب: اولاً: این صرفاً یک ادعای بیدلیل است چرا که وجود هیچ ضد و نقیضی در قرآن ثابت نشده است. بهتر بود مستشکل برای ادعای خود دلیل و شاهدی میآورد. پیشرفت علوم نه تنها به طرد کتب مقدس نیانجامیده که باعث تبیین بسیاری از مسائل قرآنی شده است.
ثانیاً: بسیاری از مسائل علوم جدید هنوز در حد یک نظریه است و به طور قطعی به اثبات نرسیده است به طوری که هر از چند گاهی نظریه جدیدی میآید و نظریه قبلی بیاعتبار میشود و همین مواردی هم که به اثبات رسیده است نسبت به موارد مجهول، بسیار اندک است.
دانشمندان و دینداری
شبهه: عدهای برای اثبات خدا میگویند: بسیاری از دانشمندان مثل انیشتین، حافظ، سعدی و ابن سینا به خدا اعتقاد داشتهاند، اگر افسانهای بیش نبود این دانشمندان خدا را نمیپرستیدند. در جواب میگوییم از کجا میدانید اینها واقعاً به خدا اعتقاد داشتهاند؟ شاید از ترس زمانه ادعای ایمان کردهاند یا شاید بدون مطالعه کتاب مقدس و عادتاً به خدا ایمان آوردهاند.
جواب: اولاً: وجود خدا با ادله قطعی و عقلی اثبات میشود. ملاک صحیح در اثبات وجود خدا بهرهبردن از براهین قطعی است نه معیار قرار دادن اشخاص و تقلید از ایشان.از اینرو اعتقاد داشتن یا نداشتن این دانشمندان به خدا، آسیبی به این ادله وارد نمیکند.
ثانیاًً: افرادی که نام برده شده است دانشمندان بزرگی بودهاند و بسیار بعید است بدون تحقیق و بدون دیدن کتاب مقدس در دسترس خود، ایمان آورده باشند.
ثالثاً: مسلماً ایمان آنها از روی ترس نبوده چون در زمان هر کدام از این دانشمندان، افراد دیگری نیز بودهاند که با وجود بیدین بودن، جایگاهی حتی بهتر از این دانشمندان در جامعه خود داشتهاند.
نتیجهگیری
درباره وجود خداوند و قادر مطلق بودن او ادله قطعیی وجود دارد به گونهای که جای هیچ شبههای برای آنهایی که در جستجوی حقیقت هستند باقی نمیماند. خداوند هم در این دنیا و هم در جهان دیگر، حامی مظلومان است. نباید رفتار بعضی از متدینین را به پای دین گذاشت و نباید اعمال مؤمننماها را به پای مؤمنین نوشت.
منابع
- قرآن کریم
- 1-خرازی، سید محسن؛ بدایةالمعارف الاهیة، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1420هجری قمری، چاپ ششم.
- 2-طریحی، فخرالدین؛ مجمع البحرین، قم، مؤسسه البعثه، 1375ش، چاپ اول.
پی نوشت:
-
-
[2] . بدایة المعارف الاهیة، ج1، ص66(با تلخیص و تصرف).
-
[3]. مجمع البحرین، ماده سبب.
-
-
-