نویسنده: مهدی شیراوند
چکیده
نویسنده مقاله «دموکراسی به تنهایی برای ما خوشبختی به ارمغان نمیآورد» در صدد است نشان دهد که دین در تقابل با تفکر است و تقلید، اصل اساسی جوامع دینی را تشکیل میدهد؛ از اینرو تحقق دموکراسی در جامعه دینی غیر ممکن است. در نوشتار حاضر سعی نگارنده بر این است که با استفاده از دلایل عقلی و نقلی جایگاه تفکر و اندیشیدن را در دین حق (دین اسلام)، به تصویر کشد و به پاسخ شبهات نویسنده پردازد.
مقدمه
از قرن چهاردم میلادی با شروع رنسانس در اروپا زمزمه ناسازگاری عقل و دین، آغاز گردید و هر چه روند گرایش به تجربه و حسگرایی شدت گرفت شکاف بیشتری بین عقل و دین ایجاد شد. بازتاب این اندیشه را امروزه در محافل مختلف میتوان مشاهده نمود و از آن جمله سایتهای الحادی است که با نگرشی دینستیز به قضاوت در این موضوع پرداختهاند که نمونه این تلاش را میتوان در مقاله مورد بحث به نظاره نشست. پیش از آنکه به نقادی مقاله مزبور بپردازیم تذکر چند نکته را لازم میدانیم:
1. معتقد بودن به تقابل بین تفکر و دین ناشی از عدم فهم صحیح از محتوای دین (دین حق و به اعتقاد ما اسلام) و رابطه آن با تفکر است.
2. با توجه به عناصر اصلی دین که عبارتند از اصول دین و فروع آن، میتوان ریشه دینداری را در عقلانیت جستجو نمود.
3. ادعا در هر زمینهای باید با دلیل و برهان اثبات شود در حالی که در مقاله مورد بحث صرفا به طرح ادعا اکتفا شده است.
محورهای مقاله مورد نقد در موارد ذیل خلاصه میشود:
1. از آنجا که اصول دینی لایتغیر هستند مردم دیندار چیزی به اسم فکر کردن را تجربه نمیکنند و همواره به تقلید از آن اصول ثابت میپردازند.
2. تقلید امری غیر عقلانی است.
3. چرا باید برای انسان زمینی، چیزی که از جنس او نیست قانون وضع کند.
4. آخوندها افرادی ناتوان در علم آموزی هستند و در طول عمر خود حتی یک تحقیق را به جامعه بشری ارائه ندادهاند. حتی میتوان گفت در صورت تعطیل شدن حوزههای علمیه چرخ صنعت و علم از حرکت نمیایستد.
5. اصولا ایرانیان علاقهای به اندیشیدن ندارند و همین امر موجب گرم شدن بازار تقلید در ایران شده است.
تاکید میکنیم که مراد از دین در تمام فرایند نقد، دین اسلام است.
جایگاه تفکر در اسلام
در اندیشه اسلامی نه تنها دین و تفکر از یکدیگر جدا نیستند بلکه مکمل و مؤید یکدیگرند.[1]
در این جا به عنوان نمونه آیاتی چند از قرآن کریم در مورد تفکر و اندیشیدن نقل میشود:
«این چنین خداوند آیات را برای شما روشن میسازد شاید در دنیا و آخرت اندیشه کنید.»[2]
«مسلماً در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و رفت شب و روز، نشانههای [روشنی] برای خردمندان است.»[3]
«بدترین جنبندگان نزد خداوند، افراد کر و لالی هستند که اندیشه نمیکنند.»[4]
«بیشترشان اندیشه نمیکنند.»[5]
همانطور که ملاحظه میشود این آیات انسانها را تشویق و تحریک میکند تا پیرامون حقایق وجود و معارف مبدا و معاد و اسرار طبیعت اندیشه کنند و سخن کوتاه اینکه، این آیات فاش میگویند این کتاب آسمانی تنها برای تلاوت نیست. روایات بسیار فراوانی در این زمینه نقل شده که به اختصار، مواردی ذکر میشود:
1) از علی(ع) نقل شده است که «جبرئیل بر آدم(ع) نازل شد و گفت:ای آدم، من مأمور شدهام که تو را در انتخاب یکی از سه چیز مخیر سازم پس یکی را برگزین و دو تا را واگذار. آدم گفت: آن سه چیز چیست؟ گفت: عقل، حیا، دین. آدم گفت: عقل را برگزیدم. جبرئیل به حیا و دین گفت: شما باز گردید و او را واگذارید. آن دو گفتند: جبرئیل، ما مأموریم هر جا که عقل باشد با او باشیم. گفت: خود دانید و بالا رفت.»[6]
از این روایت استفاده میشود که عقل با حیا و دین لازم و ملزومند و از یکدیگر جدا نمیشوند. پس خدا به هر کس عقل عنایت کند به او دین و حیا هم عنایت میکند.
2)امیرالمومنین علی(ع) هدف بعثت پیامبران را شکوفاسازی عقل و فطرت بشر اعلام داشته، فرمود:
«پیامبرانش را پی در پی به سوی مردم فرستاد، تا از آنان بخواهند عهد فطرت الهی را ادا نمایند، و نعمتهای فراموش شده خدا را به یادشان آورند، و با ابلاغ احکام الهی حجت را بر ایشان تمام کنند، و توانمندیهای پنهان عقلهای آنان را برانگیزانند.»[7]
دین در تقابل با تفکر نیست
با توجه به آیات و روایات پیشین روشن شد که دینداری ریشه در عقلانیت دارد و به عبارتی التزام به دین، مستند به حکم عقل است. در این صورت چگونه دین میتواند پدیدهای مخالف عقل باشد. این مدعا را میتوان با تکیه بر برهانی عقلی استوارتر ساخت که متوقف بر مقدماتی به شرح زیر است:
1.انسان برای رسیدن به کمال وجودی خود، محتاج مشارکت و تعاون و زندگی اجتماعی است تا در پرتو این زندگی اجتماعی نیازهای خود را برطرف کند و به عبارتی، انسان مدنی بالطبع است.
2. انسان در عین نیازمندی به تعاون، خودخواه است و همه چیز را برای خود میخواهد.
3. خودخواهی انسان مستلزم تجاوز به حقوق و حدود دیگران است که در پی آن هرج و مرج و اختلال نظم و گسیختگی پیوندهای اجتماع پدید میآید؛ زندگی انسانها در طول قرنها و در حال حاضر گواه خوبی بر این مطلب است.
4. در نتیجه این تزاحم و تضاد اجتماعی باید قانونی دقیق و محکم و متکامل وضع شود تا وظایف و حقوق فردی و اجتماعی افراد را بیان کند که در پرتو عمل به آن، انسانها به سعادت برسند و این امر جز از قانون الهی حاصل نخواهد شد؛ زیرا تدوین قانون از انسان خودمحور نتیجهای جز وضع قانون خودمدار ندارد که نتیجهای جز بیعدالتی در بر نخواهد داشت.[8]
نتیجه اینکه، تنها آفریدگار جهان است که میتواند قانونی جهانشمول و همه جانبه و خالی از هر منفعتطلبی برای بشر فرو فرستد.[9]
در کنار ادله عقلی و نقلی میتوان شواهد تجربی و تاریخی متعددی را بیان نمود که دینداری در کنار عقلانیت و نه مانعی بر سر راه آن موجب ترقی در حوزههای مختلف زندگانی بشر شده است. رشد هزاران دانشمند در تمدن اسلامی مهر تاییدی بر این مطلب است.[10] بعلاوه انتقال هزاران کتاب علمی در علوم مختلف از جهان اسلام به اروپا نشان از شعاع گسترده تفکر و اندیشهورزی نزد مسلمانها دارد.[11]
بررسی شبهات
1. دینداری و اندیشه
نویسنده در قسمتی از مقاله خود میگوید: چون دینداران از اصول ثابت و لایتغیری پیروی میکنند، در نتیجه اندیشیدن را تجربه نمیکنند.
در پاسخ به نویسنده میتوان گفت:
الف) نویسنده صرفاً به طرح ادعا اکتفاء کرده، بدون اینکه آن را بر اصل ثابتی از اصول دینی تطبیق دهد.
ب) صرف داشتن یک سلسله اصول ثابت و لایتغیر به معنای توقف تعقل و اندیشیدن نیست. به عنوان مثال، هر مستدلی در مقام استدلال از یک سری اصول و پیشفرضهای ثابت مانند: امتناع تناقض و امکان شناخت، بهره میگیرد.[12]حتی نویسنده شبههگر نیز از این قاعده مستثا نیست.
ج) دین الهی از دو بخش اصلی: اصول دین و فروع دین تشکیل شده است. اصول دین اموری غیر تقلیدی هستند و بر پایه استدلال و برهانهای اطمینانآور عقلی استوارند. فروع دین نیز بر اساس همان اصول پذیرفته شده بوده، مستند به حکم عقل هستند. بنابراین دینداری را نمیتوان به معنای تقلید صرف و منافی با اندیشیدن معنا نمود.
2. انسان و نیازمندی به خدا
شبههگر میپرسد چرا باید برای انسان زمینی چیزی که از جنس او نیست قانون وضع کند؟
پاسخ این است که برای اینکه راه صحیح زندگی در همه ابعاد و جوانبش شناخته شود باید آغاز و انجام وجود انسان و پیوندهایی که با موجودات دیگر دارد و تاثیراتی که انواع روابط گوناگون میتواند در سعادت یا شقاوت او داشته باشد، معلوم گردد تا وظایف میلیاردها انسانی که دارای ویژگیهای بدنی و روانی متفاوت هستند و در شرایط مختلف طبیعی و اجتماعی، زندگی میکنند مشخص شود. ولی احاطه بر همه این امور، نه تنها برای یک یا چند فرد میسر نیست بلکه هزاران گروه متخصص در رشتههای علوم مربوط به انسان هم، نمیتوانند چنین فرمولهای پیچیدهای را کشف و بصورت قوانین و مقرارت دقیق و مظبوطی بیان کنند و چنین امری میسر نیست جز از خالق انسان که از تمام رازها و نیازهای آدمی مطلع است و در ارائه قانونی جامع برای سعادتمندی او نه ناتوان است و نه بخلی دارد.[13] اساسا مگر برای ارائه یک قانون برای جامعهای متفاوت لازم است از جمله آن جامعه بود؟ مگر انسانها از جنس فلز و الکترونیک هستند که توانستهاند با نظم و نظامی که میان آنها ایجاد کردهاند ماشینها و لوازم الکترونیکی پیچیده را خلق کنند؟ جواب اینجاست که دانش به آنها و دانستن زوایای ناقص و کامل و میزان توانایی و کاربرد هر یک برای به وجود آوردن چنان نظمی و حاکم کردن قانون، کافی است.
3. حوزههای علمیه و نقش آنها در جامعه
به گفته نویسنده، آخوندها افرادی ناتوان در علمآموزی هستند و در طول عمر خود، حتی یک تحقیق را به جامعه بشری ارائه ندادهاند. در صورت تعطیل شدن حوزههای علمیه چرخ صنعت و علم از حرکت نمیایستد.
این سخن نویسنده مقاله، علاوه بر صرف ادعا بودن، حاکی از عدم شناخت از حوزه و حوزویان (یا انکار غرضمندانه آن) است. امروزه روحانیون در مجامع دانشگاهی کرسیهای بسیاری را در زمینه علوم انسانی به خود اختصاص دادهاند. همچنین پایاننامههای بسیاری را در موضوعات مختلف ارائه دادهاند که بخشی از آنها در پایگاه اطلاع رسانی حوزه به ثبت رسیده است. حوزههای علمیه در طول قرنها فعالیت خود، هزاران فیلسوف، فقیه، متکلم، ادیب، مفسر، ریاضیدان، منجم، اصولی و ... به جهان دانش ارائه داده است. حوزویان امروزه پاسخگوی نیازهای مختلف عقیدتی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و ... در سطح جوامع دینمدار هستند و تاثیر شگرفی در علوم داشتهاند.
4. تقلید و عقلانیت
نویسنده، تقلید را به معنای فراموش کردن خود معنا میکند و نتیجه میگیرد که تقلید مطلقاً امر غیر عقلی است.
پاسخ این است که اگر تقلید پشتوانه عقلائی داشته باشد مورد پسند عقلا است. بنای عقلای جهان بر این است که هر کس در هر کار و رشتهای متخصص نیست، به اهل خبره در آن رشته مراجعه مینماید (مانند: رجوع بیماران به پزشک). اساسا از آنجایی که همه افراد نمیتوانند در تمامی شئون زندگی تخصص کسب نمایند، نمیتوان به بینیازی انسانها از مراجعه به متخصص حکم نمود.[14] بر همین مبنا اسلام کسانی را که شرایط کسب تخصص در مراجعه به منابع دینی و استخراج تکالیف الهی را ندارند موظف نموده است تا به متخصصین این امر مراجعه نمایند که در زمان ما همان مراجع تقلید هستند.
5. تقلید و اندیشه در ایران
نویسنده بر این باور است که اصولا ایرانیان علاقهای به اندیشیدن ندارند و همین امر موجب گرم شدن بازار تقلید در ایران شده است.
طرح این سخن از جانب نویسنده مقاله مذکور، حاکی از عدم اطلاع (یا تجاهل) او از وضعیت موجود در ایران کنونی و سابق است. تاریخ گذشته ایران مملو از اندیشمندان و فرهیختگانی است که چشم جهانیان را خیره کردهاند و ایران کنونی هم، گامهای بلندی در رشتههای مختلف علوم برداشته است که بر کسی پوشیده نیست. نتایج درخشان جوانان این سرزمین مسلماننشین در المپیادهای مختلف و دهها موفقیت دیگر حاکی از هوش سرشار ایرانیان و علاقه آنان به اندیشیدن است. با این حال آیا میتوان ایرانیان مسلمان را غیراندیشمند دانست؟
نتیجهگیری
دین در تقابل با تفکر نیست بلکه دینداری ریشه در عقلانیت دارد. تقلیدی که در دین وجود دارد مستند به حکم عقل بوده، نه تنها در تضاد با عقلانیت نیست که کاری عقلایی، شایسته و بایسته است. آموزههای دینی قوانینی است که توسط آفریدگار آگاه به زوایای مختلف زندگی بشر وضع شده است و روحانیت نهادی برجسته و دانشاندوز و دانشافروز است که تبلیغ، تبیین و دفاع از آن چنان قوانین الهی را به عهده گرفته است.
نکته آخر اینکه توصیه ما به نویسنده مقاله مورد نقد و نویسندگان مشابه این است که ای کاش قبل از آنکه دست به قلم برده و در امور متعدد نظر بدهند کمی مطالعه و پیرامون موضوع تحقیق و تعمق کنند و آنگاه نظرات خود را به جامعه ارائه نمایند.
کتاب نامه
- قرآن
- نهج البلاغه
- 1) کلینی، محمد بن یعقوب؛ اصول کافی، قم، دار الحدیث للطباعة و النشر، 1387ش، چاپ اول.
- 2) مصباح، محمدتقی؛ آموزش عقاید، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1387ش، چاپ سی و چهارم.
- 3) سبحانی، جعفر؛ محاضرات فی الالهیات (تلخیص المحاضرات)، قم، مؤسسة الامام الصادق، 1385ش، چاپ نهم.
- 4) عبودیت، عبدالرسول؛ هستی شناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1378ش، چاپ چهارم.
- 5) ربانی گلپایگانی، علی؛ کلام تطبیقی، قم، انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی، 1385ش، چاپ اول.
- 6) جوادی آملی، عبدالله؛ دین شناسی، قم، مرکز نشر اسراء، 1383ش، چاپ سوم.
پی نوشت:
- [1]. المیزان، ج 4، ص127- 129.
- [2]. بقره: آیه 219.
- [3]. آل عمران: آیه 190.
- [4]. انفال: آیه 22
- [5]. حجرات: آیه 4.
- [6]. اصول کافی، ج1، کتاب العقل و الجهل ، حدیث2.
- [7]. نهج البلاغه، خطبه اول، ص40.
- [8]. محاضرات فی الالهیات (تلخیص المحاضرات)، ص 247 - 252. در این دلیل، وجود خالق، مفروض گرفته شده است. برای مشاهده ادله اثبات واجب، رجوع شود به همین منبع، ص 11- 33.
- [9]. کلام تطبیقی،ص19-38 و دین شناسی،37-57.
- [10] . مانند ریاضی دان و فیلسوف مشهور خواجه نصیرالدین طوسی، فیلسوف و پزشک بزرگ بوعلی سینا، شیمیدان برجسته جابر بن حیان و هزارن دانشمند دیگر.
- [11]. مجله معرفت، شماره 13، مقاله: نقش تمدن اسلامی در بیداری اروپا، نوشته دکتر علی بیگدلی.
- [12].هستی شناسی،50-53.
- [13] .محاضرات فی الالهیات، ص248- 249.
- [14].المیزان، ج1، ص318.